جامعيت قرآن
منبع: سایت اندیشه قم
اين نوشتار در پي آن است تا ديدگاههاي مختلف دربارة جامعيت قرآن را بررسي كند. و به پرسشهاي زير پاسخ دهد:
الف) آيا قرآن شامل تمام علوم و فنون و قوانين اجتماعي، حقوقي و... است؟
ب) آيا قرآن فقط در صدد بيان مطالب اُخروي و معنوي است و كاري با زندگي مادي و دنيوي انسان ندارد؟
ج) آيا قرآن توان پاسخگويي به نيازهاي انسان در عصر حاضر را دارد؟
در پاسخ به اين پرسشها كه در حقيقت سؤال از جامعيت قرآن در پاسخگويي به نيازهاي اخروي و دنيوي انسان است، سه ديدگاه عمده قابل طرح است، كه به طور مختصر به نقد و بررسي آنها خواهيم پرداخت.
ديدگاه اول: قرآن جامع همة علوم و فنون است.
«وَ نزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تبْيناًّ لِكُلِّ شيءٍ»[3] و كتاب را بر تو نازل كرديم در حالي كه بيان كنندة همه چيز است». و نيز «وَ لارَطْبٍ وَلايابِسٍ الّا في كتابٍ مُبين»[4] و هيچ تر و خشكي (در جهان) نيست مگر آن كه در كتاب مُبين (نوشته شده) است.
آنان در اين راستا به آيات ديگري از قرآن كريم نيز استدلال ميكنند كه ادعا ميشود به علوم رياضي، ماشينسازي، ميكروبشناسي، شيمي و هندسه اشاره دارد.[5] و برخي اوقات به مسئلهي بطون قرآن استدلال ميكنند. يعني هر آيهاي ظاهر و باطن دارد. باطن قرآن براي همة افراد قابل فهم نيست و بسياري از اين علوم مربوط به آن است.[6]
كشفيات و اختراعات جديد در قرون اخير ـ كه بسياري از حقايق قرآن (مثل زوجيت گياهان ـ حركت زمين و...) را اثبات كرده است ـ اين ديدگاه را تقويت ميكند.[7]
نقد ديدگاه اول
1 . ظهور آياتي كه به عنوان دليل آورده شده بود (مبني بر اين كه همه چيز در قرآن است) قابل قبول نيست. زيرا از طرفي اين مطلب بر خلاف بداهت است؛ يعني هر كس قرآن را مطالعه كند متوجه ميشود كه فرمولهاي رياضي، فيزيك و شيمي و امثال آنها در ظواهر قرآن وجود ندارد و از طرف ديگر بسياري از مفسران اين عموميت و شمولِ ظواهر آيات قرآن را انكار كردهاند و گفتهاند كه قرآن بيانكنندة هر چيزي است كه مربوط به هدايت بشر باشد. يعني اين آيه مخصوص امور ديني است.[8] برخي ديگر از مفسران گفتهاند كه ممكن است مقصود از لفظ «كتاب» در آيه شريفة قرآن «علم الهي» يا «لوح محفوظ» و يا «امام مبين» باشد.[9]
2 . ظهور آياتي كه براي اثبات علوم رياضي، هندسه و... در قرآن استدلال كردهاند بسيار ضعيف است و گاهي اصلاً دلالتي بر اين مطلب ندارد. (البته اشارهها و مثالهاي علمي در قرآن وجود دارد كه در ديدگاه سوم توضيح داده ميشود).
3 . در مورد بطون قرآن بايد گفت كه اين مورد از بحث خارج است، زيرا آنچه براي انسانهاي معمولي (غير از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ ) قابل دسترسي است، همين ظواهر قرآن است كه مربوط به هدايت بشر است نه علوم و فنون.
ديدگاه دوم: قرآن فقط كتاب آخرت است.
«معقول نيست كه از كتب مقدس ديني، چه قرآن و چه غير آن انتظار داشته باشيم كه در صدد تشريح و حتّي اشاره به چگونگي آسمان و جهان باشند». بر طبق اين ديدگاه قرآن وامدار مسايل رايج زمان خويش است و «قرآن زباني ديگر دارد. قرآن در مقام بيان مسايل معنوي و اخلاقي و تربيتي است». كتاب خدا در نهايت انسانها را دعوت ميكند كه قشر و پوستة قرآن را فروگذارند و با عقل خود به حل و فصل همه امور بپردازند.[11]
از ظاهر سخنان اين افراد بر ميآيد كه قرآن جامع مسايل مربوط به آخرت است و از مسايل دنيوي بيگانه است. هر چند ممكن است كه اين ديدگاه به طور كامل مورد قبول همه طرفداران اين ديدگاه نباشد.
از طرفداران اين ديدگاه ميتوان به ابواسحاق شاطبي (790 ق) اشاره كرد كه به اين نظريه تصريح ميكند.[12] هم چنين از لازمة سخن برخي از نويسندگان معاصر كه ميگويند اشارات علمي و احكام حقوقي، جزائي و اجتماعي اسلام بازتاب فرهنگ زمانه است[13] همين نظريه استفاده ميشود. از سخن اين دسته اخير چنين برميآيد كه قرآن در دنياي فعلي قابل اجرا نيست. زيرا احكام آن مربوط به عصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بوده است و در دنياي كنوني انسان بايد بر طبق عقل عمل كند.
دلايل صاحبان اين ديدگاه به طور عمده عبارتاست از:
1 . تأثير فرهنگ زمانه عصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در قرآن كريم؛ براي مثال قرآن از روح و جن و حدود جزايي سخن گفته است كه در ميان عرب رايج بوده است.
2 . قرآن به زبان قوم سخن گفته است.[14] بنابراين مطالبي كه در ميان مردم رايج بوده و جزيي از فرهنگ آنان بوده است در قرآن راه پيدا كرده است.[15]
نقد ديدگاه دوم
بسياري از آيات قرآن مسايل اجتماعي و حقوقي مثل ولايت، اطاعت از پيامير ـ صلي الله عليه و آله ـ و جانشينان ايشان، مسايل جنگ و جهاد و دفاع، حرمت ربا، حلال بودن معاملات، حقوق زن و شوهر، مبارزه با مفاسد اجتماعي مانند زنا و موارد ديگر را بيان ميكند (در ديدگاه سوم به اين مطلب بيشتر ميپردازيم). با اين حال آيا ميتوان گفت كه قرآن فقط مربوط به مسايل معنوي و آخرتي است؟ اگر اين گونه از آيات قرآن را كنار بگذاريم ما شايد مجبور شويم قرآن را نصف كنيم.
از طرف ديگر اين ديدگاه مستلزم ناقص بودن قرآن است. يعني قرآن به بُعد معنوي انسان توجه كرده ولي به بُعد مادي انسان و دنيايي كه مزرعة آخرت است توجه نكرده است و اما در پاسخ به دلايل و استدلالهاي اين گروه بايد گفت: «لسان قوم» در لغت و اصطلاح مفسرين به معناي «لغت قوم»[18] است. يعني پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ كه عرب بوده است به زبان عربي سخن گفته است تا مردم سخن ايشان را زودتر و بيواسطه بفهمند. پيامبران ديگر نيز هر كدام به لغت قوم خود سخن گفتهاند. بنابراين سخن گفتن به «لغت قوم و مردم» مستلزم پذيرش تمام فرهنگ آنان نيست. بلي، قرآن همچون هر كتاب ديگر كه به زبان يك ملت نوشته ميشود از لغتها، تشبيههاي و كنايههاي آنها استفاده كرده است. ولي اين به معناي پذيرش خرافات و مطالب خلاف علمي آن قوم نيست.
اما در مورد «فرهنگ زمانه» بايد گفت كه قرآن كريم در مورد فرهنگ زمانة عرب معاصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به صورت گزينشي عمل كرده است. يعني عناصر منفي آن فرهنگ را رد كرده و نپذيرفته است. براي نمونه ميتوان به نفي زنده به گور كردن دختران (تكوير/ 8) و ردّ قانون ظهار كه در عرب مرسوم بوده است (احزاب/4) و نفي بتپرستي و شرك كه عقيده رايج عرب بوده است اشاره كرد. از طرف ديگر قرآن عناصر مثبت فرهنگي عرب را تأييد كرده است. زيرا بسياري از اين عناصر مثبت، ريشه در اديان الهي مانند دين حنيف حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ داشته است. مثل پذيرش مراسم حج.
بر اين اساس قرآن تابع محض فرهنگ زمانة خويش نبوده است و نميتوان گفت احكام قرآني مثل حدود، حج، حرمت ربا و... را بايد گنار گذاشت به دليل آن كه از فرهنگ زمانه عرب ناشي شده است. زيرا همه اينها احكام الهي است كه در قرآن آمده و از آنجا كه اسلام و احكام آن جاوداني است اجراي اين احكام نيز براي هر مسلماني در هر زمان و مكان (مگر در شرايط ضرورت و اضطرار) لازم است.
ديدگاه سوم: قرآن كتاب هدايتگر انسان درامور مادي و معنوي است
در اين ديدگاه چند نكته اساسي وجود دارد:
1 . قرآن كتاب «هدايت» انسان به سوي خدا است و اين هدف اصلي قرآن است.
2 . انسان موجودي تك بُعدي نيست؛ بلكه داراي دو بُعد مادي و معنوي است.
3 . قرآن به اين ابعاد انسان توجه كرده است و يك برنامه كلي، كه شامل سعادت دنيوي و اخروي انسان است، ارايه ميكند.
4 . در قرآن همانگونه كه به مسايل معنوي و روحي انسان توجه شده است، به مسايل ديگري از قبيل مسايل حكومتي، اقتصادي، حقوقي، تربيتي، علمي و... نيز توجه شده است. در اين راستا و در جهت هدايت انسان، حتيّ اشارههايي علمي مطابقِ واقع، به صورت مثالهايي مانند حركت زمين، خورشيد، زوجيت گياهان و[19]...) آمده است، همچنان كه داستانهاي واقعي و قصههايي از امتهاي پيشين نيز بيان شده است.
5 . قرآن كتاب شيمي. فيزيك و علوم ديگر نيست واين اشارههاي علمي، حقوقي و... هدف فرعي قرآن است، نه هدف اصلي آن. يعني از آنجا كه در فرهنگ اسلامي، دنيا مقدمه و زمينهساز آخرت است، ماديات و زندگي اجتماعي انسان پيوند ناگسستني با معنويات و نيازهاي روحي انسان دارد. بر اين اساس توجه به امور دنيايي در راستاي رشد علمي و ايجاد عدالت اجتماعي لازم است. به عبارت ديگر، وقتي انسان هدايت بيشتري مييابد وبه كمال خود ميرسد، كه از شناخت و معرفت بيشتري برخوردار باشد. و در زندگي سالم، پاك و متعادلي داشته باشد.
بنابراين هر چه جامعه عالِمتر و پاكتر گردد و با عدالت همراه شود، به اهداف اسلام نزديكتر ميشود. از اين رو قرآن به تمام اين ابعاد توجه ميكند و انسان را دعوت به علم، قسط و عدل و دوري از فحشا و منكرات ميكند و قوانيني را براي حصول اين اهداف ترسيم مينمايد.
6 . بيان مسايل اقتصادي، سياسي، علمي، حقوقي و... در بسياري از موارد به صورت قواعد كلي است كه انسان را به هدايت الهي نزديكتر ميكند و غالباً قرآن خود را درگير بيان مسايل جزيي نكرده است، مگر در مواردي خاص، كه لازم بوده است. قرآن مواردي را كه علم وعقل بشر توانايي درك آن را دارد، به عهده او گذاشته است بنابر اين نبايد از قرآن انتظار داشته باشيم تا تمام جزئيات نظامهاي سياسي و اقتصادي متناسب با هر زمان را ترسيم كند. چون هدف قرآن اين نيست.
اين وظيفه متخصصان ديني است كه در هر زمان، كليات متناسب با زمان و مكان را از قرآن استخراج كنند؛ تا متخصصان علوم اقتصاد، حقوقي و... در چارچوب آن قواعد كلي، برنامهريزيهاي مناسب را به عمل آورند.
دلايل ديدگاه سوم
علامه طباطبايي(ره) در مورد هدف اصلي قرآن در تفسير آيه (و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء[20]) ميفرمايد:«ظاهراً مراد از «كل شيء» هر چيزي است كه به هدايت مربوط باشد، هر چه كه مردم در مورد مبدأ و معاد، اخلاق فاضله، شرايع الهيه، قصص و موعظهها احتياج دارند.»[21]
روشن است كه منظور ايشان اين است كه هدف اصلي قرآن، هدايت مردم به سوي خدا است و برخي از اين امور مثل شرايع الهيه، اعم از امور دنيوي و اخروي است يعني در شريعت بيان مطالب عبادي، معاملات، احكام جزايي و... ميشود. همچنين استاد مصباح يزدي مينويسد: «قرآن كتاب انسانسازي است و نازل شده است تا آنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي (تقرب به خداي متعال) نياز دارد به او بياموزد».[22] ايشان با تذكر اين نكته كه قرآن كتاب فيزيك، گياهشناسي، زمينشناسي و كيهانشناسي نيست ميفرمايد: «قرآن در صدد و جايگاه حل مسايل علمي نيست. البته آن چه فرموده باشد حق است و اگر اشارهاي به نكتهاي علمي داشته باشد و به راستي لفظ قرآن بر آن دلالت كند حق است. و جاي هيچ حرفي نيست.»[23]
قرآن و روابط انسان
الف) رابطه انسان با خدا
ب)رابطه انسان با خود
ج) رابطه انسان با طبيعت
قرآن جهان طبيعت را آيات الهي معرفي ميكند و بدين ترتيب جهان را براي انسان معنادار ميكند (ما سميعيم و بصيريم و هُشيم ـ از شما نامحرمان ما خامشيم).
ه) رابطه انسان با خلق
حقوق زن و شوهر، حقوق فرزندان و والدين، حق مالكيت، حلال بودن معامله و حرام بودن ربا، ارث افراد از هم ديگر، حقوق كيفري و جزايي مانند قصاص و حدود، ولايت و اطاعت از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و جانشينان به حق او در امور سياسي و غيره، اخلاق فردي و اجتماعي، دعوت به قسط و عدل، دستور به جنگ و دفاع (جهاد)، امر به معروف و نهي از منكر.
جمعبندي و نتيجهگيري
پی نوشت:
[1] . از جمله ابوحامد غزالي (م 505 ق) در كتاب «احياء العلوم» (ج1، ص 289، چاپ دارالمعرفة، بيروت) و در كتاب جواهر القرآن، فصل چهارم، ص 18.
ـ ابوالفضل المرسي (570 ـ655 ق) در كتاب تفسير خود.
ـ بدرالدين زركشي (م764 ق) در «البرهان» ج2، ص 181.
ـ جلالالدين سيوطي (م 991 ق) در «الاتقان في علوم القرآن» ج2، ص 271 و ص 282، و در كتاب «الاكليل في استنباط التنزيل» ص2 و آخرين تمايل به اين ديدگاه از آقاي «رضا نيازمند» است. در نشرية بينات، سال سوم، تابستان 1375، ش10، ص 21.
[2] . ر.ك: دكتر ذهبي در التفسير و المفسرون، ج 2، صص 482-478، وي اين كلام را از ابوالفضل المرسي نقل ميكند.
[3] . سوره النحل، (16)، آيه 89.
[4] . سوره انعام، (6)، آيه 59.
[5] . ر.ك: عباسعلي سرفرازي، رابطه علم و دين، ص 47 ـ 9، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
[6] . عن النبي ـ صلي الله عليه و آله ـ ما انزل الله عزوجل آيةً الّا و لهاظهر و بطن... (ر.ك: ميزان الحكمة، ج 8، ص 94 و بحارالانوار، ج 92، ص 95.
[7] . براي اطلاعات بيشتر از اين ديدگاه، ر.ك: كتاب درآمدي بر تفسير علمي قرآن، انتشارات اُسوه (1375 ش) و مقاله وجود همه علوم بشري در قرآن گاهنامه ذكري (مركز فرهنگي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه شماره 1، 1376) از نگارنده.
[8] . ر.ك: رشيد رضا، المنار، ج 7، ص 395 و طنطاوي، تفسير الجواهر، ج 8، ص 130 و ذهبي، التفسير و المفسرون، ج 2، ص 489 و الميزان، ج 14، ص 325.
[9] . ر.ك مجمع البيان، ج 4، ص298 و الكشاف، ج 2، ص،ص 31 ـ 21، و الجواهر، ج 4، ص 37، (چاپ السلاميه) و البرهان، ج 1، ص 524.
[10] . ابواسحاق شاطبي (م 790 ق)، الموافقات، ج 2، صص 76 ـ 69 به نقل از التفسير و المفسرون، ج 2، ص 485.
[11] . براي اطلاعات بيشتر از اين ديدگاه رجوع كنيد به دانشگاه انقلاب، ش 110 ص 127، به بعد مقاله مقصود فراست خواه و مجله بينات، ش 5، ص 90 مقاله بهاء الدين خرمشاهي.
[12] . ابواسحاق شاطبي (م 790 ق)، الموافقات، ج 2، ص 76-69، به نقل از التفسير و المفسرون،ج 2، ص 485.
[13] . براي اطلاعات بيشتر از ديدگاه رجوع كنيد به دانشگاه انقلاب، ش 110، ص 127، به بعد مقاله مقصود فراستخواه و مجله بينات، ش 5، ص 90 مقاله بهاء الدين خرمشاهي.
[14] . «و ما ارسلنا من رسولٍ الابلسان قومه» سورة ابراهيم، آيه 4.
[15] . براي اطلاعات بيشتر از ديدگاه رجوع كنيد به دانشگاه انقلاب، ش 110، ص 127، به بعد مقاله مقصود فراستخواه و مجله بينات، ش 5، ص 90، مقالة بهاء الدين خرمشاهي.
[16] . منظور تورات و انجيل، تحريف شدة فعلي است.
[17] . ر.ك:مهدي گلشني، قرآن و علوم طبيعت، ص 104.
[18] . ر.ك: مصطفوي: التحقيق في كلمات قرآن. و نيز تفسير الميزان، مجمعالبيان و نمونه كه در تفسير آيه 4 از سوره ابراهيم ـ عليه السّلام ـ اين مطلب را تذكر دادهاند.
[19] . ر.ك: سورة يس، آيه 36 ـ سورة نمل، آيه 89، سوره دخان، آيه 10 ـ و براي اطلاعات بيشتر به كتاب درآمدي بر تفسير علمي قرآن (انتشارات اسوه) از نگارنده مراجعه شود.
[20] .سوره نحل، (16) آيه 89.
[21] . الميزان، ج 14، ص 325، (چاپ بيروت).
[22] . استاد مصباح يزدي، معارف قرآن، صص 225 ـ8.
[23] . همان، ص 229.
[24] . ر.ك: سوره مائده (5) آيه 105، سوره حشر (59) آيه 19.
[25] . ر.ك: سوره لقمان (31) آية 13.
[26] . ر.ك: سورة بقره (2)، آيه 172، سوره اعراف(7)، آيه 32.