تفهم

این واژه‌ی آلمانی که به معنای «فهمیدن» است در معنای محدودتری که به فهم متون و سایر دستاوردهای بشری مانند کنش‌ها و پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی اشاره دارد، رواج پیدا کرده است. فهمیدن این پدیده‌ها غالباً چیزی شبیه فهمیدن متن
پنجشنبه، 17 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفهم
تفهم

 

نویسنده: ویلیام آوتوِیت
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان

 

Verstehen
این واژه‌ی آلمانی که به معنای «فهمیدن» است در معنای محدودتری که به فهم متون و سایر دستاوردهای بشری مانند کنش‌ها و پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی اشاره دارد، رواج پیدا کرده است. فهمیدن این پدیده‌ها غالباً چیزی شبیه فهمیدن متن مکتوب در نظر گرفته می‌شود. این اصطلاح را که ابتدا در قرن نوزدهم برای اشاره به نفوذ و رخنه‌ی هوشمندانه به متون دینی و سایر متون تاریخی به کار می‌رفت، یوهان گوستاو درویزان (1838-1908)، فیلسوف تاریخ، برای حمله به این دیدگاه پوزیتیویستی به کار برد که تاریخ باید در پی کشف قوانینی شبیه علوم طبیعی باشد (ــ طبیعت‌گرایی). از نظر درویزن، ما می‌توانیم روح (Geist) را به شیوه‌ای متفاوت از طبیعت بفهمیم. ما دارای «قوه‌ی فهم بی‌واسطه و یقینی امور انسانی» هستیم، اما این قوه‌ی فهم باید با روش‌های پژوهش تاریخی، دقیق‌تر و «عینی‌تر» شود. این اندیشه‌ها را بعدها ویلهلم دیلتای (1833-1911) فیلسوف بسط داد. دیلتای سعی داشت بنیادهای فسلفی علوم انسانی را پی‌ریزی کند. کار دیلتای نشان دهنده‌ی تغییر کانون تأکید از فهم معنای منظور نظر نویسنده یا کنشگر به رهیافت ساختاری‌تری بود که در آن معنا محصول نظام بزرگ‌تری مانند زبان طبیعی یا مجموعه‌ای قراردادهای فرهنگی است، و این تمایز میان معنای منظور نظر و ذهنی و معنای «عینی» معمولاً بر بحث‌های بعدی در این باره سایه انداخته است.
چهره‌های اصلی و شاخص جامعه‌شناسی تفهمی گئورگ زیمل و ماکس وبر هستند. زیمل نخستین‌بار در مسائل فلسفه‌ی تاریخ (Simmel, 1892) به صورت نظام‌مند به این مباحث پرداخت. وبر (Weber, 1903,06) زیمل را به این سبب که تمایز روشنی می‌گذارد میان فهم عینی معنای یک جمله و فهم یا تفسیر ذهعنی انگیزه‌های شخصی که آن را اظهار می‌کند تحسین می‌کرد. در مثالی که زیمل می‌آورد، سربازی که دستور مبهمی را دریافت می‌کند ممکن است فرضیه‌ای درباره‌ی انگیزه‌های شخصی که این فرمان را صادر کرده برای خود بسازد. وبر اصرار دارد که چنین فرایندی نوعی معرفت علّی است. تبیین‌های علوم اجتماعی باید هم در پی کفایت معنایی و هم در جست‌وجویی کفایت علّی باشند. در مورد تعبیر پرآوازه‌ی وبر از اخلاق پروتستانی و روح سرمایه‌داری (Weber, 1904-5) تبیین خاستگاه‌های دینی نوآوری اقتصادی پروتستان‌ها در اوایل دوره‌ی مدرن اروپا باید براساس آن‌چه درباره‌ی انگیزش‌های آدمی می‌دانیم معقول و معنادار باشد، و همچنین باید به نحوی اثبات شود که این ایده‌ها در واقع نیز بر کردارهای کارگران و کارفرمایان پروتستان تأثیر داشت. جامعه‌شناسی وبر با تأکید بر معنای منظور شده‌ی ذهنی، یا سنخ آرمانی چنین قصد و منظوری، همراه است و این استدلال را مطرح می‌سازد که معنای عینی یا درست موضوع علاقه‌ی سایر رشته‌ها مانند فلسفه، فقه‌اللغة یا حقوق است. مقوله‌ی فهم «مستقیم» یا «بی‌واسطه‌ی» وبر به آن‌چه معمولاً معنای عینی دانسته می‌شود، نزدیک است.
آلفرد شوتس پایه‌گذار «جامعه‌شناسی پدیدارشناختی» و نویسنده‌ی کتابی است که تحت عنوان پدیدار‌شناسی دنیای اجتماعی (Schutz, 1932) ترجمه شده است. شوتس بر جنبه‌ی «روزمره» و «عقل سلیمی» عمل فهمیدن و برساختن سنخ‌های آرمانی آن تأکید می‌کرد، و اتنومتدولوژی که بر صورت فزاینده‌ای به نظریه‌ی اجتماعی مرسوم‌تر، خصوصاً در آثار آنتونی گیدنز و دیگران، وارد شده است، همین مسیر را ادامه می‌دهد.
عقل‌گرایان، با استدلال کاملاً متفاوتی معتقدند که «کنش عقلانی خود تبیینی برای خویش است» (Hollis, 1977, p. 21) (ــ عقلانیت و عقل). درحالی‌که نظریه‌ی هرمنوتیک بر بازسازی خلاقانه‌ی چیزی تأکید می‌کند که ویتگنشتاین آن را «شکل‌های زندگی» می‌نامید (Winch, 1958 and 1964)، و نظریه‌پردازان کنش عقلانی در حوزه‌ی علم اقتصاد، روان‌شناسی و حتی جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی معمولاً تعبیر عام و جهانشمولی درباره‌ی انگیزش بشری دارند، و توجه نسبتاً کم‌تری به «خود-فهمی» کنشگران دارند - یعنی به درکی که خود آن‌ها از کارهای‌شان و چرایی آن کارها دارند.
در آخرین دهه‌ی قرن بیستم، تقابل و تعارض‌های اولیه بین تفهم و تبیین (Erklären)، یا بین تبیین فرجام‌شناختی و علّی، که ماکس وبر می‌کوشید بر آن فائق آید، تا حد زیادی به پس‌زمینه رفته است، مانند تقابل‌های مشابهی که بین نظریه‌های فردگرا و ساختارگرا یا نظریه‌های ماده‌گرا و ایده‌باور وجود داشت. نظریه‌ی انتقادی (ــ مکتب فرانکفورت) فقط یکی از شکل‌های تلاش دانشمندان علوم اجتماعی برای ارائه‌ی برآیندی از این تقابل‌هاست. تقابل بارزتری که امروز به چشم می‌خورد میان نظریه‌ی فردگرایانه‌ی کنش عقلانی در اقتصاد و سایر علوم اجتماعی، و رهیافت‌هایی است که در امتداد سنت تفهمی، اصول ساخت‌گرایانه و فرهنگ‌گرایانه را با هم تلفیق می‌کنند.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط