نویسنده: M.P. Crosland
مترجم: کیومرث مهاجر
مترجم: کیومرث مهاجر
[lui žāk tenār]
Louis Jacques Thenard
(ت. لالو پتیئر ] اکنون لوپتیئر- تنار[، اوب، فرانسه، 14 اردیبهشت 1156/ 4 مهی 1777؛ و. پاریس، فرانسه، 30 یا 31 خرداد 1236/ 20 یا 21 ژوئن 1857)، شیمی.
تنار پسر دوّم اِتیئن آمابل تنار و سسیل ساوورا، برزگران روستایی، بود که هفت فرزند داشتند. تحصیل ابتدائیش نزد کشیش محلی انجام گرفت، و هوش سرشارش وی را از دیگران متمایز کرد، به طوری که در یازده سالگی به مدرسهای در سانس اعزام شد. خیلی زود آرزوی بلند پروازانهی دارو ساز شدن به سرش زد و همراه با دو نفر از دوستانش به پاریس رفت تا از مزایای آموزشی پایتخت برخوردار شود. تنار در دروس عمومی ووکلن و فورکروا شرکت جست، و در خانهی ووکلن به عنوان شیشه شوی و پادو مطبخ پذیرفته شد. ووکلن عاقبت به وی اجازه داد که به نیابت از طرف او کلاس درس نظریش را اداره کند؛ نخستین شغل رسمی تنار در آذر 1177 بود که وی به عنوان مدرّس آزمایشگاه در مدرسهی پولی تکنیک منصوب شد.
وقتی که ووکلن از کرسی استادیش در کولژ دوفرانس بازنشسته شد، تنار به جانشینی او تعیین گردید (24 فروردین 1183). پس از تأسیس دانشکدههای علوم در 1187، تنار در دانشکدهی پاریس به استادی شیمی منصوب شد. با داشتن در آمد مطمئن و مقامی در جامعهی جدید علمی - آموزشی ، توانست به فکر ازدواج افتد؛ و در 1193 ، پس از چهار سال مذاکره با خانواده، دختر آرنو اومبلو کونته را به همسری گرفت. درگذشت فورکروا در 1188 محلّی خالی در بخش شیمیِ قسمت درجهی یکم انستیتو بوجود آورد، که تنار برای تصدی آن برگزیده شد (9 بهمن 1188). وی عضو انجمن آرکوی * بود و کارش در این دوره ( حدود 1186-1193) تأثیر همکارانش در آن گروه و به همان اندازه تأثیر رهیافت فیزیکی رهبر آن گروه، یعنی برتوله، را نشان میدهد.
تنار در همهی عمر عضو «انجمن تشویق صنایع ملّی» بود؛ و هنگامی که بنیادگذار آن، شاپتال، در 1211 درگذشت وی به ریاست آن انتخاب شد. علاقهی او به شیمی کاربردی نیز موجب نقش مؤثری بود که وی در ارزیابی نمایشگاههای صنایع ملی، که نخست در 1197 و از آن پس هر پنج سال یک بار دایر گردید، ایفا کرد. وی همچنین عضو هیأت مدیرهی «هنرستان ملّی هنر و فن» بود.
تنار در 1201 به مدیریت داخلی دانشکدهی علوم پاریس منصوب شد. در 1209 به عضویت «شورای سلطنتی آموزش عمومی» درآمد، و با آن سمت به تدریس علوم فیزیک در سطح دانشگاهی علاقهی خاصی نشان داد. از 1224 تا 1231 ریاست دانشگاه فرانسه را ، که بالاترین مقام در دستگاه آموزشی فرانسه است، بر عهده داشت.
تنار پی در پی به مقامهای شوالیه (1193)، افسر (1207)، فرمانده (1216)، و افسر بزرگ (1221) در لژیون افتخار * نایل شد. در 1204 لقب اشرافی بارون به وی اعطا شد. در 1206 و 1209 به نمایندگی مجلس انتخاب گردید و در سیاست میانه روی راست گرا بود. در 19 مهر 1211 به نمایندگی مجلس اعیان برگزیده شد؛ و در این مجلس نیز، مانند مجلس عوام، مشارکتش در بحثها معمولاً دربارهی موضوعهای فنّی و علمی بود. در حمایت از صنعت چغندر قند، که از دوران ناپولئون آغاز گردیده بود و در دورهی بازگشت رژیم سلطنتی با وارد شدن نیشکر مورد تهدید قرار گرفته بود، تنار از نفوذ ویژهای برخوردار بود.
نخستین کار علمی تنار، بویژه علاقهاش به شیمی نباتی و حیوانی، از نفوذ اولین راهنمایانش، ووکلن و فورکروا، حکایت میکند. در 1180، با تقطیر پیه، اسید جدیدی بدست آورد و آن را اسید سباسیک نامید و نشان داد که آنچه را گیتون دوموروو اسید سباسیک نامگذاری کرده است. فقط اسید استیک ناخالص است. سه سال بعد، نشان داد که آنچه را برتوله اسید زونیک ( بدست آمده از تقطیر گوشت) نامیده است نیز در واقع چیزی جز اسید استیکِ ناخالص نیست. تنار، از تجزیهی صفرا، عصاره و مادّهی دیگری بدست آورد که مادهی اخیر را «پیکرومل» نامید و معلوم شد که حلاّل خوبی برای چربیها میباشد.
مهمترین کار وی در شیمی آلی در مورد اِسترها بود، که در آن زمان «اِتر» نامیده میشدند. نام «اتر» به هر فرآوردهی خنثائی اطلاق میشد که از واکنش اسید با الکل حاصل میگردید. تنها «اتر»ی که تا قبل از این زمان تهیه شده و با موفقیت چیزی بود که اکنون اتردی اتیل نامیده میشود و یک اِسترِ واقعی نیست، آگاهی دربارهی این ترکیب، به جای آن که کمک به بررسی دیگرِ «اترها» بکند، سدّی در این راه است. قسمتی از کار سترگ تنار این بود که «اترسولفوریک» را از استرهای حقیقی متمایز کرد. او دربارهی اثر اسیدهای نیتریک، کلوریدریک، استیک، بنزوئیک، اوکسالیک، سیتریک، مالیک، و تارتاریک بر الکل اتیل بررسی دقیقی بعمل آورد و اِسترهای مربوط به هر یک را، که بسیاریشان برای اولین بار بدست میآمدند، تهیه کرد. تهیهی «اترنیتریک» (اتیل نیتریت) توسط وی، از نظر تعلق خاطرش به تهیهی فرآوردهی خالص و تعیین بازده واکنش، ارزشمند است.
«اترموریاتیک» (کلوروراتیل)، که تنار آن را نمی شناخت، اندکی قبل توسط گلن تهیه شده بود؛ اما یادداشت علمی تنار در مورد این استر از نظر مطالعهاش دربارهی اثر زمان بر واکنشهائی شیمیایی که با شرکت ترکیبهای آلی صورت میگیرند قابل توجه است. او واکنش میان کلورور اتیل و محلول غلیظ پوتاس سوزآور را در دمای معمولی به مدت سه ماه بررسی کرد، و میزان تجزیهی استر را با محلول نیترات نقره سنجید.
بررسی کمّی تنار در مورد «اِتر استیک» (استات اتیل) را شاید بتوان به عنوان الگوئی برای آن زمان در نظر گرفت. وی هم تهیهی این مادّه (در حضور اسید سولفوریک غلیظ) و هم آبکافت را پژوهید، و همواره هر مقدار اسید را به وزن همظرفیت پوتاس نسبت میداد. وی، از راه تقطیر استر با محلول آبکی پوتاسِ سوزآور، الکل و استات پوتاسیوم بدست آورد. بنابراین تنار هم از طریق تجزیه و هم از راه ترکیب قاطعانه ثابت کرد که «اتر استیک» ترکیب سادهای است از اسید استیک و الکل، و این یکی از اطلاعات ارزشمند برای شیمی آلی بود. تنار این نظر مهم را ابراز کرد که الکل، هنگامی که با اسید نباتی یا معدنی ترکیب میشود، نقش یک «باز قابل تبدیل به نمک» را بازی میکند. [1] به این ترتیب، به شباهتِ بسیار مفیدی میان اثر اسیدها بر بازها برای تشکیل نمکها در شیمی معدنی و اثر اسیدها بر الکلها برای تشکیل استرها در شیمی آلی پی برد. بعدها شورول، در بررسیهایش در مورد صابونی شدن، این تشابه را تعمیم داد.
بررسی اولیهی تنار دربارهی نیکل (1181) نشانگر آن است که وی یکی از وارثان شایستهی مهارت ووکلن در تجزیه میباشد. وی توجه ویژهای به دست یابی به نیکلِ عاری از اثرهائی از کوبالت، آهن، و آرسنیک داشت. به عنوان نمونه، کشف اوکسید جدیدی از نیکل با ظرفیت بالاتری را اعلام کرد. در هر حال، بررسی وی دربارهی برخی ترکیبات کوبالت، که در 1183 منتشر شد، شهرت بیشتری برایش ببار آورد. موضوع از اینجا آغاز شد که حکومت کنسولی فرانسه نیاز مبرمی به رنگینهی آبی جدیدی داشت؛ و تنار از طرف شاپتال، وزیر داخله، مأمور تهیهی آن گردید. زمانی سنگ لاجورد برای این منظور بکار برده میشد، ولی این مادّهی بشدّت کمیاب و گران شده بود. آبی پروسی جانشین مؤثری نبود، و بنابراین تنار با آرسنات کوبالت، که در رنگ کردن چینی سِور [sevr] بکار میرفت، به آزمایش پرداخت. وی دریافت که با حرارت دادنِ آلومین با آرسنات یا فوسفاتِ کوبالت به نسبتهای معیّن پایدارترین رنگینه بدست میآید. آخرین آزمایشهایش در مورد رنگینه عبارت بود از قراردادنِ آن به مدت دو ماه درمعرض نور روشن و سپس قرار دادنش در اسیدها، قلیاییها، و ئیدروژن سولفوره. اگر چه رنگ مشابهی قبلاً توسط ک.ف.ونتسل و گان بدست آمده بود، این رنگ به نام «آبی تنار» شناخته شد. تنار در پژوهشش از یاری لئونور مِریمه، استاد نقَاشیِ مدرسهی پولی تکنیک، که بعدها کاربرد پِروکسید ئیدروژن برای محافظت تابلوهای نقاشی را رواج داد، برخوردار شد.
بخش قابل تحسین پژوهش تنار مربوط به آمیختن نسبتهائی از عناصر در برخی ترکیبات، بویژه اوکسیدهای فلزات، بود. یکی از اولین قسمتهای کارش گزارشی بود دربارهی وجود شش اوکسید مختلف آنتیموان، که پروست آن را به دو کاهش داد؛ تعداد درست (یعنی سه) را بعدها برسلیوس مشخص ساخت. تنار وجود چهار اوکسید مختلف کوبالت را اعلام کرد و اوکسیدها و نمکهای جیوه را تهیه نمود. وی دربارهی دو سولفور آرسنیک، به نام رئالگار (زرنیخ سرخ) و اورپیمان (آرسنیک زرد)، پژوهش بعمل آورد و نشان داد که حاوی اوکسیژن نیستند. در 1184 دربارهی اوکسایش فلزها به طور اعم یاداشتی علمی منتشر کرد. تنار، در عین حال که باور داشت که تعداد اوکسیدهای متفاوت هر فلز بیش از تعدادی بود که بیشتر شیمیدانان آن زمان آمادگی پذیرفتنش را داشتند، با برتوله در این باره که اوکسایش فلزها ممکن است در مراحل بی شمار انجام گیرد موافق نبود. او، با مطالعهی ویژهای که دربارهی آهن بعمل آورد و با آزمایش اوکسایشِ ئیدروکسید آهن تازه رسوب کرده، قابلیت انحلال اوکسیدهای مختلف در اسیدها را مورد بررسی قرار داد. تنار وجود اوکسید آهن ناپایدار سفید رنگ را به اثبات رسانید و در نتیجه به روشنگری شیمی نمکهای آهن کمک کرد. دربارهی فوسفاتهای سودیوم و آلومینیوم پژوهید، و اسید فوسفورو را تجزیه کرد. تجزیههائی که از آلیاژهای آنتیموان و قلع بعمل آورد یادآوری مجددی از توجهش به نسبتهای ترکیبی مواد است (وی این آلیاژها را به عنوان ترکیب تلقی میکرد).
در 1191 تنار با اختلاط گاز آمونیاک و ئیدورژن سولفوره بلورهای ئیدرو سولفور آمونیوم بدست آورد. نسبتهای عناصر در سولفور دیگر، یعنی پِرسولفور ئیدروژن، را برتوله مورد مطالعه قرار داده بود؛ و تنار این مسأله را مورد آزمایش مجدد قرار داد. وی، نتیجه گرفت که مادّهی اخیر از نظر ترکیب بین دو حدّ «چهار اتوم گوگرد و یک اتوم ئیدروژن سولفوره» و «هشت اتوم گوگرد و یک اتوم ئیدروژن سولفوره» تغییر میکند. ترکیبی که ظاهراً متغیّر بود موجب متقاعد شدن تنار به این نکته شد که جسم مزبور ترکیبی است با مقدار متغیّری از گوگردی که از لحاظ فیزیکی حل شده است. در چاپهای بعدی «رساله»اش هم پِروکسید ئیدروژن و هم پِرسولفور ئیدروژن را به عنوان «ترکیبهائی که عناصر آنها از نیروهائی غیر از میل ترکیبی تبعیت میکنند» معرفی کرد.
دیری نپایید که تنار به عنوان تجزیه گر شهرت بدست آورد و در نتیجه با بیو آشنا شد. در 1182 بیو از طرف مقامهای عالی رتبهی مؤسسه نامزد بررسی گزارشهای مربوط به سنگهای آسمانی گردید؛ نمونهها به پاریس پس فرستاده شدند و تنار در مورد آنها تجزیهی شیمیایی انجام داد. مهمترین همکاری او با بیو در زمینهی مقایسهی کلسیت و آرگونیت بود، چون دو مادّهی مزبور نمایشگر یکی از نخستین مواردِ دو ریختی بودند. با وجود تفاوت در شکل بلوری این دو کانی، تنار در تجزیهی شیمیایی هیچ گونه تفاوتی میان آنها نیافت. او و بیو نتیجه گرفتند که:« مواد شیمیایی مشابه و با نسبت مشابه میتوانند تشکیل ترکیبهائی بدهند که از لحاظ خواص فیزیکی خود متفاوت باشند.» [2]
تنار با همکاری گی لوساک در 1187-1190 پژوهشهای زیادی انجام داد، و آنان در این دوره حدود بیست مقالهی علمی منتشر کردند. نخستین ملاقات تنار و گی لوساک احتمالاً یا در هنگامی روی داد که شخص اخیر دانشجوی مدرسهی پولی تکنیک بود یا در دورهای که هر دو کارمندان سادهای در آن مؤسسه بودند. اولین گزارش همکاری آنان به مناسبت صعود بالون یک نفرهی گی لو ساک در 25 شهریور 1183 بود. گی لوساک ظرف هوائی را که از ارتفاع بالا جمع آوری کرده بود به آزمایشگاه مدرسهی پولی تکنیک برد و با تنار آن هوا را در مقایسه با هوای معمولی پاریس تجزیه و تحلیل کرد. با این حال، اخبار مربوط به جدا کردن پوتاسیوم توسط دیوی، که در زمستان 1186 به پاریس رسید، آنان را به همکاری فشرده، که عمدتاً برای رقابت با شیمیدانان انگلیسی بود، برانگیخت. آنان در 17 اسفند 1181 به مقامهای عالی رتبهی مؤسسه اعلام کردند که پوتاسیوم را به روشی منحصراً شیمیایی تهیه کردهاند. این روش، که شامل ذوب پوتاس با برادهی آهن در یک لولهی توپ بود، دارای این امتبار بود که پوتاسیوم (و همچنین سودیوم) را به مقادیر قابل قبول تهیه میکرد، در حالی که دیوی قادر بود فقط مقادیر جزئی از این مواد را تهیه کند. دربارهی ماهیّت پوتاسیوم و سودیوم مباحثهای در گرفت، و دیوی مدعی بود که این دو مادّه عنصرند، در حالی که گی لو ساک و تنار، با توجه بیش از حد به مدارک و قراین تجربی، اظهار میکردند که این مواد ئیدرورهای فلزی هستند.
وقتی که برای ساختن یک پیل وولتایی عظیم در مدرسهی پولی تکنیک اعتبار لازم تأمین شد (بزرگتر از پیلی که دیوی در مؤسسهی سلطنتی از آن استفاده میکرد)، گی لو ساک و تنار متصدی دستگاه شدند. نتایج آنان، که در Recherches physico-chimiques («پژوهشهای فیزیکی- شیمیایی») به طور کامل گزارش شده است، نسبتاً یأس آور است؛ دیوی عملاً بازی را برده بود. برتری شیمیدانان فرانسوی با تحقیقهائی که دربارهی واکنشهای فلز پوتاسیوم کردند آشکار شد. آنها، با گرم کردن شدید این ماده در ئیدروژن، ئیدرور پوتاسیوم تهیه کردند؛ و با گرم کردن ئیدرور در آمونیاک کاملاً خشک، جامد سبز زیتونی بدست آوردند. جسم جامد مزبور، پس از گرم شدن، تجزیه شد و آمونیاک، ئیدروژن، و ازوت گردید. حاصل واکنش آب و این جامد سبز رنگ پوتاس و آمونیاک بود. تنار و گی لوساک با مصرف پوتاسیوم برای تجزیهی اسید بوریک به کار ادامه دادند و، در آبان 1187 ، جدا کردن عنصر جدید بور را اعلام کردند. آنان اسید فلوئورئیدریکِ تقریباً خشک را از تقطیر فلوئورور و کلسیوم با اسید سولفوریک غلیظ در قرع و انبیق سربی تهیه کردند؛ و با گرم کردن فلوئورور کلسیوم با تریوکسید بور، گاز فلوئورورِ بور بدست آوردند، و آن را در بالای جیوه جمع آوری کردند. گی لوساک و تنار، در کار با کلور، متعجب بودند از این که گاز مزبور با عبور از روی زغال چوب گل انداخته تجزیه نمیشد. این رویداد موجب تردید در این مورد شد که آیا گازی که در آن زمان «گاز اسید اوکسی موریاتیک» نامیده میشد براستی ترکیبی شامل اوکسیژن است یا نه. اقتدار برتوله آنان را متقاعد کرد که این نتیجهگیری کاملاً معتبر نیست، و به این ترتیب آنان این مطلب را منحصراً به عنوان یک احتمال متذکر شدند. بر عهدهی دیوی ماند که در 1189، پس از خواندن مقالهی آنان، اعلام کند که کلور در واقع یک عنصر است. با این حال، تنار و گی لوساک، به پاس خدمات پیشگامانهای که به نوراشیمی انجام دادند، سزاوار بزرگداشت و احترام کامل هستند. آنان اثر نور بر مخلوطهای دو گانهی کلور و ئیدروژن، و کلور و اتین را مورد تحقیق قرار دادند. تغییر رنگ زرد مایل به سبز گاز کلور ارزیابی دامنهی واکنش در تاریکی یا در نور پراکنده بود. مشخص شد که نور درخشان خورشید منجر به ترکیب با شدت انفجاری میگردد.
همکاری ثمربخش دیگر میان گی لوساک و تنار مربوط به تحلیل احتراق موادّ نباتی وحیوانی بود، که در 1189 صورت پذیرفت. لاووازیه، در تجربهی موادّ آلی که نتایج آن را منتشر کرد از گاز اوکسیژن استفاده کرده بود؛ اما این دو شیمیدان جوان، با بکار بردن کلورات پوتاسیوم، که عامل اوکسایش است، کلیّت این روش را با بکار بردن کلورات پوتاسیوم، که عامل اوکسایش است، کلیّت این روش را به مقدار زیاد گسترش بخشیدند. آنان، بر اساس تجزیههایشان، ترکیبهای نباتی را بر حسب نسبت ئیدروژن و اوکسیژنی که دارند به سه دسته تقسیم کردند. دستهای (حاوی نشاسته و قند) که در آن نسبت ئیدروژن و اوکسیژن مانند نسبت آنها در آب بود با ئیدروکربورها مطابقت داشتند. اگر چه در این پژوهشِ مشترک جدا کردن خدمات تنار از خدمات گی لوساک ناممکن است، میتوان استنباط کرد که تنار معمولاً از حیث کیفیت کار، ابتکار، و دقت در پژوهشهایش نسبت به دوستش نفر دوّم است.
با الهام از کار بنیادی لاووازیه دربارهی تخمیر الکلی، انستیتو در 1179 و 1181 جایزهای برای تحقیق در زمینهی این موضوع پیشنهاد کرد. تنار مقالهای تسلیم کرد و، بنابر نوشتهی مرجعی معتبر، این مقاله «بسیاری از حقایقی را بدست داد که بعداً لیبیش عقایدش را بر آنها بنیاد نهاد.»[3] وی خاطرنشان ساخت که کلیّهی مایعات تخمیر شونده از خود رسوبی شبیه مخمّر آبجو بر جای میگذارند و نشان داد که این مادّه حاوی ازوت است. بررسی وی دربارهی مخمّری که برای تخمیر قند خالص بکار برده میشود معلوم کرد که مادّهی مزبور دستخوش دگرگونی تدریجی میگردد و نهایتاً به مادّهی سفید رنگی تحلیل مییابد که حاوی ازوت نیست و با قند واکنشی بوجود نمیآورد. تنار با این سوالها آغاز کرده بود: «چگونه مادّهی قندی از طریق جسمی میانجی تبدیل به الکل و اسیدکربونیک میشود؟ ماهیت این جسم چیست؟ چگونه بر قند اثر میکند؟»[4] شیمیدان جوان قادر به حلّ این مسائل پیچیده نبود، مسائلی که در نسل بعد موضوع جرّ و بحث شدیدی میان متخصصان زیست شناسی میکروسکوپی و شیمیدانان گردید. به عنوان مثال، برسلیوس تبیینهای زیست شناختی را مغایر با این نظریه میدانست که تخمیر صرفاً نمونهای از کاتالیزگری تماسیِ ناشی از یک کاتالیزگر غیر جاندار است- نظری که ردّ پایش را میتوان در آثار تنار یافت. تنار، در 1199، هنگامی که سرگرم بررسی اثر فلزهای خرد شده بر پروکسید ئیدروژن بود، این پدیده را به عمل مخمّر در تخمیر الکلی تشبیه کرد.[5]
بزرگترین کشف یگانهی تنار کشف پِروکسید ئیدروژن بود. وی نخستین مقالهاش دربارهی این موضوع را در 5 مرداد 1197 در فرهنگستان علوم قرائت کرد و جلدهای متوالی Annales de chimie («سالنامهی شیمی») پژوهشهای او را شاملند. منشأ این اثر همکاری آغازین تنار با گی لوساک بود، که در آن نشان داده بودند که هرگاه پوتاسیوم یا سودیوم در اوکسیژن خشک حرارت داده شود، اوکسید بالاتری بدست میآید. گرم کردن شدید اوکسید باریوم در اوکسیژن نیز اوکسید جدید بالاتری تولید میکرد. در حضور آب، کلیّهی این پروکسیدها تجزیه میشدند و اوکسیژن آزاد میکردند. به نظر میرسد که کشف پروکسید ئیدروژن با نظریهی شیمیایی لاووازیه مرتبط باشد؛ بر طبق آن نظریه، فلزات با اسیدها فقط هنگامی برای تشکیل نمکها ترکیب میشوند که قبلاً یک واکنش اوکسایش صورت پذیرفته باشد؛ بنابراین آنچه در اسید حل میشود اوکسید فلز است نه فلز. اما فلز نباید خیلی زیاد اوکسیده شود، زیرا در آن صورت میل ترکیبی چندانی با اسیدها نخواهد داشت (اسیدها به عنوان محصولات نهایی اوکسایش تلقی میشدند). تنار مایل بود با مشاهدهی این که آیا پروکسید باریوم در اسیدها حل میشود یا نه این عقیده را به آزمون بگذارد.
در نخستین مقالهی تنار دربارهی پروکسید ئیدروژن اعلام شده بود که وی از طریق تصفیهی پروکسیدباریوم با اسیدهای معدنی اسیدهای اوکسیژن دار جدید تهیه کرده است. به این ترتیب، به عنوان مثال، برای تهیهی محلولی خنثی پروکسیدباریوم در اسید نیتریک رقیق حل میشد. نیترات باریوم به صورت سولفات باریوم رسوب میکرد و چیزی بر جای میگذاشت که ما آن را پروکسید ئیدروژن میشناسیم. متأسفانه تنار برای از میان بردن نمک باریوم از اسید سولفوریک استفاده کرد، و در نتیجه محصولی اسیدی حاصل شد. وی، با بکار بستن این روش،«اسید اوکسیژن دار»ی تهیه کرد که تا یازده برابر حجمش اوکسیژن داشت. از آنجا که گرم کردن موجب تجزیه میشد، روش تغلیظ او مبتنی بر استفاده از تلمبهی تخلیه در دمای معمولی بود. در شهریور 1197 تنار این روش را در تهیهی فرآوردهای که سی و دو برابر حجمش حاوی اوکسیژن بود بکار برد. وی متوجه شد که تجزیهی آن مادّه بر اثر نور تسریع میشود و دریافت وقتی محصول تغلیظ شده با اوکسید نقره در تماس قرار گیرد، اوکسیژن طی واکنشی شدید آزاد میشود. تنار تا 2 آذر «آب اوکسیژنه» را تهیه کرده و این تردید در او آغاز شده بود که آیا «اسیدهای اوکسیژن دار» او ترکیبهای حقیقی هستند یا نه. به این ترتیب، تنار در آن زمان ترکیب دومی از ئیدروژن و اوکسیژن تهیه کرده بود که حالت خنثی داشت، و در خلأ بدون تجزیه شدن قابل تقطیر بود. وی دریافت که عمل تجزیهای که، مثلاً، هنگام افزوده شدن اوکسید منگنز روی میدهد گرمازا است. وی تا تهیهی فراوردهای بسیار غلیظ که حاوی بیش از چهار صد برابر حجمش اوکسیژن بود پیش رفت و متوجه شد که آن مادّه پوست را میفرساید.
یکی از مسائل عمده در این پژوهش پی بردن به این نکته بود که آیا اوکسیژن میتواند با اسیدها یا آب به گونهای نا محدود ترکیب شود، و در این راه از عقاید بسیار بی اعتبار شدهی برتوله حمایت میکرد. این موضوع یکی از انگیزههای تنار برای تهیهی فراوردهای با غلظت فزاینده بود. وی سرانجام اعلام کرد که در رسیدن به نقطهی اشباع توفیق یافته است. چگالی این «آب اوکسیژنهی» خالص 455 ر 1 (جدیداً 465/1) بود و با اوکسیدهای فلزات مختلف به صورت انفجاری واکنش میکرد. معمولاً اوکسیژنی که متصاعد میشد هم شامل اوکسیژن «اضافی» پروکسیدئیدروژن بود و هم شامل اوکسیژنِ موجود در اوکسید فلزی. اما، در برخی موارد، پروکسید به عنوان عامل اوکساینده عمل میکرد ( به عنوان مثال، با اوکسید آرسنیو). او متوجه این نکتهی مهم شد که اسیدها بر پایداری پروکسید ئیدروژن میافزایند.
تنار کار خود در زمینهی پروکسید ئیدروژن را با دادن شرحی مفصّل از تهیهی آن تکمیل کرد: شرع کار با نیترات باریوم بود، که حرارت داده شد تا تجزیه گردد؛ اوکسیژن از روی فراوردهی حاصل عبور داده شد تا آن را به پروکسید باریوم تبدیل کرد. بعد مادّهی اخیر در ظرفی که با یخ خنک میشد به صورت خمیر در آمد، آنگاه اسید سولفوریک کافی به آن افزوده شد تا همهی باریوم را، که از طریق تصفیه جدا میشد، ته نشین سازد. تخلیص بیشتر به منظور حذف ناخالصیهای آلومینیوم، آهن، و سیلیس تشریح شده بود. کار کامل تنار دربارهی پِروکسید ئیدروژن در 1199 در مقالهای مشروح در Mémoires («یادداشتهای علمی») فرهنگستان منتشر گردید. در آن مقاله وی نتیجه گرفت که پروکسید ئیدروژن یک پروکسید واقعی است (peroxide d"hydrogène) و مقدار اوکسیژن آن دو برابر مقدار اوکسیژن آب است. وی از آن تهیهی پروکسیدهای جدید استفاده کرد و متوجه اثر اوکسایندگی آن بر سولفورها شد. مِریمه، همکارش در مدرسهی پولی تکنیک، استفاده از این واکنش را برای محافظت تابلوهای نقاشی قدیمی پیشنهاد کرد.
تنار، در آخرین و جامعترین نوشتهی خود دربارهی پروکسیدئیدروژن (1199)، چندین صفحه را به اثر فلزهای خرد شده بر پِروکسید ئیدروژن تخصیص داد و آن، به عنوان نمونه، به تمایز میان نقره در حالت شدید خردشدگی، به شکل دانههای خیلی ریز، بُراده، و به صورت توده اشاره کرد. پلاتین، طلا، اوسمیوم، پالادیوم، اودیوم، و دیگر فلزات نیز بر حسب حالت خردشدگی آنها در فهرست ذکر شده بودند. تنار به نحوی خاص به بررسی این نکته پرداخت که چگونه این فلزات میتوانند، بی آن که از نظر ظاهر تأثیر بپذیرند، در واکنشهای شیمیایی شرکت جویند.
این کار آغازین معلوم میسازد که تنار در 1202 چه علاقهی خاصی به کاتالیزگری داشت. در حقیقت، وی در 1192 اثر حضور فلزها را در تسریع تجزیهی گاز آمونیاک که از درون لولهی چینی لعاب دار گداخته عبور داده میشد مورد تحقیق قرار داد. [6] در مرداد 1202 به پاریس خبر رسید که دوبراینر نشان داده است که پلاتین متخلخل در دمای معمولی میتواند موجب ترکیب ئیدروژن و اوکسیژن شود و گرمای حاصل از این واکنش کافی است که فلز را گداخته سازد. تنار در آزمایشهای مربوط به تأیید این کشف با دولون همکاری کرد. آنان، با تغییر دادن حالت فیزیکی فلز و با جانشین کردن فلزهای دیگر و واکنشهای گازی دیگر، پژوهش را گسترش دادند و ثابت کردند که دماهائی که فلزات در آنها چنان اثرهائی را بروز میدهند بستگی به حالت خرد شدگی آنها دارد. تنار و دولون دریافتند که پالادیوم، ردیوم، و ایریدیوم همان اثری را دارند که پلاتین دارد؛ و دربارهی اثرات سطحی دیگر جامدات و یافتن شرایطی که مواد در آن شرایط اثر کاتالیزگری خود را از دست میدهند به تحقیقشان ادامه دادند. بنابراین، تنار خدمات مهمی در زمینهی کاتالیزگری سطحی انجام داد، اگر چه اصطلاح «کاتالیزگر» (catalyst) را برسلیوس تا 1213 معمول نکرد.
تنار نگارندهی کتاب درسی شیمی قطور و مهمی بود که شش بار تجدید چاپ شد و به آلمانی، ایتالیایی، و اسپانیایی برگردانده شد (بخش مربوط به تجریه به انگلیسی ترجمه گردیده است). وی با این کتاب موجب شد که فرانسه، به عنوان تهیه کنندهی کتب درسی شیمی برای بقیهی جهان، نقش سنّتی خود را بازیابد؛ تنها رقیب جدّی او تامس تامس، شیمیدان انگلیسی، بود، که در دو دههی اول قرن نوزدهم چاپهائی پیاپی از کتاب درسی خود تهیه کرد. نخستین چاپِ کتاب تنار به نام Traité de chimie élémentaire («کتاب شیمی مقدماتی») در 1192-1195/1813-1816 در چهار جلد منتشر شد. جلدهای اول و دوم به مباحث شیمی معدنی، جلد سوم به شیمی آلی ( در بخشهای جداگانهی نباتی و حیوانی)، و جلد چهارم به شیمی تجزیه مربوط بودند. موادّ مشابه با هم گروه بندی، و قبل از توجه به خواص انفرادیشان به بحث کلی گذاشته شده بودند. در سنّت لاووازیه، اوکسیژن هنوز به عنوان عنصری یگانه تلقی میشد. تنار، علاوه بر بهره گیری از کتابهای درسی پیشین- از قبیل کتابهای لاووازیه، فورکروا، و تامسن - جدیدترین پژوهشهای همعصران خود را نیز آورده بود. لوحهها و توضیحهائی مفصّل برای دستگاهها تهیه شده بود، و در چاپهای بعدی به صورت یک جلد جداگانه انتشار یافت. فهرست کاملی که در هر جلد گنجانیده شده کتاب تنار را به صورت مرجعی بسیار مفید برای شیمی زمان خود درآورده است.
تنار برای آن که چاپهای پی در پی کتاب درسی خود را با جدیدترین اطلاعات مجهز کند متحمل زحمات زیاد شد. در ششمین و آخرین چاپ (1213-1215) اقدام عمدهای برای تنظیم مجدد مواد و مطالب صورت گرفته است. آنچه اهمیت خاص دارد افزوده شدن بخش چهارمی است که وی آن را با عنوان «مقاله دربارهی فلسفهی شیمی» توصیف کرده، و در آن به اصول عمومی ترکیبها و طبقه بندی شیمیایی پرداخته است. در هر حال، او در مورد نظریهی اتومی دالتن همان حالت محافظه کارانهای را که در چاپهای نخستین نشان داده بود ادامه داد.
گزیدهای از مقالههای تحقیقی تنار در اینجا عرضه میشود. ترتیب آنها همان ترتیب متن است.
«Sur l"acide sébacique»، در AnC، 39 (1801)، 193-202؛ «Obsevations Sur l"acide zoonique» همان، 43 (1802)، 176-184؛ «Mémoire sur la bile»، در MSAr، 1 (1807)، 23-45؛«Mémoire sur les éthers»، همان، 73-114؛«Deuxième mémoire sur les éthers… »، همان، 115-134؛ «Troisième mémoire sur les éthers….»، همان، 140-160؛« De l"action des acides végétaux sur l"alcool….»، همان، 2 (1809)، 5-22؛«Essai sur la combinaison des acides avec les substances végétales et animals»، همان، 23-41.
«Sur le nickel» (1802)، در AnC، 50 (1804)، 117-133؛ «Considérations gégérales sur les couleurs, suivies d"un procédé pour préparer une couleur bleue aussi belle que l"outremer»، در JMi، 15 (1804)، 128-136؛« Différents étates de l"oxide d"antim- oine…»، در AnC، 32 (1799)، 257-269؛«Sur l"oxidation des métaux en général et en particulier du fer »، همان، 56 (1805)، 59-85؛« Obsevations sur les hydro-sulfures »، همان، 83 (1812)، 132-138؛«Mémoire sur le soufre hydrogéné ou l"hydrure soufre»، همان، دورهی دوم، 48 (1831)، 79-87؛«Mémoire sur l"analyse comparée de l"aragonite et du carbonate de chaux rhomboidal»، در MSAr، 2 (1809)، 176-206، با همکاری بیو.
پنج گزارش علمی که با همکاری گی لوساک نوشته شدهاند عبارتند از «Sur les métaux de la potasee et la soude»، در AnC ، 66 (1808)، 205-217؛« Sur la décomposition et la recomposition de l"acide boracique»، همان، 68 (1808)، 169-174؛ « Sur l"acide fluorique»،همان، 69(1809)، 204-220؛«De la nature et des propriétiés de l"acide muriatique et de l"acide muriatique oxigéné»، در MSAr، 2 (1809)، 339-358؛ و «Sur l"analyse végétale et animale»، در AnC، 74 (1810)، 47-64.
«Sur la fermentation vineuse»، در AnC، 46 (1803)، 294-320؛« Observations sur des nouvelles combinaisons entre l"oxigéne et divers acides»، در ACP، دورهی دوم، 8 (1818)، 306-312؛« Nouvelles observations sur les acides et les oxides oxigénés»، همان، 9 (1818)، 51-56، 94-98؛«Observations sur l"influence de l"eau dans la formation des acides oxigénés Nouvelles recherches sur l"eau oxigénée»، همان، 10 (1819)، 114-115، 335؛« Nouvelles observations sur l"eau oxigénée»، همان، 11 (18119)، 87-85، 208-216«Mémoire sur la combination de l"oxygène avec l"eau, et sur les propriétés extraordinaires que possède l"eau oxigénée»، در MARS، 3 (1820)، 385-488.
دو مقالهی زیر را با همکاری دولون نوشته است:«Note sur la propriété que possèdent quelques métaux de faciliter la combinaison des fluides élastiques»، در ACP، دورهی دوم، 23 ( 1823)، 440-444؛ و Nouvelles observations sur la propriété dont jouissent certains corps de favoriser la combinaison des fluides elatiques»، همان، 24 (1823)، 380-387.
دوم. خواندنیهای فرعی. ــــ The Society of Arcueil A View of French Socience at the Time of Napoleon، از م، پ. کراسلند، یکم (لندن، 1967)، اغلب صفحات؛ Éloge de M.Thernard, prononcé dans la séance publique annuelle de l"Académie impérial de médecine du 9 Dérembre 1862، از ف. دوبوا (پاریس، 1863)؛«Éloge historique de Louis- Jacques Thernard»، از پ. فلورنس، در loges historiques É ، دورهی سوم (پاریس، 1862)، 201-248؛ Souvenirs de M.History of Chemistry، از ج.ر.پارتینگتن، چهارم، (لندن، 1964)، بخصوص 96-90؛ و Un grand français.Le chimiste Thernard, 1777- 1857 par son fils; avec introduction et notes de Georges Bouchard، از پ. تنار (دیژون، 1950).
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، برگردان: احمد آرام، [و دیگران]، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول
Louis Jacques Thenard
(ت. لالو پتیئر ] اکنون لوپتیئر- تنار[، اوب، فرانسه، 14 اردیبهشت 1156/ 4 مهی 1777؛ و. پاریس، فرانسه، 30 یا 31 خرداد 1236/ 20 یا 21 ژوئن 1857)، شیمی.
تنار پسر دوّم اِتیئن آمابل تنار و سسیل ساوورا، برزگران روستایی، بود که هفت فرزند داشتند. تحصیل ابتدائیش نزد کشیش محلی انجام گرفت، و هوش سرشارش وی را از دیگران متمایز کرد، به طوری که در یازده سالگی به مدرسهای در سانس اعزام شد. خیلی زود آرزوی بلند پروازانهی دارو ساز شدن به سرش زد و همراه با دو نفر از دوستانش به پاریس رفت تا از مزایای آموزشی پایتخت برخوردار شود. تنار در دروس عمومی ووکلن و فورکروا شرکت جست، و در خانهی ووکلن به عنوان شیشه شوی و پادو مطبخ پذیرفته شد. ووکلن عاقبت به وی اجازه داد که به نیابت از طرف او کلاس درس نظریش را اداره کند؛ نخستین شغل رسمی تنار در آذر 1177 بود که وی به عنوان مدرّس آزمایشگاه در مدرسهی پولی تکنیک منصوب شد.
وقتی که ووکلن از کرسی استادیش در کولژ دوفرانس بازنشسته شد، تنار به جانشینی او تعیین گردید (24 فروردین 1183). پس از تأسیس دانشکدههای علوم در 1187، تنار در دانشکدهی پاریس به استادی شیمی منصوب شد. با داشتن در آمد مطمئن و مقامی در جامعهی جدید علمی - آموزشی ، توانست به فکر ازدواج افتد؛ و در 1193 ، پس از چهار سال مذاکره با خانواده، دختر آرنو اومبلو کونته را به همسری گرفت. درگذشت فورکروا در 1188 محلّی خالی در بخش شیمیِ قسمت درجهی یکم انستیتو بوجود آورد، که تنار برای تصدی آن برگزیده شد (9 بهمن 1188). وی عضو انجمن آرکوی * بود و کارش در این دوره ( حدود 1186-1193) تأثیر همکارانش در آن گروه و به همان اندازه تأثیر رهیافت فیزیکی رهبر آن گروه، یعنی برتوله، را نشان میدهد.
تنار در همهی عمر عضو «انجمن تشویق صنایع ملّی» بود؛ و هنگامی که بنیادگذار آن، شاپتال، در 1211 درگذشت وی به ریاست آن انتخاب شد. علاقهی او به شیمی کاربردی نیز موجب نقش مؤثری بود که وی در ارزیابی نمایشگاههای صنایع ملی، که نخست در 1197 و از آن پس هر پنج سال یک بار دایر گردید، ایفا کرد. وی همچنین عضو هیأت مدیرهی «هنرستان ملّی هنر و فن» بود.
تنار در 1201 به مدیریت داخلی دانشکدهی علوم پاریس منصوب شد. در 1209 به عضویت «شورای سلطنتی آموزش عمومی» درآمد، و با آن سمت به تدریس علوم فیزیک در سطح دانشگاهی علاقهی خاصی نشان داد. از 1224 تا 1231 ریاست دانشگاه فرانسه را ، که بالاترین مقام در دستگاه آموزشی فرانسه است، بر عهده داشت.
تنار پی در پی به مقامهای شوالیه (1193)، افسر (1207)، فرمانده (1216)، و افسر بزرگ (1221) در لژیون افتخار * نایل شد. در 1204 لقب اشرافی بارون به وی اعطا شد. در 1206 و 1209 به نمایندگی مجلس انتخاب گردید و در سیاست میانه روی راست گرا بود. در 19 مهر 1211 به نمایندگی مجلس اعیان برگزیده شد؛ و در این مجلس نیز، مانند مجلس عوام، مشارکتش در بحثها معمولاً دربارهی موضوعهای فنّی و علمی بود. در حمایت از صنعت چغندر قند، که از دوران ناپولئون آغاز گردیده بود و در دورهی بازگشت رژیم سلطنتی با وارد شدن نیشکر مورد تهدید قرار گرفته بود، تنار از نفوذ ویژهای برخوردار بود.
نخستین کار علمی تنار، بویژه علاقهاش به شیمی نباتی و حیوانی، از نفوذ اولین راهنمایانش، ووکلن و فورکروا، حکایت میکند. در 1180، با تقطیر پیه، اسید جدیدی بدست آورد و آن را اسید سباسیک نامید و نشان داد که آنچه را گیتون دوموروو اسید سباسیک نامگذاری کرده است. فقط اسید استیک ناخالص است. سه سال بعد، نشان داد که آنچه را برتوله اسید زونیک ( بدست آمده از تقطیر گوشت) نامیده است نیز در واقع چیزی جز اسید استیکِ ناخالص نیست. تنار، از تجزیهی صفرا، عصاره و مادّهی دیگری بدست آورد که مادهی اخیر را «پیکرومل» نامید و معلوم شد که حلاّل خوبی برای چربیها میباشد.
مهمترین کار وی در شیمی آلی در مورد اِسترها بود، که در آن زمان «اِتر» نامیده میشدند. نام «اتر» به هر فرآوردهی خنثائی اطلاق میشد که از واکنش اسید با الکل حاصل میگردید. تنها «اتر»ی که تا قبل از این زمان تهیه شده و با موفقیت چیزی بود که اکنون اتردی اتیل نامیده میشود و یک اِسترِ واقعی نیست، آگاهی دربارهی این ترکیب، به جای آن که کمک به بررسی دیگرِ «اترها» بکند، سدّی در این راه است. قسمتی از کار سترگ تنار این بود که «اترسولفوریک» را از استرهای حقیقی متمایز کرد. او دربارهی اثر اسیدهای نیتریک، کلوریدریک، استیک، بنزوئیک، اوکسالیک، سیتریک، مالیک، و تارتاریک بر الکل اتیل بررسی دقیقی بعمل آورد و اِسترهای مربوط به هر یک را، که بسیاریشان برای اولین بار بدست میآمدند، تهیه کرد. تهیهی «اترنیتریک» (اتیل نیتریت) توسط وی، از نظر تعلق خاطرش به تهیهی فرآوردهی خالص و تعیین بازده واکنش، ارزشمند است.
«اترموریاتیک» (کلوروراتیل)، که تنار آن را نمی شناخت، اندکی قبل توسط گلن تهیه شده بود؛ اما یادداشت علمی تنار در مورد این استر از نظر مطالعهاش دربارهی اثر زمان بر واکنشهائی شیمیایی که با شرکت ترکیبهای آلی صورت میگیرند قابل توجه است. او واکنش میان کلورور اتیل و محلول غلیظ پوتاس سوزآور را در دمای معمولی به مدت سه ماه بررسی کرد، و میزان تجزیهی استر را با محلول نیترات نقره سنجید.
بررسی کمّی تنار در مورد «اِتر استیک» (استات اتیل) را شاید بتوان به عنوان الگوئی برای آن زمان در نظر گرفت. وی هم تهیهی این مادّه (در حضور اسید سولفوریک غلیظ) و هم آبکافت را پژوهید، و همواره هر مقدار اسید را به وزن همظرفیت پوتاس نسبت میداد. وی، از راه تقطیر استر با محلول آبکی پوتاسِ سوزآور، الکل و استات پوتاسیوم بدست آورد. بنابراین تنار هم از طریق تجزیه و هم از راه ترکیب قاطعانه ثابت کرد که «اتر استیک» ترکیب سادهای است از اسید استیک و الکل، و این یکی از اطلاعات ارزشمند برای شیمی آلی بود. تنار این نظر مهم را ابراز کرد که الکل، هنگامی که با اسید نباتی یا معدنی ترکیب میشود، نقش یک «باز قابل تبدیل به نمک» را بازی میکند. [1] به این ترتیب، به شباهتِ بسیار مفیدی میان اثر اسیدها بر بازها برای تشکیل نمکها در شیمی معدنی و اثر اسیدها بر الکلها برای تشکیل استرها در شیمی آلی پی برد. بعدها شورول، در بررسیهایش در مورد صابونی شدن، این تشابه را تعمیم داد.
بررسی اولیهی تنار دربارهی نیکل (1181) نشانگر آن است که وی یکی از وارثان شایستهی مهارت ووکلن در تجزیه میباشد. وی توجه ویژهای به دست یابی به نیکلِ عاری از اثرهائی از کوبالت، آهن، و آرسنیک داشت. به عنوان نمونه، کشف اوکسید جدیدی از نیکل با ظرفیت بالاتری را اعلام کرد. در هر حال، بررسی وی دربارهی برخی ترکیبات کوبالت، که در 1183 منتشر شد، شهرت بیشتری برایش ببار آورد. موضوع از اینجا آغاز شد که حکومت کنسولی فرانسه نیاز مبرمی به رنگینهی آبی جدیدی داشت؛ و تنار از طرف شاپتال، وزیر داخله، مأمور تهیهی آن گردید. زمانی سنگ لاجورد برای این منظور بکار برده میشد، ولی این مادّهی بشدّت کمیاب و گران شده بود. آبی پروسی جانشین مؤثری نبود، و بنابراین تنار با آرسنات کوبالت، که در رنگ کردن چینی سِور [sevr] بکار میرفت، به آزمایش پرداخت. وی دریافت که با حرارت دادنِ آلومین با آرسنات یا فوسفاتِ کوبالت به نسبتهای معیّن پایدارترین رنگینه بدست میآید. آخرین آزمایشهایش در مورد رنگینه عبارت بود از قراردادنِ آن به مدت دو ماه درمعرض نور روشن و سپس قرار دادنش در اسیدها، قلیاییها، و ئیدروژن سولفوره. اگر چه رنگ مشابهی قبلاً توسط ک.ف.ونتسل و گان بدست آمده بود، این رنگ به نام «آبی تنار» شناخته شد. تنار در پژوهشش از یاری لئونور مِریمه، استاد نقَاشیِ مدرسهی پولی تکنیک، که بعدها کاربرد پِروکسید ئیدروژن برای محافظت تابلوهای نقاشی را رواج داد، برخوردار شد.
بخش قابل تحسین پژوهش تنار مربوط به آمیختن نسبتهائی از عناصر در برخی ترکیبات، بویژه اوکسیدهای فلزات، بود. یکی از اولین قسمتهای کارش گزارشی بود دربارهی وجود شش اوکسید مختلف آنتیموان، که پروست آن را به دو کاهش داد؛ تعداد درست (یعنی سه) را بعدها برسلیوس مشخص ساخت. تنار وجود چهار اوکسید مختلف کوبالت را اعلام کرد و اوکسیدها و نمکهای جیوه را تهیه نمود. وی دربارهی دو سولفور آرسنیک، به نام رئالگار (زرنیخ سرخ) و اورپیمان (آرسنیک زرد)، پژوهش بعمل آورد و نشان داد که حاوی اوکسیژن نیستند. در 1184 دربارهی اوکسایش فلزها به طور اعم یاداشتی علمی منتشر کرد. تنار، در عین حال که باور داشت که تعداد اوکسیدهای متفاوت هر فلز بیش از تعدادی بود که بیشتر شیمیدانان آن زمان آمادگی پذیرفتنش را داشتند، با برتوله در این باره که اوکسایش فلزها ممکن است در مراحل بی شمار انجام گیرد موافق نبود. او، با مطالعهی ویژهای که دربارهی آهن بعمل آورد و با آزمایش اوکسایشِ ئیدروکسید آهن تازه رسوب کرده، قابلیت انحلال اوکسیدهای مختلف در اسیدها را مورد بررسی قرار داد. تنار وجود اوکسید آهن ناپایدار سفید رنگ را به اثبات رسانید و در نتیجه به روشنگری شیمی نمکهای آهن کمک کرد. دربارهی فوسفاتهای سودیوم و آلومینیوم پژوهید، و اسید فوسفورو را تجزیه کرد. تجزیههائی که از آلیاژهای آنتیموان و قلع بعمل آورد یادآوری مجددی از توجهش به نسبتهای ترکیبی مواد است (وی این آلیاژها را به عنوان ترکیب تلقی میکرد).
در 1191 تنار با اختلاط گاز آمونیاک و ئیدورژن سولفوره بلورهای ئیدرو سولفور آمونیوم بدست آورد. نسبتهای عناصر در سولفور دیگر، یعنی پِرسولفور ئیدروژن، را برتوله مورد مطالعه قرار داده بود؛ و تنار این مسأله را مورد آزمایش مجدد قرار داد. وی، نتیجه گرفت که مادّهی اخیر از نظر ترکیب بین دو حدّ «چهار اتوم گوگرد و یک اتوم ئیدروژن سولفوره» و «هشت اتوم گوگرد و یک اتوم ئیدروژن سولفوره» تغییر میکند. ترکیبی که ظاهراً متغیّر بود موجب متقاعد شدن تنار به این نکته شد که جسم مزبور ترکیبی است با مقدار متغیّری از گوگردی که از لحاظ فیزیکی حل شده است. در چاپهای بعدی «رساله»اش هم پِروکسید ئیدروژن و هم پِرسولفور ئیدروژن را به عنوان «ترکیبهائی که عناصر آنها از نیروهائی غیر از میل ترکیبی تبعیت میکنند» معرفی کرد.
دیری نپایید که تنار به عنوان تجزیه گر شهرت بدست آورد و در نتیجه با بیو آشنا شد. در 1182 بیو از طرف مقامهای عالی رتبهی مؤسسه نامزد بررسی گزارشهای مربوط به سنگهای آسمانی گردید؛ نمونهها به پاریس پس فرستاده شدند و تنار در مورد آنها تجزیهی شیمیایی انجام داد. مهمترین همکاری او با بیو در زمینهی مقایسهی کلسیت و آرگونیت بود، چون دو مادّهی مزبور نمایشگر یکی از نخستین مواردِ دو ریختی بودند. با وجود تفاوت در شکل بلوری این دو کانی، تنار در تجزیهی شیمیایی هیچ گونه تفاوتی میان آنها نیافت. او و بیو نتیجه گرفتند که:« مواد شیمیایی مشابه و با نسبت مشابه میتوانند تشکیل ترکیبهائی بدهند که از لحاظ خواص فیزیکی خود متفاوت باشند.» [2]
تنار با همکاری گی لوساک در 1187-1190 پژوهشهای زیادی انجام داد، و آنان در این دوره حدود بیست مقالهی علمی منتشر کردند. نخستین ملاقات تنار و گی لوساک احتمالاً یا در هنگامی روی داد که شخص اخیر دانشجوی مدرسهی پولی تکنیک بود یا در دورهای که هر دو کارمندان سادهای در آن مؤسسه بودند. اولین گزارش همکاری آنان به مناسبت صعود بالون یک نفرهی گی لو ساک در 25 شهریور 1183 بود. گی لوساک ظرف هوائی را که از ارتفاع بالا جمع آوری کرده بود به آزمایشگاه مدرسهی پولی تکنیک برد و با تنار آن هوا را در مقایسه با هوای معمولی پاریس تجزیه و تحلیل کرد. با این حال، اخبار مربوط به جدا کردن پوتاسیوم توسط دیوی، که در زمستان 1186 به پاریس رسید، آنان را به همکاری فشرده، که عمدتاً برای رقابت با شیمیدانان انگلیسی بود، برانگیخت. آنان در 17 اسفند 1181 به مقامهای عالی رتبهی مؤسسه اعلام کردند که پوتاسیوم را به روشی منحصراً شیمیایی تهیه کردهاند. این روش، که شامل ذوب پوتاس با برادهی آهن در یک لولهی توپ بود، دارای این امتبار بود که پوتاسیوم (و همچنین سودیوم) را به مقادیر قابل قبول تهیه میکرد، در حالی که دیوی قادر بود فقط مقادیر جزئی از این مواد را تهیه کند. دربارهی ماهیّت پوتاسیوم و سودیوم مباحثهای در گرفت، و دیوی مدعی بود که این دو مادّه عنصرند، در حالی که گی لو ساک و تنار، با توجه بیش از حد به مدارک و قراین تجربی، اظهار میکردند که این مواد ئیدرورهای فلزی هستند.
وقتی که برای ساختن یک پیل وولتایی عظیم در مدرسهی پولی تکنیک اعتبار لازم تأمین شد (بزرگتر از پیلی که دیوی در مؤسسهی سلطنتی از آن استفاده میکرد)، گی لو ساک و تنار متصدی دستگاه شدند. نتایج آنان، که در Recherches physico-chimiques («پژوهشهای فیزیکی- شیمیایی») به طور کامل گزارش شده است، نسبتاً یأس آور است؛ دیوی عملاً بازی را برده بود. برتری شیمیدانان فرانسوی با تحقیقهائی که دربارهی واکنشهای فلز پوتاسیوم کردند آشکار شد. آنها، با گرم کردن شدید این ماده در ئیدروژن، ئیدرور پوتاسیوم تهیه کردند؛ و با گرم کردن ئیدرور در آمونیاک کاملاً خشک، جامد سبز زیتونی بدست آوردند. جسم جامد مزبور، پس از گرم شدن، تجزیه شد و آمونیاک، ئیدروژن، و ازوت گردید. حاصل واکنش آب و این جامد سبز رنگ پوتاس و آمونیاک بود. تنار و گی لوساک با مصرف پوتاسیوم برای تجزیهی اسید بوریک به کار ادامه دادند و، در آبان 1187 ، جدا کردن عنصر جدید بور را اعلام کردند. آنان اسید فلوئورئیدریکِ تقریباً خشک را از تقطیر فلوئورور و کلسیوم با اسید سولفوریک غلیظ در قرع و انبیق سربی تهیه کردند؛ و با گرم کردن فلوئورور کلسیوم با تریوکسید بور، گاز فلوئورورِ بور بدست آوردند، و آن را در بالای جیوه جمع آوری کردند. گی لوساک و تنار، در کار با کلور، متعجب بودند از این که گاز مزبور با عبور از روی زغال چوب گل انداخته تجزیه نمیشد. این رویداد موجب تردید در این مورد شد که آیا گازی که در آن زمان «گاز اسید اوکسی موریاتیک» نامیده میشد براستی ترکیبی شامل اوکسیژن است یا نه. اقتدار برتوله آنان را متقاعد کرد که این نتیجهگیری کاملاً معتبر نیست، و به این ترتیب آنان این مطلب را منحصراً به عنوان یک احتمال متذکر شدند. بر عهدهی دیوی ماند که در 1189، پس از خواندن مقالهی آنان، اعلام کند که کلور در واقع یک عنصر است. با این حال، تنار و گی لوساک، به پاس خدمات پیشگامانهای که به نوراشیمی انجام دادند، سزاوار بزرگداشت و احترام کامل هستند. آنان اثر نور بر مخلوطهای دو گانهی کلور و ئیدروژن، و کلور و اتین را مورد تحقیق قرار دادند. تغییر رنگ زرد مایل به سبز گاز کلور ارزیابی دامنهی واکنش در تاریکی یا در نور پراکنده بود. مشخص شد که نور درخشان خورشید منجر به ترکیب با شدت انفجاری میگردد.
همکاری ثمربخش دیگر میان گی لوساک و تنار مربوط به تحلیل احتراق موادّ نباتی وحیوانی بود، که در 1189 صورت پذیرفت. لاووازیه، در تجربهی موادّ آلی که نتایج آن را منتشر کرد از گاز اوکسیژن استفاده کرده بود؛ اما این دو شیمیدان جوان، با بکار بردن کلورات پوتاسیوم، که عامل اوکسایش است، کلیّت این روش را با بکار بردن کلورات پوتاسیوم، که عامل اوکسایش است، کلیّت این روش را به مقدار زیاد گسترش بخشیدند. آنان، بر اساس تجزیههایشان، ترکیبهای نباتی را بر حسب نسبت ئیدروژن و اوکسیژنی که دارند به سه دسته تقسیم کردند. دستهای (حاوی نشاسته و قند) که در آن نسبت ئیدروژن و اوکسیژن مانند نسبت آنها در آب بود با ئیدروکربورها مطابقت داشتند. اگر چه در این پژوهشِ مشترک جدا کردن خدمات تنار از خدمات گی لوساک ناممکن است، میتوان استنباط کرد که تنار معمولاً از حیث کیفیت کار، ابتکار، و دقت در پژوهشهایش نسبت به دوستش نفر دوّم است.
با الهام از کار بنیادی لاووازیه دربارهی تخمیر الکلی، انستیتو در 1179 و 1181 جایزهای برای تحقیق در زمینهی این موضوع پیشنهاد کرد. تنار مقالهای تسلیم کرد و، بنابر نوشتهی مرجعی معتبر، این مقاله «بسیاری از حقایقی را بدست داد که بعداً لیبیش عقایدش را بر آنها بنیاد نهاد.»[3] وی خاطرنشان ساخت که کلیّهی مایعات تخمیر شونده از خود رسوبی شبیه مخمّر آبجو بر جای میگذارند و نشان داد که این مادّه حاوی ازوت است. بررسی وی دربارهی مخمّری که برای تخمیر قند خالص بکار برده میشود معلوم کرد که مادّهی مزبور دستخوش دگرگونی تدریجی میگردد و نهایتاً به مادّهی سفید رنگی تحلیل مییابد که حاوی ازوت نیست و با قند واکنشی بوجود نمیآورد. تنار با این سوالها آغاز کرده بود: «چگونه مادّهی قندی از طریق جسمی میانجی تبدیل به الکل و اسیدکربونیک میشود؟ ماهیت این جسم چیست؟ چگونه بر قند اثر میکند؟»[4] شیمیدان جوان قادر به حلّ این مسائل پیچیده نبود، مسائلی که در نسل بعد موضوع جرّ و بحث شدیدی میان متخصصان زیست شناسی میکروسکوپی و شیمیدانان گردید. به عنوان مثال، برسلیوس تبیینهای زیست شناختی را مغایر با این نظریه میدانست که تخمیر صرفاً نمونهای از کاتالیزگری تماسیِ ناشی از یک کاتالیزگر غیر جاندار است- نظری که ردّ پایش را میتوان در آثار تنار یافت. تنار، در 1199، هنگامی که سرگرم بررسی اثر فلزهای خرد شده بر پروکسید ئیدروژن بود، این پدیده را به عمل مخمّر در تخمیر الکلی تشبیه کرد.[5]
بزرگترین کشف یگانهی تنار کشف پِروکسید ئیدروژن بود. وی نخستین مقالهاش دربارهی این موضوع را در 5 مرداد 1197 در فرهنگستان علوم قرائت کرد و جلدهای متوالی Annales de chimie («سالنامهی شیمی») پژوهشهای او را شاملند. منشأ این اثر همکاری آغازین تنار با گی لوساک بود، که در آن نشان داده بودند که هرگاه پوتاسیوم یا سودیوم در اوکسیژن خشک حرارت داده شود، اوکسید بالاتری بدست میآید. گرم کردن شدید اوکسید باریوم در اوکسیژن نیز اوکسید جدید بالاتری تولید میکرد. در حضور آب، کلیّهی این پروکسیدها تجزیه میشدند و اوکسیژن آزاد میکردند. به نظر میرسد که کشف پروکسید ئیدروژن با نظریهی شیمیایی لاووازیه مرتبط باشد؛ بر طبق آن نظریه، فلزات با اسیدها فقط هنگامی برای تشکیل نمکها ترکیب میشوند که قبلاً یک واکنش اوکسایش صورت پذیرفته باشد؛ بنابراین آنچه در اسید حل میشود اوکسید فلز است نه فلز. اما فلز نباید خیلی زیاد اوکسیده شود، زیرا در آن صورت میل ترکیبی چندانی با اسیدها نخواهد داشت (اسیدها به عنوان محصولات نهایی اوکسایش تلقی میشدند). تنار مایل بود با مشاهدهی این که آیا پروکسید باریوم در اسیدها حل میشود یا نه این عقیده را به آزمون بگذارد.
در نخستین مقالهی تنار دربارهی پروکسید ئیدروژن اعلام شده بود که وی از طریق تصفیهی پروکسیدباریوم با اسیدهای معدنی اسیدهای اوکسیژن دار جدید تهیه کرده است. به این ترتیب، به عنوان مثال، برای تهیهی محلولی خنثی پروکسیدباریوم در اسید نیتریک رقیق حل میشد. نیترات باریوم به صورت سولفات باریوم رسوب میکرد و چیزی بر جای میگذاشت که ما آن را پروکسید ئیدروژن میشناسیم. متأسفانه تنار برای از میان بردن نمک باریوم از اسید سولفوریک استفاده کرد، و در نتیجه محصولی اسیدی حاصل شد. وی، با بکار بستن این روش،«اسید اوکسیژن دار»ی تهیه کرد که تا یازده برابر حجمش اوکسیژن داشت. از آنجا که گرم کردن موجب تجزیه میشد، روش تغلیظ او مبتنی بر استفاده از تلمبهی تخلیه در دمای معمولی بود. در شهریور 1197 تنار این روش را در تهیهی فرآوردهای که سی و دو برابر حجمش حاوی اوکسیژن بود بکار برد. وی متوجه شد که تجزیهی آن مادّه بر اثر نور تسریع میشود و دریافت وقتی محصول تغلیظ شده با اوکسید نقره در تماس قرار گیرد، اوکسیژن طی واکنشی شدید آزاد میشود. تنار تا 2 آذر «آب اوکسیژنه» را تهیه کرده و این تردید در او آغاز شده بود که آیا «اسیدهای اوکسیژن دار» او ترکیبهای حقیقی هستند یا نه. به این ترتیب، تنار در آن زمان ترکیب دومی از ئیدروژن و اوکسیژن تهیه کرده بود که حالت خنثی داشت، و در خلأ بدون تجزیه شدن قابل تقطیر بود. وی دریافت که عمل تجزیهای که، مثلاً، هنگام افزوده شدن اوکسید منگنز روی میدهد گرمازا است. وی تا تهیهی فراوردهای بسیار غلیظ که حاوی بیش از چهار صد برابر حجمش اوکسیژن بود پیش رفت و متوجه شد که آن مادّه پوست را میفرساید.
یکی از مسائل عمده در این پژوهش پی بردن به این نکته بود که آیا اوکسیژن میتواند با اسیدها یا آب به گونهای نا محدود ترکیب شود، و در این راه از عقاید بسیار بی اعتبار شدهی برتوله حمایت میکرد. این موضوع یکی از انگیزههای تنار برای تهیهی فراوردهای با غلظت فزاینده بود. وی سرانجام اعلام کرد که در رسیدن به نقطهی اشباع توفیق یافته است. چگالی این «آب اوکسیژنهی» خالص 455 ر 1 (جدیداً 465/1) بود و با اوکسیدهای فلزات مختلف به صورت انفجاری واکنش میکرد. معمولاً اوکسیژنی که متصاعد میشد هم شامل اوکسیژن «اضافی» پروکسیدئیدروژن بود و هم شامل اوکسیژنِ موجود در اوکسید فلزی. اما، در برخی موارد، پروکسید به عنوان عامل اوکساینده عمل میکرد ( به عنوان مثال، با اوکسید آرسنیو). او متوجه این نکتهی مهم شد که اسیدها بر پایداری پروکسید ئیدروژن میافزایند.
تنار کار خود در زمینهی پروکسید ئیدروژن را با دادن شرحی مفصّل از تهیهی آن تکمیل کرد: شرع کار با نیترات باریوم بود، که حرارت داده شد تا تجزیه گردد؛ اوکسیژن از روی فراوردهی حاصل عبور داده شد تا آن را به پروکسید باریوم تبدیل کرد. بعد مادّهی اخیر در ظرفی که با یخ خنک میشد به صورت خمیر در آمد، آنگاه اسید سولفوریک کافی به آن افزوده شد تا همهی باریوم را، که از طریق تصفیه جدا میشد، ته نشین سازد. تخلیص بیشتر به منظور حذف ناخالصیهای آلومینیوم، آهن، و سیلیس تشریح شده بود. کار کامل تنار دربارهی پِروکسید ئیدروژن در 1199 در مقالهای مشروح در Mémoires («یادداشتهای علمی») فرهنگستان منتشر گردید. در آن مقاله وی نتیجه گرفت که پروکسید ئیدروژن یک پروکسید واقعی است (peroxide d"hydrogène) و مقدار اوکسیژن آن دو برابر مقدار اوکسیژن آب است. وی از آن تهیهی پروکسیدهای جدید استفاده کرد و متوجه اثر اوکسایندگی آن بر سولفورها شد. مِریمه، همکارش در مدرسهی پولی تکنیک، استفاده از این واکنش را برای محافظت تابلوهای نقاشی قدیمی پیشنهاد کرد.
تنار، در آخرین و جامعترین نوشتهی خود دربارهی پروکسیدئیدروژن (1199)، چندین صفحه را به اثر فلزهای خرد شده بر پِروکسید ئیدروژن تخصیص داد و آن، به عنوان نمونه، به تمایز میان نقره در حالت شدید خردشدگی، به شکل دانههای خیلی ریز، بُراده، و به صورت توده اشاره کرد. پلاتین، طلا، اوسمیوم، پالادیوم، اودیوم، و دیگر فلزات نیز بر حسب حالت خردشدگی آنها در فهرست ذکر شده بودند. تنار به نحوی خاص به بررسی این نکته پرداخت که چگونه این فلزات میتوانند، بی آن که از نظر ظاهر تأثیر بپذیرند، در واکنشهای شیمیایی شرکت جویند.
این کار آغازین معلوم میسازد که تنار در 1202 چه علاقهی خاصی به کاتالیزگری داشت. در حقیقت، وی در 1192 اثر حضور فلزها را در تسریع تجزیهی گاز آمونیاک که از درون لولهی چینی لعاب دار گداخته عبور داده میشد مورد تحقیق قرار داد. [6] در مرداد 1202 به پاریس خبر رسید که دوبراینر نشان داده است که پلاتین متخلخل در دمای معمولی میتواند موجب ترکیب ئیدروژن و اوکسیژن شود و گرمای حاصل از این واکنش کافی است که فلز را گداخته سازد. تنار در آزمایشهای مربوط به تأیید این کشف با دولون همکاری کرد. آنان، با تغییر دادن حالت فیزیکی فلز و با جانشین کردن فلزهای دیگر و واکنشهای گازی دیگر، پژوهش را گسترش دادند و ثابت کردند که دماهائی که فلزات در آنها چنان اثرهائی را بروز میدهند بستگی به حالت خرد شدگی آنها دارد. تنار و دولون دریافتند که پالادیوم، ردیوم، و ایریدیوم همان اثری را دارند که پلاتین دارد؛ و دربارهی اثرات سطحی دیگر جامدات و یافتن شرایطی که مواد در آن شرایط اثر کاتالیزگری خود را از دست میدهند به تحقیقشان ادامه دادند. بنابراین، تنار خدمات مهمی در زمینهی کاتالیزگری سطحی انجام داد، اگر چه اصطلاح «کاتالیزگر» (catalyst) را برسلیوس تا 1213 معمول نکرد.
تنار نگارندهی کتاب درسی شیمی قطور و مهمی بود که شش بار تجدید چاپ شد و به آلمانی، ایتالیایی، و اسپانیایی برگردانده شد (بخش مربوط به تجریه به انگلیسی ترجمه گردیده است). وی با این کتاب موجب شد که فرانسه، به عنوان تهیه کنندهی کتب درسی شیمی برای بقیهی جهان، نقش سنّتی خود را بازیابد؛ تنها رقیب جدّی او تامس تامس، شیمیدان انگلیسی، بود، که در دو دههی اول قرن نوزدهم چاپهائی پیاپی از کتاب درسی خود تهیه کرد. نخستین چاپِ کتاب تنار به نام Traité de chimie élémentaire («کتاب شیمی مقدماتی») در 1192-1195/1813-1816 در چهار جلد منتشر شد. جلدهای اول و دوم به مباحث شیمی معدنی، جلد سوم به شیمی آلی ( در بخشهای جداگانهی نباتی و حیوانی)، و جلد چهارم به شیمی تجزیه مربوط بودند. موادّ مشابه با هم گروه بندی، و قبل از توجه به خواص انفرادیشان به بحث کلی گذاشته شده بودند. در سنّت لاووازیه، اوکسیژن هنوز به عنوان عنصری یگانه تلقی میشد. تنار، علاوه بر بهره گیری از کتابهای درسی پیشین- از قبیل کتابهای لاووازیه، فورکروا، و تامسن - جدیدترین پژوهشهای همعصران خود را نیز آورده بود. لوحهها و توضیحهائی مفصّل برای دستگاهها تهیه شده بود، و در چاپهای بعدی به صورت یک جلد جداگانه انتشار یافت. فهرست کاملی که در هر جلد گنجانیده شده کتاب تنار را به صورت مرجعی بسیار مفید برای شیمی زمان خود درآورده است.
تنار برای آن که چاپهای پی در پی کتاب درسی خود را با جدیدترین اطلاعات مجهز کند متحمل زحمات زیاد شد. در ششمین و آخرین چاپ (1213-1215) اقدام عمدهای برای تنظیم مجدد مواد و مطالب صورت گرفته است. آنچه اهمیت خاص دارد افزوده شدن بخش چهارمی است که وی آن را با عنوان «مقاله دربارهی فلسفهی شیمی» توصیف کرده، و در آن به اصول عمومی ترکیبها و طبقه بندی شیمیایی پرداخته است. در هر حال، او در مورد نظریهی اتومی دالتن همان حالت محافظه کارانهای را که در چاپهای نخستین نشان داده بود ادامه داد.
پینوشتها:
1. MSAr، 2(1809)،24.
2. MSAr، 2(1809)،206.
3. Alcoholic Fermentation («تخمیر الکلی»)، لز ن. هاردن، چاپ چهارم (لندن، 1934)، 4.
4. AnC، 46 (1802)، 206-207.
5. MARS، دورهی دوم، 3، سال 1818 (1820)، 487.
6. AnC، 85 (1813)، 61.
کتابشناسی
یکم. کارهای اصلی. کتاب درسی شیمی تنار شش چاپ خورد که همگی در پاریس منتشر شدند: Traité chimie élémentaire, théorique et paratique، 4 جلد (1813-1816؛ چاپ دوم، 1817-1818؛ چاپ سوم، 1821؛ چاپ چهارم، 5 جلد، 1824؛ چاپ پنجم، 1827؛ چاپ ششم، 1834-1836). با همکاری گی لوساک Recherches physico- chimiques، 2 جلد (پاریس، 1811)، را نوشت.گزیدهای از مقالههای تحقیقی تنار در اینجا عرضه میشود. ترتیب آنها همان ترتیب متن است.
«Sur l"acide sébacique»، در AnC، 39 (1801)، 193-202؛ «Obsevations Sur l"acide zoonique» همان، 43 (1802)، 176-184؛ «Mémoire sur la bile»، در MSAr، 1 (1807)، 23-45؛«Mémoire sur les éthers»، همان، 73-114؛«Deuxième mémoire sur les éthers… »، همان، 115-134؛ «Troisième mémoire sur les éthers….»، همان، 140-160؛« De l"action des acides végétaux sur l"alcool….»، همان، 2 (1809)، 5-22؛«Essai sur la combinaison des acides avec les substances végétales et animals»، همان، 23-41.
«Sur le nickel» (1802)، در AnC، 50 (1804)، 117-133؛ «Considérations gégérales sur les couleurs, suivies d"un procédé pour préparer une couleur bleue aussi belle que l"outremer»، در JMi، 15 (1804)، 128-136؛« Différents étates de l"oxide d"antim- oine…»، در AnC، 32 (1799)، 257-269؛«Sur l"oxidation des métaux en général et en particulier du fer »، همان، 56 (1805)، 59-85؛« Obsevations sur les hydro-sulfures »، همان، 83 (1812)، 132-138؛«Mémoire sur le soufre hydrogéné ou l"hydrure soufre»، همان، دورهی دوم، 48 (1831)، 79-87؛«Mémoire sur l"analyse comparée de l"aragonite et du carbonate de chaux rhomboidal»، در MSAr، 2 (1809)، 176-206، با همکاری بیو.
پنج گزارش علمی که با همکاری گی لوساک نوشته شدهاند عبارتند از «Sur les métaux de la potasee et la soude»، در AnC ، 66 (1808)، 205-217؛« Sur la décomposition et la recomposition de l"acide boracique»، همان، 68 (1808)، 169-174؛ « Sur l"acide fluorique»،همان، 69(1809)، 204-220؛«De la nature et des propriétiés de l"acide muriatique et de l"acide muriatique oxigéné»، در MSAr، 2 (1809)، 339-358؛ و «Sur l"analyse végétale et animale»، در AnC، 74 (1810)، 47-64.
«Sur la fermentation vineuse»، در AnC، 46 (1803)، 294-320؛« Observations sur des nouvelles combinaisons entre l"oxigéne et divers acides»، در ACP، دورهی دوم، 8 (1818)، 306-312؛« Nouvelles observations sur les acides et les oxides oxigénés»، همان، 9 (1818)، 51-56، 94-98؛«Observations sur l"influence de l"eau dans la formation des acides oxigénés Nouvelles recherches sur l"eau oxigénée»، همان، 10 (1819)، 114-115، 335؛« Nouvelles observations sur l"eau oxigénée»، همان، 11 (18119)، 87-85، 208-216«Mémoire sur la combination de l"oxygène avec l"eau, et sur les propriétés extraordinaires que possède l"eau oxigénée»، در MARS، 3 (1820)، 385-488.
دو مقالهی زیر را با همکاری دولون نوشته است:«Note sur la propriété que possèdent quelques métaux de faciliter la combinaison des fluides élastiques»، در ACP، دورهی دوم، 23 ( 1823)، 440-444؛ و Nouvelles observations sur la propriété dont jouissent certains corps de favoriser la combinaison des fluides elatiques»، همان، 24 (1823)، 380-387.
دوم. خواندنیهای فرعی. ــــ The Society of Arcueil A View of French Socience at the Time of Napoleon، از م، پ. کراسلند، یکم (لندن، 1967)، اغلب صفحات؛ Éloge de M.Thernard, prononcé dans la séance publique annuelle de l"Académie impérial de médecine du 9 Dérembre 1862، از ف. دوبوا (پاریس، 1863)؛«Éloge historique de Louis- Jacques Thernard»، از پ. فلورنس، در loges historiques É ، دورهی سوم (پاریس، 1862)، 201-248؛ Souvenirs de M.History of Chemistry، از ج.ر.پارتینگتن، چهارم، (لندن، 1964)، بخصوص 96-90؛ و Un grand français.Le chimiste Thernard, 1777- 1857 par son fils; avec introduction et notes de Georges Bouchard، از پ. تنار (دیژون، 1950).
منبع مقاله :
گیلیپسی، چارلز کولستون؛ (1387)، زندگینامه علمی دانشوران، برگردان: احمد آرام، [و دیگران]، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول