روایات اسباب نزول و مبین‌بودن قرآن

پرسش مورد بحث این است که شناخت حوادث نزول از طریق اخبار و روایاتی که در بسیاری از موارد هم گرفتار ضعف و نااستواری است چگونه می‌تواند شرط اساسی فهم قرآن باشد به گونه‌ای که فهم درست قرآن بدون آن ممکن نباشد. در این
يکشنبه، 20 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روایات اسباب نزول و مبین‌بودن قرآن
روایات اسباب نزول و مبین‌بودن قرآن

 

نویسنده: سهیلا پیروزفر




 

پرسش مورد بحث این است که شناخت حوادث نزول از طریق اخبار و روایاتی که در بسیاری از موارد هم گرفتار ضعف و نااستواری است چگونه می‌تواند شرط اساسی فهم قرآن باشد به گونه‌ای که فهم درست قرآن بدون آن ممکن نباشد. در این صورت بیان بودن قرآن مخدوش خواهد بود حتی در مواردی که روایات و اخبار معتبری از حوادث نزول در دست است متکی‌ساختن فهم صحیح قرآن به آن اخبار بدون آنکه متن قرآن به صحت آن گواهی دهد با مبین‌بودن قرآن منافات دارد.
مفسر برای رجوع به قرآن باید صفاتی داشته باشد از جمله اینکه بینا و بصیر باشد نفسی پاک و قلبی طاهر و ضمیری صاف داشته باشد و علوم و مقدمات لازم برای فهم آیات الهی را فراگرفته باشد. مفسر باید روایات و داستانهای منقول را پس از اطمینان از صحت آن با ملاحظه‌ی حال راویان و مسلک ایشان در نقل و انتخاب روایات با قرآن بسنجد و اگر آن حکایات و روایات با سیاق آیات و مناسبات کلام و ... سازگار باشد آن را به عنوان قرینه‌ی فهم آیات مورد استناد قرار دهد. پس گرچه قران را مبین می‌دانیم ولی نیاز به تفسیر و تبیین آیات را نیز منکر نمی‌شویم. ملاحظه‌ی شواهد بیرونی و زمینه‌های نزول آیات به عنوان قراین حالیه به فهم آیات کمک می‌کند. بعضی آیات به مناسبت جریانی خاص یا در پی حادثه و واقعه‌ای معیّن نازل شده که هنگام نزول شاید برای آنانکه حاضر و ناظر آن جریان بوده‌اند نیاز به تفسیر آن آیات نبوده و خود آیه را با اوضاع و احوال موجود تطبیق می‌کرده‌اند اما با گذشت زمان مردمی که از آن جریان اطلاع نداشتند، در فهم آیات دچار اشکال و ابهام می‌شدند و نیاز داشتند کسی مناسبتهای نزول آیه را برای آنان شرح دهد. قرآن‌کریم در نقل حوادث و داستانها، از مکانها و زمانها و ناهای اشخاص و بسیاری از خصوصیاتی که هدایتی دربر ندارد ذکری به میان نمی‌آورد و از این لحاظ گاه نقاط مبهم در آن ملاحظه می‌شود که توضیح و بیان می‌خواهد و شناخت اسباب نزول یکی از راه‌های فهم این نوع آیات است.
آقای صادقی درباره‌ی فایده‌ی سبب نزول در فهم آیات در جای دیگری می‌نویسد:
«شأن نزول آیات گاه به فهم معانی آیات کمک می‌کند اما برای فهم معانی آیات شرطی اساسی به حساب نمی‌آید ... آیات در دلالت‌هایشان مستقلّند چه شأن نزول‌ها را بدانیم و چه ندانیم، شأن نزول مکمل دلالت‌ از جهت قرینه‌ی آیات قبل یا بعد از نزول یا هم زمان با نزول است. » (1)

جاودانگی و جهانی‌بودن قرآن

جهانی‌بودن دین اسلام به این معناست که تعالیم و دستورات قرآن به طبقه، گروه، جامعه، نژاد و زمان و موقعیت خاصی اختصاص ندارد خطاب آیات کریمه با هدف هدایت همه‌ی مردم و همه‌ی طبقات در هر زمان است بنابراین قرآن فرازمانی و فرامکانی است و هنگامی که گفته می‌شود قرآن‌کریم جاودانه است منظور فقط جنبه‌ی فرازمانی آن نیست بلکه با توجه به آیات قرآن و ادله‌ی دیگر- که ذکر می‌کنیم- دانسته می‌شود که مفهومی گسترده دارد و نه تنها زمان‌شمولی و عدم تأثیر از زمان نزول آیات بلکه توجه به یکایک افراد انسان را دربردارد و همه‌ی انسانها در تمام زمانها و مکانها مخطاب هدایتگری قرآن هستند.
خدایی که انسان را آفریده، به سعادت و شقاوت، و آغاز و انجام او آگاهی کامل دارد. برای رسیدن انسان به رستگاری که هدف آفرینش او است، راه روشنی در نظر گرفته که هر زمان بر اساس نیاز، بخشی از آن را از راه وحی به پیامبران و کتابهای آسمانی فرستاده و انسانها به کمک اندیشه‌کردن و استفاده از راهنمایی انبیا و اوصیاء، عناصری از آن را کشف و به آنها عمل کرده‌اند و در نتیجه به صورت آیین عمومی درآمده است.
در قرآن‌کریم آیاتی هست که دلالت بر عمومی‌بودن و جهانی‌بودن دعوت دین و شریعت دارد:
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» انبیاء/ 107
«وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ» قلم/ 52
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ» تکویر/ 27
«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ» سباء/ 28
«قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْكُمْ جَمِیعًا» اعراب/ 158
«تَبَارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا» فرقان/ 1
و در آیه‌ی «قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِیدٌ بِیْنِی وَبَیْنَكُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ» انعام/ 19. خداوند متعال هدف نزول قرآن را انذار و برحذرداشتن مخاطبان تا روز قیامت دانسته است.
درباره‌ی جهان‌شمولی دو نظریه‌ی عمده وجود دارد:

نظریه‌ی اول:

اسلام دین جهانی و عمومی نیست بلکه محدود به اقلیم و قبیله‌ی خاصی است.
پیامبراکرم (ص) از طرف خداوند مبعوث‌شده تا قوم خود را هدایت کند و آنان را از گمراهی رهایی دهد، اینان با تمسّک به آیه‌هایی از قبیل:
«وَهَذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُّصَدِّقُ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا» شبهه‌ی عدم جهانی‌بودن اسلام را مطرح کرده‌اند. (2) مشابه این رویکرد که در میان محققان و دانشمندان اسلامی پایگاهی ندارد منسوب به فرقه‌ی قادیانیه است که قرآن را تنها به بستر نزول و فضای فرهنگی آن زمان و احکام قرآنی را مربوط به نیاز و حاجت مردم آن عصر دانسته است.
در روزگاران اخیر برخی از نویسندگان با تکیه بر اصول هرمنوتیک در فهم متون، مشابه همین رهیافت را مطرح کرده‌اند:
«هیچ دلیلی نداریم که احکام بیان‌شده در قرآن برای مسلمانان امروز نیز التزام شرعی داشته باشد زیرا برای نمونه قصاص در قرآن از باب محدودساختن انتقام‌کشی‌های اعراب در آن عصر بوده است و نه از باب تعیین مجازات ابدی ...» (3) مطابق این رویکرد گذر زمان باعث تعطیلی بعضی از احکام موجود در قرآن می‌شود.
جواب این شبهه با وجود آیات صریحی که لدلات بر عمومی‌بودن دعوت دین دارد روشن می‌شود:
«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ لِیُنذِرَ مَن كَانَ حَیًّا» یس/ 70
«مَا هِیَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ ... نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ» مدثر/ 31، 36
«قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْكُمْ جَمِیعًا» اعراف/ 158
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ ... وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ» جمعه/ 2 و 3.
این آیه‌ها و آیه‌های دیگری که در اول این بخش ذکر کرده‌ایم، همگی روشن می‌کند که قرآن همه‌ی بشر را در همه‌ی زمانها و مکانها، مورد خطاب قرار داده و آنها را متوجه رسالت جهانی خود ساخته است. نهایت دلالت آیات مورد استدلال مخالفان جهانی‌بودن اسلام این است که دین به تدریج راه کمال را پیموده است. آن حضرت (ص) ابتدا از خویشان شروع نمود و سپس به تدریج دعوت خود را گسترش داد پس این آیات مبین قومی‌بودن دعوت آن حضرت نیست. به علاوه شواهد تاریخی از قبیل نامه‌های پیامبراکرم (ص) به سران و پادشاهان بلاد دیگر برای دعوت به اسلام، خلاف این ادعا را اثبات می‌کند. (4) زیرا اگر دین اسلام جهانی نبود چنین دعوتی انجام نمی‌گرفت.
شهید صدر درباره‌ی «أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا» در آیات مزبور نوشته است: «خداوند می‌خواهد از ساکنان جزیرةالعرب، به عنوان پایگاه صدور انقلاب استفاده کند و آنجا را مبدأ حرکت و گسترش رسالت خود به جهانیان قرار دهد. » (5)
قرآن‌کریم به صراحت خطاب به همه خردمندان گفته است قصاص، منشأ حیات است و هیچ قیدی هم نزده که مراد از صاحبان خرد، عرب عصر نزول است: «وَلَكُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ» (6) همه‌ی آیات الهی، پیام هدایت و دعوت به حیات برین انسانی را داراست و اقتضای جاودانگی قرآن و نیز صفت نورانی‌بودن و هدایتگری قرآن، آن است که نقش حقیقت‌نمایی و پیام‌آفرینی را در خود نهفته دارد.

نظریه‌ی دوم:

اسلام دینی جهانی است، رسالت عمومی دارد و اختصاص به قوم و مردم خاصی ندارد. برنامه‌ی زندگی بشر است و هدف آن اصلاح و رشد انسان است. آیه‌های یادشده برای اثبات این ادعا کافی است. نیز می‌توان از همه‌ی آیه‌هایی که با «یَا أَیُّهَا النَّاسُ» و «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ» (7) آغاز شده به عنوان شاهدی بر این ادعا یاد کرد.
خواجه نصیرالدین طوسی در بیان جهانی‌بودن دعوت پیامبر اسلام می‌گوید: «والسمع دلّ علی عموم نبوته» و علامه‌ی حلی در شرح این سخن خواجه نوشته است: «ذهب قوم من‌النصاری إلی أنّ محمداً (ص) مبعوث إلی‌العرب خاصة و السمع یکذب قولهم هذا» (8)
درباره‌ی جاودانگی شریعت نیز دو نظر عمده وجود دارد:
1- دوران دین سپری شده است و اسلام را باید به عنوان پدیده‌ای متعلق به گذشته به بایگانی تاریخ سپرد. استدلال صاحبان این عقیده این است که اسلام به حکم اینکه دین و شریعت است، دینی خاتم و دستوراتش جاودانه است و باید همانند روز اول و به همان صورت برای همیشه باقی بماند. پدیده‌ای است ثابت و لایتغیر. هرزمان اوضاع و احوال جدیدی ایجاد می‌شود که با شرایط پیشین متفاوت است. دین که خاصیتش جمود و سکون و ثبوت است با چیزی که در ذات خود متغیّر و در حال تحوّل است چگونه سازگار است؟
شهید مطهری (ره) می‌نویسد: «افراد و طبقاتی هستند که این مسئله را واقعاً به صورت یک معمای لاینحل و به صورت تضاد آشتی‌ناپذیر می‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیده‌ی غیرمتوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً یکی را باید انتخاب کرد، یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجویی و نوگرایی پرهیز کرد و زمان را از حرکت بازداشت و یا باید تسلیم تغییر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده‌ای متعلق به گذشته، به بایگانی تاریخ سپرد. » (9)
گوستاولوبون نوشته است:
«زمان عوض شد، تغییر کرد. مسلمانان می‌خواستند باز اسلام را با همان خصوصیات در قرنهای بعد نگاه دارند در صورتی که امکان نداشت، و به جای اینکه تعلیم اسلامی را رها کنند و مقتضیات قرن را بگیرند، تعلیم اسلامی را رگفتند و منحط شدند. » (10)
البته قرآن‌کریم به این اشکالات توجه نموده و بر شکست‌ناپذیری وحی، و اینکه باطل از هیچ‌سو بر آن راه ندارد، و تناقضی در مفاهیم آن نیست، تأکید کرده است. کتاب‌های گذشته و آینده آن را باطل نمی‌کند و در خبرهایش از گذشته و آینده دروغ نگفته است.
در واقع صاحبان نظریه‌ی بالا در استدلال خود به نوعی دچار مغالطه شده‌اند. دستورات ابدی و ماندگار دین، اختصاص به جنبه‌های ثابت زندگی دارد، شهیدمطهری می‌نویسد: «رسالت پیامبراسلام با همه رسالتهای این تفاوت را دارد که از نوع قانون است نه برنامه». (11)
در جایی دیگر می‌نویسد: «در طبیعت، پدیده‌ها، متغیرند نه قانونها، اسلام قانون است نه پدیده، اسلام آن وقت محکوم به مرگ است که با قوانین طبیعت ناهماهنگ باشد. » (12)
«... درست است که توسعه‌ی عوامل تمدن، نیازمندیهای جدیدی به وجود می‌آورد و احیاناً یک سلسله قراردادها و قوانین فرعی را ایجاب می‌کند ... اما توسعه‌ی عوامل تمدن ایجاب نمی‌کند که قوانین اگر مبتنی بر عدالت و حقوق فطری واقعی باشد عوض بشود، چه رسد به قوانین مربوط به رابطه‌ی انسان با خدا یا رابطه‌ی انسان با طبیعت. قانون راه و طریقه‌ی عادلانه و شرافتمندانه‌ی تأمین نیازمندیها را مشخص می‌کند. تغییر و تبدیل وسایل و ابزارهای مورد نیاز سبب نمی‌شود که راه تحصیل و استفاده از آنها عوض بشود مگر آنکه فرض کنیم همان‌طور که اسباب و وسایل و ابزارهای زندگی تغییر می‌یابد و متکامل می‌شود، مفاهیم حق و عدالت و اخلاق نیز تغییر می‌کند و به عبارت دیگر، فرض کنیم حق و عدالت و اخلاق یک سلسله مفاهیم نسبی هستند. یک چیز در یک زمان حق و عدالت و اخلاق است و در عصر و زمان دیگر ضد حق و عدالت و اخلاق. (12)
وی همچنین می‌نویسد: آنچه در باب حق و عدالت و اخلاق متغیر است شکل اجرایی و مظهر علمی آنهاست نه حقیقت و ماهیتشان. (13) درباره‌ی جنبه‌های تغییر زندگی، حکم ابدی وجود ندارد ... دین در این موارد با ارائه مکانیسمهایی از قبیل اختیارات حاکم و قواعد کنترل‌کننده‌ای چون قاعده‌ی «لاضرر و لاضرار» و «لاحرج ...» و ... امکان وضع مقررات به مقتضای زمان را فراهم آورده است. (15)
علامه طباطبایی (ره) نوشته است: «اسلام گذشته از یک رشته معارف اصلی مربوط به مبدأ و معاد و یک رشته دیگر اصول اخلاقی، یک سلسله قوانین و مقررات در مورد اعمال انسانی هم دارد که بدون استثناء به همه‌ی جهات جامعه رسیدگی نموده، هر انسان مکلفی را اعم از سیاه و سفید و عرب و عجم و مرد و زن، در هر محیطی و با هر شرایطی موظف می‌کند که اعمال فردی و اجتماعی خود را با آنها تطبیق دهد از آن دستورها که مجموعه‌ی آنها به نام شریعت نامیده می‌شود پیروی نماید. » (16)
«معجزه‌بودن قرآن در این است که متنی ثابت معنایی همیشه متغیر را در خود جای داده است، متنی که دربردارنده حقیقت مطلق است و در عین حال، فهم نسبی و عصری بشر را برمی‌تابد. » (17)
آقای جوادی آملی می‌نویسد: «خداوند متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی آل‌عمران می‌فرماید:
«إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ» (18) به این معنا که دین رسمی که در نزد خدا اسلام است و در سوره‌ی شریفه‌ی نحل می‌فرماید: «مَا عِندَكُمْ یَنفَدُ وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ» (19) یعنی آنچه در نزد شماست فناپذیر و از بین‌رفتنی و آنچه در نزد خداست همیشگی است. از جمع این دو آیه به دست می‌آید که اسلام نزد خداوند است و در نزد خداوند باقی است پس اسلام جاودانه است. (10)
سیدقطب می‌نویسد: «ما نیز همانند مسلمانان عصر نزول، مخاطب قرآن هستیم. »
از نگاه وی «انسانیت» که عنصر مشترک همه‌ی انسان‌هاست همان‌گونه که سبب حیات و تأثیر قرآن در زندگی انسان‌های عصر نزول است اینکه نیز سبب حضور و سازندگی قرآن در زندگی ما شده است:
«امروز ما نیز قرآن را با تمام وجود خود لمس می‌کنیم قرآن مجموعه‌ای از اوراد مبهمی نیست که از واقعیت‌های زندگی ما جدا باشد. همانگونه که کتاب تاریخ گذشتگان هم نیست که تأثیر و ارتباط آن با حیات بشری قطع شده باشد. » (21)
سیدقطب به ضرورت انطباق دستورات و قواعد قرآنی و نیازهای عصری تأکید می‌کند و معتقد است در تفسیر باید این جهت از فهم متن قرآنی در ارزیابی نص مورد توجه قرار گیرد. (22)
از دلایل دیگر جاودانگی قرآن این است که اسلام دین فطرت است و میان دستورات اسلام و خلفت انسانها و فطرتشان، هیچ‌گونه اختلاف و تضادی مورد توجه وجود ندارد.
علامه طباطبایی (ره) می‌نویسد: «اسلام از نظر این که آیینی است جهانی و نظر خاصی به جماعتی مخصوص و زمان و مکان معیّنی ندارد، در تعلیم و تربیت مخصوص خود «انسان طبیعی» را در نظر گرفته است. » (23)
ایشان در جایی دیگر می‌نویسد: «اسلام از نظر تربیتی خود را معطوف انسان فطری داشته و با دعوت اجتماع بشر را به اجتماع پاک فطری، که دارای اعتقاد پاک فطری و عمل پاک فطری و مقصد پاک فطری است رهبری می‌نماید ... در نتیجه مقررات خود را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم نموده و بخش اول را که روی اساس آفرینش انسان و مشخصات ویژه او استوار است، به نام دین و شریعت اسلامی نامیده و در پرتوی آن به سوی سعادت انسانی رهبر می‌کند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ». (24) پس دینی که برای تربیت و هدایت فطرت نازل‌شده امری ثابت و بین همه انسانها مشترک است. »
حضرت علی(ع) در مورد علت آمدن انبیاء فرمودند: «... لیستأذوهم میثاق فطرته ...» یعنی انبیا آمده‌اند تا از مردم بخواهند به پیمان فطرت عمل کنند. » (25)
شریعت اسلام با فطرت انسان هماهنگ است و چون فطرت امری ثابت و تغییرناپذیر است پس فطرت ثابت برای رشد و تعالی و به کمال‌رسیدن از یک‌سو نیاز به شریعت ثابت و جاودانه دارد و از سوی دیگر به آیینی جامع که پاسخگوی تمام احتیاجات او در همه‌ی زمانها باشد نیاز دارد. (26)
آقای جوادی‌آملی نوشته است: «پهنه‌ی زمین و گستره‌ی زمان حول نورافشانی خورشید همیشه تابان قرآن است، نور هدایت قرآن تا آنجا که مرز بشریت است، می‌تابد و اختصاص به عصری خاص یا اقلیمی مخصوص و یا نژادی ویژه ندارد. » (27)
در مسئله‌ی خاتمیت این بحث مطرح می‌شود که چون اسلام دین جامع معرفی شده و خداوند متعال، دانا به همه‌ی تحولات و نیازهاست، آینده را ملاحظه کرده، تعالیم و دستورات را به گونه‌ای ارائه داده است که بتواند برای همیشه پاسخگوی مقتضیات و نیازها و در همه‌ی شؤون انسان جوابگو باشد.
باز نگه‌داشتن باب اجتهاد که از مهمترین وظایف دانشمندان اسلامی است به دلیل جاودانگی اسلام است. به عقیده‌ی اقبال لاهوری اجتهاد عبارت است از جمع میان اصول ابدی شریعت و رخدادهای متغیر زندگی انسان که از هیچ‌کدام از این دو نمی‌توان دست برداشت، دست‌شستن از اصول حاکم بر دین، منجر به حیرت و سرگردانی می‌شود و پشت‌پازدن به تحولات نیز مسلمانان را به وضع غمباری که در قرون گذشته دچار آن بوده‌اند گرفتار می‌کند پس نه می‌توان از اصول ابدی شریعت دست کشید و نه باید تحولات را نفی کرد و باید میان اینها جمع کرد. (28)
یوسف قرضاوی نوشته است: «قرآن‌کریم در آنچه با گذشت زمان و مکان و فضای نزول قابل تغییر است، ساکت است مانند شکل حکم یا نحوه‌ی اجرای حکم، ولی درباره‌ی آنچه به هدایت انسانها مربوط است، بدان اشاره کرده است، مانند مشورت در زندگی سیاسی و اجتماعی، عدالت در حکم، آمادگی برای جنگ و ... اما به نحوه‌ی مشورت که مثلاً پارلمانی باشد یا چیز دیگر یا چگونگی آمادگی برای جنگ که شمشیر یا ادوات جدید نظامی باشد و ... اشاره نکرده است. یا امور مربوط به خانواده مانند ازدواج، طلاق، نفقه و بحث از حدود و ... این احکام برای انسانها در تمام زمانها و مکانها ضروری است.
... قرآن کتابی است جاودانه، نه کتابی برای دوره‌ای معیّن یا نسلی خاص، از ویژگی‌های جهان‌شمولی قرآن این است که خطابهایش عقل تنها یا قلب به تنهایی نیست بلکه کیان انسانیت است که عقل را قانع می‌کند و قلب را به تحرک وامی‌دارد ...» (29) از دلایل دیگر جاودانگی قرآن، ختم نبوت است که از ضروریات دین اسلام شمرده می‌شود و یکی از باورهای بنیادی همه‌ی مسلمانان جهان از صدر اسلام تا امروز بوده است، لازمه‌ی خاتمیت اسلام، (30) جاودانگی آن و قرآن‌کریم است.
صریح‌ترین آیه‌ای که ختم نبوت را به طور آشکار و بدون ابهام اعلام کرده است این آیه است: «مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (31) اگر بنا باشد شریعت مورد پذیرش حق (32) به عنوان دین خاتم، دوام نداشته باشد، زمانی این بشر نیازمند هدایت، از مسیر هدایت وامی‌ماند و یا منحرف می‌شود و این با غرض از خلقت نمی‌سازد. (33) پس دین اسلام از جامیعت و کمال برخوردار است که نیازی به تجدید نبوت و تجدید شریعت نبوده است و جامعیت و کمال دین از لوازم قطعی و خالقیت محسوب می‌شود و خاتمیت مستلزم پیش‌بینی سازوکارهای ابدی نیز هست. منطقی نیست که دینی ادعای خاتمیت و ابدیت کند اما در درون خود هیچ ابزار را برای سیر و حرکت مستمر خود در بستر زمان پیش‌بینی نکرده باشد.
روایتهای فراوانی اسلام و احکام اسلام را جاوید و همیشگی معرفی می‌کند:
پیامبراکرم (ص) در آغازین روزهای دعوت به اسلام، پس از نزول آیه‌ی «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» (34) اقوام خویشان خود را گردآوردند و فرمودند: «إن‌الرائد لایکذبُ اهلهُ والله لا اله الّا هو إنی رسول‌الله إلیکم خصوصاً و إلی‌الناس عامة» (35).
امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «هو حبل‌الله المتین و عروتة الوثقی و طریقته المثلی المودی الی الجنة من النار لا یخلق من الازمنة و لا یعث علی الالسنة لانه لم یجعل لزمان، بل جعل دلیل البرهان و حجته علی کل لسان» (36).
قرآن ریسمان مستحکم خدا و چنگ‌آویز مطمئن و راه نمونه اوست. قرآن انسان را به سوی بهشت می‌برد و از آتش نجات می‌دهد. قرآن خلق‌شده از زمانها نیست؛ دستاویز زبانها هم نیست چون خداوند او را برای زمان و عصر خاص نازل نکرده است؛ دلیل و برهان و حجت بر هر زمانی است (37).
امام محمدباقر (ع) فرمود: «قال جدی رسول‌الله (ص) : أیّهاالنّاس حلالی حلال الی یوم‌القیامة و حرامی حرام إلی یوم‌القیامة». (38)
مردی از امام رضا (ع) سؤال کرد: قرآن چگونه است که هرچه خوانده می‌شود و منتشر می‌شود، تازه‌تر می‌شود؟ امام (ع) فرمود: زیرا خداوند آن را در هر زمانی تازه و نو و نزد هر ملتی تا روز قیامت مورد استفاده قرار داده است: «لأنّ الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و للناس دون ناس، فهو فی کلّ زمان جدید و عند کلّ قوم غضّ إلی یوم‌القیامة» (40).
آری صاحب قرآن خدای حکیمی است که بر همه زمانها اشراف دارد و سخنش در دایره تنگ حوادث جزئی محدود نمی‌ماند.

اسباب نزول و جاودانگی قرآن

حال که ادعای جهان‌شمولی اسلام از ازل تا ابد به صورتی خلاصه و فشرده به اثبات رسید باید دید که اسباب نزول و روایات حاکی از فضای نزول که رنگ زمان و مکان به آیه می‌زند و به ظاهر آن را محدود به حادثه و یا حوادثی می‌کند چگونه با ادعای جاودانگی قرآن سازگار است؟
در پاسخ باید گفت وضع احکام و جملات قرآنی در قالب قضایا بیان شده است که ثابت و ابدی است و تحت شرایط متفاوت و در زمانهای گوناگون تغییر نمی‌کند.
دانشمندان اصول فقه می‌گویند: وضع احکام و قوانین اسلامی از نوع «قضایای حقیقیه» (41) در منطق است، نه از نوع «قضایای خارجیه» (42)، به این معنا که شارع حکم روی طبیعت اشیاء برده است، نه اینکه افراد خارجی را دیده و حکم را روی همان افراد خارجی قرار داده باشد. در این صورت مشکل حل است چون اگر حکم روی افراد خارجی باشد، به مجرد تغییر آن فرد، حکم هم باید عوض شود، بنابراین حکم را روی حیثیات و عناوین کلی می‌برد. (43)
شهید مطهری می‌نویسد: «علما معتقد هستند اسلام که قانون وضع‌کرده، به شکل قضایای حقیقیه وضع‌کرده، یعنی طبیعت اشیاء را در نظر گرفته و روی طبیعت، حکمی برده ... وقتی که جعل احکام به این شکل شد راه انعطاف احکام شریعت گشوده شده است ولی اگر به نحو قضایای خارجیه و جزئیه بود، با انعدام فرد یا جزء و یا تعارض دو قضیه و در نتیجه‌ی آن تساقط، راه دست‌یابی به حکم مسئله مشکل می‌شد ... بنابراین حقیقی‌بودن قضایای شرعی راهی برای جاودانگی احکام شریعت است چون موضوع در این قضایا مفروض‌الوجود است و هرجا موضوع مصداق پیدا کند، حکم جاری است و اگر مصداق نبود حکم سریان ندارد. (44)
بنابراین آیاتی که در جهت حل مشکلات و تبیین واقعیات زمان خود نازل‌شده است در عین حال عمومیت داشته و متکفّل حل مشکلات مسلمانان در گستره‌ی زمان است. قرآن‌کریم کتاب عمل و رفتار و برنامه‌ی زندگی این جهانی و سعادت و کمال اخروی است و روش تعلیم و نزول آیاتش به گونه‌ای است که همراه با شرایط خاص و در ضمن نیازها و رخدادهای ملموس شکل گرفته است و این باعث شده تا پیام و محتوای معرفتی آن همراه با تصویری اجمالی از رویدادها و وقایع در ذهن نقش ببندد و سپس به هنگام نیاز و کاربرد ذهن با مراجعه به فراگرفته‌ها و در جریان فرایندی مستمر به استنباط و اجتهاد بپردازد.
جادوانگی اسلام نزد اندیشه‌وران مسلمان قطعی بوده است و به روشهای گوناگون کوشیده‌اند تا کارهای مناسبی را برای جمع میان ثبات دین و تغییر و تحول نیازهای بشری ارائه دهند، مثل طرح منطقه فراغ (45) قول به اصول ثابت و متغیر (46) یا طرح ثبات دین و تغییر و تحول فهم بشری نیز از سوی دانشمندان اسلامی، عوامل فراوانی به صورت زمینه‌ساز جاودانگی دین اسلام مطرح شده که بررسی آنها مجال دیگری می‌طلبد.
بنابراین گرچه قرآن در شرایط تاریخی خاص خود نازل شده است اما کتابی جاوید و جهانی است و هرگز به آنچه مربوط به شرایط ویژه آن زمان است منحصر نمی‌شود.
اسباب نزولی که در ذیل آیه یا آیاتی وارد شده در صورتی که متواتر و قطعی‌الصدور باشد و با مضمون آیه یا آیات سازگار باشد، به گونه‌ای مطرح شده که اصل جاودانگی و پیام عمومی قرآن را مورد انکار قرار نداده و پیام وحی را به موضوع خاصی در مکان و زمانی خاص محدود نکرده است.
حسن حنفی بر این باور است که «گرچه آیات الهی به اشخاص یا کارهای برخی از افراد به صورتی خاص، اشاره شده است اما این از باب رمز و کنایه است، مثلاً ابولهب و ابوجهل رمز شرک و عبدالله‌بن ابی رمز نفاق، علی (ع) و ابوبکر رمز ایمان، و ... (47) » معنی آیات را باید بسته به شرایط زمانی و مکانی گسترش داد، گسترده‌بودن حکم و مقصود از آیه و محدودنکردن آن در یک چارچوب زمانی و مکانی خاص نزول قرآن، امری است که از روایات هم به دست می‌آید:
امام محمدباقر (ع) فرمود: «القرآن یجری کما تجری‌الشمس و القمر، و یکون علی‌الأموات کما یکون علی‌الأحیاء» (48).
در این روایت قرآن در جریان خود به خورشید و ماه تشبیه شده است که معارف آن در گذر زمان همواره تابان است. آنچه تغییر می‌کند حوادث روزگار است، معنی و مفاهیم قرآن ثابت است اما مصادیق حسب زمانها و یا مکانهای مختلف تغییر می‌کند که باید مفاهیم را بر مصادیق جدید تطبیق کرد.
علامه طباطبایی (ره) در بیان معنای این حدیث می‌نویسد: «قرآن از جهت انطباقش بر مصادیق و بیان چگونگی حال مصادیق گسترده است، پس آیه اختصاصی به مورد نزولش ندارد بلکه در هر موردی که مورد نزول از نظر ملاک متحد باشد جاری است، مانند «امثال» که به موارد اولیه استعمال، اختصاص ندارد بلکه به هرچیزی که با آنها مناسبت داشته باشد سرایت می‌کند. (49)
در روایت بالا قرآن به خورشید و ماه تشبیه‌شده راز بسیار ظریفی را در باب ابدیت قرآن می‌گشاید: هرنیازی که در زندگی انسانها بوجود می‌آید در معرض تابش نور قرآن قرار می‌گیرد چرا که قرآن منبع عظیمی است که از دریای بیکران علوم الهی سرچشمه گرفته است و با برخورداری از سازوکاری زنده و پویا جلوتر از زمان و مکان خاص، فرازوفرودهای حیات مادی و معنوی آدمیان را روشنایی می‌بخشد. اگر خورشید و ماه با طلوع و غروب خود کهنه می‌شود قرآن هم با گذشت زمان افول‌پذیر و نابودشدنی است. خورشید معارف قرآن هر روز که می‌تابد اشعه‌ی تابناکش زوایایی از جهان تاریک را روشن می‌کند و فضا را تابناک می‌سازد:

قرن‌ها بگذشت این قرن نویست***ماه آن ماه است و آب آن آب نیست
فضل آن فضل است، عدل آن عدل هم***لیک مستبدل شد این قرن وامم
قرن‌ها بر قرن‌ها رفت ای همام***وین معانی بر قرار و بر دوام
شد مبدل آب این جو چندبار***عکس ماه و عکس اختر برقرار
پس بنایش نیست بر آب روان***بلکه بر اقطار اوج آسمان (50)
حمران‌بن اعین از امام محمدباقر (ع) روایت می‌کند: ظاهر قرآن آنها هستند که قرآن درباره‌ی آنان نازل شده و باطن آن کسانی هستند که اعمالشان همانند آنهاست. (51)
کتاب خدا در غایب همانند حاضر جاری است و بر گذشته و آینده همانند حال منطبق می‌شود. از ویژگی قرآن‌کریم در روایات به «جری، و تطبیق» تعبیرشده است. امام محمدباقر (ع) فرمود: «و لو أنّ‌الآیة إذا نزلت فی قوم ثم مات‌القوم ماتت‌الآیة، لما بقی من‌القرآن شیء ولکن‌القران یجری اوله علی آخره ما دامت‌السماوات و الأرض» (52) هرگاه آیه‌ای درباره‌ی قومی نازل شود آینه نیز بمیرد از قرآن چیزی نمی‌ماند. ولی همه‌ی قرآن تا آسمان‌ها و زمین برپاست به اقوام و ملل و اشخاص و اشیاء جاری است و از اول جریان دارد.
علامه‌ی طباطبایی (ره) در این‌باره نوشته است: «نظر به این که قرآن مجید کتابی همگانی و همیشگی است، در غایب مانند حاضر جاری است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق می‌شود، مثلاً تکلیفی که در برخی آیات در شرایط خاصی برای مؤمنین زمان نزول بار می‌شوند، برای مؤمنانی که پس از عصر نزول دارای همان شرایط هستند نیز بی‌کم و کاست بار خواهد شد. بعضی از روایات بطن قرآن یعنی انطباق قرآن را به مواردی که به واسطه‌ی تحلیل به وجود آمده‌اند، از قبیل جری می‌شمارد. » (53)
محمدحسین فضل‌الله بر این باور است که ظاهر قرآن به موارد عصر نزول نظر دارد و باطن شامل مفهوم کلی‌ای است که خصوصیات آن بر همه‌ی مصادیق در زمانهای مختلف قابل تطبیق است. (54) مثلاً بیشتر مفسران در آیه‌ی «إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى» (55) با استفاده از سبب نزول نوشته‌اند: آیه درباره‌ی آن دسته از یهود و مسیحیان است که رسالت پیامبر و نبوت او را کتمان کردند در حالی‌که در کتابهای تورات و انجیل خبر از رسالت آن حضرت آمده بود. (56) در تفسیر عیّاشی روایتی از امام صادق (ع) آمده است که مراد از «الهدی» علی (ع) است و در نقل دیگری منظور اهل بیت (ع) است. علامه‌ی طباطبایی (ره) پس از یادکردن این روایات نوشته است: «همه‌ی اینها از قبیل جری و انطباق است. » (57)
بنابراین پیام کلی آیه این است که هرکس در هر زمان حقیقتی را کتمان کند و مانع هدایت الهی شود از درگاه حق تعالی به دور خواهد افتاد.
طبرسی (ره) ذیل آیه نوشته است: «این معنا درباره‌ی هرکس که فرستادگان و راهنمایی‌های الهی را کتمان کند صادق است. » (58)
فایده‌ی تطبیق آن است ه مصادیق بارز را عرضه کند و مفسر در تطبیق آیات بر سایر مصادیق، راه روشن و مشخصی را پیش رو دارد. (59)
برخی در بیان تفاوت میان تأویل و تفسیر گفته‌اند: «تفسیر شرایط و شأن کلی مخاطب آیات را مطرح می‌کند و حوزه‌ی تأویل، شرایط و شأن کلی آیات بر مخاطب معاصر تطبیق می‌شود. (60)
اصلی‌ترین رمز جاودانگی قرآن‌کریم عمق و ژرفای آن است که در زبان پیامبرگرامی (ص) و اهل‌بیت (ع) اطز آن به «بطن» و «بطون» تعبیر شده است. قرآن‌کریم مکرر به مؤمنان توصیه‌ی بر تدبیر و ژرف‌اندیشی همه‌جانبه در آیات الهی می‌کند و همین ژرفایی قرآن این نکته را به اثبات می‌رساند که قرآن‌کریم در عین «ثبات» و محدودیت ظاهری الفاظ و آیاتش، مخاطبان نامحدود دارد و همواره در مقابل نیازهای زمان زنده و پاسخگو است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد صادقی‌تهرانی، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن و السنة، پیشین، ج1، ص 50.
2. این شبهه را نخستین بار یهود و نصاری القاء کرده‌اند و گفته‌اند این آیات نشانگر قومی و منطقه‌ای بودن دین و عدم جهان‌شمولی آن است لذا بعضی مفسران «ما حولها» را به تمام زمین از شرق تا غرب معنا کرده‌اند. ر. ک: طبری، جامع‌البیان، پیشین، ج7، ص 270؛ طوسی، التبیان، پیشین، ج4، ص 301؛ قرطبی، الجامع لأحکام‌القرآن، پیشین، ج7، ص 38؛ رشیدضا ضمن طرح این شبهه پاسخی بدان داده است، المنار، پیشین، ج7، ص 621؛ ولی سیدقطب به صورتی دقیق آیه را تبیین نموده، ج2، ص 1148؛ نیز بنگرید: محمدجواد مغنیه، تفسیرالکاشف، ج3، ص 225؛ آقای شهیدی نوشته است: این تردید از یک سلسله نغمه‌هایی که برخی از نویسندگان مزدور سرمی‌دهند پیروی می‌نمایند سردسته این گروه خاورشناسانی مانند سرویلیام مویر است که می‌گوید موضوع عمومیت رسالت محمد (ص) بعدها به وجود آمد و محمد از هنگام بعثت تا زمان وفات خود فقط عربها را به اسلام دعوت می‌کرد. بنگرید: جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ص 208.
3. محمد مجتهدشبستری، نقدی بر قرائت رسمی از دین، ص 60.
4. مراجعه شود به احمدی‌میانجی، مکاتیب‌الرسول، حدود 185 نامه از متون نامه‌های پیامبر(ص) برای دعوت به اسلام و تبلیغ دین در دست داریم، بنگرید: جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ص 207.
5. سیدمحمدباقر حکیم، علوم‌القرآن، پیشین، ص 52.
6. بقره/ 179.
7. بنگرید: بقره/20 و 164؛ حج/ 1 و 5؛ فاطر/ 44؛ نساء/ 168. 21 مرتبه این خطاب در قرآن‌کریم آمده است. «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ»، انفطار/ 6؛ انشقاق/ 6؛ «بنی‌آدم»: اعراف/ 31؛ «یَا عِبَادِیَ»، «یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ»، «یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ» عنکبوت/ 56؛ زمر/ 53 ... «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ» که در آیات مدنی است که مسلمانان دارای جماعت و کیانی مستقل شدند 9 بار در قرآن آمده است. لازم به ذکر است آیاتی که رسالت پیامبر را جهانی می‌داند همگی مکی است: انبیاء/ 107؛ فرقان/ 1؛ ص/ 87؛ قلم/ 52؛ اعراف/ 158؛ سباء/ 28؛ پس این تصور که وقتی پیامبر (ص) قدرتمند شد ادعای جهان‌شمولی کرد ادعای درستی نیست. بنگرید: یوسف قرضاوی، کیف نتعامل مع‌القرآن‌العظیم، همان، ص 434.
8. حسین‌بن مطهر علّامه حلّی، کشف‌المراد فی شرح تجریدالإعتقاد، با تحقیق و تعلیق حسن‌زاده آملی.
9. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص 58.
10. همان، ج1، ص 59.
11. همان، ج3، ص 164.
12. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، ص 16.
13. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج3، ختم نبوت، صص 175- 183.
14. همان.
15. همان.
16. محمدحسین طباطبایی، مجموعه مقالات و پرسش‌ها و پاسخها، مقاله اجتهاد و تقلید در اسلام و شیعه، ص 200.
17. محمد شحرور، الکتاب و القرآن قراءه معاصره، ص 187.
18. آل‌عمران/ 109.
19. نحل/ 96.
20. عبدالله جوادی‌آملی، شریعت در آیینه معرفت، صص 97، 98.
21. سیدقطب، فی ظلال‌القرآن، ج1، ص 349.
22. همان، ج2، ص 2121.
23. محمدحسین طباطبائی، مقاله آیا اسلام به احتیاجات واقعی هر عصری پاسخ می‌دهد، ص7.
24. روم/ 30.
25. نهج‌البلاغه، خطبه 1.
26. مجموعه مقالات زمان و مکان، رمز جامعیت و جاودانگی شریعت اسلام، شماره 10، ص 23؛ امام خمینی (ره) نیز یکی از دلایل مبین‌بودن و جاودانگی قرآن را فطرت انسانی دانسته‌اند. شرح چهل‌حدیث، پیشین، صص 180-181.
27. عبدالله جوادی‌آملی، تفسیر تسنیم، پیشین، ج1، ص 31.
28. محمد مجتهد شبستری، هرمنوتیک، کتاب وسنت، ص 221.
29. یوسف قرضاوی، کیف نتعامل مع‌القرآن‌العظیم، پیشین، صص 54-55؛ نیز بنگرید: همو، شریعةالإسلام صالحه للتطبیق فی کل زمان و مکان.
30. خاتم در لغت عرب به معنی پایان یا پایان‌دهنده است، به انگشتری هم «خاتم» گفته شده به این دلیل که در گذشته افرادی که در جامعه به نوعی صاحب قدرت و موقعیت اجتماعی بوده‌اند پایان‌نامه‌ها و اسناد مهم خود را به وسیله انگشتری خود مهر می‌کرده‌اند و همین سبب نامگذاری انگشتری به نام «خاتم» شده است. طبق این وجه خاتم به معنی وسیله و ابزاری است که پایان‌یافتن چیزی به وسیله آن اعلام می‌گردد. محمدتقی مصباح‌یزدی، راهنماشناسی، ص 368. مبحث ختم نبوت همواره مورد توجه و دقت‌نظر اندشمندان دینی در حوزه کلام و تفسیر بوده است. مفسران ذیل آیه 40 سوره احزاب به طرح موضوع پرداخته‌اند، نیز بنگرید: مرتضی مطهری، کتاب‌های خاتمیت، ختم‌نبوت و وحی‌نبوت؛ عبدالله جوادی‌آملی، شریعت در آینه معرفت؛ جعفر سبحانی، آموزش عقاید الهیات و معارف اسلامی، ج2.
31. احزاب/ 40.
32. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»، آل‌عمران/ 109.
33. «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» که مفسران آن را به «الّا لیعرفون» تفسیر کرده‌اند.
34. شعراء/ 214.
35. علی‌بن محمدابن کثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج1، ص 585.
36. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، پیشین، ج89، ص 14.
37. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، پیشین، ج89، ص 14.
38. همان، ج2، ص 260، ح17؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل‌الشیعه، پیشین، ج18، کتاب‌القضاء، ابواب صفات‌القاضی، باب 12، ص 124، ح47؛ نیز بنگرید: صدوق، اخبارالرضا، ج1، ص 58، ح81، 1412، ج2، ص 260، ح17؛ شیخ حرّعاملی، وسایل‌الشیعه، پیشین، ص 557، ح4.
39. وسائل‌الشیعه، پیشین، ص 557، ح4.
40. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، پیشین، ج92، ص 15؛ نیز بنگرید: صدوق، اخبارالرضا، پیشین، ج1، ص 87.
41. در قضایای حقیقی حکم روی فرد خاص نیست بلکه روی یک عنوان کلی است، خاصیتها را از این عنوان به دست می‌آوریم و می‌گوییم: هرچه تحت این عنوان قرار بگیرد، دارای این خاصیت است، مقصود افراد زمان خاص صدور حکم هم نیست، به محض اینکه مصداق این کلی را یافتیم حکم بر آن صدق می‌کند.
42. در قضیه خارجی د رعین اینکه کلی است ولی از ابتدا یک مجموعه افراد محدود و معینی را در موضوع قضیه درنظر می‌گیریم و بعد حکم را برای آن مجموعه اقراد در نظر می‌گیریم.
43. مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، پیشین، ج2، ص 14.
44. محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص 378؛ والسنن‌التاریخیه فی‌القرآن، ص 160، منطقه‌الفراغ محدوده‌ای است که دین در آن دستور الزامی خاص ندارد ولی حکومت دینی می‌تواند در آن محدوده مقرراتی را وضع کند.
46. مرتضی مطهری، خاتمیت، پیشین، صص 169 و 184.
47. حسن حنفی، الإسلام و الحداثة، الوحی و الواقع دراسة فی اسباب‌النزول، پیشین، ص 136.
48. مجلسی، همان، پیشین، ج92، ص 14؛ محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، پیشین، ص 196؛ نیز بنگرید: محمدابن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی، پیشین، ج1، ص 11.
49. طباطبایی، المیزان، ج3، ص 67.
50. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر ششمف ابیات 3175 تا 3179.
51. مجلسی، بحارالأنوار، پیشین، ج92؛ کتاب‌القرآن، باب 8، ص 83، ح14.
52. همان، نیز بنگرید: عیاشی، تفسیر، ج1، ص10؛ عبدالله جوادی‌آملی، تفسیر تسنیم، ج1، ص 169.
53. طباطبایی، المیزان، پیشین، ج3، ص 67؛ نیز بنگرید: ج1، صص 41-42.
54. محمدحسین فضل‌الله، من وحی‌القرآن، پیشین، مقدمه، ج1، ص 12.
55. بقره/ 159.
56. طوسی، تفسیرالتبیان، پیشین، ج2، ص 46؛ طبرسی، مجمع‌البیان، پیشین، ج1، ص 241؛ نیز بنگرید: واحدی، اسباب‌النزول‌القرآن، پیشین، ص 50؛ القرطبی، الجامع لأحکام‌القرآن، پیشین، ج2، ص 184.
57. طباطبایی، المیزان، پیشین، ج1، ص 392.
58. طبرسی، مجمع‌البیان، پیشین، ج1، ص 241.
59. عبدالله جوادی‌آملی، تفسیر موضوعی قرآن، ج1، ص 39.
60. ولی‌الله تقی‌پور، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص 269.

منبع مقاله :
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- به‌نشر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط