ویژگیهای زیباشناختی هنر

زیبایی و نظریه‌های سببیت

زیبایی را می‌توان به گونه‌ای در رابطه با احساس تعریف کرد. شاید بتوان گفت که زیبایی یکی از ویژگیهای اشیاست و خودش یک احساس نیست؛ ولی این ویژگی با احساسهایی که در ما ایجاد می‌کند یکی دانسته می‌شود. ظاهراً هیوم در
جمعه، 25 دی 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زیبایی و نظریه‌های سببیت
 زیبایی و نظریه‌های سببیت

 

نویسنده: اُسوالد هَنفلینگ
مترجم: علی رامین



 

ویژگیهای زیباشناختی هنر

زیبایی را می‌توان به گونه‌ای در رابطه با احساس تعریف کرد. شاید بتوان گفت که زیبایی یکی از ویژگیهای اشیاست و خودش یک احساس نیست؛ ولی این ویژگی با احساسهایی که در ما ایجاد می‌کند یکی دانسته می‌شود. ظاهراً هیوم در عباراتی از نوشته‌هایش چنین نگرشی را ارائه کرده است. می‌گوید، «زیبایی»
آن ترتیبی و ترکیبی از اجزاست ... که بتواند برای لذت و خرسندی روحی مناسب باشد... زیبایی چیزی جز فرم نیست، که ایجاد لذت می‌کند، چنان که زشتی [یا بدقوارگی] چنان ساختاری از اجزاست که سبب ساز درد است؛ و ... بدین ترتیب، قدرتی که فرآورنده‌ی لذت و درد است جوهره‌ی زیبایی و زشتی را به وجود می‌آورد. (1)
این نگرش لزوماً حاکی از آن نیست که زیبایی نمی‌تواند در غیبت نظاره‌گرانِ مناسب وجود داشته باشد، زیرا شیء می‌تواند «برای لذت بخشیدن مناسب باشد» حتی اگر (به علت عدم حضور نظاره‌گران) به صورت بالفعل چنین نکند.
برک نیز در کتاب تحقیق (2) خود، رویکردی سبب انگارانه به زیبایی اختیار می‌کند. «مراد من از زیبایی، آن ویژگی یا ویژگیهای موجود در اجسام است که [اجسام] به وسیله‌ی آن عشق یا عواطفی شبیه به آن را سبب می‌گردند.» (3) وی در ادامه‌ی سخن چیستی این ویژگیها را بیان می‌کند، ولی بیان او را باید فرع و تابع تعریفی دانست که هم اکنون آوردیم، زیرا درستی آن موکول به آن است که آیا ویژگیهای ذکر شده در واقع «عشق یا عواطفی شبیه آن را سبب می‌شوند» یا نه. در غیر این صورت، فهرست ویژگیهای او باید اصلاح شود.
در دوران اخیر، هربرت رید (4) نظریه‌ی سببیّت (5) دیگری را مطرح کرده است. وی در کتاب معنی هنر، که در سال 1931 انتشار یافته است، می‌گوید «فرمهای طبع نوازی» وجود دارند که «احساس زیبایی ما را ارضا می‌کنند». رید این موضوع را تابع رابطه‌ای علت و معلولی [یا سببیت] می‌داند.
برخی حالات در نسبت شکل و سطح و حجم اشیا، احساسی لذت بخش را سبب می‌شوند، و فقدان چنین حالاتی متقابلاً بی علاقگی یا حتی احساس ناراحتی و انزجار مسلم را باعث می‌گردد. (6)
ویتگنشتاین در کتاب خطابه‌هایی درباره‌ی زیباشناسی، که در سال 1938 انتشار داد، رویکرد سببیت انگار به زیباشناسی را رد می‌کند. (7) در این بحث، چنان که در نقل قول از رید دیدیم، واژه‌ی «ناراحتی» (8) به کار می‌رود، ولی ویتگنشتاین آن را از جهت مقایسه با آنچه «ناخرسندی» (9) می‌نامد به کار می‌برد. می‌گوید واژه‌ی دوم بیشتر از واژه‌ی اول در بحثهای مربوط به هنرها مطرح می‌شود. مرادش از «ناراحتی»، مانند رید، احساسهای ناشی از علتها [یا سببها]ی کارسازی است که در مرحله‌ی آزمون و تجربه عمل می‌کنند. ولی «ناخرسندی» احساس نیست بلکه نگرش است؛ و هنگامی که شخصی ناخرسندی خود را نسبت به یک موضوع زیباشناختی بیان می‌کند، «نابجا بودن» آن را مورد انتقاد قرار می‌دهد، نه آنکه درباره‌ی توانایی [یا ناتوانی] آن در ایجاد احساسها [ی مورد انتظار، شکوه یا] اظهارنظر کند. ویتگنشتاین در بیان عقیده‌اش، برای روشن کردن این نکته از وضعیتهای زیباشناختی عادی و روزمره استفاده می‌کند. می‌گوید ممکن است شخصی «ناخرسندی» خود را نسبت به شکل یک در، یا تأیید خود را درباره‌ی لباسی که «قدش اندازه است» بیان کند. (10) سپس می‌گوید بیان ناخرسندی، «بیان ناراحتی به اضافه‌ی آگاهی از سبب نیست»؛ این طور نیست «که گویی دو چیز در روح من جریان دارد: ناراحتی و آگاهی از سبب آن».
درباره‌ی نگرشی که هیوم، برک و رید اختیار کرده‌اند باید گفت توصیف یک چیز به عنوان زشت یا زیبا همچون بیانِ مضاعفِ یک حالت متقابل است. بدین معنا که وقتی چیزی را زیبا توصیف می‌کنیم، هم می‌گوییم که حالتی لذّت بخش احساس می‌کنیم، هم اینکه احساس ما بر اثر برخی ویژگیهای موجود در شیء ایجاد می‌شود. [به عبارت دیگر، زیبایی را هم از لحاظ احساس کننده یا فاعل شناسایی بیان می‌کنیم، هم از لحاظ ویژگیهای خود شیء که مسبب احساس ما هستند.] ولی ویتگنشتاین می‌گوید توصیفهای زیباشناسانه، توصیفهای خود شیء‌اند و به تأثیر آنها در برانگیختن احساسهای ما کاری ندارند. (11)
ویتگنشتاین اهمیت احساسها را به هنگام دیدن یا شنیدن آثار هنری انکار نمی‌کند. فزوده بر آن می‌گوید، «ممکن است شما زمانی به یک مِنوئه (12) گوش کنید و بسیار از آن لذت ببرید، ولی همان مِنوئه را زمانی دیگر بشنوید و هیچ لذتی از آن نبرید»؛ این موضوع حاکی از آن است که شنیدن موسیقی و واکنش نشان دادن در برابر آن دو رخداد مستقل‌اند که با یکدیگر رابطه‌ی علت و معلولی دارند. بر اساس این نگرش، علاقه‌ی ما به یک اثر هنری و ارزیابی ما از آن اثر به تأثیر آن در ایجاد برخی احساسها در ما بستگی دارد. ویتگنشتاین می‌گوید «زمانی بسیاری از افراد علاقه داشتند که درباره‌ی تأثیرات اثر هنری - مثلاً احساسها، صُوَر خیال و غیره، گفتگو کنند،» مثلاً اگر از کسی سؤال می‌شد که چرا به آن منوئه بخصوص گوش می‌دهد، احتمالاً پاسخ می‌داد «برای آنکه فلان تأثیر را بر من بگذارد». ولی می‌پرسد «آیا خود منوئه اهمیتی ندارد؟ - تو به این گوش می‌کنی: آیا اگر دیگری هم می‌توانست همین تأثیر را داشته باشد به آن گوش می‌کردی؟» (13)
اگر مدل علت و معلول درست باشد، پاسخ به این سؤال باید «مثبت» باشد. در آن صورت، هدف از گوش دادن به منوئه حصول نوعی احساس خواهد بود، و بنابراین هر قطعه‌ی دیگری که بتواند همان احساس را ایجاد کند همان قدر مطلوبیت خواهد داشت. این موضوع عیناً در مورد تابلو نقاشی یا شعر نیز مصداق دارد، به طوریکه «اگر بتوانید [با نشان دادن تابلو] تأثیراتی در ذهن تماشاگر ایجاد کنید و سپس تابلو را دور کنید، خواست او برآورده خواهد شد.» (14) ولی در این صورت، آیا اگر یک شربت بتواند چنین تأثیراتی در شما ایجاد کند همان کار تابلو یا منوئه را انجام خواهد داد؟ برداشت سببیت انگار می‌گوید در اینجا نیز پاسخ باید «مثبت» باشد. بر اساس این نگرش، می‌توانیم تصور کنیم که قفسه‌های صفحه فروشیها و نوارفروشیها را به جای آثار بتهوون و موتسارت و غیره، شربتها و قرصهای مناسب اشغال کنند و تحت نام آهنگسازان طبقه بندی شوند، و در ایجاد احساسهای مطلوب تأثیراتی معادل تأثیرات همان آثار، منتها با هزینه‌ای کمتر، داشته باشند.
در برخی موارد، مانند کوتاه بودن بیش از اندازه‌ی در، پذیرفتنی نیست که فکر کنیم در واکنش زیباشناختی همیشه احساسات باید دخیل باشد. ولی حتی آنجا هم که احساسات در واکنش زیباشناختی دخیل است، باز هم به گمان ویتگنشتاین خطاست که ایجاد احساسات را سبب علاقه‌ی خود به [اشیاء زیبا یا] موضوعات زیباشناختی تلقی کنیم، یا خطاست که بگوییم بر اثر ایجاد احساسات است که ما ویژگیهای زیباشناختی را به اشیاء زیبا نسبت می‌دهیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. Hume (d), p. 299
2. Enquiry
3. Burke, p. 91
4. Herbert Read (1893-1968)، ویراستار، منتقد و شاعر انگلیسی.-م.
5. causal theories of beauty (نظریه‌های علّی زیبایی=)
6. Read, p. 18
7. در اینجا به جای زیبایی از واژه «زیباشناسی» استفاده کرده‌ام، زیرا بحث ویتگنشتاین به زیبایی کاری ندارد. وی، زیبایی را مفهوم مهمی در ادراک هنر نمی‌داند. با این وصف، نقد وی درباره آنچه من «رهیافت علّی به زیباشناسی» خوانده‌ام، به زیبایی نیز مربوط می‌شود.
8. discomfort
9. discontent
10. Wittgenstein, 1966, pp. 5, B, 14
11. مثال ویتگنشتاین در خصوص شکل یک در، یادآور کاری است که به عنوان مهندس معمار در مورد خانه خواهرش در سالهای 1920 انجام داده است؛ در آن زمان وی دغدغه‌ی آن را داشت که همه چیز، حتی جزئیات کار را درست و دقیق انجام دهد. «قویترین دلیل نگرش استوار لودویگ به ابعاد، شاید این موضوع باشد که وی بعد از اتمام ساختمان خانه ... سقف یک اتاق بزرگ را سه سانتیمتر بالاتر برد.» خواهر ویتگنشتاین، در قسمتی دیگر از نوشته‌اش، درباره‌ی زحمات زیادی که برای تنظیم درها متحمل شده‌اند سخن می‌گوید: «ولی آنچه حاصل گردید به دردسر و زحمتش می‌ارزید، و اکنونه که این نوشته را می‌نگارم عمیقاً آرزو دارم که آن درهای نازنین را دوباره ببینم، درهایی که اگر بقیه خانه هم مخروب گردد، روح پدیدآورنده خود را انعکاس می‌دهند.»
(Wittgenstein, H., "Familienerinnerungen") in Nedo, M. (ed.( (1983(, Wittgenstein, Suhrkamp, pp. 208, 218
12. minuet، نوعی رقص و موسیقی آرام و با ظرافت که در قرون 17 و 18 در دربارهای فرانسه و انگلستان متداول بوده است.-م.
13. Wittgenstein, 1966, p.29
14. همان، ص 29 n .

منبع مقاله :
هَنفلینگ، اُسوالد، (1391) چیستی هنر، ترجمه علی رامین، تهران: هرمس، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط