کودکان قربانيان تلويزيون
تاثيرپذيري اکثريت خاموش جامعه از تلويزيون و برنامه هاي ماهواره اي تلويزيوني بسياري از اوقات کشورهايي از جهان سوم را با بحران فرهنگي روبرو کرده است.تلويزيون هر روز بر ما تسلط بيشتري مي يابد و ما بايستي نگران آثار مخرب برنامه هاي تلويزيوني براي کودکان و خانوده هاي خود باشيم. اين حق ماست و مي بايستي عکس العمل نشان دهيم. اگر چه تلويزيون في نفسه مطرود نيست، اما برنامه هاي تلويزيوني درمجموع زيانبار بوده اند. در غرب به نوعي و در شرق به شکلي ديگر، خطر برنامه هاي مخرب و منحط تلويزيوني احساس مي شود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلويزيون تربيت مي کنيم وقتي مي خواهيم آنان را ساکت کنيم براي آنان تلويزيون روشن مي کنيم و يا آنان را به تماشاي برنامه هايي که خودمان هم نمي دانيم چه هستند دعوت مي کنيم. خودمان هم متاسفانه عادت کرده ايم به آنچه پخش مي شود فقط خيره شويم و نگاه کنيم. بشر با تولد نيازمند به شناخت دنياي اطراف خود است وانتقال فرهنگ و روحيه مدني مي تواند به صورتي سالم وسازنده انجام گيرد، اما به نظر مي رسد تلويزيون يک مانع اصلي بر سر راه رسيدن به دنياي بهتر است پس ما بايستي از آثار سو» اين جعبه جادويي آگاه شويم و در ارتباط با تلويزيون مسووليت خود را بپذيريم. «تلويزيوني که مي تواند داراي اثرات کاملا مخرب باشد مي تواند به صورت ابزار مفيدي نيز در خدمت تعليم وتربيت درآيد تلويزيون مي تواند چنين باشد ولي خيلي غيرمحتمل است که چنين بشود.» ساخت برنامه هاي با ارزش، وقت بيشتر و تخصص بالاتري لازم دارد اما افرادي که بتوانند براي مدت زمان پخش، برنامه هاي بد بسازند زياد هستند واين مساله را حل مي کند. اما بايستي برنامه هايي ساخته شود که ضمن جذاب بودن داراي کيفيت مطلوبي نيز باشند اگر چه بعضي معتقدند که تلويزيون براي جلب مشتري تلاش مي کند نه براي بالا بردن کيفيت. براي پخش برنامه هاي احترام برانگيز وانتخابي بايستي کارگزاران برنامه هاي تلويزيون آموزش هايي جهت بالا بردن ودروني کردن تعهد اخلاقي برتر ببينند تا از سطحي نگري که خطري جدي است نجات يابيم.
اين درگيري قربانيان زيادي را مي طلبد. کودکان و دانش آموزاني که نمي توانند و يا نمي خواهند از طريق قرائت آموزش ببينند و يا اصولا توانايي خواندن را ندارند، نوآموزاني که قادر به درک تسلسل منطقي حتي يک پاراگراف نيستند و نمي توانند افکار خود را برروي چند جمله مکتوب متمرکز کنند، ديگر قادر نيستند بيش از چند دقيقه به بيان شفاهي معلم و يا يک سخنراني توجه کنند و ارتباط منطقي جملات و مطالب را به خاطر بسپارند ويا حتي فراگيرند.» «کودکان برخلاف بزرگسالان که با ديگر رسانه ها ارتباط دارند، بيشتر با تلويزيون در ارتباط هستند. به عقيده پژوهشگران، علت علاقه کودکان به تلويزيون اين است که به آنان امکان مي دهد تا در ماجراهاي پشت پرده زندگي کودکانه خود رسوخ کنند ودنيا و مردم را بهتر بشناسند.» وقتي کودکان ما به دنيا مي آيند بايد کار دشواري را انجام دهند و آن انطباق خود با محيط اطراف است واينجاست که اهميت والدين براي کمک به اين انطباق پذيري به شکل صحيح روشن مي شود و بر آنان است که کودکان را براي وظايف آينده آماده کنند، اما وقتي ديگر کسي به کودکان کمک نمي کند که دنيا را بشناسد آنان دست به دامان تلويزيون مي شوند. در حال حاضر پدران و مادران وقت اينکه دنياي وسيع اطراف را به کودک بياموزند از دست داده اند و از سويي تلويزيوني براي کودکان دست يافتني ترين دريچه به دنياي افراد بالغ است. پس تلويزيون به کودک يک تصوير يا خيال دگرگونه ارائه مي دهد زيرا در تلويزيون بيننده بيشتر از آنچه مي بيند تاثير مي پذيرد و اين نگراني در مورد کودکان که بزرگ مي شوند وجود دارد. از خودمان بايد بپرسيم برنامه هاي تلويزيوني برروي رفتار کودکان چه تاثيراتي مي گذارد؟ برنامه هاي خشن نه تنها در کوتاه مدت تاثيرات منفي بر کودکان مي گذارد بلکه بر اعتقادات و ارزش هاي آنان موثر واقع مي شود. قدرت نمايي هاي ستاره ها و قهرمانان خيالي فيلم ها به کودکان چه مي آموزد؟ بدون شک به آنان تلقين مي کند که هر کس قدرت بيشتري دارد حق با اوست و او هست که به هدف مي رسد و با زور است که مي توان هر چيزي و هر خواسته اي را به دست آورد. با همه اينها به نظر مي رسد همه آنچه در دنياي جهان سومي رخ مي دهد نتيجه نگرش محض سياسي به تلويزيون و رسانه هاست و متاسفانه سياستگذاران اين رسانه مهم هيچگونه آشنايي با تلويزيون ندارند و «بي شک هر اندازه سياستگذاران و برنامه سازان شناخت بيشتري از نيازها علاقه مندي ها به نظرات و عکس العمل هاي مخاطبان و ماهيت خود رسانه داشته باشند مي توانند مسوولانه تر برنامه ريزي کنند»
منبع:http://www.ebtekarnews.com
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلويزيون تربيت مي کنيم وقتي مي خواهيم آنان را ساکت کنيم براي آنان تلويزيون روشن مي کنيم و يا آنان را به تماشاي برنامه هايي که خودمان هم نمي دانيم چه هستند دعوت مي کنيم. خودمان هم متاسفانه عادت کرده ايم به آنچه پخش مي شود فقط خيره شويم و نگاه کنيم. بشر با تولد نيازمند به شناخت دنياي اطراف خود است وانتقال فرهنگ و روحيه مدني مي تواند به صورتي سالم وسازنده انجام گيرد، اما به نظر مي رسد تلويزيون يک مانع اصلي بر سر راه رسيدن به دنياي بهتر است پس ما بايستي از آثار سو» اين جعبه جادويي آگاه شويم و در ارتباط با تلويزيون مسووليت خود را بپذيريم. «تلويزيوني که مي تواند داراي اثرات کاملا مخرب باشد مي تواند به صورت ابزار مفيدي نيز در خدمت تعليم وتربيت درآيد تلويزيون مي تواند چنين باشد ولي خيلي غيرمحتمل است که چنين بشود.» ساخت برنامه هاي با ارزش، وقت بيشتر و تخصص بالاتري لازم دارد اما افرادي که بتوانند براي مدت زمان پخش، برنامه هاي بد بسازند زياد هستند واين مساله را حل مي کند. اما بايستي برنامه هايي ساخته شود که ضمن جذاب بودن داراي کيفيت مطلوبي نيز باشند اگر چه بعضي معتقدند که تلويزيون براي جلب مشتري تلاش مي کند نه براي بالا بردن کيفيت. براي پخش برنامه هاي احترام برانگيز وانتخابي بايستي کارگزاران برنامه هاي تلويزيون آموزش هايي جهت بالا بردن ودروني کردن تعهد اخلاقي برتر ببينند تا از سطحي نگري که خطري جدي است نجات يابيم.
کودکان; قربانيان تلويزيون
اين درگيري قربانيان زيادي را مي طلبد. کودکان و دانش آموزاني که نمي توانند و يا نمي خواهند از طريق قرائت آموزش ببينند و يا اصولا توانايي خواندن را ندارند، نوآموزاني که قادر به درک تسلسل منطقي حتي يک پاراگراف نيستند و نمي توانند افکار خود را برروي چند جمله مکتوب متمرکز کنند، ديگر قادر نيستند بيش از چند دقيقه به بيان شفاهي معلم و يا يک سخنراني توجه کنند و ارتباط منطقي جملات و مطالب را به خاطر بسپارند ويا حتي فراگيرند.» «کودکان برخلاف بزرگسالان که با ديگر رسانه ها ارتباط دارند، بيشتر با تلويزيون در ارتباط هستند. به عقيده پژوهشگران، علت علاقه کودکان به تلويزيون اين است که به آنان امکان مي دهد تا در ماجراهاي پشت پرده زندگي کودکانه خود رسوخ کنند ودنيا و مردم را بهتر بشناسند.» وقتي کودکان ما به دنيا مي آيند بايد کار دشواري را انجام دهند و آن انطباق خود با محيط اطراف است واينجاست که اهميت والدين براي کمک به اين انطباق پذيري به شکل صحيح روشن مي شود و بر آنان است که کودکان را براي وظايف آينده آماده کنند، اما وقتي ديگر کسي به کودکان کمک نمي کند که دنيا را بشناسد آنان دست به دامان تلويزيون مي شوند. در حال حاضر پدران و مادران وقت اينکه دنياي وسيع اطراف را به کودک بياموزند از دست داده اند و از سويي تلويزيوني براي کودکان دست يافتني ترين دريچه به دنياي افراد بالغ است. پس تلويزيون به کودک يک تصوير يا خيال دگرگونه ارائه مي دهد زيرا در تلويزيون بيننده بيشتر از آنچه مي بيند تاثير مي پذيرد و اين نگراني در مورد کودکان که بزرگ مي شوند وجود دارد. از خودمان بايد بپرسيم برنامه هاي تلويزيوني برروي رفتار کودکان چه تاثيراتي مي گذارد؟ برنامه هاي خشن نه تنها در کوتاه مدت تاثيرات منفي بر کودکان مي گذارد بلکه بر اعتقادات و ارزش هاي آنان موثر واقع مي شود. قدرت نمايي هاي ستاره ها و قهرمانان خيالي فيلم ها به کودکان چه مي آموزد؟ بدون شک به آنان تلقين مي کند که هر کس قدرت بيشتري دارد حق با اوست و او هست که به هدف مي رسد و با زور است که مي توان هر چيزي و هر خواسته اي را به دست آورد. با همه اينها به نظر مي رسد همه آنچه در دنياي جهان سومي رخ مي دهد نتيجه نگرش محض سياسي به تلويزيون و رسانه هاست و متاسفانه سياستگذاران اين رسانه مهم هيچگونه آشنايي با تلويزيون ندارند و «بي شک هر اندازه سياستگذاران و برنامه سازان شناخت بيشتري از نيازها علاقه مندي ها به نظرات و عکس العمل هاي مخاطبان و ماهيت خود رسانه داشته باشند مي توانند مسوولانه تر برنامه ريزي کنند»
تلويزيون; رسانه اي بي رحم
منبع:http://www.ebtekarnews.com