ضرورت رصد فرهنگي
نويسنده: دكتر محمدرضا مخبر دزفولي
پيـرو رهنمـودهاي مقام معظم رهبري در چنـد سـال اخير درباره ضرورت مهندسي فـرهنـگي جـامعه در ديدار با اعضـاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شاهد شكل گيري فضـاي جـديـدي در حـوزه فـرهنـگ هستيم؛ كه نيـازمند كنـكاش و مـطالعه فراواني است.
فــرهنــگ بـه عنــوان پايدارترين حوزه اجتماع، شكل و ماهيت حركت جامعه را مشخص مينمايد و رصد عوامل شكل دهنده به فرهنگ، هويت فرد و جامعه به عنوان منشاء رشد و تعالي يا سقوط اجتماع انساني يكي از گامهاي اساسي در مهندسي فرهنگي جامعه به حساب ميآيد.
آنچه در نگاهي گذرا به عرصه فرهنگ در سطوح مختلف و حوزههاي گوناگون نشان ميدهد اين است كه فرهنگ به عنوان زيربناي جامعه انساني بر پايه مفروضات و اصول اساسي شكل ميگيرد؛ و بر روي آنها ارزشهاي فرد و جامعه تشكيل مييابد كه در نهايت اين ارزشها به هنجار اجتماعي تبديل شده و در قالب رفتار فردي و جمعي تبلور عيني مييابد.
در حقيقت مفروضات و اصول اساسي با شكل دهي به ذهنيت و هويت فرد، رفتاري در او برميانگيزد كه قابليت لمس عيني مييابد. اما شناخت اين متغييرهاي بنيادي، با وجودي كه قابليت مشاهده عيني را ندارند، از اهميت شاياني برخوردار است و رصد آنها مبناي هرگونه طرح براي مهندسي فرهنگي كشور ميباشد. به طور قطع اين مفروضات از عوامل و متغيرهاي گوناگون و حوزههاي مختلف اقتصادي و سياسي كه تحت تأثير شرايط زماني و مكاني ميباشند، تأثير ميپذيرند؛ كه رصد اين متغيرها و سنجش ميزان تأثيرگذاري آنها بايد يكي از فازهاي طرح مهندسي فرهنگي باشد.
اگر هدف جامعه اسلامي، رشد، تعالي، كمال مادي و معنوي و فراهم كردن زمينه رشد همه جانبه انسان بر اساس مباني ديني و اخلاقي باشد، بايد ملاك و معيار در كليه سياستگذاريها و برنامهريزيها هم، خود انسان باشد.
مهندسي فرهنگي بستري براي دستيابي به چنين هدفي است كه بايد با قرار دادن عوامل متغيرهاي شكلدهنده به شخصيت انسان، در كانون توجه خود، توسعه انسان مدار را پيگيري نمايد و دستيابي به اين هدف، نياز به شناخت كامل از فرهنگ موجود و متغييرهاي اساسي آن و برنامهريزي براي دستيابي به فرهنگ مطلوب در سايه منابع و مقدورات موجود است.
در اين ميان، بهره گيري از تجربههاي سه دهه گذشته عمر مبارك جمهوري اسلامي ايران، متناسب با جايگاه جديد كشور در عرصه معادلات جهاني از اهميت بسزايي برخوردار ميباشد. به طور حتم همكاري مراكز مختلف دانشگاهي و پژوهشي كشور به عنوان پشتوانه فكري براي ترسيم ابعاد مختلف طرح مهندسي فرهنگي و رصد جريانهاي نوظهور و بالقوه در عرصه داخلي و جهاني و اجراي دقيق نقشه مهندسي فرهنگي از سوي دستگاه هاي مختلف اجرايي كشور اعم از دولتي و غير دولتي و همكاري و همياري قواي مقننه و قضائيه دستيابي به اهداف ترسيم شده را ممكن مينمايد. در صورت طراحي و اجراي صحيح، دقيق و همه جانبه نقشه مهندسي فرهنگي در پايان سند چشم انداز بيست ساله، در كنار ايران اسلامي كه جايگاه اول در حوزههاي اقتصادي، علمي و فناوري در منطقه را خواهد داشت، ميتوانيم جامعهاي مبتني بر اصول انساني و اخلاقي، سرزنده و با نشاط، منسجم و مستحكم در برابر نفوذ فرهنگي بيگانه و به دور از بحرانهاي اخلاقي جوامع غربي داشته باشيم.
فــرهنــگ بـه عنــوان پايدارترين حوزه اجتماع، شكل و ماهيت حركت جامعه را مشخص مينمايد و رصد عوامل شكل دهنده به فرهنگ، هويت فرد و جامعه به عنوان منشاء رشد و تعالي يا سقوط اجتماع انساني يكي از گامهاي اساسي در مهندسي فرهنگي جامعه به حساب ميآيد.
آنچه در نگاهي گذرا به عرصه فرهنگ در سطوح مختلف و حوزههاي گوناگون نشان ميدهد اين است كه فرهنگ به عنوان زيربناي جامعه انساني بر پايه مفروضات و اصول اساسي شكل ميگيرد؛ و بر روي آنها ارزشهاي فرد و جامعه تشكيل مييابد كه در نهايت اين ارزشها به هنجار اجتماعي تبديل شده و در قالب رفتار فردي و جمعي تبلور عيني مييابد.
در حقيقت مفروضات و اصول اساسي با شكل دهي به ذهنيت و هويت فرد، رفتاري در او برميانگيزد كه قابليت لمس عيني مييابد. اما شناخت اين متغييرهاي بنيادي، با وجودي كه قابليت مشاهده عيني را ندارند، از اهميت شاياني برخوردار است و رصد آنها مبناي هرگونه طرح براي مهندسي فرهنگي كشور ميباشد. به طور قطع اين مفروضات از عوامل و متغيرهاي گوناگون و حوزههاي مختلف اقتصادي و سياسي كه تحت تأثير شرايط زماني و مكاني ميباشند، تأثير ميپذيرند؛ كه رصد اين متغيرها و سنجش ميزان تأثيرگذاري آنها بايد يكي از فازهاي طرح مهندسي فرهنگي باشد.
اگر هدف جامعه اسلامي، رشد، تعالي، كمال مادي و معنوي و فراهم كردن زمينه رشد همه جانبه انسان بر اساس مباني ديني و اخلاقي باشد، بايد ملاك و معيار در كليه سياستگذاريها و برنامهريزيها هم، خود انسان باشد.
مهندسي فرهنگي بستري براي دستيابي به چنين هدفي است كه بايد با قرار دادن عوامل متغيرهاي شكلدهنده به شخصيت انسان، در كانون توجه خود، توسعه انسان مدار را پيگيري نمايد و دستيابي به اين هدف، نياز به شناخت كامل از فرهنگ موجود و متغييرهاي اساسي آن و برنامهريزي براي دستيابي به فرهنگ مطلوب در سايه منابع و مقدورات موجود است.
در اين ميان، بهره گيري از تجربههاي سه دهه گذشته عمر مبارك جمهوري اسلامي ايران، متناسب با جايگاه جديد كشور در عرصه معادلات جهاني از اهميت بسزايي برخوردار ميباشد. به طور حتم همكاري مراكز مختلف دانشگاهي و پژوهشي كشور به عنوان پشتوانه فكري براي ترسيم ابعاد مختلف طرح مهندسي فرهنگي و رصد جريانهاي نوظهور و بالقوه در عرصه داخلي و جهاني و اجراي دقيق نقشه مهندسي فرهنگي از سوي دستگاه هاي مختلف اجرايي كشور اعم از دولتي و غير دولتي و همكاري و همياري قواي مقننه و قضائيه دستيابي به اهداف ترسيم شده را ممكن مينمايد. در صورت طراحي و اجراي صحيح، دقيق و همه جانبه نقشه مهندسي فرهنگي در پايان سند چشم انداز بيست ساله، در كنار ايران اسلامي كه جايگاه اول در حوزههاي اقتصادي، علمي و فناوري در منطقه را خواهد داشت، ميتوانيم جامعهاي مبتني بر اصول انساني و اخلاقي، سرزنده و با نشاط، منسجم و مستحكم در برابر نفوذ فرهنگي بيگانه و به دور از بحرانهاي اخلاقي جوامع غربي داشته باشيم.