عنوان : چرا از من شکایت کردی ؟!

عالم صالح میرزا محمد باقر سلماسی فرزند آخوند ملا زین العابدین سلماسی قدس سره فرمود : جناب میرزا محمد علی قزوینی مردی زاهد و عابد و موثق بود که میل شدیدی به علم « جفر و حرف » ( از علوم غربیه ) داشت و برای بدست آوردن آن سفرها رفته بود . بین او پدرم رفاقتی وجود داشت. در اوقاتی که با پدرم مشغول تعمیر شهر و قلعه عسکریین علیه السلام بودیم ، به سامرا آمد و نزد ما منزل کرد و تا زمانی که به کاظمین برگشتیم همان جا بود ؛ یعنی سه سال میهمان ما بود . روزی به
سه‌شنبه، 18 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عنوان : چرا از من شکایت کردی ؟!
عنوان : چرا از من شکایت کردی ؟!
عنوان : چرا از من شکایت کردی ؟!

عالم صالح میرزا محمد باقر سلماسی فرزند آخوند ملا زین العابدین سلماسی قدس سره فرمود :
جناب میرزا محمد علی قزوینی مردی زاهد و عابد و موثق بود که میل شدیدی به علم « جفر و حرف » ( از علوم غربیه ) داشت و برای بدست آوردن آن سفرها رفته بود . بین او پدرم رفاقتی وجود داشت.
در اوقاتی که با پدرم مشغول تعمیر شهر و قلعه عسکریین علیه السلام بودیم ، به سامرا آمد و نزد ما منزل کرد و تا زمانی که به کاظمین برگشتیم همان جا بود ؛ یعنی سه سال میهمان ما بود . روزی به من گفت : سینه ام تنگ شده و صبرم به آخر رسیده است . از تو درخواستی دارم که پیغامی از من به پدرت برسانی .
گفتم : درخواستت چیست ؟
گفت : ایامی که در سامرا بودم ، یک بار حضرت حجت علیه السلام را در خواب دیدم و از ایشان درخواست کردم علمی که عمر خود را در طلب آن صرف کرده ام ( علم جفر و حروف ) به من تعلیم فرمایید .
فرمودند : آنچه می خواهی نزد یار و همنشین تو است و اشاره به پدرت کردند .
عرض کردم : او اسرار خود را از من مخفی می کند .
فرمودند : این طور نیست ؛ از او بخواه چون از تو دریغ نخواهد کرد .
از خواب بیدار شدم و برخاستم که نزد پدرت بروم ، دیدم که از گوشه صحن مقدس به طرفم می آید . وقتی مرا دید ، پیش از آنکه چیزی بگویم ، فرمود :
« چرا از من نزد حضرت حجت علیه السلام شکایت کرده ای ؟ چه زمانی از من چیزی را که داشته ام ، خواسته و من بخل کرده و نداده ام ؟ » .
خجل شدم و سر به زیر انداختم و الان سه سال است که ملازم و همراه او شده ام ، نه او حرفی از این علم به من فرموده و نه من قدرت سوال دارم تا به حال به احدی ابراز نکرده ام . اگر می توانی این غم و غصه را از من برطرف کن .
میرزا محمد باقر سلماسی می گوید : از صبر او تعجب کردم و نزد پدرم رفتم و آنچه را شنیده بودم ، عرض کردم ، سپس پرسیدم : از کجا دانستید که او نزد امام عصر علیه السلام شکایت کرده است ؟
فرمود : آن حضرت در خواب به من فرمودند . ولی خواب را نقل نکرد .1

پی نوشت:

1 . سید جواد ، معلم ، برکات حضرت ولی عصر ، ص 296 .





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.