روان فراموش شده من

بررسى جامعه‌شناختى بهداشت روانى در سنين جواني وقتى کودکى متولد مى‌شود، والدين و اطرافيان به وزن و تغذيه او توجه خاصى دارند، آلوده نبودن آب مصرفى کودک، مصرف ويتامين‌هاى مختلف، غذاهاى کمکى و رسيدگى به بهداشت جسمى کودک، جهت فعاليت‌هاى والدين را مشخص مى‌کند. اما والدين کمتر به فکر بهداشت روانى کودک خود هستند. منظور از بهداشت رواني، سازگارى فرد با محيط اطراف خود است تا فرد بتواند خود را با محيط تطبيق دهد، قابليت‌هاى خود را بروز دهد
شنبه، 22 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روان فراموش شده من
روان فراموش شده من
روان فراموش شده من

نويسنده:اميرعباس ميرزاخاني

بررسى جامعه‌شناختى بهداشت روانى در سنين جواني

وقتى کودکى متولد مى‌شود، والدين و اطرافيان به وزن و تغذيه او توجه خاصى دارند، آلوده نبودن آب مصرفى کودک، مصرف ويتامين‌هاى مختلف، غذاهاى کمکى و رسيدگى به بهداشت جسمى کودک، جهت فعاليت‌هاى والدين را مشخص مى‌کند. اما والدين کمتر به فکر بهداشت روانى کودک خود هستند. منظور از بهداشت رواني، سازگارى فرد با محيط اطراف خود است تا فرد بتواند خود را با محيط تطبيق دهد، قابليت‌هاى خود را بروز دهد و دچار اختلالات عاطفى و رفتارى نباشد.
برخوردارى از بهداشت روانى سالم، مستلزم داشتن خانواده‌اى کامل و سلامت است که افراد با عضويت در آن به‌عنوان زن، شوهر و يا فرزند، در يک شبکه عاطفى سهيم مى‌شوند. به يک گروه با تاريخ مشترک تعلق پيدا مى‌کنند. خانواده نخستين محيطى است که کودک در آن شخصيت وجودى‌اش شکل مى‌گيرد و به نحوى انتقال‌دهنده فرهنگ‌ها، سنت‌ها و باورهاى خاص خود او باشد (از شيوه غذا خوردن تا افکار سياسي.) کودک در خانواده با اجتماع بيرون از خانه آشنا مى‌شود و نگرش او به جامعه تا حد زيادى تحت تاثير نگرش خانواده است. او در محيط خانه اجتماعى‌شدن را گام به گام مى‌آموزد و در نهايت به انسانى کاملا اجتماعى تبديل مى‌شود. کودک ديروز حال به نوجوانى تبديل شده که در خلال اين اجتماعى شدن، با والدين خود متفاوت شده و روز به روز از يکديگر فاصله مى‌گيرند. واقعيت مهم شکاف ميان نسلها کامل‌ترين و مختصرترين تعريف آن است. والدين در دوره خردسالى به فرزندان خود نزديک هستند، روابط صميمانه و تنگاتنگى دارند، شناختشان از کودک تا حد زيادى صحيح و کامل است اما با رشد کودک و گذر او از کودکى به نوجوانى ميان والدين و فرزندان فاصله‌اى ايجاد مى‌کند و به تدريج منجر به کاهش ارتباط ميانشان مى‌شود و اگر به موقع اقدام صحيحى صورت نگيرد، امکان قطع ارتباط ميان فرزند و والدين وجود دارد به گونه‌اى که نوجوان در هر امرى با والدين خود مخالفت مى‌کند و والدين هم زمان کمترى براى پرداختن به مسائل او در نظر مى‌گيرند. مى‌توان گفت بسيارى از والدين به فکر نيازهاى فرزندان خود هستند اما هنگام عمل تنها به مسائل مادى و رفاهى آنها مى‌انديشند و تامين نيازهاى روانى و هيجانى آنها را فراموش مى‌کنند يا وقت و انرژى کافى براى آن در نظر نمى‌گيرند.

خانواده امن‌ترين محيط براى جوانان

برخوردارى از محيط خانوادگى قابل اعتماد، تکيه‌گاهى مناسب براى رشد نوجوان است اما وجود امنيت در بعضى محيط‌هاى خانوادگى احساس نمى‌شود و علاوه بر آن فضاى فاميل و محل زندگى نوجوان نيز محيط سالمى نيست. نوجوانان محرومى که در جمع افرادى با مشکلات فراوان از قبيل افسردگي، خشونت، اعتياد و انحرافات جنسى زندگى مى‌کنند، براى رفع مشکلات خود نه از خانواده شايسته‌اى برخوردار هستند و نه از اقوام و آشنايان صلاحيت کمک به آنها را دارند. احساس امنيت به معناى فقدان عوامل تهيه کننده فرد به لحاظ جسمانى و روانى و نبود عوامل از ميان‌برنده نظم است. احساس ايمنى زمانى حاصل مى‌شود که فرد در درون خود احساس کند تهديد نمى‌شود. احساس امنيت در دوران کودکى باعث مى‌شود فرد در آينده در برخورد با مسائل اجتماعى با برنامه‌ريزى و به درستى عمل کند.
اختلافات خانوادگى و درگيرى والدين با يکديگر احساس امنيت در خانه را از فرزندان سلب مى‌کند. گاهى اوقات خانواده‌هايى که در آن پدر و مادر از يکديگر جدا نشده‌اند اما در حال نزاع و درگيرى با يکديگرند، در مقايسه با خانواده‌هايى که والدين از يکديگر جدا نشده‌اند؛ اثر مخرب‌ترى بر فرزندان دارند و زمينه‌ساز اصلى توليد بزه و بزهکارى در جامعه مى‌شوند. فرزندانى که در چنين خانواده‌هايى زندگى مى‌کنند در جريان مشاجره والدين دچار ترس و اضطراب آزاردهنده‌اى درباره آينده مى‌شوند. اين اضطراب اگر تداوم داشته باشد، اثر مخرب‌ترى در مقايسه با اضطراب جدايى والدين از يکديگر دارد وامکان دارد اين اضطراب به جوانب ديگرى هم تعميم يابد و حتى تا بزرگسالى همراه او باقى مى‌ماند و زمينه‌ساز مشکلات ديگرى مى‌شود.
اگر بين والدين درگيرى آشکارى وجود داشته باشد، کودک دچار کشمکش روانى مى‌شود نمى‌داند از کداميک طرفدارى کند يا حق را به کداميک بدهد. در اين مواقع ممکن است کودک گاهى به طرف مادر و گاهى به طرف پدر رو آورد و گاهى ممکن است فقط از يک طرف پشتيبانى کند که در اين صورت خشم و تنفر ديگرى را نسبت به خود بر مى‌انگيزد و اگر نسبت به هر دو در مواقع مختلف نظر موافق نشان دهد، باعث ايجاد تشويش و نگرانى در او خواهد شد.
يکى از علائم بارز رشد عاطفى و اجتماعى نوجوان، استقلال او از اولياى خود است. خودمختارى و استقلال فردى هدفى مهم در رشد محسوب مى‌شود. نوجوان مى‌خواهد فرديت او در خانواده به رسميت شناخته شود و به‌عنوان فردى صاحب اختيار که توانايى و قدرت تصميم‌گيرى دارد، شناخته شود اگر اين فرايند استقلال نوجوان به درستى صورت گيرد روابط صميمانه او با والدين حفظ خواهد شد. خودمختارى و استقلال نوجوان جنبه‌هاى مختلفى دارد که دو جنبه آن در نوجوانى برجسته مى‌شود، استقلال رفتارى که کسب آزادى کافى براى انجام امور بدون اتکا به ديگران است و استقلال عاطفى به معناى آزاد شدن از وابستگى‌هاى عاطفى کودکانه به والدين است. رفتارهايى از قبيل انتخاب نوع لباس، اصلاح موى سر و انتخاب دوستان در دوره نوجوانى افزايش مى‌يابد ولى در زمينه‌هاى ديگر از قبيل برنامه ادامه تحصيل از والدين و سايرين کمک و مشورت مى‌گيرند. آزاد گذاشتن و استقلال دادن به نوجوان بايد به تدريج صورت گيرد و محدوده اين آزادى بايد متناسب با شرايط اجتماعى و خانوادگى و سن او تعيين شود. دادن همه انواع آزادى به نوجوان مى‌تواند خطرآفرين باشد و حتى از جانب او به‌عنوان رها کردن و بى‌توجهى به او محسوب شود. نوجوانان به دنبال فرصتى براى کسب استقلال و حق انتخاب، پذيرفتن مسئوليت و اجازه بحث و گفتگو با والدين خود هستند نه آزادى بى‌حد و حصر و رهايي. خانواده‌اى که به نوجوان براى کسب استقلال کمک کند، نه تنها باعث جدايى فرزندشان از خود نشده‌اند، بلکه باعث مى‌شوند نوجوان با حفظ روابط گرم و صميمانه با خانواده‌اش، علاقه‌مندى خود را به دوستان و نزديکان نيز نشان دهد.
دستيابى به استقلال عاطفى در دوره نوجوانى موجب مى‌شود تا فرد در بزرگسالى نقش عاطفى خود را به درستى ايفا کند، در غير اين صورت به پدر و مادر خود متکى شده و قدرت تصميم‌گيرى براى زندگى آينده خود نخواهد داشت و اجازه مداخله و کنترل زندگى خود را به آنان مى‌دهد که اين موضوع براى ازدواج و تشکيل زندگى مشترک مشکل‌زاست. والدين براى کنترل و راهنمايى فرزندان خود روشهاى متفاوتى با توجه به نوع شخصيت خود و نوع ارتباطى که با فرزندان دارند به کار مى‌برند. برخى ازوالدين انتظار دارند فرزندشان کاملا مطيع و حرف‌شنو باشند و هر آنچه که آنها دستور مى‌دهند، عمل کنند. بعضى نسبت به کنترل فرزندان بى‌تفاوت هستند و بعضى ديگر رفتار بى‌ثباتى درباره آنها دارند و گاهى نوجوان را در مسائل خود رها مى‌کنند و گاهى کنترل سختى بر آنها دارند، اما بهترين روش براى تربيت نوجوان کنترل و راهنمايى او به صورت همزمان و برحسب مورد است نه سختگيرى بيش از حد و نه رها کردن او در مسائلش.
افزون بر آنکه والدين ويژگى‌هاى خاصى را در فرزندان خود طلب مى‌کنند، نوجوانان و جوانان نيز از والدين خود انتظاراتى دارند که آرزو دارند والدينشان نسبت به آنها برداشت‌ها و رفتارى از اين نوع داشته باشند.
-1 به آنها علاقه داشته باشند و هرگاه کمکى خواستند دريغ نکنند. -2 به حرفشان گوش دهند و سخن آنها را آن‌طور که هست درک کنند. -3 به آنها نشان دهند که واقعا دوستشان دارند. -4 آنها را مورد تائيد و حمايت قرار دهند. -5 چه خطا کنند يا نکنند آنها را همان‌طور که هستند، بپذيرند. -6 به آنها اعتماد کنند و با آنها همانند افراد رشد يافته رفتار کنند. -7 آنها را مورد راهنمايى قرار دهند. -8 افراد شاد و خوش‌خلقى باشند و محيط خانه را با نشاط نگه دارند والگوى خوبى در اختيارشان قرارد هند.

چند قاعده کلى براى والدين

-1 فرزند خود را دوست داشته باشيد: والدين اغلب فراموش مى‌کنند که عشق و محبت به فرزند يک نياز دائمى است. نيازهاى کودکان به‌طور دائم تفسير مى‌کند عشق به کودک اجازه مى‌دهد که اين تغييرات به آسانى انجام گيرد. عشق به فرزند آزاد گذاشتن او در انجام دادن آنچه در آن لحظه مى‌خواهد انجام دهد، نيست. احترام به فرزند اساس محبت است. ناکام کننده‌ترين عامل براى نوجوان اين است که احساس کنند والدين آنها را درک نمى‌کنند اما دستور مى‌دهند. والدين زمانى که مى‌خواهند اعمال قدرت کنند، حتما بايد به گفته‌هاى فرزندان گوش دهند تا خشم آنها کاهش يابد، آماده همکارى مى‌شوند.
-2 براى فرزند خود الگوى خوبى باشيد: الگو يا سرمشق‌شدن والدين، مهمترين عامل تعليم و تربيت و تضمين بهداشت روانى کودکان است. يکى از عواملى که مى‌تواند به اثربخشى تلاش‌هاى والدين براى تربيت فرزندان آسيب رساند، عدم احساس مسئوليت در مقابل فرزندان و صادق نبودن با آنهاست. نمى‌توان کودکان را به قبول هنجارهايى وادار کرد که خود والدين آنها را قبول ندارند. کودکان و نوجوانان معمولا از روى الگوبردارى ياد مى‌گيرند، نه از طريق شنيدن دستورات بزرگترها.
-3 فرزند خود را آموزش دهيد: تعدادى از والدين بيشترين کارى که انجام مى‌دهند اين است که فرزند خود را تنبيه مى‌کنند بدون آنکه به کودک توضيح دهند، چرا تنبيه مى‌شود و تنبيه کودکان را آسان‌تر از آموزش يا تربيت‌کردن آنها مى‌دانند. اين نوع نگرش‌ها فرزندان را سرکش بار مى‌آورد. شما مى‌توانيد پيامدهاى شوم سيگار کشيدن، سوءاستفاده از مواد مخدر، دروغ گفتن، تماشاى فيلم‌هاى خلاف عفت، داشتن روابط نامشروع و بسيارى ديگر از رفتارهاى ناپسند را براى فرزند خود روشن کنيد.
-4 فرزند خود را با انضباط بار بياوريد و به مسئوليت‌هاى خود آگاه باشيد: در بيشتر موارد علت ناتوانى والدين در مودب و منظم بار آوردن کار اين است که تصور مى‌کنند بايد ميان عشق به فرزند و انضباط يکى را انتخاب کنند، اما ديدگاه‌هاى صحيح در خصوص تربيت فرزندان اين است که عشق به فرزند و انضباط مى‌تواند يکجا شامل حال فرزندان شود. در موقعيت‌هاى حساس وخطرناک کودکان و نوجوانان حتما بايد مطيع والدين باشند، کودکان در هر سنى که باشند بايد بدانند که انسان خطاکار بايد تاوان خطاى خود را پس دهد اما تنبيه‌ها نبايد شديد و درازمدت باشند.

دلايل بروز تعارض ميان والدين با نوجوانان و جوانان

از عوامل و زمينه‌هاى اساسى تعارض ميان نوجوانان با والدين، درگيرى‌هاى ناشى از وضع درسى نوجوان، مسائل ارزشى و اخلاقي، رابطه با دوستان و عوامل مرتبط با سن و جنس تفاوت ويژگى‌هايى شخصيتى نوجوان با والدينش، مسائل اقتصادي، انتظار والدين براى به عهده گرفتن مسئوليت و همکارى در کارهاى خانه از سوى نوجوان است. رفتارهاى اجتماعى نوجوانان و نوع ارتباط آنها با همسالانشان، با ارتباط بزرگسالان با يکديگربسيار متفاوت است و اين موضوع يکى از دلايل اصلى تعارض بين نوجوان و والدين است. مسائلى مانند انتخاب دوستان، زمان بيرون رفتن از خانه و همراه دوستان بودن، نوع پوشاک و اصلاح موى سر و نگرش و رفتار در مقايسه با همسالان جنس مخالف از موضوعات مهم تنش‌زا بين آنهاست. انجام تکاليف درسي، رفتار نوجوان در مدرسه، انتخاب رشته، نمره‌هاى امتحانى و وضعيت کارنامه، انضباط در مدرسه، رفتارهاى نوجوان نسبت به دبيران و مسئولان مدرسه تنش‌هاى قابل توجهى را بين والدين و نوجوان به وجود مى‌آورد.روابط با اعضاى خانواده و فاميل و نحوه ارتباط نوجوان با افراد مسن و بزرگسال ديگر و ميزان احترامى که براى ديگران قائل است، درگيرى با خواهر و برادر و نحوه عمل نوجوان در مقابل انتظارات ديگر اعضاى خانواده و همچنين رعايت ارزش‌هاى اخلاقى و دينى براى خانواده‌ها از اهميت خاصى برخوردار است و بى‌توجهى نوجوان نسبت به آن بين او و والدين درگيرى‌هاى جدى ايجاد مى‌کند. اما بيشترين تعارض در خانواده‌هايى ديده مى‌شود که والدين در يک کلام به دنبال استقلال دادن به نوجوان هستند اما به گونه‌اى عمل مى‌کنند که باعث تداوم وابستگى او به خود مى‌شوند.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط