جهانی شدن

جهانی شدن به معنای فرایندی است که جمعیت جهان را به صورت روزافزون به شکل جامعه‌ای واحد درمی‌آورد. این اصطلاح تازه در دهه‌ی 1980 کاربرد گسترده پیدا کرد. تغییراتی که جهانی شدن بر آن‌ها دلالت می‌کند، بار سیاسی زیادی دارد
چهارشنبه، 14 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانی شدن
 جهانی شدن

 

نویسنده: مارتین آلبراو
مترجم: حسن چاوشیان





 

GLOBALIZATION
جهانی شدن به معنای فرایندی است که جمعیت جهان را به صورت روزافزون به شکل جامعه‌ای واحد درمی‌آورد. این اصطلاح تازه در دهه‌ی 1980 کاربرد گسترده پیدا کرد. تغییراتی که جهانی شدن بر آن‌ها دلالت می‌کند، بار سیاسی زیادی دارد و این مفهوم مناقشه‌های پرحرارتی ایجاد کرده، چون حاکی از این است که ایجاد جامعه‌ی جهانی طرح و برنامه‌ی هیچ دولت - ملت پیشرو و برتری نیست بلکه نتیجه‌ی تعامل اجتماعی در سطح جهانی است که سمت‌وسوی مشخصی هم ندارد. به این ترتیب، اصطلاح جهانی شدن، مضامین جامعه‌ی پساصنعتی و توسعه و توسعه‌نیافتگی را در چارچوب بحث واحدی گرد می‌آورد. این اصطلاح در رشته‌های بسیار گوناگونی مانند اقتصاد، جغرافیا، بازاریابی و جامعه‌شناسی جای خود را باز کرده و این نشان می‌دهد که استفاده از این واژه چیزی بیش از یک مد زودگذر است.
منتقدان این مفهوم به این واقعیت اشاره می‌کنند که اندیشه‌های ناظر به هم نوع بودن همه‌ی انسان‌ها، سکونت انسان‌ها در یک دنیای واحد، یا سهیم بودن در بعضی اصول جهانشمول، اندیشه‌هایی تازه نیست. هزاران سال امپراتوری‌های عظیم تاریخ با یکدیگر تماس داشته‌اند و نظام‌های اقتصادی دربرگیرنده‌ی اکثر جمعیت جهان را می‌شد تا چند صد سال پیش نیز مشاهده کرد. طرفداران این اصطلاح، با وجود این که واقعیت‌های فوق را می‌پذیرند، اصرار دارند که طی سی سال گذشته‌ی تاریخ جهان تغییری کیفی رخ داده است. عام‌گرایی در تفکر اجتماعی، بین‌الملل‌گرایی در تفکر سیاسی، تجارت جهانی، امپریالیسم و جنگ‌های جهانی را باید پیش پرده‌های فرایندی تلقی کرد که فراگیرتر و نافذتر از همه‌ی صورت‌های پیشین است.
کاربرد اصطلاح "global" نشان دهنده‌ی تغییری است که رخ داده است. در دهه‌ی 1960 این واژه به معنای «مربوط به جهان» یا «جهان‌گستر» به کار می‌رفت. فرهنگ کاربردی انگلیسی مدرن فالر در 1965 این واژه را ابداع غیرضروری می‌دانست و به جای آن واژه‌ی "mondial" [دنیایی] را پیشنهاد می‌کرد. اما فرهنگ‌های انگلیسی وبستر، آکسفورد و فرهنگ فرانسوی لاروس جملگی در اوایل دهه‌ی 1970 واژه‌ی global را پذیرفتند. واژه نامه‌ی آکسفورد مشهورترین کاربرد این واژه را مثال آورد که در عبارت کوتاه مارشال مک لوهان (McLuhan, 1962) «دهکده‌ی جهانی» به کار رفته بود. ابتکار مک لوهان در این بود که خاصیت فرهنگ مدرن، یعنی امکان ارتباطات جهانی، و اهمیت آن را دریافته بود و معتقد بود که دریافت فوری تصاویر و صداها از دوردست‌ها موجب تغییر محتوای فرهنگ می‌شود. تفکر مک لوهان توجه تازه‌ای ایجاد کرد و ارتباطات جهان‌گستر را به عنوان عامل دگرگون کننده‌ی زندگی محلی که اهمیتی همسنگ تأثیر بازارهای سرمایه‌داری بر زندگی محلی دارد، مورد توجه همگانی قرار داد. نظریه‌ی مارکسیستی توسعه‌ی سرمایه‌داری به نحوی که در نظریه‌ی مارکسیستی توسعه‌ی سرمایه‌داری به نحوی که در نظریه‌ی جهان - نظام امانوئل والرشتاین (Wallerstein, 1974) مطرح شده، براساس این تصویر اصلی پرورانده شده است که یک مرکز یا هسته قدرت خود را گسترش می‌دهد و مناطق حاشیه‌ای را به هم می‌پیوندد. تصور نفوذ که در ایده‌ی فرهنگ جهانی می‌یابیم شباهت زیادی به تصویر غبار ناشی از انفجار دارد. این امر پشتوانه‌ای برای کسانی است که فرهنگ را عامل مستقلی در خلق یک جهان واحد می‌دانند (Robertson, 1990).
در دهه‌ی 1970 با فعالیت‌های شرکت‌های چند ملیتی که در پی به حداکثر رساندن فروش جهانی محصولات خود از طریق تبلیغات جهانی بودند فرهنگ و بازار با هم ترکیب شد. شاید معروف‌تر از همه‌ی این تبلیغات تبلیغ کوکاکولا باشد که جمعی از افراد همه‌ی ملل و نژادها را نشان می‌داد که با «هماهنگی کامل» آواز می‌خواندند. در همین حین بود که «جهانی شدن» به مثابه استراتژی بازاریابی شهرت پیدا کرد، ولی بحث و جدل در این باره هنوز ادامه داشت که یک استراتژی جهانی تا چه حد به تفاوت‌های فرهنگی مجال می‌دهد. در سطح شرکت‌های بزرگ، شرکت‌های چندملیتی که مرکز آن‌ها معمولاً در ایالات متحده و شعبه‌های وابسته‌ی آن‌ها در سطح جهان پخش است، راه را برای شرکت‌های فراملیتی گشودند که در آن‌ها شرکایی از کشورهای متعدد فعالیت‌های شرکت واحدی را در سطح جهان دنبال می‌کردند.
برای اقتصاددانان، جهانی شدن مرتبط است با از میان برداشتن موانع ملی عملکرد بازارهای سرمایه که در اوایل دهه‌ی 1980 آغاز شد. نتیجه‌ی این تحول انجام معاملات همزمان در بازارهای اصلی نیویورک، لندن، توکیو و فرانکفورت بود به نحوی که تحولات بازار از حیطه‌ی کنترل هر دستگاه ملی خارج بود. آینده‌ی نظام سرمایه‌داری دیگر به سرنوشت یک کشور خاص عامل نوسازی، یعنی ایالات متحده، بستگی نداشت. این به معنای تغییری کیفی است از فرایند نوسازی یا امپریالیسم به سمت دگرگونی تمام عیار و فراگیری که کارگزاران نوین تغییر اجتماعی جهانی در هر گوشه از دنیا به صورت بالقوه در آن فعال‌اند. کشورهای شرق دور، کشورهای اسلامی یا اروپایی در هر زمان ممکن است مرکز صحنه را به خود اختصاص دهند و البته این امر پژواک‌هایی برای زندگی مردم در نواحی بسیار دوردست جهان به همراه خواهد داشت.
و سرانجام، آزمون سودمندی این مفهوم تأثیرهای دگرگون کننده‌ی جهانی شدن بر زندگی افراد و روابط آن‌ها با یکدیگر است. این آثار و نتایج به طور مستقیم به بحث‌های مربوط به پست‌مدرنیته و امکان تعریف فرهنگ پست‌مدرن ربط پیدا می‌کند. یکی از جنبه‌های پست‌مدرنیسم که اشاره‌های زیادی به آن می‌شود، کنار هم چیدن تکه‌هایی از منابع تاریخی و قومی گوناگون در چارچوب فرهنگی واحدی است، خواه در معماری و خواه موسیقی، یا لباس، یا غذا. ولی هنوز این بحث و جدل ادامه دارد که آیا این نوع کولاژ فرهنگی را باید واکنشی علیه عقلانیت مدرنیته دانست یا مرحله‌ای از حرکت به سمت برآیند نوین جهانی. (ــ مدرنیسم و پست‌مدرنیسم)
جهانی شدن مورد حمله‌ی کسانی است که آن را شکل تازه‌ای از همگن سازی فرهنگ و امتداد فرهنگ توده‌ای می‌بینند که تنوع و پرمایگی فرهنگ‌های محلی اروپای قرن نوزدهم را از بین می‌برد. با این حال، جهانی شدن پیوندهای آشکاری با پیشرفت چند فرهنگ‌گرایی، گرایش به کثرت فرهنگی در کشورهای تک‌فرهنگی، و تکاپو برای خودمختاری ملّی دارد. این فرایند که به تلاش دولت - ملت‌ها برای ایجاد سازمان‌های فراملی مثل سازمان ملل و قراردادهای بین دولت‌ها مثل موافقت‌نامه‌ی عمومی عوارض گمرکی و تجارت منجر شده است، موجب سهولت سفر در سطح جهان و جریان مهاجرت شده و مسائل مربوط به حقوق اقلیت‌ها را برجسته ساخته است. احساس تعلق به سرنوشت و تقدیر مشترک بشریت با تشخیص و تصدیق مسائل محیط زیست جهانی تقویت می‌شود، و فعالیت‌های سیاسی به‌طور روزافزون مرزهای ملّی را درمی‌نوردد و جنبش‌های اجتماعی در سطح جهان به حالت بسیج و حرکت درمی‌آیند. بنابراین، فراملی‌گرایی در سطح تعهدات فردی در قبال ارزش‌های جهانی، از یک طرف، و شکل‌گیری طبقه‌ی بین‌المللی سرمایه‌داران، مدیران، بوروکرات‌ها، رسانه‌ها و ستاره‌های ورزشی، از طرف دیگر، قابل مشاهده است. همه‌ی این عوامل به تشخیص و تصدیق این واقعیت می‌انجامد که ما باید به فراسوی تعامل عوامل اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی برویم و جهانی شدن را با وضوح و صراحت به منزله‌ی فرایند دگرگونی اجتماعی به وسیع‌ترین معنای آن، تصور کنیم. پرمایه‌ترین و مهم‌ترین بررسی این مضمون را تا به امروز آنتونی گیدنز به انجام رسانده است (Giddens, 1990).
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط