ضرورت توجه به توسعه مضاف

در تاريخ انديشه توسعه در نيم قرن گذشته ابتدا به توسعه به عنوان يك امر مطلق نگريسته مي‌شد، اما پس از آن توسعه مضاف نيز جاي خود را پيدا كرد و ضرورت خود را به كرسي نشاند. منظور از توسعه مضاف، توسعه سياسي، توسعه اجتماعي، توسعه فرهنگي و از اين دست است. در اين باره كه چرا چنين صفاتي براي امر توسعه در نظر گرفته شد، مي‌توان به 3 رويكرد اشاره نمود؛ نخستين رويكرد آن است كه اين صفت، به قول ادبا، يك اضافه تخصيصي باشد؛ يعني توسعه‌اي كه خاص بخش فرهنگ، سياست و ... باشد.
شنبه، 29 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرورت توجه به توسعه مضاف
ضرورت توجه به توسعه مضاف
ضرورت توجه به توسعه مضاف

در تاريخ انديشه توسعه در نيم قرن گذشته ابتدا به توسعه به عنوان يك امر مطلق نگريسته مي‌شد، اما پس از آن توسعه مضاف نيز جاي خود را پيدا كرد و ضرورت خود را به كرسي نشاند. منظور از توسعه مضاف، توسعه سياسي، توسعه اجتماعي، توسعه فرهنگي و از اين دست است. در اين باره كه چرا چنين صفاتي براي امر توسعه در نظر گرفته شد، مي‌توان به 3 رويكرد اشاره نمود؛ نخستين رويكرد آن است كه اين صفت، به قول ادبا، يك اضافه تخصيصي باشد؛ يعني توسعه‌اي كه خاص بخش فرهنگ، سياست و ... باشد. رويكرد ديگر آن است كه توسعه از منظر يك بخش خاص نگريسته شود؛ يعني توسعه‌اي كه بخش فرهنگ و سياست به آن مي‌پردازند و رويكرد سوم نيز آن است كه چنين صفتي توسعه را آنگونه كه در اين صفات وصف مي‌شوند، مشروع و مقبول مي‌داند، يعني مثلاً اگر توسعه‌اي فرهنگي شد و خود را با فرهنگ انطباق داد، قابل قبول است. در اين رويكرد اصالت امر به وجود صفت موكول مي‌شود و همين رويكرد است كه مكان توسعه مطابق با مقتضيات هر زيست ـ بوم و جامعه خاص را مطمح نظر قرار مي‌دهد.
در چنين رويكردي، توسعه‌اي كه خود را با جهان سياست، جهان فرهنگ و جهان اجتماعي ايراني تطبيق دهد، به كار مردم ايران مي‌آيد. در اين رويكرد الگوبرداري صوري از جوامع ديگر نفي مي‌شود و در اين رويكرد، هم جلب توجه و رغبت آحاد جامعه ضروري تلقي مي‌شود و هم بومي سازي و انطباق خردمندانه اصول توسعه با هر جامعه خاص.
از چنين منظري اصطلاح «مهندسي فرهنگي» بدان معناست كه هرگونه تفكر نظم‌گرا يا نظم‌ستيزي كه بر بنيادهاي معرفت فني استوار شده باشد، بايد خود را با روح هر جامعه كه همان فرهنگ است، تطبيق دهد.
البته «فرهنگ» در زبان و زندگي ايرانيان، معناي ديگري نيز دارد و آن خردوندي، خردمندي، احترام به ناموس طبيعت، حق جويي، عرفان، بسنده نكردن به امور مادي، رجحان امور معنوي و وجه زيبايي‌شناختي هر كنش است. هر شي و هر نهاد و بالاخره وجه ايجابي و ارزشي فرهنگ نزد ايرانيان است. در اين وجه، هدف‌ها و شاخص‌هاي عالي معنوي اهميت براي اندازه‌گيري حركت‌ها و معيارهاي انديشه ايراني به شمار مي‌روند. چنين معيارهايي در تفكر شيعي نيز بازتاب گسترده‌اي داشته است و تشيع ايراني ـ گاه حتي در نوع صفوي‌اش ـ بهره‌هاي عظيم از اين «فرهنگ ـ مداري» برده است.
در اين حالت، مهندسي‌اي كه در هر عرصه بي‌بهره از اين معنويات باشد، نه تنها ممدوح نيست، بلكه ناپسند و مذموم شمرده مي‌شود. موفقيت، چه در اقتصاد، چه در سياست و چه حتي در فرهنگ (به معناي اول) اگر «فرهنگي» نباشد ـ مثلاً اگر از طريق دروغ يا فريب به دست آمده، يا همراه با خودخواهي يا ساير امور غيراخلاقي باشد ـ ناپسند و مردود شمرده مي‌شود.
بر اين اساس، گمان مي‌رود كه مهندسي فرهنگي، بايد بدان معنا باشد كه هرگونه مهندسي بايد خود را اول با فرهنگ ايراني تطبيق دهد و دوم «فرهنگي» هم باشد، يعني همه آن جوانب اخلاقي و معنوي را رعايت كند و به ويژه بر ماست كه از عكس آن پرهيز كنيم.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.