رصد فرهنگی مقدمه مهندسی فرهنگی است(2)

● این سخن شما به معنای ورود دولت در عرصه فرهنگ است. اما برخی معتقدند كه ورود دولت در فرهنگ موجب می‌شود، دولت از اقتدار و قدرت خود برای دخالت در سلیقه‌ها و افكار عمومی برای حفظ سلطه و حـاكمیـت خـود استفاده ‌كنــد؛ بــه عبارت دیگر سلطه دولت بر فـرهنگ جــامعه و تـغییر و تحول آن بـه نفع مـجموعه حـاكمیت، موجب از بین رفتن فرهنـگ عمومی جامعه و گاهی اوقات تنش با این فرهنگ و از بین رفتن هویت جامعه می‌شود. در سؤال شما یك نكته نهفته است؛
شنبه، 29 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رصد فرهنگی مقدمه مهندسی فرهنگی است(2)
رصد فرهنگی مقدمه مهندسی فرهنگی است(2)
رصد فرهنگی مقدمه مهندسی فرهنگی است(2)

● این سخن شما به معنای ورود دولت در عرصه فرهنگ است. اما برخی معتقدند كه ورود دولت در فرهنگ موجب می‌شود، دولت از اقتدار و قدرت خود برای دخالت در سلیقه‌ها و افكار عمومی برای حفظ سلطه و حـاكمیـت خـود استفاده ‌كنــد؛ بــه عبارت دیگر سلطه دولت بر فـرهنگ جــامعه و تـغییر و تحول آن بـه نفع مـجموعه حـاكمیت، موجب از بین رفتن فرهنـگ عمومی جامعه و گاهی اوقات تنش با این فرهنگ و از بین رفتن هویت جامعه می‌شود.
در سؤال شما یك نكته نهفته است؛ و آن نوع نگاه لیبرالی به دولت است. در این نگاه باید تمام تلاش را به كار گرفت، تا عرصه دولت را تنگ كرد، كه مبادا به آزادی فرد لطمه بزند، در حالی كه در جامعه اسلامی این طور نیست. بنابراین اول باید نوع نگاهمان به دولت را عوض كنیم، ضمن اینكه در غرب هم اینطور نبوده است؛ كه دخالت دولت در عرصه فرهنگ نباشد. آنجا هم این امر به صورت شدید بوده است. امروزه دخالت دولت در فرهنگ ضروری است. برای اینكه دولت‌ها در اداره و مدیریت جامعه و اعمال كنترل بر تغییرهای اجتماعی و جهت‌دار نمودن آنها ناگزیرند كه امور جامعه و زندگی اجتماعی را در مفهوم فرهنگی آن به طرح‌های جزیی تجزیه كنند و مدیریت فرهنگ را در سرلوحه برنامه‌های خود قرار دهند. تأكید من به ضرورت مدیریت دولت در فرهنگ، از چند عامل نشئت می‌گیرد. اول اینكه، طرح موضوع ملت‌سازی به عنوان یك پایه توسعه، چه در غرب و چه در بسیاری از كشورهای در حال توسعه باعث می‌شود كه دولت‌ها در این فرایند، ضمن حفظ تنوع زبانی مردم كشورشان و توجه به آنها به تقویت زبان و وحدت ملی اهتمام ورزند و از طریق زبان و مجموعه عوامل فرهنگی مرتبط با آن هویت فرهنگی ملی خود را حفظ و تقویت كنند؛ این كاری است كه در اروپا و غرب و بسیاری از كشورهای در حال توسعه از قرن ۵۱ میلادی به این طرف انجام شده است. دوم، پیدایش و شكل گیری ماهواره‌ها و شیوه‌های جدید ارتباطی، یا به تعبیری عصری كه آن را عصر انفجار اطلاعات و دهكده جهانی می‌نامیم، سبب شده كه ارزش‌ها، هنجارها و اطلاعات؛ بسیار سریع تر از قبل انتقال یابد. صاحبان این فناوری از این ابزارها برای بسط و گسترش اندیشه‌ها و ارزش‌های خود سود می‌برند و همین موضوع هراس بسیاری از دولتها را به جهت تضعیف فرهنگ عمومی و ملی برانگیخته است؛ چرا كه در مواجهه با این ابزارها قرار گرفته‌اند. از این رو، دولتها خود را مسئول ترویج ارزش‌ها و هنجارها و در معنای كلی برنامه‌ریزی در امور فرهنگی می‌دانند. در جمهوری اسلامی هم به عنوان نظامی كه براساس ارزش‌های اسلامی بنیان یافته است مقوله فرهنگ -آن هم برگرفته از متون و منابع اسلامی - در سرلوحهٔ كار قرار دارد.
از طرف دیگر امروزه فرهنگ به عنوان یكی از بنیادی‌ترین نمادها و به عنوان زیربنای تحولات اجتماعی، اقتصادی در نــظر گــرفته می‌شود؛ به طوری كه از آن به عنوان عاملی در جهت شكل‌دهی به سرنوشت اجتمــاعی مـلت یــاد می‌شود و تلاش دولت در راستـای كنترل و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی به همین منظور صورت می‌گیرد. البته به علت ماهیت فرابخشی فرهنگ، سامان‌دهی اهداف كلان فرهنگی و دستیــابی بــه آنـها نیازمند یك تشكیلات فرابخشی نیز هست.
● ولی به نظر می‌رسد مباحثی نظیر جهانی شدن، رشد ارتباطات و ابزارهای فرهنگی‌ فراگیر توان كنترل تغییرها را گرفته است ؟
به اعتقاد بنده مهم‌ترین تفاوت بخش فرهنگی و كار فرهنگی در دوران كنونی، ظهور پدیده‌ای به نام صنایع فرهنگی است؛ عنوان ابزار كار فرهنگی از تأثیرگذارترین عوامل جهت‌دهی به افكار عمومی هستند. غربی‌ها با شناخت سلیقه‌ها و نیازهای روحی روانی توده‌های مردم، نوعی نیاز اشباع ناپذیر نسبت به تولیدهای خویش را در آنها می‌آفریند و این كار را با شگردهای فریبنده تبلیغاتی در عرصه رسانه‌های گروهی و تلفیق نیازهای غیرواقعی با ناخودآگاه عمومی سازماندهی می‌كند. این وضعیت یعنی تولید و پیشرفت در صنایع فرهنگی و فن آوری ارتباطی، باعث شد فاصله مكانی و زمانی از میان برداشته شود. امروزه مردم دنیا اخبار جنگ در عراق، فلسطین، لبنان، برگزاری انتخابات و تظاهرات در نقاط مختلف دنیا را در عرض چند ساعت و حتی چند دقیقه، دریافت می‌كنند. لذا مانند گذشته دیگر زمان مطرح نیست و با این توانایی‌ها و پیشرفت‌های ارتباطی و اطلاعاتی، غرب در این عرصه تلاش می‌كند یك نوع یكپارچگی و همسان سازی فرهنگی جهانی را شكل دهد؛ تا بهره‌اش را در هر ۳ حوزه فرهنگ، اقتصاد و سیاست بگیرد. اما در كنار این تلاش‌های غرب، فرهنگ‌های ملی و خرده فرهنگ‌ها نیز تلاش‌های بی‌وقفه‌ایی را برای حفاظت و حراست از فرهنگ خود شروع كرده‌اند كه این پیشرفت‌ها امكانات ما را هم برای حراست از فرهنگمان زیاد كرده است.
● آیا با این تنوع فرهنگی و وجود اقوام مختلف در كشور، دست‌یابی به اهداف مهندسی فرهنگی مشكل به نظر نمی‌رسد ؟
با وجودی كه تنوع و تفاوت فرهنگی در میان قوم ایرانی زیاد است، اما این تنوع فرهنگی نه تنها مغایرتی با فرهنگ ملی ندارد، بلكه خود همین فرهنگ‌های قومی، در مجموع شكل دهنده فرهنگ ملی ما هستند. در حقیقت فرهنگ كلان ما شكل گرفته از عناصر بی‌شمار مشتركی است، كه در میان قوم ایرانی وجود دارد. تمامی آنها برای ساخت، استمرار و غنی‌سازی هویت ایرانی با یكدیگر در همكاری و تعامل بوده‌ و هستند، در مجموع هیچ فرد فرهنگی نمی‌تواند فرهنگ خود را غالب بداند و سهم خرده فرهنگ‌های دیگر را نادیده بگیرد؛ چون این خرده فرهنگ‌ها در استحكام و پایداری تمدن ایران اسلامی دخیل هستند. در نتیجه باید این تنوع حفظ شود. زبان، آداب و رسوم، انواع موسیقی، صنایع‌دستی، میراث ادبی و فرهنگ مادی ایرانی را اگر در یك جا جمع كنیم، كلیّتی به نام فرهنگ، هویت و تمدن ایرانی را شكل می‌بخشند. زیبایی ایران هم به این تنوع است. شما اگر نگاهی به كلیت فرهنگ ایرانی بیندازید می‌بینید جشن نوروز، عیدهای دینی مانند فطر، قربان و مراسم سوگواری اباعبدا… و صدها مراسم دیگر جزء اشتراك‌های ذاتی جغرافیای فرهنگی و بالطبع، جزئی از هویت اسلامی- ملی ما شده است. اشتراك‌ها است كه باعث تعمیق، باروری و غنای فرهنگ كلان ما می‌شود.
● به نظر می‌آید، علت اصلی طرح مهندسی فرهنگی این ذهنیت است، كه به فرهنگ ما تهاجم شده است. ولی برخی معتقدند آنچه در حال شكل‌گیری است، تعامل و تبادل فرهنگی ما با سایر فرهنگ‌ها است.
در حوزه فرهنگ ملی و كلان، ما دارای عناصر فرهنگی خاص خود هستیم؛ كه از یك تاریخ پرفراز و نشیب و پیشینه طولانی تمدنی نشئت می‌گیرد. در این میان در تعامل ایرانیان با سایر فرهنگ‌ها شیوه تعامل تفكر و رویكرد آنها در پذیرش ارزش‌های برتر از فرهنگ‌های دیگر شكل گرفته است. یك خصوصیت بارز فرهنگ ایرانی در طول تاریخ خاصیت جذب فرهنگی، و به عبارت دیگر تعامل فرهنگی آن است؛ كه ما توانسته‌ایم همواره بهترین‌ها را در عرصه فرهنگ از بسیاری از جاها كسب و جذب فرهنگ عمومی خود كنیم. تأثیر مثبتی بر سایر فرهنگ‌ها در طول تاریخ گذاشته‌ایم و قوم‌های مختلفی كه به ایران حمله كردند بعد از مدتی جذب فرهنگ ما شده‌اند. در عین حال، دارای نوعی قــابلیــت‌های مقـاومت فــرهنگی هوشیارانه، در مقابل عنــاصر تحمیلی بوده‌ایم و توانسته‌ایم در برابر عناصر ناهمگون دیگر فرهنگ‌ها،با خلق ارزش‌های تازه، اصول فــرهنـگی خود را حفظ كنیم. روحیه ایثار، همدلی و فداكاری ما در طول تاریــخ حـفظ و تقویت شده است. در یك جمله خصیصه اصلی فرهنگ ما، حفظ و صیانت جوهر خویش و به تحلیل بردن عناصر بیگانه بوده است.
بنابراین، نه تنها با تبادل فرهنگی مخالف نیستیم؛ بلكه آن را باعث غنی شدن فرهنگ خود می‌دانیم. این نشانه عظمت و استواری یك فرهنگ است، كه عناصر مثبت فرهنگ‌های دیگر را جذب كند آنچه ما با آن مخالفیم، تهاجم فرهنگی است. دشمن با شناخت كامل فرهنگ بومی و نقاط قوت و توان مقاومت آن در مقابله با سیطره آنها برای دستیابی به منافع خود به تخریب هویت فرهنگی یك ملت همت می‌گمارد؛ و الگوهای فرهنگی خود را جایگزین آن نماید.مقام معظم رهبری، از اوایل دهه ۰۷ نسبت به این مسئله مرتب هشدار داده‌اند.
● به طور حتم ایجاد انسجام فرهنگی، در بخش نهادهای متولی فرهنگ، یك گام اساسی در مهندسی فرهنگی است. آیا با وجود نهادهای متولی فرهنگی در كشور، این هدف قابل دستیابی است؟
یكی از چالشهای فراروی مركز مدیریت كلان فرهنگی كشور، ارتقای سطح انسجام فرهنگی، برای تحقق بخشیدن جامعه مطلوب است؛ تحولاتی كه در یك قرن اخیر در ایران رخ داده است، باعث شده تا معدود نهادهای تأثیرگذار اجتماعی كه از یك وحدت و هماهنگی ارزشی و رفتاری برخوردار بودند، جای خود را به نهادهای گوناگون با نظام‌های ارزشی و هنجاری در برخی موارد، بدهند.
مسؤولیتی كه در این برهه حساس تاریخی بر دوش ما قرار گرفته است، ایجاد سطح مناسبی از هماهنگی بین نهادهای متولی امور فرهنگی و اجتماعی است. به گونه‌ای كه تعارض كاركردی این نهادها را به حداقل رسانده و فضایی مبتنی بر انسجام فرهنگی جهت آرامش روحی و روانی مناسب برای رشد علمی و اقتصادی بر پایه فرهنگ دینی و ملی فراهم آوریم. ضمن اینكه در فعالیت‌های فرهنگی عوامل و متغیرهای زیادی دخیل هستند؛ كه تمركز بر روی یك متغیر و تغییر آن به ساماندهی بخش فرهنگی نمی‌انجامد. این طور نیست كه اگر شما بخش فرهنگی را متمركز در یك دستگاه كردید، دیگر همه مشكل حل شود، كارایی بالا رود و انسجام شگل بگیرد. شما در كار فرهنگی باید به دو نكته توجه جدی داشته باشید؛ اول اینكه، در این فعالیت تخصص تك رشته‌ای جواب نمی‌دهد. شما هم نیــاز به جامعه شناسی داریــد، هم روانشنــاسی، اقتــصـاد، مــدیــریـت، سیاست و همــه ایــن رشته‌ها در كار فرهنگی دخیل‌اند. دوم اینــكه، ادغام دستگاه‌های متنوع فرهنگی و ایجاد سازمان بزرگ، باعث كاغذبازی در سیستم می‌شود و خود این مسئله باعث كاهش كارایی سازمانی می‌شود. برعكس اگر مــا سازمان‌های مختلف فرهنگی داشته باشیم كه هر یك تولید فرهنگی برای اقشاری از جامعه انجام دهند، و ما كالاهای متنوع فرهنگی با ذائقه‌های متفاوت داشته باشیم، توان جذب بیشتری خواهند داشت؛ نیاز فرهنگی اقشار بیشتری از جامعه را جواب می‌دهند.
ولی نكته‌ای كه وجود دارد این است كه وجود یك دستگاه مركزی یا یك مغز افزار در بالای همه این دستگاه‌ها امری ضروری است؛ تا هماهنگ و در راستای جهات هدف‌گذاری شده براساس معیارهای جامعه شناختی و علمی هدایت كند و نتیجه كار بهتر ‌شود درست مانند سدی كه به عنوان مركز تجمع آب در بحث فرهنگی مركز ایده‌ها و اهداف و سیاستگذاری كلان فرهنگی است؛ از طریق كانال‌های طراحی شده كه نقش سازمانها و نهادهای متنوع فرهنگی را دارند، آب مورد نیاز را به زمینهای اطراف و زمینه‌های مصرف در تمامی نقاط می‌رساند. در بخش فرهنگی هم شورای عالی و دبیرخانه آن نقش سد را دارد، كه مركز طراحی سیاستها و تجمع ایده‌های فرهنگی است و از طریق نهادها و سازمانها، كالاهای فرهنگی را به عامه مردم و مخاطب فرهنگ می‌رسانند.
منبع: خبرگزاری فارس




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.