بازاندیشی در قرن بیستم

این تصور که نازیسم، فرمی از اندیشه نیست، یا به بیانی عام‌تر، بربریت نمی‌اندیشد، موجد نوعی فرایند پنهانی تبرئه است. این یکی از هیئت‌هایی است که هژمونی فکری این روزگار به خود گرفته و در این شعار خلاصه شده که «هیچ بدیلی در
شنبه، 24 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازاندیشی در قرن بیستم
 بازاندیشی در قرن بیستم

 

نویسنده: آیدین ترکمه (1)





 

این قرن، آلن بدیو، ترجمه‌ی فؤاد جراح باشی، بیدگل، 270 ص

این تصور که نازیسم، فرمی از اندیشه نیست، یا به بیانی عام‌تر، بربریت نمی‌اندیشد، موجد نوعی فرایند پنهانی تبرئه است. این یکی از هیئت‌هایی است که هژمونی فکری این روزگار به خود گرفته و در این شعار خلاصه شده که «هیچ بدیلی در کار نیست»؛ سیاست می‌اندیشد، بربریت نه، پس هیچ سیاستی بربروار نیست. تنها هدف این قیاس، [بازتولید بربریت از طریق] پنهان کردن بربریت است.
(برگرفته از صص 29-28).
این روزها به نظر می‌رسد که هیچ انتخابی جز واقعیت، آنطور که هست نداریم. در عصر نئولیبرالیسم کنونی، که همه چیز به دست پنهان بازار سپرده می‌شود، گرایشی نیرومند در کار است تا سده‌ی بیستم را نااندیشیدنی / اندیشه‌ناپذیر جلوه دهد. در این معناست که مارگارت تاچر در مقام منادی هزاره‌ی جدید سر بر می‌آورد و اعلان می‌کند که «آلترناتیوی وجود ندارد».
خاطره‌ی مهیب دو جنگ جهانی، نابودسازی یهودیان اروپایی، و تنزل انقلاب سیاسی به کابوس‌های تمامیت‌خواهانه، القا کننده‌ی ضایعه‌اند؛ بربریتی که باید فراموش شود. قرن بیستم قرن ترور، نابودی، و بربریت در مقیاسی بود که هرگز تاریخ بشر به چشم ندیده بود. این قرن پتانسیل دگرگونیِ جهان را داشت. برای اولین بار بود که انسان‌ها مسئول بودند. برای نخستین بار در تاریخ بشر بود که انسان از بند اوهام و غفلت رها شده بود. کتاب بدیو، این قرن، دلمشغول این مسئله است که چه رخ داد که روشنگری، اومانیسم و تمام نویدهای پرومتئوسی را از مسیر خود خارج کرد. بدیو بر آن است تا قرن بیستم را دوباره اندیشیدنی کند. زیرا با وجود تمام کاستی‌هایش، با تمام خشونت و تمامیت خواهی‌اش، این قرن، یک پروژه‌ی سیاسی حیاتی را برای آفرینش «انسان نوین» تعقیب می‌کرد.
بدیو در دهه‌ی 1980 در فرانسه به خاطر طرح «رخداد» به سان مفهومی کلیدی در بازاندیشی سوبژکیتویته شهرت یافت. با این حال با ترجمه‌ی کارش در سال 1999 بود که به طور گسترده میان انگلیسی زبانان شناخته شد. بدیو رخداد را گسستی در هستی‌شناسی می‌انگارد که سوژه را به تولید حقیقت خاص خودش، به واسطه‌ی آنچه او «رویه‌های حقیقت» می‌نامد، می‌راند. بدیو در این قرن، این استدلال را بیشتر می‌پروراند و این را می‌کاود که «این قرن» چگونه خود را موضوع اندیشه می‌کند. او در این کتاب مجموعه‌ای از پرسش‌ها را طرح می‌کند که شیوه‌ی نگرش رایج دانشمندان اجتماعی را درباره‌ی ایدئولوژی‌، تاریخ‌مندی و فورماسیون اجتماعی به چالش می‌کشد. با توجه به ناکارآمدی آمیزه‌ای از نظریه‌ها که زیر عنوان پسامدرنیسم توصیف می‌شوند بدیو برای کسب بینش‌های نظری به چهره‌هایی مانند سارتر، برتون، لنین، مائو و فروید رو آورده است. او به جای ریشخند آن‌ها برای ناکامی‌شان در جان به در بردن از فرا روایت‌های عصر مدرن به دنبال آن است تا پویایی درونی‌ای را دریابد که اندیشه‌ورزی آن‌ها را به حرکت در می‌آورد. بدیو با کاوش در قرن پیشین در مقام یک فیلسوف، بر این قرن به عنوان دوره‌ای تاریخی تمرکز نمی‌کند، بلکه جاه‌طلبانه به دنبال بررسی چگونگی تبدیل این قرن به سوژه است؛ هدف نزدیک‌تر شدن تا جای ممکن به سوبژکیتویته‌های این قرن است. او می‌نویسد: «می‌توان گفت که معنی قرن بیستم به واسطه‌ی اندیشیدن اتصالش به قرن نوزدهم تعین می‌یابد» (ص 47 فارسی). بدیو (28.p) می‌نویسد، قرن بیستم نه قرنِ ایدئولوژی‌ها، بلکه قرنی است که اشتیاق به امر واقعی دارد. این اشتیاق به امر واقع، که متأثر از رانه‌ی فرا رفتن از بازنمایی‌های محض بود، که در اوایل قرن از سوی نیچه و برگسون طرح شد، از قدرت واقعیِ اراده‌ی سوبژکتیو پرده برمی‌دارد. این دریافت، بنیاداً متفاوت از برداشت پوزیتیویستی قرن نوزدهمی است که فاکت‌های اجتماعی را نسبت به فرد بیرونی و مجزا از امیال سوبژکتیو می‌داند که فرد با آن‌ها به عنوان موانعی بیرونی مواجه می‌شود. بدیو با بهره‌گیری از لاکان بر آن است که اشتیاق به امر واقع به هیچ وجه به آنچه از پیش در جهان موجود است محدود نمی‌شود بلکه در برگیرنده‌ی اطمینانی است مبنی بر اینکه اراده‌ی سوبژکتیو می‌تواند به شکلی بی‌سابقه و ورای امکان‌ها در جهان واقعیت یابد؛ که این اراده بسیار دور از آنچه افسانه‌ای بی‌قدرت باشد، عمیقاً در پیوند با امر واقع است (p.99).
 بازاندیشی در قرن بیستم
شبح نیچه در سرتاسر کتاب بدیو حضور دارد. در نتیجه برای فهم روایتی که در سرتاسر 13 فصل این کتاب پرورانده می‌شود باید با فرض نیچه‌ایِ محوری آغاز کرد. رابطه‌ی اساسی ما با جهان، لنزی که از دریچه‌ی آن به زندگی روح می‌بخشیم، لنزی که به سان سرچشمه‌ی کنش‌گری عمل می‌کند، زیباشناسی است. این دیدگاه در نوشته‌ی بدیو نقشی محوری دارد و ارجاعات فراوان به آثار هنرمندان، نمایش‌نامه‌نویسان و شاعران سده‌های نوزدهم و بیستم، بیانگر همین موضوع است. از دید بدیو، قرن نوزدهم هنوز پسمانده‌ی رمانتیسیسم اروپایی را در خود دارد. اما در سده‌ی بیستم، چارچوب زیبایی شناختی ارزش از هم پاشید. حالا که انسان‌ها مرکز جهان به شمار می‌روند و با مدلی شناخت شناسنانه از پوزیتیویسم مجهز شده‌اند، علم و تکنیک همچون شبه حقیقت عمل می‌کنند؛ آنچه بدیو «مطلق بودگی» می‌نامد؛ افسانه‌ای که خود را در هیئت امر واقعی می‌نمایاند. با مرگ خدا به سان بزرگترین محرک جامعه‌ی غربی، نیروهای جامعه نیز دگرگون شدند. کمونیسم، نازیسم و لیبرالیسم را می‌توان ایدئولوژی‌های سده‌ی بیستمی دانست که به دنبال پر کردن خلأ ناشی از فروپاشی حقایق کهن بودند. هریک به طریقی به دنبال برآورده کردن اشتیاق به امر واقع بودند. توسل زیبایی شناسانه به امر برین، به کار بسته شد. برای کمونیسم، گریزناپذیریِ تاریخی، برای نازیسم، حقیقتِ ناسیونالیسم و قدرت دولتی، و برای نظم لیبرالی، ناتورالیسم بازار، برین بودند. هر یک مجبور بود سوژه را در قالب آنچه باعث می‌شد که سلطه‌ای عقلانی به نظر برسد بازپیکربندی کند. کارگزاران سرکوب‌گر قدرت به مطلق‌ها نیاز داشتند، مطلق‌هایی که می‌توانستند از طریق ترور، به سان معیار تمدن اِعمال شوند. بدیو به کنش‌های سده‌ی بیستمی پالایش / پاکسازی برای اثبات این موضوع اشاره می‌کند. پاکسازی‌های استالین، کمپ‌های نابودسازی نازی، و دوره‌ی مک‌کارتی در ایالات متحد، همگی کنش‌های پاکسازانه‌ای بودند که به نامِ ظاهری انجام می‌شدند که هم موهومی بود و هم دست‌نیافتنی. جست‌وجو برای واقعیتی تجربی، که در ترکیب «انسان نوین» متجلی است، به تحمیلِ ساخت از طریق ویرانی و وحشت انجامید.
در محیطی که «پیشرفت» با توانایی نظم اجتماعی در تأمین «بیشتر» (حالا این بیشتر هر چه که می‌خواهد باشد - لذت بیشتر، سود بیشتر، قدرت بیشتر، و واقعیت بیشتر - سنجیده می‌شود) سوبژکتیویته نیز دگرگون می‌شود. انسان نوینِ این عصر، پارادایم جنگ را به سان شرایط وجودی خویش با خود دارد. او باید در جنگ باشد. هم داخلی و هم خارجی، زیرا خلوص/ پالودگی نظم جدیدِ «بیشتر»، نیازمند پالایش نظم اجتماعی هم در خانه و هم بیرون از آن است. بدیو در بررسی‌اش از شعری از ماندلشتام که در 1923 نوشته شده است نشان می‌دهد که این قرن چگونه شکل یک جانور را به خود گرفته است؛ جانوری سرشار از حیات و سرزندگی که همزمان خون و مرگ از آن فوران می‌کند. بدیو (p.17) ادامه می‌دهد تا نشان دهد که این شعر شرح می‌دهد که قرن بیستم چگونه پیکربندی یکسره نوینی را از رابطه‌ی بین پایان و آغاز می‌آفریند. پارادایم جنگ قطعی، سوبژکیتویته‎‌ی این قرن را زیر سلطه‌ی خود در آورده است که مواجهه‌ای نادیالکتیکی را بین نابودسازی و بنیان‌گذاری به صحنه می‌آورد، بدون هیچ سنتزی. این قرن، از وجود، برداشتی جنگ‌آورانه پدید آورده است. به این معنا که خودِ تمامیت باید - در هر یک از قطعات واقعی‌اش - به منزله‌ی آشتی‌ناپذیری بازنمایی شود. هر وضعیت واقعی، در هر مقیاسی، نوعی شقاق است. یک مواجهه، یک جنگ. این همان امر دوگانه است. و جهانی که توسط مدالیته‌ی امر دوگانه بازنمایی شود امکان تعادل ترکیبی هر دو را کنار می‌نهد. (صص 69-68)
بدیو در فصل پایانی، به پیش می‌نگرد. امروز که به قرن بیست‌ویکم وارد شده‌ایم در کجا هستیم؟ اشتیاق برای امر واقع حالا دوباره بازگشته است و انسان را به جانوری دیگر درون نظم طبیعی جهان فرو می‌کاهد. بدیو، در تکمیل گفته‌ی بودریار - اراده به حقیقت در حال حاضر انسان را به کد دی ان اِی فرومی‌کاهد- بر آن است که علم‌گرایی به سان وسیله‌ای برای تولید حقیقت در حال حاضر در پیوند با برداشت انسان‌انگارانه‌ی نوپدید از طبیعت قرار دارد. بدیو این دیدگاه را اومانیسم حیوانی می‌نامد. ایدئولو‌ژی‌ای که اکنون به سان نظرگاه خرده‌بورژوازی پدیدار می‌شود. بدیو اما به جای عقب‌نشینی از یک پروژه‌ی سیاسی رسمی، استدلال می‌کند که فقط در امر ناانسانی است که می‌توانیم آفرینش شکل‌های سیاسی نوین را بیاغازیم. این بازمفهوم‌پردازی تغییر اجتماعی، آغازگاه کارآمدی را برای دانشمندان اجتماعی فراهم می‌سازد که همگی اغلب، با تحکیم / تثبیت راهبردهای سیاسی در یک هستی‌شناسی اجتماعی همواره معین، شکل‌های اجتماعی را شیء‌واره می‌کنند و در نتیجه جایی را برای کنش‌گری و عاملیت انسانی باقی نمی‌گذارند.
در نهایت اینکه مهم‌ترین مأموریت کتاب، فراهم آوردن فهمی از شیوه‌های اندیشه‌ورزی‌ای است که قرن بیستم را به چنین قرن ویرانگر و کشنده‌ای تبدیل کرده است. بدیو در انجام این کار موفق شده است و کتاب او ادای سهم مهمی در خودفهمی ما از تاریخ به شمار می‌رود.

پی‌نوشت‌ها:

1- پژوهشگر مسئله‌ی شهری

منابع مقاله :
Callen, Don (2008): Book Review of The Century by Alain Badiou, Rhizomes, lssue 17 (Winter 2008).
Hurl, Christopher (2008) ; Book Review of The Century by Alain Badiou, Canadian Sociological Association, Carleton University.
Koeh, Andrew M. (2009): Book Review of The Century by Alain Badiou, The Philosophy of the Social Sciences. 39. pp. 119-122. (March 2009).4
اسفار ضمیمه‌ی سوره شماره بیستم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط