حکایتهایی از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) (1)

زیبا فرمودند! یک نفر از طلاب کویتی ( یا بحرینی) که جوان بود و گاه گاهی محضراستاد حضور پیدا می کرد؛ یک روز عرض کرد: خدمت آیت الله بهجت که رسیدم، از من پرسید: درس چه می خوانی ؟ گفتم: مقدمات ( اولین کتابی...
سه‌شنبه، 1 مرداد 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حکایتهایی از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) (1)
حکایتهایی آیت الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری(رحمت الله علیه) (1)
حکایتهایی از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) (1)

زیبا فرمودند!

یک نفر از طلاب کویتی ( یا بحرینی) که جوان بود و گاه گاهی محضراستاد حضور پیدا می کرد؛ یک روز عرض کرد: خدمت آیت الله بهجت که رسیدم، از من پرسید:
درس چه می خوانی ؟
گفتم: مقدمات ( اولین کتابی است که طلاب می خوانند).
فرمود:
بر شما باد بر مؤخرات ( یعنی توجه شما به مقصود و محبوب و ذی مقدمه باشد).
استاد فرمود: ایشان زیبا فرمودند!!

امتحان است

یکی از افرادیکه با جنابش محشور و متصل بود و مشکل عیال داشت که به بعضی امراض مبتلا بود خدمت استاد عرض کرد:
پیش عده ای از اولیاء الهی رفتم و هر کدام دستوری دادند و انجام دادم اما نتیجه ای نگرفتم. آیا این مرتاض خانواده، اثر گناهانم هست که او خوب نمی شود؟
فرمودند:
این مسئله برای شما امتحان است، اگر صبر کنید خداوند در عوض عطای بزرگی به شما خواهد داد.

نفس زکیه و نماز مقبول

روزی از محضر آیت الله کشمیری سؤال شد :
آقای کوهستانی را چگونه یافتید؟
فرمود:
او صاحب نفس زکیه بود.
با ایشان ملاقات کردم و یک نماز نیز به ایشان اقتداء کردم، خیلی برای من جالب توجه بود و لذت بردم و از نمازهایی بود که مطمئن هستم مورد قبول واقع شده است.

عنایت سیدالشهدا(ع ) در وادی السلام

از استاد درباره مشاهداتش در وادی السلام سئوال شد ، فرمودند:
روزی به وادی رفتم، شخصی بود به نام شیخ مالک که اهل علم نبود، به من گفت: من از اینجا زیارت امام حسین علیه السلام را می خوانم شما هم همراهم بخوان!
او زیارت امام حسین علیه السلام را می خواند و من پشت سرش می خواندم.
با آنکه از آنجا تا کربلا خیلی مسافت بود، کربلا را مشاهده می کردم...

علم بدون تهذیب

نظر استاد این بود که علم بدون تهذیب فایده ای ندارد و اهل علم باید در حضور خدا باشند و می فرمودند:
« شرف اهل علم فقر است، چی شده بعضی ها هی خارج کشور می روند...».

استخاره دقیق

یکی از بزرگان و خانمهای عشایر عراق برای ازدواج پسرش با دختری که مورد علاقه پسر بود، استخاره نزد استاد گرفت و بد آمد.
پسر که عاشق دختر بود ناراحت شد و کاردی زیر لباس گذاشت و آمد صحن امیرالمؤمنین علیه السلام نزد استاد، گفت:
یک استخاره بگیرید.
استاد استخاره گرفتند و با صدای بلند فرمود:
دور شو قصد داری کعبه را خراب کنی!!
جوان متوجه شد که استخاره ایشان دقیق است و از قصدش خبر داده، خود را معرفی کرد و گفت:
اگر استخاره خوب می آمد قصد داشتم شما را با کارد بزنم.
بعد لباس خود را کنار زد و آن را نشان داد، سپس توبه کرد و از استاد عذرخواهی نمود.

مکاشفه واقعی

استاد در منزل یکی از اهل سلوک بودند و شیخی فاضل از اهل آذربایجان منزل آن شخص آمد و عرضه داشت:
دخترم مریض است و التماس دعا بسیار از او داشت.
آن اهل سلوک گفت:
مریضت خوب می شود.
استاد فرمودند:
یک مرتبه تابوت و جنازه آن دختر جلویم (بصورت مکاشفه ) پدیدار شد و فهمیدم دختر او می میرد، به آن اهل سلوک گفتم، دخترش می میرد و خوب نمی شود.
بعد از یک هفته سر پل آهنچی قم آن شیخ را دیدم و به من گفت: آقا دخترم مرد!

ذکر بی اثر

کسی به استاد عرض کرد ذکر می گویم اثرش را نمی بینم علتش چیست؟
ایشان بزبان عربی محلی به یکی از دوستانش که کنارش بودند فرمود:
او زمان الانش را می بیند، اما دفتر کهنه احوال و اعمال گذشته را ورق نمی زند ( که چه خرابیهائی دارد) .

وصیت خاص آیت الله سید علی قاضی – ره

از استاد سئوال شد وصیت خاص مرحوم آقای قاضی قدس سره به فرزندش مرحوم سید مهدی ( که با شما بسیار صمیمی بود) چه بود؟
استاد فرمود ، دو چیز بود:
اول : اینکه هر روز خودت را بر امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه بدار
دوم : اینکه هیچگاه درب خانه اهل دانش که مردم مراجعه می کنند ( بقصد دنیا و پول) رفت و آمد مکن.

هشدار به مدعیان

نقل شده :
در تهران شخصی بدون اینکه استاد را ببیند ، بعضی از روحیات ایشان را گفته بود ، وقتی به ملاقات ایشان آمده بود، استاد فرمود:
اولا شما مسلمان نیستی ثانیا در کاری به شوهرت خیانت کردی،
تا این را فرمود رنگ از صورت آن شخص پرید.

آینده فرزندان

یکی ازشاگردان نقل می کند :
دو پسر دبستانی داشتم، روزی ( قریب سال 1366ش) آن دو را منزل استاد بردم و عرض کردم فرزندانم را چطور می بینید؟
فرمودند:
پسر بزرگت به دانش و علم روی می آورد و پسر کوچک پولدار می شود.
آن شخص می گفت:
فرزند کوچکم بعد از کلاس اول راهنمائی به کسب و کار روی آورد و الان روز به روز وضع مادی اش خوب می شود، و فرزند بزرگم امسال از دانشگاه دولتی لیسانس گرفته است، و کلام استاد دقیقا" همان شد.

ریاست مانع اوست !

یکی از اهل دانش که دارای منصب بود مدتی به استاد عرض می کرد چیزی بفرمائید تا شهود حقایق و معانی برایم شود و استاد بخاطر آشنائی با ایشان، ملاحظه و مدارا می کرد.
روزی خدمت ایشان عرض شد :
آقا ایشان به شما علاقمند است چرا لطف به او نمی کنید، مانعش چیست؟
فرمود: ریاست مانع اوست.

نمازت قضا شده !

شخصی منزل استاد آمد مانند افرادی که کم خوابیده باشند، چرت می زد، خودش گفت: دیشب کم خوابیدم!!
استاد فرمود:
دیشب توی حیاط خوابیدی و نماز صبح تو هم قضا شد !!

فرزند شما پسر است !

سید ... تاجر فرش دو دختر داشت و 18 سال دارای بچه نبود، ناراحتی قلبی هم داشت. بواسطه یکی از دوستان خدمت استاد رسید.
استاد فرمودند:
ناراحتی قلبی شما خوب می شود...
پس از معاینه اطباء دیدند دیگر مشکل قلب ندارد.
روزی دیگر فرمودند:
شما بچه دار می شوید و خدا یک پسر سالم به شما می دهد.
آقا سید تعجب می کند و برای کارش به آلمان می رود و بعد خانواده اش به او اطلاع می دهند که حامله است. دکترها بوسیله سونوگرافی و معاینه گفتند بچه دختر است !.
سید به رئیس بیمارستان تهران می گوید آقائی گفته است بچه پسر است، او در جواب می گوید: آخوندها این چیزها را نمی دانند گوش به حرف آخوندها نده!!
دو روز قبل از زایمان سید خدمت استاد می رسد و عرض می کند، دکتر متخصص زایشگاه تهران می گوید: بچه دختر است.
فرمود: پسر است اسمش را علی بگذار.
دو روز بعد خانواده اش زایمان کرد و پسر بود !
رئیس بیمارستان تعجب کرد و به سید گفت مرا پیش این آقا ببر که این چنین دقیق خبر داده است...

ترک منصب و فتوحات !

یکی از شاگردان نقل می کند :
یک نفر از اهل فضل، سمتی داشت، و بخاطر اینکه ترک منصب کند، نزد استاد برایش استخاره گرفتم.
بدون آنکه جنابش آن شخص را دیده باشد و یا موضوع گفته شود، جزئیاتی در ارتباط با آن شخص و اطرافیانش فرمود از جمله اینکه :
ترک منصب برایش فتوحاتی خواهد داشت.
آن اهل فضل، توفیق رفتن به مکه را پیدا کرد و بعد از آن ترک منصب کرد و به حقیر گفت: تازه جزئیات و خصوصیاتی را که آقای کشمیری در استخاره فرمودند دارم درک می کنم که چقدر دقیق بود.

سکونت در قم

مرحوم سید هاشم رضوی متوفی 1371 شمسی از شاگردان آقای قاضی، ابتدا در تهران بودند و قصد کردند یا در قم و یا در مشهد ساکن شوند، لذا نزد استاد استخاره ای برای این دو جا گرفتند. استاد فرمود:
سکونت در قم خیلی خوب و افرادی پروانه وار دورش می گردند و خدمت می کنند، اما برای سکونت مشهد خوب نیامد.
آقای رضوی در قم سکونت کردند و واقعا" عده ای از طلاب و دوستان دور و برش را پروانه وار گرفته بودند.
چند سال که بودند، روزی تصمیم می گیرند در مشهد ساکن شوند پس به مشهد می روند و ساکن می شوند.
لکن یکسال طول نکشید، که دوباره به قم تشریف آوردند و دوستان ملازمت ایشان را اختیار و به خدمت و استفاده از جنابش مشغول شدند و استخاره دوباره مطابق آنکه استاد فرموده بود شد.

آیت الله قاضی و علم ضمیر

استاد می فرمودند :
مرحوم شیخ محمد تقی آملی وقتی از آقای قاضی سؤال کرد شما علم ضمیر را از کجا پیدا کردید ؟فرمود:
از بین الطلوعین در وادی السلام. منبع: کتابهای آفتاب خوبان ، روح و ریحان ، صحبت جانان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط