ویژگیهای آیت الله سید عبدالکریم کشمیری (ره) (2)
زیارت اهل قبور
از قبور ائمه ، اول امیرالمؤمنین علیه السلام و بعد امام حسین علیه السلام، و از امام زاده ها حضرت ابوالفضل ( ع ) در کربلا و سید محمد فرزند امام هادی علیه السلام در سامراء و از قبور علما به قبر سید علی آقا قاضی در نجف و بابا رکن الدین در تخت فولاد را زیاد اهمیت می دادند و ممتاز می شمردند وازقبور قم حضرت معصومه علیهما السلام و علی بن جعفر علیهما السلام را مهم می شمردند.
تجلیل از بزرگان
ملا حسینقلی همدانی، آقا سید احمد کربلائی، آقا سید علی قاضی، سید مرتضی کشمیری، شیخ زین العابدین مرندی، شیخ طه نجف، شیخ مرتضی طالقانی، شیخ علی اکبر اراکی، آقا سید حسن کشمیری، آقا سید هاشم حداد، آقا سید عبدالغفار مازندرانی، مستور آقا شیرازی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و ...
انس حقیقی با قرآن کریم
می فرمودند:
من در زمانی که نجف اشرف بودم، هر سه روز یک ختم قرآن می کردم، و در حل مشکل افراد، بسیار شنیده شد که به بعضی سوره ها و آیات قرآنی حواله می دادند.
یکی از اهل دانش که با خانواده اش مشکلی داشت نزد ایشان آمد و راه حلی می خواست، فرمودند:
قرآن بخوانید تا این مشکل حل شود.
آن شخص گفت:
مدتهاست که لای قرآن را باز نکرده ام!!
زمانی برای ترغیب به خواندن قرآن می فرمود:
مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی تا چهار سال در مشهد هر شبی تا به صبح قرآن ختم می کرد و به امام رضا علیه السلام هدیه می کرد، تا به آن مقامات رسید.
نقل شده از تلامذه مرحوم آیت الله شیخ مجتبی لنکرانی استاد حوزه علمیه نجف( که آیت الله کشمیری، بعضی درسهای سطح را نزد ایشان خواندند ) که ایشان اواخر عمر قرآن بسیار می خواند، و گاهی می فرمودند :
کاش بجای تدریس بعضی کتابها در جوانی، قرآن می خواندم!
تا اینکه روزی از آیت الله کشمیری نیز مانند همین کلام شنیده شد !!
اعتقاد راسخ به ولایت ائمه معصومین ( ع )
سیره استاد در سه چیز بود :
معرفت نفس
معرفت ولایت
معرفت رب
ولی حساسیت و تعصب خاصی درباره ولایت داشت که بارها از جنابش ظاهر شد.
وقتی شخصی به منزل استاد آمده بود و از کسی که اهل دانش بود و منصبی داشت صحبت کرد، که آنکس حق حضرت زهراء علیهما السلام را منکر و مانند اهل سنت نظر داده است!!
بقدری ایشان ناراحت شد و عصبانی شد که با تمام وجودش به قائل آن حمله کردند
بطوریکه مانند این ناراحتی از ایشان دیده نشده بود، عجیب آنکه مدتی بعد ، آثار آن حمله ظاهر شد و آن شخص معزول شد.
روزی از یکی از دانشمندان نجف صحبت شد ، فرمودند:
من جوان بودم و او پیر بود، مطلبی در باب ولایت گفت که از ناراحتی می خواستم با مشت به دهانش بکوبم.
منبع : سایت صالحین الف