تعریف اصطلاحات نظریه‌ی تحلیل تبادلی در روان درمانی

آیین‌ها (rituals) یعنی سعی در به سبک خاصی در آوردن و پیش‌بینی کردن انواع راههای مبادله که کمترین درگیری را با کمترین ریسک داشته باشد، مانند احترام گذاشتن و تبریک گفتن.
پنجشنبه، 6 اسفند 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعریف اصطلاحات نظریه‌ی تحلیل تبادلی در روان درمانی
 تعریف اصطلاحات نظریه‌ی تحلیل تبادلی در روان درمانی

 

نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده‌ خدیجه آرین



 

آیین‌ها (rituals) یعنی سعی در به سبک خاصی در آوردن و پیش‌بینی کردن انواع راههای مبادله که کمترین درگیری را با کمترین ریسک داشته باشد، مانند احترام گذاشتن و تبریک گفتن.
احساس راکت (rocket feeling) احساسی که نتیجه تخفیف و تنزل است.
اشتیاق به جایگاه (position hunger) نیاز فرد به اخذ تصمیمات اساسی در مورد زندگی که به طور دائم تأیید شده است (تصمیماتی در مورد «خوب بودن» فرد و دنیا).
اشتیاق سازماندهی (structure hunger) به نیاز افراد مربوط می‌شود. اینکه وقت خود را به گونه‌ای صرف کنند که تعداد ضربه‌های دریافتی را بیشتر کنند.
اشتیاق محرک (stimulus hunger) مربوط است به نیاز همگانی برای تحریک یا ضربه زدن (شناخت). طبق نظر برن (1964) ضربه زدن برای زندگی مفید است.
بازی (game) یک سری «تبادلات دو قسمتی» است که به یک تغییر و نتیجه قابل پیش‌بینی تعریف شده منتهی می‌شود و می‌تواند «من خوب نیستم» و یا «جایگاه تنزل یافته» را توجیه کند.
تبادل (transaction) یعنی معاوضه کردن ضربه‌ها بین دو نفر که شامل یک محرک و یک پاسخ بین حالتهای خاص «من» است.
تبادل متناظر (transaction, crossed) وقتی صورت می‌گیرد که جهت‌ها موازی نیستند یا اینکه بیش از دو حالت من درگیر هستند.
تبادل مکمل (transaction, complementary) یا موازی، یعنی جهت‌های محرک و پاسخ موازی است بنابراین تنها دو حالت من درگیر است. هر کدام از طرف یک نفر.
تبادل نهان (transaction, ulterior) هم شامل پیامهای آشکار (اجتماعی) و هم پنهان روانشناختی است. آنها ممکن است زاویه‌ای و یا دو قسمتی باشند. تبادل زاویه‌‌ای شامل سه حالت من است و زمانی صورت می‌گیرد که پیام‌ها به طور همزمان از یک حالت منِ آغازِگر، به دو حالت منِ پاسخ دهنده، فرستاده می‌شوند. تبادل دو قسمتی شامل چهار حالت من است، دو حات در یک فرد. در جریان تبادل دو قسمتی دو مجموعه از تبادلات مکمل به طور همزمان واقع می‌شوند. یکی در سطح اجتماعی و دیگری در سطح روانی.
صمیمیت (intimacy) یک رابطه متقابل ساده و بدون بازی است که آزادانه و بدون بهره‌کشی دادوستد می‌شود.
تمبرها stamps))، احساسات یا «ضربه‌هایی» است که جمع‌آوری شده‌اند تا بعضی از رفتارهای آینده را توجیه نمایند.
تخفیف (discounting) به معنی نادیده گرفتن یا تحریف بعضی از جنبه‌های مربوط به تجربیات درونی یا بیرونی است؛ مثلاً فرد ممکن است وجود مشکل، اهمیت، احتمال تغییر مشکل و یا توانایی شخصی خود را کمتر از آنچه که هست بداند.
جایگاه زندگی (life position) به معنی اینکه، افراد در اوایل زندگی نیاز دارند که وضع و جایگاه خود را در رابطه با ارزش ذاتی و درونی خود و دیگران تجربه کنند. چهارنوع جایگاه یا وضعیت زندگی وجود دارد.
الف. من خوب هستم، تو خوب هستی.
ب. من خوب هستم، تو خوب نیستی.
ج. من خوب نیستم، تو خوب هستی.
د. من خوب نیستم، تو خوب نیستی.
حالت من (ego state) به معنی حالات ذهن و الگوی رفتاری وابسته به آن است آن گونه که در طبیعت وجود دارد.
حالت من بزرگسال (adult ego state)، بهترین شاخص و حالت من بزرگسال این است که به عنوان جذب کننده اطلاعات عمل می‌کند (چنانچه بزرگسال (A)، والدین (P) و کودک(C) باحروف بزرگ نوشته شود منظور حالتهای «من» است و اگر با حروف بزرگ نوشته نشوند هر یک معرف یک فرد است.)
حالت من کودکی (child ego state) شامل کلیه احساسات و رفتارهای مختلفی است که در سالهای اولیه کودکی تجربه شده‌اند.
حالت من والدینی (parent ego state)، منظور از والدین مجموعه‌ای از افراد مهم هستند کسانی که به گونه‌ای ارتباط قوی با فرد دارند.
راکت (racket) یک فرایند درونی یا برونی است (معمولاً تبادلات مکمل) که بدان وسیله فرد محیط خود را تعبیر و تفسیر یا دستکاری می‌کند و «من خوب نیستم» یا تنزل مقام و جایگاه خود را توجیه می‌نماید.
وقت گذرانی یک مکالمه نیمه آیینی است که به وسیله آن مردم عقاید، افکار یا احساسات مربوط به مطالب بی‌ضرر که نیاز به عمل ندارد را با یکدیگر در میان می‌گذارند.
ضربه شرطی (stroke conditional)، ضربه‌های شرطی برای انجام کار به فرد ارائه و از آنها برای تأثیر بر رفتار استفاده می‌شود.
ضربه، ضربه واحد توجه است که موجب تحریک فرد می‌شود.
ضربه فیلتردار (Filtered stroke) یعنی ضربه‌هایی که تحریف شده و یا حاوی اطلاعات نامربوط می‌باشند.
ضربه مثبت (positive, stroke) خوشایند است و حامل پیام «تو خوب هستی» می‌باشد و معمولاً دریافت کننده‌ی آن احساس خوبی به دست خواهد آورد.
ضربه‌های منفی (negative stroke) دردناک است و گاهی حامل پیام «تو خوب نیستی» می‌باشد و ممکن است احساسات ناخوشایندی را برای دریافت کننده‌ی آن به وجود بیاورد.
ضربه‌های غیرشرطی (unconditional, strokes) برای بودن به فرد داده می‌شود. آنها وابسته به شرایط هستند که به طور طبیعی واقع می‌شوند و نیاز به کوششی خاص ندارند.
طرح (script) یعنی یک نقشه زندگی شخصی که هر فردی آن را به وسیله تصمیماتی که در اوایل زندگی خود در واکنش به تعبیر و تفسیر اتفاقات مهمی که در زندگیش رخ داده می‌گیرد و آن را شکل می‌دهد.
فعالیت‌ها (activities)، کار یا رفتارهایی هدف‌مدار هستند. در فعالیت‌ها، فرد موقعیتی را به وجود می‌آورد که در آن انجام تکلیف سبب به وجود آمدن «ضربه‌های» مورد نیاز می‌شود.
کودک انطباق یافته (adapted, child) به گونه‌ای شکل گرفته که با والدین خود ارتباط متقابل دارد و بنابراین کنترل و مهار شده است.
کودک، پروفسور کوچک (professor little, child) قسمتی از حالت من کودک است که استدلال بزرگسال بر آن استوار است و به عنوان پروفسور کوچک شناخته شده است.
کودک طبیعی (natural, child)، این بخش از حالت من کودک شامل کودکی جوان، تکانشی، آموزش ندیده و هیجانی است.
گوشه‌گیری (withdrawal) روشی است برای تنظیم وقت که بسیار محدود کننده بوده و پاداش کمی برای فرد دارد. افراد یکه وقت خود را با گوشه‌گیری می‌گذرانند براساس ضربه‌هایی زندگی می‌کنند که آنها را از قبل دریافت کرده‌اند و یا دریافت آنها را در آینده خیالبافی می‌کنند.
مثلث نمایشی (drama triangle) کارپمن (1) یک تعامل سه بخشی است که در آن یک نفر آزاردهنده، دیگری نجات دهنده و سومی قربانی است.
محروم‌سازی (exclusion) یک مشکل مرزی است و زمانی به وجود می‌آید که به طور مؤثری جلو یک یا چند حالت من را سد کرده و مانع از عمل آنها شوند.
ناخالصی (contamination) یکی از مشکلات مرزی بین دو حالت من است و زمانی روی می‌دهد که عقاید و نگرشهای متعصبانه یا غیرمنطقی والدین و یا احساسات کهنه و منسوخ کودک در تفکر منطقی و شیوه بزرگسال تداخل کرده باشد.
بازداشتن (injunction) نوعی رفتار منفی مربوط به والدین است که به کودکان فرمان می‌دهند تا آنچه را که والدین خواسته‌اند انجام دهند و معمولاً شامل پیامهای «نکن» والدین می‌باشند.
والدین تربیت کننده (parent nurturing) از جمله افراد مراقب، نگران، بخشنده، اطمینان‌دهنده، آسانگیر، حمایت کننده و دلواپس می‌باشند.
والدین کنترل کننده (parent controlling) (والدین منتقد) از جمله افراد مستبد، قدرتمند، نیرومند، حمایت‌کننده، پایبند به اصول، مجازات کننده و درخواست کننده می‌باشند.
همزیستی (symbiosis) زمانی اتفاق می‌افتد که دو نفر یا تعداد بیشتری از افراد به گونه‌ای رفتار نمایند که گویی آنها یک شخص هستند.

پی‌نوشت‌:

1. Karpman

منبع مقاله :
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریه‌های مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.