حجاب زنان، گفتمان آينده تمدنهاست
سيمين دخت بهزادپور کارشناس مسائل زنان در سازمان مديريت و برنامه ريزى مطرح کرد؛
اشاره: حجاب اسلامى و نحوه ارائه آن در يک جامعه اسلامى يکى از مباحثى است که همواره مورد دقت و تامل مردم و مسئولان فرهنگى کشور است. يافتن مظاهر بدحجابى يا عدم رعايت کامل حجاب در مجامع عمومى اين پرسش را مطرح مىسازد که چرا تا نهادينه شدن کامل اين امر دينى و اعتقادى فاصلههايى باقى مانده است؟ چرا پس از گذشت سىسال از انقلاب شکوهمند اسلامي، هنوز نيازمند تبيين، تبليغ و به کارگيرى روشهايى براى نهادينه کردن امرى هستيم که مىتواند سلامت جامعه را تضمين نمايد و از بروز بسيارى از آسيبهاى اجتماعى بکاهد؟ نقصان کجاست سيمين دختبهزادپور در گفتگو با صفحه بانو به مسئله حجاب اسلامى در کشور پرداخته است. به عقيده او حجاب اسلامى قدرت زن مسلمان است و به همين دليل از سوى استکبار مورد چالش قرار مىگيرد. کارشناس مسائل زنان در سازمان مديريت و برنامه ريزى معتقد است که جامعه ما حرفهاى بسيارى در مورد حجاب براى جهان دارد و حجاب اسلامى را يکى از گفتمانهاى آينده تمدنها مىداند.بهزادپور تاکيد مىکند که تا زمانى که مردان جامعه با نگرش توحيدى به زن آشنايى نداشته باشند زمينه مناسب جهت اجراى ارزشها فراهم نخواهد شد و اين در حالى است که متاسفانه بسيارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحيحى از زن و منزلت حقيقى او ندارند! اين محقق و پژوهشگر آموزش مردان را دراين زمينه اساسىتر و مهمتر از آموزش زنان مىداند. در اين مصاحبه به پرسشهاى زيادى در مورد علت بروز بدحجابى پاسخهاى روشنى داده شده است.
آيا بد حجابى يک آسيب اجتماعى است؟
در پاسخ به اين سوال ابتدا بايد آسيب اجتماعى را معنا کرد. بنا به تعريف، آسيب اجتماعى به نوعى عمل فردى يا جمعى گفته مىشود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى يا غير رسمى مورد رعايت قرار نگيرد و در نتيجه با منع قانونى يا قبح اخلاقى جامعه روبرو مىگردد.
بنا به اين تعريف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دينى قرار مىگيرد. عدم رعايت آن نوعى آسيب اجتماعى ساده تلقى مىگردد. حال اين آسيب خود داراى مراتب و دستهبندىهاى خاصى است. عدم رعايت حجاب در کتاب اينجانب تحت عنوان “تحليل نوين پوشش” به صورت مبسوط بحث شده و از آن به عنوان يک تعارض اجتماعى ساده قلمداد شده است.
با اين تعريف، آيا اين آسيب ساده را مىتوان درمان يا پيشگيرى نمود؟
وضعيت موجود حجاب در جامعه ما تابع علل و عوامل بسيارى است که به صورت فعلى شکل گرفته است. از يک سو مسائل فردى از جمله ويژگىهاى جسمي، ذهني، روانى زنان در آن تاثير دارد و از سوى ديگر، شيوهنگرش به زن و تعليم و تربيت او در خانواده شبهاتى که در طول تاريخ در مورد زنان مطرح بوده در ذهن و روح و روان آنان تاثير گذاشته است از جمله عوامل فردى که در گزينش نوع رفتار آنان در جامعه موثر بوده است. مسئله دوم نظام شخصيتى فرد است. همه عواملى که در شکلگيرى شخصيت زنان در جامعه اثر مىگذارد در نوع رفتار و اعتقادات آنان موثر است. شکلگيرى شخصيت دخترانما به دور و جدا از شکلگيرى شخصيت پسران نيست و اين دو در يک تعامل و ارتباط قطعى قرار دارند. شايد به همين سبب باشد که مولاى متقيان علي(ع) در نامه 31 خود به فرزندشان از جمله نکات تربيتى که براى ايشان مطرح مىنمايند داشتن نوع نگرش صحيح به زنان (در مردان جامعه ) است. در اين نامه ويژگى داشتن غيرت صحيح در پسران را از جمله امور اساسى توسعه عفت و حيا در زنان بر مىشمارند و يکى از عوارض در رفتگى غرايز و بىرويگى رفتار دختران و جلوهگرى آنان را استفاده نا بجا از غيرت ذکر مىفرمايند. به هر حال آنچه که مورد تامل است اين امر است که نظام شخصيتى يک دختر بايد به گونهاى شکل گيرد که موجبات استقلال فکرى - فرهنگى او را براساس آموزههاى دينى فراهم آورد. تفکر دينى شکلگيرى شخصيت زنان را داراى لطايف و ويژگىهاى خاصى ذکر نموده است که در تعامل روحى عاطفى آنان نقش بسزايى دارد که بايد در نحوه تربيت دختران لحاظ نمود.
مسئله سوم، در سطح شخصيتى ويژگى موقعيتى و يا فرايند اجتماعى شدن زنان از زمان بلوغ است. جامعه ما به اين مسئله دقيق نيست که پرورش زنان به صورت انسانهايى تحقير شده يا حتى با احساس محروميت و يا مظلوميت نمىتواند بار سنگين رسالت تبليغ دين را در قالب حجاب اسلامى به درستى بر دوش کشد. به شيوه اجتماعى شدن زنان از دوران بلوغ نه توجهى از سوى والدين و مراکز فرهنگى مىشود و نه ما دختران خود را براى ورود به اين مرحله مهم زندگى آماده مىکنيم. اين امور زمينهساز عدم درک هويت جنسى به صورت صحيح در دختران ما است. دختران ما بلوغ را به عنوان سرفصل زندگى اجتماعى خود درک نمىکنند و ما فقط بلوغ را براى قوانين مدنى و کيفرى و عبادى درک کردهايم و اين مرحله و ويژگىآن را وارد متن زندگى خود نکردهايم و گاه حتى با درک اين مرحله دچار تعارض بودهايم که آيا يک دختر 9 ساله مىتواند اعمال عبادى چون نماز، روزه، حجاب را انجام دهد؟
ما دختران خود را تا سنين 18 سالگى بچه فرض مىکنيم و با همان روش کودکى با آنان برخورد مىکنيم. در حالى که در جامعه عقيدتى اسلامي، دختر 9 ساله عضو موثر، فعال و پوياى جامعه اسلامى است که مستقيما مورد خطاب خداى متعال قرار گرفته است. ما گرچه تفاوت رشد عقلانى دختر و پسر را در کودکى درک مىکنيم اما چون داراى يک روش تربيتى واحد هستيم يا دختران را به عقب مىکشيم تا ديرتر از پسران رشد خود را درک کنند، يا آنان را همپاى پسران به شيوههاى تعقلى زندگى وارد نمىکنيم و به شکلگيرى زندگى تعقلى آنان ضربه مىزنيم. دختران ما براساس آنچه که ما آنان را خطاب مىکنيم شخصيت خود را تطبيق داده و شکل مىدهند و عمل دختران ما همان القايى است که در کودکى و مرحله اجتماعى شدن آنان به آنان آموختهايم.
سطح ميانى موثر در شکلگيرى شخصيت زنان، نارسايى نهادهاى اجتماعى است. نارسايى ساختار و کارکرد خانواده که امروزه دچار بحرانهاى مختلف بوده و به وسيله دسيسههاى علمى جهاني! نظارت والدين از فرزندان را حذف کرده و به رسانهها، مراکز فرهنگى و مکتوبات و ... سپرده است تا با برنامهريزىهاى جهانى به سوى دهکده بىهويتى سوق داده شوند. و از والدين انسانهايى خدوم و خنثى ساخته که فقط مايحتاج طلبکارانه فرزندان را فراهم آورند. براى اينکه شتاب تغييرات ارزشى در جامعه را متوقف نسازند، پشتوانهاى حمايتى چون خانواده را براى جوانان حذف کرده است! نارسايى ساختار نهادهاى رسمى ديگر همچون رسانهها، مدارس، دانشگاهها که تزکيه را از خود حذف نموده و فقط به تعليم، آن هم به شکل وارداتى مبادرت مىورزند. اگر اين امر در سطح کلان، نارسايى نظامهاى اجتماعى (توسعه موارد سوء اخلاقي، تبعيض و ...)، نظام فرهنگى (تعارض سنتها با مدرنيته) نظام سياسى (حاکميت مردمسالارى زومدارى و .. )، نظام اقتصادى (بيکارى و ...) همراه گردند آن زمان مىتوان گفت که ما با يک آسيب اجتماعى جدى روبرو خواهيم بود.
آيا آسيبهاى اجتماعى ساده قابليت درمان يا پيشگيرى دارند؟
آسيبهاى اجتماعى با وجود تنوع چون امورى قانونمند هستند. قابليت کنترل دارند و چون قابليت کنترل دارند قابل درمان يا پيشگيرى هم قبل از توسعه هستند! اما اين امر منوط به شناخت دقيق و واقعى آنها در شيوه پيدايش روش گسترش و شکلگيرى آنها دارد.امروزه يکى از ويژگىهاى کارايى هر نظامى را قدرت کنترل آسيبهاى اجتماعى آن مىدانند. آسيبهاى اجتماعى جزء پيامدهاى قطعى امور توسعه نيستند. اما خلل در برنامهريزى صحيح توسعه مىتواند به بروز گسترش آنها دامن زند. آنچنان که مطرح شد ظهور جدى آسيب زمانى است که سه سطح خرد (فردي) مياني(نهادها) و کلان (ناکارآمدى نظامها) به هم متصل شوند! در مورد وضعيت فعلى حجاب بخشى از آن تابع هجمههايى فرهنگى بيگانه است که با دقت و ظرافتهاى هنرى جهت ضربه زدن به ارزشهاى دينى صورت مىپذيرد و بخش ديگرى از آن، ورود بىرويه عوامل و ابزار مدرنيته است که وارد کشور ما شده و به همراه خود فرهنگى را گسترش مىدهد که به سختى مىتوان ارزشهاى اخلاقى دينى را با آن هماهنگ کرد.
وجود اين تعارضهاى ساده در جوانان در زمينه فرهنگى نشان دهنده چيست؟
حقيقت اين است که جوانان ما در ايام سوگوارى و يا اعياد، همراهى عجيبى را با ارزشهاى دينى بروز مىدهند به گونهاى که عمق بروز احساسات آنان که همه را متاثر مىکند اين امر مىرساند که ما در عمق احساس و محبت دينى چيزى کم نداريم. اما کارکردهاى غلط بخشهايى از نظام بروز کجروىهايى را به صورت عينى در آنان مساعد مىکند. به هر حال بروز رفتارهايى که مورد تائيد اخلاق دينى در جامعه نيست، نشان دهنده انرژىهاى هرز رفته جوانان در محيط اجتماعى بوده و علائمى براى درک ضعف در حوزههاى عمومى جامعه است که اين حوزهها نتوانستهاند رابطه جوانان را با بخشهاى رسمى و متفکرانه جامعه به خوبى برقرار سازند. بسيارى از مسئولين گاه دچار تعجب مىشوند که چرا دختران ما در جامعه با اين هيبت ظاهر مىشوند؟ در حالى که آنان توجه نمىکنند که اين وضعيت پاسخى است که مردم توانستهاند اينگونه خود را با برنامههاى آنان هماهنگ سازند.
زيرا ارزشها، امورى هستند که در ذهن و باور مردم نقش بسته و مردم آگاهانه يا ناآگاهانه آن را پذيرفتهاند و براساس آن رفتار نموده و تصميم مىگيرند. بخش اعظم اين نظام ارزشى از طريق برنامهريزى فرهنگى به مردم القا مىشود و فرد در مقابل نظام تبليغى بدون مقاومت آن را مىپذيرد.
تبليغ فرايندى آگاهانه است که مديريت فرهنگى از طريق آن، نوع نگرش، نظر و احساس خود را در قالب پيام به مردم مىرساند. جامعه با نظام تبليغى خود، الگويى را مىسازد که براساس آن مفاهيم حکومتى را منتشر کرده و تعامل با حکومت را به مردم مىآموزد تا مردم ظاهر، زندگي، کار و فعاليت خود را با آنها تنظيم نمايند. هر حکومتى براساس نظام ارزشى خود به مردم آموزش مىدهد که چگونه با او رفتار کنند. در نظام تبليغي، هر فرد نقشى را مىپذيرد که به او القا مىشود.
آيا در اين رابطه اراده فردى نقشى موثر نداشته و فرد انسانى بىاراده در دست برنامهريزان است؟
خير. گرچه تمامى عوامل محيطى حتى خانوادگى در شکلگيرى شخصيت فرد موثر بوده و گاه تعيين کننده مىباشد، اما اراده فردى نقشى اساسىتر ايفا مىکند. در طول تاريخ همواره ما چهرههايى را مشاهده کردهايم که با وجود آنکه در يک محيط نامساعد خانوادگى يا محيطى پرورش يافتهاند، اما زمانى که در معرض درخشش نور ايمان قرار گرفتهاند به کلى مسير زندگى خود را تغيير داده و موحد شدهاند. از جمله اين افراد آسيه همسر فرعون، فضيل و بسيارى از شخصيتهاى ممتازى است که در صدر اسلام در اثر بارقه ايمان به خيل مشتاقان اهلبيت پيوستهاند. و از جمله شخصيتهاى قرآنى که اثباتگر نقش اساسى ارادهاند. ساحران زمان فرعون هستند. آنان به محض ديدن معجزه حضرت موسى علىرغم تهديدهاى فرعون نهراسيده و به وحدانيت پروردگار اقرار کرده و جان خود را در اين راه نهادند در حالى که قبلا افرادى مشرک بوده و در محيطى شرک آلود بزرگ شده بودند.
ديدگاه مردان در پذيرش نقشها چقدر مىتواند موثر باشد؟
ديدگاه جامعه و مردان در گزينش نوع رفتار زنان اهميت بسيار دارد. همان گونه که عکس اين قضيه نيز اثبات شده است. يکى از مشکلات جامعه ما در امور آموزشى - فرهنگي، شکل آموزش ماست، عموما در امور فرهنگى ما شيوه آموزش يک سويه را بر مىگزينيم در صورتى که اگر مردان جامعه ما با نگرش توحيدى به زن آشنايى نداشته باشند زمينه مناسب جهت اجراى ارزشها فراهم نخواهد آمد، متاسفانه بسيارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحيحى از زن و منزلت حقيقى او ندارند، لذا شايد آموزش مردان در اين زمينه اساسىتر و مهمتر از آموزش زنان باشد. برخى از پسران ما نوع نگرش به زن را از تبليغات غربى مىآموزند، در حالىکه در اين ديدگاه، زن انسانى مادى تلقى مىشود که فقط بايد از او بهرهبردارى جنسى و بهرهکشى مادى کرد! با کمال تاسف برخى از زنان و دختران ما هم با قبول و پذيرش اين نگرش خود را انسانهايى تلقى مىکنند که بايد از سرمايه زيبايى و لطافت خود بيشترين استفاده اجتماعى را ببرند تا شايد بتوانند از اين طريق آيندهاى اميدوارکننده تر را براى خود رقم زنند!
تصور نمىکنيد قلت حجاب براى برخى به سبب ارضاى نياز درونى زنان باشد و گاهى شنيده مىشود که اين زنان مىگويند: چون دچار کسالت روحى هستيم به چهرهپردازى روى مىآوريم؟
خير. اگر اين بود شايد بخشى از افسردگى اينگونه زنان حل مىشد بلکه اين حرکت زن ندانسته براى ارضاى نياز ديگران است. تبليغات زنان را وا مىدارد تا با اصل گرفتن کارکرد طنازى خود فعاليت اجتماعىشان را سامان دهند در حالى که عوارض اين رفتار بيشتر گريبانگير خود زنان مىشود و احساس آزادگى و شخصيت را در آن خدشهدار مىسازد و آنان را از آنچه که بايد باشند و از آرمانها و مطلوبهاى خود دور و بيگانه مىسازند. زنان با جلوه زيبايى خود بهاى آن را طلب مىکنند زيرا غرامت سنگينى از شخصيت خود را در قبال آن مىپردازند. اگر در قبال اين جلوهگرى استقبالى از جانب مردان صورت نگيرد مىدانيد چه لطمهاى به روح و روان آنان وارد شده و چه آشفتگى و پريشانى بهسراغ آنان خواهد آمد؟ و به هر حال با گذر عمر و و ضعيت آشفته رقابت طنازى چنين امرى پيش خواهد آمد. امروزه به نظر مىرسد هيچ محيطى از نوسانات، نابهنگام روانى مصونيت ندارد حتى مراکز فرهنگى - آموزشي! جهان بازيچه عواطف زودگذر و سطحى انسانها شده است و گرفتار آن چيزى شده است که رهايى از آن جز بازگشت به معنويت راه ديگرى ندارد.
در مقابل هجمههاى بيگانه و روند شتاب آلود مدرنيته و بىتفاوتى نهادهاى فرهنگى چه بايد کرد آيا بايد دست روى دست گذاشت تا هرچه مىخواهد انجام گيرد؟
بعکس، من نااميد نيستم زيرا؛
يک) حجاب به علت انقلابى بودن، منطقى و عقلانى بودن و گره خوردن با باطن زنان يعنى حياء آن زمينه را دارد که اگر هر زمان برنامهريزان فرهنگى به خود آيند و برنامههاى مقطعي، يک بعدى و شعارى را کنار گذاشته و به درستى زنان را مورد خطاب خود قرار دهند، به صورت يک باور علمى - معنوى گسترش يابد و زنان پرچمدار و مبلغ آن گردند. حجاب مانند همه احکام دو بعد دارد؛ بعد “ظاهرى و مادي” و بعد “باطنى و معنوي” تا زمانى که بدون پشتوانه حمايت درونى بر بعد ظاهرى آن اصرار ورزند (اگرچه به صورت مقطعى پاسخ مناسب مىيابند” به صورت امر خودجوش نمىتواند در جامعه اقامه شود.
دو) حجاب جزء امورى است که ملت ما براى جهان حرف دارد، يکى از زيباترين، پرمحتواترين و عميقترين سخنان قرن، زير سوال بردن بهرهکشى زن در تمامى ديدگاههاى غيرالهى است که بازگشت از آن جز از طريق اشتراک مفاهيمى در شيوه ظاهرى متانتآميز زنان صورت ديگرى ندارد. لذا يکى از گفتمانهاى تمدنها در آينده حجاب زنان خواهد بود، تبليغات بينالمللى اثرات فرهنگى مثبتى در داخل خواهد نهاد.
سه) هنوز در کشور ما هيچ مرجع اجرايى مشخصى براى توسعه حجاب وجود ندارد، شايد به سبب آنکه هنوز پس از گذشت سى سال از انقلاب اسلامي، توسعه حجاب به صورت صحيح جزء اولويتهاى برنامههاى فرهنگى قرار نگرفته است.
چهار) مباحث زنان هنوز هم به عنوان مباحث تخصصى شمرده نمىشود به اين سبب هر فردى در برنامهريزى مباحث زنان خود را کارآمد مىداند. متاسفانه حتى داير کردن رشته مطالعات زنان کمک فاحشى به تخصصى شدن مباحث زنان ننموده است و با اين روند فعلى در آينده نيز موثر نخواهد بود. بويژه آنکه ما متخصص مباحث حجاب در جامعه بسيار کم داريم.
پنج) شايد در ميان احکام اسلامي، علنىترين، گستردهترين و نزديکترين حکم به ولايت را بتوان حجاب اسلامى دانست. اما متاسفانه تحقيق و تفحص در اين زمينه بسيار کم صورت پذيرفته است بويژه آنکه با وجودى که حجاب اسلامى به عنوان لباس کار و فعاليت زن مسلمان جزء مقولههاى تحقيق در علوم انسانى قرار مىگيرد بسيار بىتوجهى و کملطفى به آن صورت گرفته است و تحقيق در مورد حجاب را فقط در عرصه فقيه و علوم قرآنى محدود کردهاند.
شش) حجاب اسلامى قدرت زن مسلمان است. آنگونه که بسيارى از سياستمداران کهنهکار جهان به آن اذعان داشتهاند و سعى کردهاند انقلابهاى کشورهاى اسلامى را همچون ايران، الجزاير و .. از طريق کوبيدن حجاب زنان مسلمان، جدا کردن جوانان بويژه دختران از خانواده، تبليغات گسترده درخصوص توسعه منکرات و ... به سستى و رخوت بکشانند.ما حجاب را به گونهاى تبليغ کردهايم که از آن ضعف و زبونى زن برداشت مىشود، زنان را انسانهاى مستعد فساد، سست اراده، با انديشههاى خام تلقى کردهايم و بسياري، براى مقاومت در برابر اين تفکر و اثبات توان فکري، ارادى و عملى خود دست به اقداماتى زدهاند که گهگاه با ارزشها همخوانى نداشته است.زنان لشکر مخلص و پنهان خدا هستند و در صورت کسب آگاهى در آينده نزديک به دنبال حق غصب شده خود در دورى از ديدگاه دينى مراکز فرهنگى را زير سوال خواهند برد که باىذنب قتلت؟
اشاره: حجاب اسلامى و نحوه ارائه آن در يک جامعه اسلامى يکى از مباحثى است که همواره مورد دقت و تامل مردم و مسئولان فرهنگى کشور است. يافتن مظاهر بدحجابى يا عدم رعايت کامل حجاب در مجامع عمومى اين پرسش را مطرح مىسازد که چرا تا نهادينه شدن کامل اين امر دينى و اعتقادى فاصلههايى باقى مانده است؟ چرا پس از گذشت سىسال از انقلاب شکوهمند اسلامي، هنوز نيازمند تبيين، تبليغ و به کارگيرى روشهايى براى نهادينه کردن امرى هستيم که مىتواند سلامت جامعه را تضمين نمايد و از بروز بسيارى از آسيبهاى اجتماعى بکاهد؟ نقصان کجاست سيمين دختبهزادپور در گفتگو با صفحه بانو به مسئله حجاب اسلامى در کشور پرداخته است. به عقيده او حجاب اسلامى قدرت زن مسلمان است و به همين دليل از سوى استکبار مورد چالش قرار مىگيرد. کارشناس مسائل زنان در سازمان مديريت و برنامه ريزى معتقد است که جامعه ما حرفهاى بسيارى در مورد حجاب براى جهان دارد و حجاب اسلامى را يکى از گفتمانهاى آينده تمدنها مىداند.بهزادپور تاکيد مىکند که تا زمانى که مردان جامعه با نگرش توحيدى به زن آشنايى نداشته باشند زمينه مناسب جهت اجراى ارزشها فراهم نخواهد شد و اين در حالى است که متاسفانه بسيارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحيحى از زن و منزلت حقيقى او ندارند! اين محقق و پژوهشگر آموزش مردان را دراين زمينه اساسىتر و مهمتر از آموزش زنان مىداند. در اين مصاحبه به پرسشهاى زيادى در مورد علت بروز بدحجابى پاسخهاى روشنى داده شده است.
آيا بد حجابى يک آسيب اجتماعى است؟
در پاسخ به اين سوال ابتدا بايد آسيب اجتماعى را معنا کرد. بنا به تعريف، آسيب اجتماعى به نوعى عمل فردى يا جمعى گفته مىشود که در چهارچوب اصول اخلاقى و قواعد جمعى به صورت رسمى يا غير رسمى مورد رعايت قرار نگيرد و در نتيجه با منع قانونى يا قبح اخلاقى جامعه روبرو مىگردد.
بنا به اين تعريف، چون حجاب اسلامى در چهارچوب اخلاق دينى قرار مىگيرد. عدم رعايت آن نوعى آسيب اجتماعى ساده تلقى مىگردد. حال اين آسيب خود داراى مراتب و دستهبندىهاى خاصى است. عدم رعايت حجاب در کتاب اينجانب تحت عنوان “تحليل نوين پوشش” به صورت مبسوط بحث شده و از آن به عنوان يک تعارض اجتماعى ساده قلمداد شده است.
با اين تعريف، آيا اين آسيب ساده را مىتوان درمان يا پيشگيرى نمود؟
وضعيت موجود حجاب در جامعه ما تابع علل و عوامل بسيارى است که به صورت فعلى شکل گرفته است. از يک سو مسائل فردى از جمله ويژگىهاى جسمي، ذهني، روانى زنان در آن تاثير دارد و از سوى ديگر، شيوهنگرش به زن و تعليم و تربيت او در خانواده شبهاتى که در طول تاريخ در مورد زنان مطرح بوده در ذهن و روح و روان آنان تاثير گذاشته است از جمله عوامل فردى که در گزينش نوع رفتار آنان در جامعه موثر بوده است. مسئله دوم نظام شخصيتى فرد است. همه عواملى که در شکلگيرى شخصيت زنان در جامعه اثر مىگذارد در نوع رفتار و اعتقادات آنان موثر است. شکلگيرى شخصيت دخترانما به دور و جدا از شکلگيرى شخصيت پسران نيست و اين دو در يک تعامل و ارتباط قطعى قرار دارند. شايد به همين سبب باشد که مولاى متقيان علي(ع) در نامه 31 خود به فرزندشان از جمله نکات تربيتى که براى ايشان مطرح مىنمايند داشتن نوع نگرش صحيح به زنان (در مردان جامعه ) است. در اين نامه ويژگى داشتن غيرت صحيح در پسران را از جمله امور اساسى توسعه عفت و حيا در زنان بر مىشمارند و يکى از عوارض در رفتگى غرايز و بىرويگى رفتار دختران و جلوهگرى آنان را استفاده نا بجا از غيرت ذکر مىفرمايند. به هر حال آنچه که مورد تامل است اين امر است که نظام شخصيتى يک دختر بايد به گونهاى شکل گيرد که موجبات استقلال فکرى - فرهنگى او را براساس آموزههاى دينى فراهم آورد. تفکر دينى شکلگيرى شخصيت زنان را داراى لطايف و ويژگىهاى خاصى ذکر نموده است که در تعامل روحى عاطفى آنان نقش بسزايى دارد که بايد در نحوه تربيت دختران لحاظ نمود.
مسئله سوم، در سطح شخصيتى ويژگى موقعيتى و يا فرايند اجتماعى شدن زنان از زمان بلوغ است. جامعه ما به اين مسئله دقيق نيست که پرورش زنان به صورت انسانهايى تحقير شده يا حتى با احساس محروميت و يا مظلوميت نمىتواند بار سنگين رسالت تبليغ دين را در قالب حجاب اسلامى به درستى بر دوش کشد. به شيوه اجتماعى شدن زنان از دوران بلوغ نه توجهى از سوى والدين و مراکز فرهنگى مىشود و نه ما دختران خود را براى ورود به اين مرحله مهم زندگى آماده مىکنيم. اين امور زمينهساز عدم درک هويت جنسى به صورت صحيح در دختران ما است. دختران ما بلوغ را به عنوان سرفصل زندگى اجتماعى خود درک نمىکنند و ما فقط بلوغ را براى قوانين مدنى و کيفرى و عبادى درک کردهايم و اين مرحله و ويژگىآن را وارد متن زندگى خود نکردهايم و گاه حتى با درک اين مرحله دچار تعارض بودهايم که آيا يک دختر 9 ساله مىتواند اعمال عبادى چون نماز، روزه، حجاب را انجام دهد؟
ما دختران خود را تا سنين 18 سالگى بچه فرض مىکنيم و با همان روش کودکى با آنان برخورد مىکنيم. در حالى که در جامعه عقيدتى اسلامي، دختر 9 ساله عضو موثر، فعال و پوياى جامعه اسلامى است که مستقيما مورد خطاب خداى متعال قرار گرفته است. ما گرچه تفاوت رشد عقلانى دختر و پسر را در کودکى درک مىکنيم اما چون داراى يک روش تربيتى واحد هستيم يا دختران را به عقب مىکشيم تا ديرتر از پسران رشد خود را درک کنند، يا آنان را همپاى پسران به شيوههاى تعقلى زندگى وارد نمىکنيم و به شکلگيرى زندگى تعقلى آنان ضربه مىزنيم. دختران ما براساس آنچه که ما آنان را خطاب مىکنيم شخصيت خود را تطبيق داده و شکل مىدهند و عمل دختران ما همان القايى است که در کودکى و مرحله اجتماعى شدن آنان به آنان آموختهايم.
سطح ميانى موثر در شکلگيرى شخصيت زنان، نارسايى نهادهاى اجتماعى است. نارسايى ساختار و کارکرد خانواده که امروزه دچار بحرانهاى مختلف بوده و به وسيله دسيسههاى علمى جهاني! نظارت والدين از فرزندان را حذف کرده و به رسانهها، مراکز فرهنگى و مکتوبات و ... سپرده است تا با برنامهريزىهاى جهانى به سوى دهکده بىهويتى سوق داده شوند. و از والدين انسانهايى خدوم و خنثى ساخته که فقط مايحتاج طلبکارانه فرزندان را فراهم آورند. براى اينکه شتاب تغييرات ارزشى در جامعه را متوقف نسازند، پشتوانهاى حمايتى چون خانواده را براى جوانان حذف کرده است! نارسايى ساختار نهادهاى رسمى ديگر همچون رسانهها، مدارس، دانشگاهها که تزکيه را از خود حذف نموده و فقط به تعليم، آن هم به شکل وارداتى مبادرت مىورزند. اگر اين امر در سطح کلان، نارسايى نظامهاى اجتماعى (توسعه موارد سوء اخلاقي، تبعيض و ...)، نظام فرهنگى (تعارض سنتها با مدرنيته) نظام سياسى (حاکميت مردمسالارى زومدارى و .. )، نظام اقتصادى (بيکارى و ...) همراه گردند آن زمان مىتوان گفت که ما با يک آسيب اجتماعى جدى روبرو خواهيم بود.
آيا آسيبهاى اجتماعى ساده قابليت درمان يا پيشگيرى دارند؟
آسيبهاى اجتماعى با وجود تنوع چون امورى قانونمند هستند. قابليت کنترل دارند و چون قابليت کنترل دارند قابل درمان يا پيشگيرى هم قبل از توسعه هستند! اما اين امر منوط به شناخت دقيق و واقعى آنها در شيوه پيدايش روش گسترش و شکلگيرى آنها دارد.امروزه يکى از ويژگىهاى کارايى هر نظامى را قدرت کنترل آسيبهاى اجتماعى آن مىدانند. آسيبهاى اجتماعى جزء پيامدهاى قطعى امور توسعه نيستند. اما خلل در برنامهريزى صحيح توسعه مىتواند به بروز گسترش آنها دامن زند. آنچنان که مطرح شد ظهور جدى آسيب زمانى است که سه سطح خرد (فردي) مياني(نهادها) و کلان (ناکارآمدى نظامها) به هم متصل شوند! در مورد وضعيت فعلى حجاب بخشى از آن تابع هجمههايى فرهنگى بيگانه است که با دقت و ظرافتهاى هنرى جهت ضربه زدن به ارزشهاى دينى صورت مىپذيرد و بخش ديگرى از آن، ورود بىرويه عوامل و ابزار مدرنيته است که وارد کشور ما شده و به همراه خود فرهنگى را گسترش مىدهد که به سختى مىتوان ارزشهاى اخلاقى دينى را با آن هماهنگ کرد.
وجود اين تعارضهاى ساده در جوانان در زمينه فرهنگى نشان دهنده چيست؟
حقيقت اين است که جوانان ما در ايام سوگوارى و يا اعياد، همراهى عجيبى را با ارزشهاى دينى بروز مىدهند به گونهاى که عمق بروز احساسات آنان که همه را متاثر مىکند اين امر مىرساند که ما در عمق احساس و محبت دينى چيزى کم نداريم. اما کارکردهاى غلط بخشهايى از نظام بروز کجروىهايى را به صورت عينى در آنان مساعد مىکند. به هر حال بروز رفتارهايى که مورد تائيد اخلاق دينى در جامعه نيست، نشان دهنده انرژىهاى هرز رفته جوانان در محيط اجتماعى بوده و علائمى براى درک ضعف در حوزههاى عمومى جامعه است که اين حوزهها نتوانستهاند رابطه جوانان را با بخشهاى رسمى و متفکرانه جامعه به خوبى برقرار سازند. بسيارى از مسئولين گاه دچار تعجب مىشوند که چرا دختران ما در جامعه با اين هيبت ظاهر مىشوند؟ در حالى که آنان توجه نمىکنند که اين وضعيت پاسخى است که مردم توانستهاند اينگونه خود را با برنامههاى آنان هماهنگ سازند.
زيرا ارزشها، امورى هستند که در ذهن و باور مردم نقش بسته و مردم آگاهانه يا ناآگاهانه آن را پذيرفتهاند و براساس آن رفتار نموده و تصميم مىگيرند. بخش اعظم اين نظام ارزشى از طريق برنامهريزى فرهنگى به مردم القا مىشود و فرد در مقابل نظام تبليغى بدون مقاومت آن را مىپذيرد.
تبليغ فرايندى آگاهانه است که مديريت فرهنگى از طريق آن، نوع نگرش، نظر و احساس خود را در قالب پيام به مردم مىرساند. جامعه با نظام تبليغى خود، الگويى را مىسازد که براساس آن مفاهيم حکومتى را منتشر کرده و تعامل با حکومت را به مردم مىآموزد تا مردم ظاهر، زندگي، کار و فعاليت خود را با آنها تنظيم نمايند. هر حکومتى براساس نظام ارزشى خود به مردم آموزش مىدهد که چگونه با او رفتار کنند. در نظام تبليغي، هر فرد نقشى را مىپذيرد که به او القا مىشود.
آيا در اين رابطه اراده فردى نقشى موثر نداشته و فرد انسانى بىاراده در دست برنامهريزان است؟
خير. گرچه تمامى عوامل محيطى حتى خانوادگى در شکلگيرى شخصيت فرد موثر بوده و گاه تعيين کننده مىباشد، اما اراده فردى نقشى اساسىتر ايفا مىکند. در طول تاريخ همواره ما چهرههايى را مشاهده کردهايم که با وجود آنکه در يک محيط نامساعد خانوادگى يا محيطى پرورش يافتهاند، اما زمانى که در معرض درخشش نور ايمان قرار گرفتهاند به کلى مسير زندگى خود را تغيير داده و موحد شدهاند. از جمله اين افراد آسيه همسر فرعون، فضيل و بسيارى از شخصيتهاى ممتازى است که در صدر اسلام در اثر بارقه ايمان به خيل مشتاقان اهلبيت پيوستهاند. و از جمله شخصيتهاى قرآنى که اثباتگر نقش اساسى ارادهاند. ساحران زمان فرعون هستند. آنان به محض ديدن معجزه حضرت موسى علىرغم تهديدهاى فرعون نهراسيده و به وحدانيت پروردگار اقرار کرده و جان خود را در اين راه نهادند در حالى که قبلا افرادى مشرک بوده و در محيطى شرک آلود بزرگ شده بودند.
ديدگاه مردان در پذيرش نقشها چقدر مىتواند موثر باشد؟
ديدگاه جامعه و مردان در گزينش نوع رفتار زنان اهميت بسيار دارد. همان گونه که عکس اين قضيه نيز اثبات شده است. يکى از مشکلات جامعه ما در امور آموزشى - فرهنگي، شکل آموزش ماست، عموما در امور فرهنگى ما شيوه آموزش يک سويه را بر مىگزينيم در صورتى که اگر مردان جامعه ما با نگرش توحيدى به زن آشنايى نداشته باشند زمينه مناسب جهت اجراى ارزشها فراهم نخواهد آمد، متاسفانه بسيارى از مردان جامعه ما هنوز برداشت صحيحى از زن و منزلت حقيقى او ندارند، لذا شايد آموزش مردان در اين زمينه اساسىتر و مهمتر از آموزش زنان باشد. برخى از پسران ما نوع نگرش به زن را از تبليغات غربى مىآموزند، در حالىکه در اين ديدگاه، زن انسانى مادى تلقى مىشود که فقط بايد از او بهرهبردارى جنسى و بهرهکشى مادى کرد! با کمال تاسف برخى از زنان و دختران ما هم با قبول و پذيرش اين نگرش خود را انسانهايى تلقى مىکنند که بايد از سرمايه زيبايى و لطافت خود بيشترين استفاده اجتماعى را ببرند تا شايد بتوانند از اين طريق آيندهاى اميدوارکننده تر را براى خود رقم زنند!
تصور نمىکنيد قلت حجاب براى برخى به سبب ارضاى نياز درونى زنان باشد و گاهى شنيده مىشود که اين زنان مىگويند: چون دچار کسالت روحى هستيم به چهرهپردازى روى مىآوريم؟
خير. اگر اين بود شايد بخشى از افسردگى اينگونه زنان حل مىشد بلکه اين حرکت زن ندانسته براى ارضاى نياز ديگران است. تبليغات زنان را وا مىدارد تا با اصل گرفتن کارکرد طنازى خود فعاليت اجتماعىشان را سامان دهند در حالى که عوارض اين رفتار بيشتر گريبانگير خود زنان مىشود و احساس آزادگى و شخصيت را در آن خدشهدار مىسازد و آنان را از آنچه که بايد باشند و از آرمانها و مطلوبهاى خود دور و بيگانه مىسازند. زنان با جلوه زيبايى خود بهاى آن را طلب مىکنند زيرا غرامت سنگينى از شخصيت خود را در قبال آن مىپردازند. اگر در قبال اين جلوهگرى استقبالى از جانب مردان صورت نگيرد مىدانيد چه لطمهاى به روح و روان آنان وارد شده و چه آشفتگى و پريشانى بهسراغ آنان خواهد آمد؟ و به هر حال با گذر عمر و و ضعيت آشفته رقابت طنازى چنين امرى پيش خواهد آمد. امروزه به نظر مىرسد هيچ محيطى از نوسانات، نابهنگام روانى مصونيت ندارد حتى مراکز فرهنگى - آموزشي! جهان بازيچه عواطف زودگذر و سطحى انسانها شده است و گرفتار آن چيزى شده است که رهايى از آن جز بازگشت به معنويت راه ديگرى ندارد.
در مقابل هجمههاى بيگانه و روند شتاب آلود مدرنيته و بىتفاوتى نهادهاى فرهنگى چه بايد کرد آيا بايد دست روى دست گذاشت تا هرچه مىخواهد انجام گيرد؟
بعکس، من نااميد نيستم زيرا؛
يک) حجاب به علت انقلابى بودن، منطقى و عقلانى بودن و گره خوردن با باطن زنان يعنى حياء آن زمينه را دارد که اگر هر زمان برنامهريزان فرهنگى به خود آيند و برنامههاى مقطعي، يک بعدى و شعارى را کنار گذاشته و به درستى زنان را مورد خطاب خود قرار دهند، به صورت يک باور علمى - معنوى گسترش يابد و زنان پرچمدار و مبلغ آن گردند. حجاب مانند همه احکام دو بعد دارد؛ بعد “ظاهرى و مادي” و بعد “باطنى و معنوي” تا زمانى که بدون پشتوانه حمايت درونى بر بعد ظاهرى آن اصرار ورزند (اگرچه به صورت مقطعى پاسخ مناسب مىيابند” به صورت امر خودجوش نمىتواند در جامعه اقامه شود.
دو) حجاب جزء امورى است که ملت ما براى جهان حرف دارد، يکى از زيباترين، پرمحتواترين و عميقترين سخنان قرن، زير سوال بردن بهرهکشى زن در تمامى ديدگاههاى غيرالهى است که بازگشت از آن جز از طريق اشتراک مفاهيمى در شيوه ظاهرى متانتآميز زنان صورت ديگرى ندارد. لذا يکى از گفتمانهاى تمدنها در آينده حجاب زنان خواهد بود، تبليغات بينالمللى اثرات فرهنگى مثبتى در داخل خواهد نهاد.
سه) هنوز در کشور ما هيچ مرجع اجرايى مشخصى براى توسعه حجاب وجود ندارد، شايد به سبب آنکه هنوز پس از گذشت سى سال از انقلاب اسلامي، توسعه حجاب به صورت صحيح جزء اولويتهاى برنامههاى فرهنگى قرار نگرفته است.
چهار) مباحث زنان هنوز هم به عنوان مباحث تخصصى شمرده نمىشود به اين سبب هر فردى در برنامهريزى مباحث زنان خود را کارآمد مىداند. متاسفانه حتى داير کردن رشته مطالعات زنان کمک فاحشى به تخصصى شدن مباحث زنان ننموده است و با اين روند فعلى در آينده نيز موثر نخواهد بود. بويژه آنکه ما متخصص مباحث حجاب در جامعه بسيار کم داريم.
پنج) شايد در ميان احکام اسلامي، علنىترين، گستردهترين و نزديکترين حکم به ولايت را بتوان حجاب اسلامى دانست. اما متاسفانه تحقيق و تفحص در اين زمينه بسيار کم صورت پذيرفته است بويژه آنکه با وجودى که حجاب اسلامى به عنوان لباس کار و فعاليت زن مسلمان جزء مقولههاى تحقيق در علوم انسانى قرار مىگيرد بسيار بىتوجهى و کملطفى به آن صورت گرفته است و تحقيق در مورد حجاب را فقط در عرصه فقيه و علوم قرآنى محدود کردهاند.
شش) حجاب اسلامى قدرت زن مسلمان است. آنگونه که بسيارى از سياستمداران کهنهکار جهان به آن اذعان داشتهاند و سعى کردهاند انقلابهاى کشورهاى اسلامى را همچون ايران، الجزاير و .. از طريق کوبيدن حجاب زنان مسلمان، جدا کردن جوانان بويژه دختران از خانواده، تبليغات گسترده درخصوص توسعه منکرات و ... به سستى و رخوت بکشانند.ما حجاب را به گونهاى تبليغ کردهايم که از آن ضعف و زبونى زن برداشت مىشود، زنان را انسانهاى مستعد فساد، سست اراده، با انديشههاى خام تلقى کردهايم و بسياري، براى مقاومت در برابر اين تفکر و اثبات توان فکري، ارادى و عملى خود دست به اقداماتى زدهاند که گهگاه با ارزشها همخوانى نداشته است.زنان لشکر مخلص و پنهان خدا هستند و در صورت کسب آگاهى در آينده نزديک به دنبال حق غصب شده خود در دورى از ديدگاه دينى مراکز فرهنگى را زير سوال خواهند برد که باىذنب قتلت؟