نویسنده: محمد سرافراز
جنبش طالبان قبل از آنكه در سپتامبر سال 1996م.، بر كابل سیطره یابد، ادعا داشت كه نمیخواهد بر افغانستان حكومت كند، بلكه خواهان خلع سلاح گروههای مسلح و جنبشهای درگیر است و میخواهد زمینهی روی كارآمدن حكومتی را كه نمایندهی اكثریت مردم افغان باشد، هموار كند. طالبان براساس این موضوع، نمایندگانی به كشورهای اروپایی، آمریكا و سازمان ملل متحد فرستاد تا آنها را مطمئن كند كه قصد تشكیل حكومت در افغانستان ندارد. (1)
ملامحمد غوث كه بعدها وزیر امور خارجهی حكومت طالبان شد، و شیر محمد عباس كه معاون وزیر امور خارجهی این حكومت شد، كسانی بودند كه به كشورهای اروپایی اعزام شدند تا به این مهم بپردازند.
زمانی كه جنبش طالبان بر كابل سیطره پیدا كرد، ملامحمد غوث، نخستین وزیر امور خارجهی حكومت طالبان، با معاون رئیس سازمان كنفرانس اسلامی دیدار كرد و در آن هنگام از وی در خصوص نقض عهد و پیمانها از جانب این جنبش در زمینهی برپایی حكومت در كابل سؤال شد و ملاغوث در پاسخ گفت: «ما چگونه میتوانستیم حكومت را به دیگران بسپاریم در حالی كه از زمان آغاز تحریك طالبان تا فتح كابل چهار هزار طالب به شهادت رسیدهاند.» (2)
از آنجا كه جنبش طالبان در ابتدا این گونه وانمود نكرد كه به طور كلی تمام تعهدات خود را زیرپا گذاشته است، لذا هنگام انتصاب مسئولان در مراكز و نهادهای حكومتی، به آنها عنوان «سرپرست» میدادند و این وجه تسمیه حتی شامل ملامحمدعمر و تمام اعضای حكومت طالبان نیز شد.
به نظر میرسد كه جنبش طالبان میخواست به محافل جهانی بگوید كه این حكومت، حكومتی موقت است و طالبان برای مصالحه و تشكیل حكومتی كه نمایندهی طیفهای سیاسی مختلف افغانستان باشد، آماده است. اما بعد از گذشت چند ماه و پس از تغییراتی كه این جنبش در دستگاه حكومتی به وجود آورد، ملامحمد ربانی «رئیس الوزراء» شد و حكومت طالبان از كابینهی سرپرست (شورای سرپرستی) به كابینهی دائمی تبدیل شد.
1.نظام اندیوالی
وجه تمایز حكومت طالبان از سایر حكومتهای جهان، اجرای نظام «اندیوالی» است كه در زبان پشتون به مجموعهای اطلاق میشود كه به صورت هماهنگ، دوستانه و «اندیوال» با هم فعالیت میكنند.«اندیوال» واژهای است به معنی چیزی فراتر از دوستی و علاقهی شدید و تا حد عبادت شخص یا رهبر، به این ترتیب، در این نظام جایگاهی برای تخصص و تجربه وجود ندارد. یعنی رهبر گروه میتواند وزیر، والی و فرمانده نظامی باشد كه تمام قدرتها در او جمع میشود و به شناخت یا مبنا قرار دادن درجههای نظامی كه فرد به واسطهی آن در فلان گردان یا لشكر و... ارتقا یافته، نیازی نیست. بلكه مسئلهی مهم وابستگی و گرایش به شخصی معین (وابستگی به هر اندیوال) است.
به این ترتیب، كسی كه میخواهد به مجموعهای ملحق شود، باید وفاداری خود را به رهبری معین، مشخص كند كه در این صورت افكار و گرایشهای آن فرد برای مجموعه مشخص میشود. چنانچه منصبی از یك شخص به شخصی دیگر در این حكومت انتقال داده شود، اندیوالیها نیز همراه او به مناصب جدید انتقال مییابند، یعنی این منصبها را انتخاب میكنند، بدون آنكه این امر از جانب حكومت صورت بگیرد.
نظام اندیوالی طالبان تابع قوانین حكومتی نبود و به هیچ نظام حكومتی متداولی شباهت ندارد و ساختار آن با ساختار سایر نظامها متفاوت است. هیچ هماهنگی بین اندیوالیها و حكومت وجود نداشت و این امر فقدان وجود خطوط و برنامههای شفاف برای توسعهی نظام حكومتی در نزد طالبان را برای ما روشن میسازد، زیرا هیچ تلاشی برای ایجاد تغییر یا اصلاحات در طول سلطهی پنج سالهی طالبان بر افغانستان دیده نمیشود.
به عنوان مثال بارها مسئلهی ضرورت استفاده از لباس رسمی برای نیروهای نظامی مطرح شد، بویژه اینكه شناخت افراد پلیس و كسانی كه در این مسیر فعالیت می كردند، جز از طریق لباس رسمی امكان پذیر نبود، اما طالبان حتی با استفاده از لباس رسمی برای پلیس اقدام به حل این مشكل نكردند. یكی از نتایج این سهل انگاری این بود كه برخی از این وضعیت سوء استفاده كردند و به نام طالبان به آزار و اذیت مردم پرداختند.
یكی از مشكلاتی كه حكومت طالبان، به علت پیروی از نظامی خاص، با آن مواجه بود و درصدد حل و فصل آن برنیامد، مسافت بین كابل و قندهار بود؛ زیرا قندهار پایتخت طالبان بود، ولی قوای مجریه و قضائیه در كابل بود و دستورهای مهم از جانب ملاعمر در قندهار صادر میشد و مسئولان مستقر در كابل، زمانی كه مسئلهای نیازمند بحث و تبادل نظر بود، نمیتوانستند به نتیجهی لازم برسند. لذا دوری مسافت، اتخاذ تصمیم در موعد مشخص را همواره با مشكل روبه رو میكرد.
2.ساختار تشكیلاتی
ملاعمر، رهبر طالبان، ملقب به امیرالمؤمنین بود و «شورای حكومتی موقت» كه ده عضو داشت، در كنار شورای عالی و مشاوران پاكستانی و عرب در قندهار حكومت طالبان را اداره میكردند. زیرا جنبش طالبان در ابتدای ظهور از طریق شوراهای مختلف اداره میشد.اما چند نهاد در ایجاد ساختار تشكیلاتی جنبش طالبان و در ادارهی امور «امارت افغانستان» نقش مهمی ایفا كردند كه عبارتاند از:
الف. شورای عالی
شورای عالی یكی از مهمترین مراكز تصمیم سازی محسوب میشد و ده عضو داشت كه شش تن از آنها پشتون درّانی بودند و یك عضو، یعنی مولوی سید غیاث الدین، از قوم تاجیك بود. بعد از سیطره بر كابل، اكثر اعضای این شورا عهده دار پستهای حكومتی شدند و این شورا به تدریج منحل شد و ملاعمر از اختیارات مطلق برخوردار گردید.ب.شورای دارالافتاء
اختیارات سیاسی و دینی از جانب این شورا مشخص میشد. این شورا پنج عضو دائمی داشت و ملامحمد عمر در رأس آن بود، اما اسامه بن لادن، دكتر علیشاه ولی (پاكستانی)، نظام الدین شامیزی (پاكستانی)، ژنرال حمید گل (پاكستانی) و عبدالعلی دیوبندی (افغانی) اعضای این شورا بودند.در غیاب ملاعمر، نورمحمد ثاقب، وزیر دادگستری و قاضی القضات طالبان، به نیابت از وی در جلسهی شورا حاضر میشد. در غیاب اسامه بن لادن، نیز عبدالباسط (مصری) به نمایندگی از وی در جلسات شورا شركت میكرد. این شورا برای تصمیم گیری در خصوص امور مربوط به سیاست خارجی، داخلی و نظامی صاحب اختیار بود.
ج.شورای سرپرستی (هیئت وزرا)
این شورا هفده عضو داشت كه هشت تن از آنها پشتون درانی، سه تن پشتون غلجانی و دو تن از دیگر طوایف بودند. هیئت وزرا معروف به «شورای كابل» مسئول مسائل روزمرهی مربوط به شهر كابل و جبههی نظامی این شهر بود. تصمیمهای مهم از جانب شورای قندهار اتخاذ میشد. این شورا تصمیمات شورای كابل را در صورت لزوم لغو میكرد و رئیس آن در برخی اوقات ملامحمد ربانی بود.3.مشكلات اداری
مشكل بزرگی كه بعد از استقرار طالبان در كابل و تشكیل حكومت در آنجا ظاهر شد، این بود كه آنها از روستا آمده بودند و با زندگی شهری و شهرنشینی فاصلهی بسیار زیادی داشتند. طالبان در روستاها و حتی در شهرهای واقع در مناطق پشتون نشین كه اغلب آنها از نظر بافت اجتماعی همچنان روستایی بودند، با مشكل روبرو نبودند، اما بعد از سیطره بر كابل، پایتخت افغانستان، در زمینهی اجرای قوانین در جامعهی مدنی كابل كه ارزشها و آداب و رسوم خاص و متفاوت از آداب و رسوم روستایی داشت، با مشكل مواجه شدند.به عنوان مثال، قبل از سلطهی طالبان، زن افغان از حق تحصیل و اشتغال برخوردار بود و همچنین تلویزیون مشاهده میكرد، به خارج از منزل میرفت و بدون قید و بند و با آزادی لباس میپوشید. اما حكومت طالبان این حقوق را از زنان سلب و آنها را از تحصیل و اشتغال محروم كرد. این قیدوبندها تنها به زنان محدود نمیشد، بلكه مردان را نیز دربرمیگرفت. به عنوان مثال مرد حق نداشت محاسن خود را بتراشد یا حتی كوتاه كند. از سوی دیگر، افراد غیرمتخصص وارد دستگاههای حكومتی شدند، اما مناصب مهم و حساس تنها به كسانی محول میشد كه به نوعی با ملامحمد عمر مرتبط بودند.
در ابتدای حكومت طالبان، هیچ ارتباط تلفنی بین كابل یا قندهار با جهان خارج وجود نداشت و به همین علت، پاكستان در آن زمان خطوط تلفنی از پیشاور و كویته به كابل و قندهار اختصاص داد تا از طریق آن با جهان خارج تماس برقرار كنند و پس از آن طالبان از خدمات ارتباطی ماهوارهای از طریق سرویس «تلفن ثریا» برخوردار شدند.
چنانچه در مسائل مهم و محرمانه نیاز به صدور دستور مسئولان بود، به دلیل خرابی راه بین كابل و قندهار زمان زیادی طول میكشید تا دستورها از ملاعمر در قندهار دریافت شود.
حكومت طالبان در ابتدا تابع مجلس شورا بود، اما این مجلس بعد از ورود طالبان به كابل و سیطرهی مستقیم بر آن منحل شد و این گروه دستورها را از آن پس از ملاعمر دریافت میكرد.
به هر حال، طالبان به این نتیجه رسیدند كه میتوان از وجود بسیاری از نهادهای دولتی بینیاز شد و حتی وجود بسیاری از ارگانهای دولتی به اعتقاد آنها بیفایده بود. به همین علت، طالبان بسیاری از مؤسسات و نهادهای دولتی را منحل و كاركنان این نهادها را اخراج كردند. علاوه بر این- بدون هیچ توجیهی- زنان افغان را از حق داشتن شغل و اشتغال محروم كردند و این امر موجب افزایش شدید بیكاری شد.
این جنبش فعالیتهای اداری نهادهای دولتی را كه از ركود رنج میبردند، فلج كرد و كار به جایی رسید كه حتی كاركنان این نهادها نمیدانستند كه در ساعت اداری چه كاری باید انجام دهند. از سوی دیگر پایین بودن میانگین حقوق ماهیانه، كارمندان را ناچار كرد كار خود را رها كنند و به كارهای دیگر رو بیاورند كه این امر باعث اخلال در دستگاههای دولتی شد.
پینوشتها:
1.مژده، وحید. افغانستان و پنج سال سلطهی طالبان، پیشاور (پاكستان)، انتشارات میوند، 2002 (1381)، ص71.
2.همان، ص20.
سرافراز، محمد، (1390)، جنبش طالبان از ظهور تا افول، تهران، انتشارات سروش