عملكرد فرهنگی و اجتماعی جنبش طالبان

براساس آمارهای سال 1996م.، سازمان ملل متحد، 158 مدرسه تنها در كابل فعال بود و 11208 معلم زن و مرد در این مدارس تدریس می‌كردند و شمار معلمان زن 7793 نفر بود. این مدارس بیش از صد هزار دانش آموز دختر
يکشنبه، 29 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
عملكرد فرهنگی و اجتماعی جنبش طالبان

 عملكرد فرهنگی و اجتماعی جنبش طالبان
 

 

نویسنده: محمد سرافراز




 

1.حقوق زن

براساس آمارهای سال 1996م.، سازمان ملل متحد، 158 مدرسه تنها در كابل فعال بود و 11208 معلم زن و مرد در این مدارس تدریس می‌كردند و شمار معلمان زن 7793 نفر بود. (1) این مدارس بیش از صد هزار دانش آموز دختر داشت. به گفته‌ی آقای حسن‌یار، رئیس پیشین دانشگاه كابل، چهار هزار دانش آموز دختر در دانشگاه مشغول تحصیل بودند و اغلب به درجات بالاتر از پسرها دست می‌یافتند.
همچنین بسیاری از زنان افغان مشغول طبابت و پرستاری در بیمارستان‌ها بودند و بسیاری كارهای دیگر را در این اماكن انجام می‌دادند. علاوه بر این بسیاری از خانواده‌هایی كه سرپرست خود را در جنگ از دست دادند، زنان سرپرستی آنان را عهده‌دار شده بودند؛ زیرا زنان برای تأمین هزینه‌های این خانواده‌ها از منزل خارج می‌شدند و كار می‌كردند و خلاصه اینكه موجب ادامه‌ی حیات این خانواده‌ها بودند.
حكومت طالبان نخستین بیانیه‌ی خود را در خصوص زنان با این محتوا صادر كرد: «برای جلوگیری از انحراف و وجود زنان بی‌حجاب و پوشش، هیچ راننده ای حق ندارد زنی را سوار كند كه پوششی به تن داشته باشد كه صورتش پیدا باشد یا پوششی داشته باشد كه زیبایی‌هایش نمایان گردد و یا اینكه یكی از محارمش همراهش نباشد. در غیر این صورت، راننده‌ی متخلف و نیز همسر زن متخلف مجازات می‌شوند.» (2)
با توجه به منع شدن دختران از تحصیل، صدها مدرسه در منازل افتتاح گردید و چنانچه طالبان به طور اتفاقی از وجود چنین مدارسی باخبر می‌شدند، مسئولان آن را مجازات می‌كردند.
به علت مخالفت داخلی و خارجی با سیاست طالبان در قبال زنان، ملاعمر گفت: «زنان افغان از زندگی آرام، شرافتمندانه و امنی در سایه‌ی حكومت طالبان كه احكام خود را از شریعت اسلامی الهام می‌گیرد، برخوردار هستند، زیرا این حكومت حقوق زن را مطابق اسلام رعایت می‌كند.» (3)
در نتیجه‌ی سخت گیری‌های حكومت طالبان در خصوص اشتغال زن به طبابت، مشكلات زیادی در بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها به وجود آمد، چرا كه پزشكان مرد حق معاینه‌ی بیماران زن را نداشتند و به این ترتیب رهبر طالبان و وزیر بهداشت وقت، مجبور شدند لایحه‌ای مشتمل بر یازده حكم مخصوص پزشكان زن كارمند، در اكتبر سال 1996م. امضا كنند. (4)
به این ترتیب، باب فعالیت زنان در عرصه‌ی پزشكی و طبابت گشوده شد، البته مشروط بر اینكه زن و مرد جدا از هم باشند. همچنین به پزشكان مرد اجازه داده شد بیماران زن را معاینه كنند، به شرط آنكه یكی از محارم بیمار همراهش باشد و پزشك و بیمار هر دو پوشش كامل اسلامی داشته باشند.
دو دیدگاه در تفسیر سخت گیری‌های حكومت طالبان نسبت به اشتغال زنان افغان به شرح ذیل وجود دارد:

اول:

اینكه طالبان خواستند آداب و رسوم قبیله‌ای خود را در قالبی اسلامی پیاده و آن را به جامعه‌ی افغان تحمیل كنند.

دوم:

این سخت گیری‌ها عبارت بود از طرح و برنامه ای برای تحمیل سیاستهایشان از طریق تحمیل احكام به همه‌ی مردم برای تنگ كردن عرصه به معارضین و از میان برداشتن آنها.
اما واقعیت این است كه اجرای احكام اسلامی براساس دیدگاه طالبان بهانه‌ای بود برای مستحكم‌تر كردن سیطره بر كشور و ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه‌ی افغان. در خصوص رعایت حقوق زنان و بازگشایی مدارس دخترانه از ملاعمر نقل شده است كه «ادامه‌ی تحصیل زنان در مدارس و دانشگاهها یعنی اجرای سیاست كفر و ترویج فساد و پستی در افغانستان.» (5)
ملاعبدالحكیم مجاهد، سفیر طالبان در پاكستان، نیز در این زمینه از ملاعمر حمایت كرد و گفت: «ارتش و نیروهای پلیس در حكومت ما از مناطقی داوطلب شده اند كه آداب و رسوم تاریخی خود را حفظ كرده‌اند، آنها معتقدند كه فرستادن دختران به مدرسه امری شرم آور است.» (6)
همان طور كه گفتیم، عده‌ای عقیده دارند هدف از این سیاست طالبانی تحمیل آداب و رسوم قبیله‌ای به مردم در قالب اسلامی بود. عده‌ای دیگر نیز عقیده دارند كه این امر طرحی سیاسی است كه حكومت‌های استبدادی برای سیطره‌ی بیشتر بر اوضاع اجتماعی جامعه به آن متوسل می‌شوند.
به هر حال اگر این دیدگاه و نگرش را بپذیریم، باید اذعان كنیم كه طالبان برای تحكیم جایگاه خود و سیطره بر اوضاع كشور از این شیوه‌ها استفاده می‌كردند تا به تدابیر و اقدامات سركوبگرانه‌ی خود در حق جامعه جنبه مشروعیت ببخشند و یا اینكه این تدابیر و اقدامات خود را به شریعت اسلامی ربط دهند تا به این طریق خلأ قوانین مدنی را در جامعه مرتفع سازند.

2.نقش پلیس دینی حكومت طالبان

حكومت طالبان، مركزی برای پرداختن به امر معروف و نهی از منكر تأسیس كرد تا بر اوضاع اجتماعی مسلط شود و آراء و افكار دینی خود را به جامعه‌ی افغان تحمیل كند. با تصمیم ملامحمد عمر این مركز به وزارتخانه تبدیل شد و نیروهای این وزارتخانه «پلیس دینی» نامیده شدند. نیروهای این وزارتخانه به صورت پیاده یا سواره با حمل پرچم‌های سفید اقدام به گشت زنی در شهر می‌كردند. آنها سد راه مردان می‌شدند تا محاسن آنها را اندازه بگیرند و محاسبه كنند كه از حد لازم كمتر است یا نه، زنان را بازجویی می‌كردند و به آنها در خصوص حجاب آگاهی و هشدار می‌دادند. این نیروها حتی مشاهده‌ی تلویزیون را هم منع می‌كردند. آنها همچنین استخرها و حمام‌های زنانه را تعطیل كردند. (7) و به شناسایی مدارسی كه به صورت محرمانه در منازل برای دختران تأسیس می‌شد، پرداختند، حد قطع دستان دزدان را احیا كردند و مجرمان را در ملأ عام شلاق زدند و هر نوع تصویربرداری را ممنوع كردند.
«رادیو شریعت» ‌در خصوص گذاشتن ریش و تراشیدن آن بیانیه‌ای خطاب به مردان با این مضمون پخش كرد: «مردان مسلمان هم وطن، ریش بگذارید تا دست كم اندازه‌ی آن از یك وجب كمتر نباشد؛ زیرا تراشیدن ریش از گناهان كبیره است.» (8)
پلیس دینی بدترین شیوه‌ها را برای مقابله با كسانی كه به این امر بی‌توجهی می‌كردند، به كار می‌گرفت. نیروهای پلیس دینی طی دو روز پانصد مرد را به علت رعایت نكردن قوانین مربوط به بلند كردن ریش دستگیر كردند و آنها را شلاق زدند. (9)
طالبان به همین شیوه مردان را به عمامه گذاشتن مجبور كردند و سرباز زدن و خودداری كردن از بر سر گذاشتن عمامه را سرپیچی از واجبات دینی به حساب آوردند.
این نوع افراطی گری كه به نام دین اعمال می‌شد، باعث ظهور نوعی امنیت ناشی از ترس و وحشت گردید. جیمز گودین، یكی از خبرنگاران و فعالان عرصه‌ی حقوق بشر، در این زمینه در مصاحبه با رادیو صدای آمریكا گفت: «اهالی شهر كابل از شرایط دشوار زندگی، مشكلات اقتصادی و سلطه‌ی سیاسی كه جز زور و افراطی گری چیز دیگری نمی‌فهمد، رنج می‌برند. شهر كابل سومین پایتخت جهان به طور كامل ویران شده و اراضی آن همچنان مملو از مین است، تمام آثار طبیعی، باستانی، تاریخی و جلوه‌های زیبایی آن نابود شده است.» (10)
طالبان، تلویزیون و دستگاه ضبط صوت را ابزاری شیطانی می‌دانستند و به همین علت استفاده از این ابزارها را در مناطق تحت سلطه‌ی خود حرام كردند. آنها برخی هنرها، مانند هنرهای تجسمی، تصویربرداری (عكاسی) و موسیقی را حرام توصیف كردند.
امیرخان متقی، وزیر فرهنگ و اطلاع رسانی حكومت طالبان، می‌گوید: «هیچ كس حق ندارد تصاویر را در منزلش نگهداری كند؛ زیرا این امر با اسلام منافات دارد.»
افتخار به پشتونی و فرهنگ سنتی افغان از نكات مهم و مورد توجه طالبان بود؛ زیرا تندروهای طالبان، افغانستان را فقط وطن پشتونها می‌دانستند و دیگر فرهنگ‌ها را به شدت رد می‌كردند. آنها تاجیك، هزاره، ازبك و قزلباش را شهروند افغان نمی‌دانستند و می‌گفتند این اقوام از تاجیكستان، ازبكستان و ایران به افغانستان آمده‌اند و باید به كشور خود بازگردند. طالبان برای ایجاد «پشتونستان» زبان فارسی را به پشتون تغییر دادند و از آن پس مكاتبات رسمی به زبان پشتون صورت گرفت،نه زبان فارسی كه از پیش زبان رسمی كشور شده بود. همچنین آنها تقویم را از هجری شمسی به هجری قمری تغییر دادند.
طالبان حتی از برگزاری مراسم عزاداری توسط شیعیان به مناسبت مصائب امام حسین (علیه السلام) در ماه محرم جلوگیری كردند.

3.طالبان و مواد مخدر

طالبان كشت گیاهان مخدر را به استثنای خشخاش ممنوع ساختند. آنان با این استدلال كه خشخاش كاربرد طبی دارد، كشت آن را از نظر شرعی بلامانع اعلام كردند. كشت خشخاش قبل از ظهور طالبان در استان هلمند رایج بود، اما پس از مجاز اعلام شدن كشت خشخاش از جانب طالبان، كشت آن در دیگر شهرها و مناطق، مانند استان‌های فراه و نیمروز به شدت گسترش یافت. گاهی استدلالات طالبان در خصوص كشت خشخاش لحن انتقام جویانه به خود می‌گرفت. آنها ترویج كشت خشخاش را با ادعای انتقام گرفتن از غرب در مقابل برنامه‌های تلویزیونی غیر اخلاقی كه جوانان را به فساد و سقوط در رذایل اخلاقی می‌كشاند، توجیه می‌كردند. طالبان می‌گفتند كه ما حق داریم با آنها مقابله به مثل كنیم.
بیش از 90 درصد كشت خشخاش در مناطق تحت كنترل طالبان صورت می‌گرفت. (11) آنان ده درصد درآمد خشخاش را به عنوان مالیات دریافت می‌كردند. مافیای موادمخدر، منطقه‌ی جنوب افغانستان و غرب پاكستان را به علت فراوانی كشت خشخاش به «هلال طلایی» توصیف می‌كند و این منطقه بعد از منطقه‌ی معروف به «مثلث طلایی» در جنوب شرق آسیا از نظر تولید مواد مخدر، دارای مقام دوم است.
طالبان مواد مخدر را از سه طریق صادر می‌كردند: اول از طریق ایران، بعد تركیه و از آنجا به اروپا. دوم از طریق شهر مرزی قندوز واقع در شمال افغانستان. این شهر مسیر صدور به آسیا است؛ زیرا مافیای جهانی از این طریق به قاچاق موادمخدر به كشورهای آسیای میانه می‌پردازد و از آنجا موادمخدر به اوكراین ترانزیت می‌شود و در نهایت به اروپا می‌رسد. سوم از طریق پاكستان، یعنی موادمخدر به بندر كراچی و از آنجا به كشورهای عربی و كشورهای شرق آسیا از جمله ژاپن قاچاق می‌شود.
با توجه به افزایش تولید موادمخدر در افغانستان، نمایندگان سازمان ملل متحد و كشورهای غربی ناچار به مداخله و رایزنی با حكومت طالبان شدند و از حكومت طالبان خواستند تولید موادمخدر را متوقف و از كشت آن جلوگیری كند، اما حكومت طالبان اعلام كرد: «ما باید هزینه‌های خود را از راه كشت خشخاش جبران كنیم، ولی به شرط آنكه مورد شناسایی قرار گیریم، می‌كوشیم به نحوی دامنه‌ی تولید مواد مخدر را محدود سازیم.» (12)
سازمان ملل متحد این سیاست طالبان را «دیپلماسی موادمخدر» نام نهاد و اعلام كرد از این پیشنهاد شگفت زده شده است. مجامع و سازمان‌های بین المللی نیز آن را سیاستی زشت و نادرست خواندند.
به هر حال فشارهای بین المللی بر طالبان، آنها را وادار كرد كه تولید موادمخدر را كاهش دهند. در سال 2000م، كه بهای تریاك به علت تولید زیاد به شدت كاهش یافت، ملاعمر دستور خرید و ذخیره‌ی مقداری زیاد تریاك را صادر كرد. در سال بعد ملاعمر فرمان داد كشاورزان از كشت خشخاش خودداری كنند. بار دیگر بهای آن افزایش یافت و در حقیقت طالبان سود سرشاری از فروش آن به دست آوردند. (13)

پی‌نوشت‌ها:

1.دوپری، نانسی‌هاچ. «زنان افغان زیرسلطه‌ی طالبان» در افغانستان، طالبان و سیاست‌های جهانی (مذكور)، ص209.
2.ماهنامه‌ی صراط (مذكور). ص213.
3.ماهنامه پیام زن، ش50، خرداد 1377، ص5.
4.ماهنامه میثاق ایثار، ش7، خرداد 7731، ص6.
5.مجله‌ی پیام استقلال، كابل: ش10، 27 دی 1376، ص7.
6.ماهنامه‌ی صراط، كابل: ش2، مرداد 1377، ص32.
7.طالبان بعد از سیطره بر هرات، دومین شهر بزرگ افغانستان حمام‌های زنانه را تعطیل كردند به طوری كه تنها در شهرهای هرات و كابل باقی در 19 اكتبر 1996، 32 حمام عمومی مخصوص زنان را بستند.
8.هفته نامه وحدت، كابل: ش255، 18 اسد (مرداد) 1377، ص2.
9.هفته نامه وحدت، كابل: ش255، 18 اسد (مرداد) 1377، ص2.
10.هفته نامه فریاد عاشورا، ش 144، 15 آبان 1376، ص8.
11.تولید تریاك در افغانستان در سال 1997 به 2800 تن در سال رسید.
12.هفته نامه‌ی اطلاعات سیاسی- اقتصادی، تهران، ش2، آذر 1377، ص12.
13.مژده، وحید، افغانستان و پنج سال سلطه‌ی طالبان (مذكور)، ص102.

منبع مقاله :
سرافراز، محمد، (1390)، جنبش طالبان از ظهور تا افول، تهران، انتشارات سروش



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما