رهبر جنبش طالبان كیست؟

نام ملاعمر ارتباط تنگاتنگی با جنبش طالبان دارد، زیرا او مرد قدرتمند این جنبش است. وی مرد شماره‌ی یك این جنبش شد. ملاعمر از پیدایش و توسعه‌ی سریع این جنبش و سیطره‌ی حیرت‌آور آن بر مناطق و شهرهای مختلف افغانستان،
يکشنبه، 29 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
رهبر جنبش طالبان كیست؟

رهبر جنبش طالبان كیست؟
 

 

نویسنده: محمد سرافراز




 

نام ملاعمر ارتباط تنگاتنگی با جنبش طالبان دارد، زیرا او مرد قدرتمند این جنبش است. وی مرد شماره‌ی یك این جنبش شد. ملاعمر از پیدایش و توسعه‌ی سریع این جنبش و سیطره‌ی حیرت‌آور آن بر مناطق و شهرهای مختلف افغانستان، تبدیل به چهره‌ای مهم شد و این جنبش را از نظر فكری و رفتاری، موضع گیری سیاسی و برخورد با جامعه‌ی افغان و تعامل با خارج به طور جدی تحت تأثیر قرار داد.
اطلاعات درباره‌ی وی بسیار محدود و ناچیز است و نه تنها اطلاعاتی مختصر در خصوص ظهور و ورود وی به عرصه‌ی تحصیل علوم دینی از جانب برخی رسانه‌هایی كه با وی دیدار داشته‌اند، یا اطلاعات اندكی كه از نزدیكان و معاونان وی دریافت كرده‌اند، فاش شده است. حتی خود ملاعمر هم جز به صورت بسیار مختصر و در چارچوب موعظه و ارشاد دیگران در خصوص زندگی خود صحبت نمی‌كرد! همان طور كه خود وی می‌گوید، زمانی كه یكی از خبرنگاران از وی در خصوص زندگی‌اش سؤال كرد، با تردید جواب داده است: «به زودی خلاصه‌ای از زندگینامه و فعالیتهایم را برای عبرت و موعظه‌ی دیگران بیان خواهم كرد، هر چند كه عبرت و موعظه در اصل در قرآن است، البته برای كسی كه در قرآن تفكر و تدبر كند... و هیچ عبرت و موعظه‌ای بالاتر از قرآن نیست. ولی با وجود تمام این مسائل برخی نكات را ذكر می‌كنم: من در سه سالگی یتیم شدم، زمانی كه هجده- نوزده سال بیشتر نداشتم، علوم دینی را فراگرفتم و زمانی كه كمونیست‌ها دست به كودتا زدند، در جهاد بر ضد انها شركت كردم و قبل از ورود روسها به افغانستان، یك بار زخمی شدم و در جهاد بر ضد روسها سه بار زخمی شدم. بعد از خروج روسها از افغانستان، بار دیگر تحصیل علوم دینی را در مدرسه‌ای كه خودمان در مركز جهادیمان تأسیس كرده بودیم، ادامه دادم. اما حكومت مجاهدین كه بعد از سقوط كمونیستها زمام امور كشور را به دست گرفته بود، كارش به جایی رسید كه همه‌ی جهانیان شاهد آن بودند و به علت جنگ‌های داخلی بین سازمانها و گروه‌های جهادی، حاكم و حكومتی مشخص در افغانستان وجود نداشت. هرج و مرج و نابسامانی زندگی مردم را فلج كرده بود، مسلمانان افغان از مصائب و مشكلات فراوان رنج می‌بردند، ظلم و فساد در این كشور گسترش یافته بود. مردم از مشكلات و سختی‌ها به ستوه آمده بودند، لذا من درصدد یافتن یارانی مخلص و خداترس برآمدم كه شور جهاد در سر داشته و نگران وضعیت اسلام باشند، زیرا چنین افرادی می‌توانستند مشكلات و مصائب را تحمل كنند و در جهاد در راه خداوند استوار و ثابت قدم باشند.» (1)
ملاعمر سپس از نحوه‌ی شكل گیری این جنبش بعد از یافتن افرادی كه دارای ویژگی‌های مذكور بودند، سخن به میان آورد (2) و گفت: «از تمام منافع شخصی و دنیوی فاصله گرفته و به اسلام و دفاع از مسلمانان نزدیك شدم و به درد و رنج آنها و درك مشكلات، ظلم‌ها، كشتار و آوارگی آنها و تلاش برای از بین بردن این وضعیت رو آوردم!»
شاید وی راست بگوید، چون ما اطلاعات موثقی در خصوص تماس‌های شخصی و طرف‌هایی كه روی وی تأثیر گذاشته‌اند، در دست نداریم، اما با اینكه فكر تشكیل این جنبش از ذهن وی- آن گونه كه خود می‌گوید- نشئت گرفته، بی‌نظیر بوتو (3)، نخست وزیر پاكستان، تأكید می‌كند كه تشكیل این جنبش و طرح آن زاییده‌ی فكر دیگران بود. بوتو به صراحت آنها را به این شرح ذكر می‌كند: بریتانیا، ایالات متحده‌ی آمریكا و عربستان سعودی. اما نقش پاكستان به آموزش و پشتیبانی لجستیكی محدود بود و این امر به طور طبیعی تردیدهایی درباره‌ی حكایت ذكر شده از زبان ملاعمر برمی‌انگیزد.
بهتر است اینك به موضوعی اساسی، یعنی شالوده‌ فكری ملاعمر، بپردازیم. ورود وی به عرصه‌ی فعالیت و تحصیل علوم دینی از دوران نوجوانی، همان طور كه خود گفته، فكر و نگرش وی را نسبت به اسلام و برداشت عامه‌ی مردم از تعالیم اسلامی و پایبندی آنها به امور شرعی تحت تأثیر آشكار قرار داد.
با بررسی اظهارات وی و درك او از شریعت و مقایسه‌ی آن با رفتارها و اعمالش معلوم می‌شود كه ملاعمر خود را احیاگر اسلام می‌داند! و به همین علت، تمام رفتارها و افكار وی برای دیگران الزام آور بود و دیگران ناچار بودند به آن پایبند باشند و بی‌چون و چرا آن را بپذیرند، زیرا رد كردن آن، به نظر ملاعمر، به معنی معصیت و روگردانی از دین بود! ملاعمر خود را عالمی مانند دیگر علمای دین كه به درجه‌ی اجتهاد می‌رسند، ولی ممكن است مرتكب اشتباه شوند، نمی‌داند، بلكه عقیده دارد كه همواره حق با اوست و سایر مردم كه با او هم عقیده نیستند و مبانی فكری وی را قبول ندارند، منحرف یا دشمن اسلام هستند و تفاوتی ندارد كه مسلمان یا عالم یا اندیشمند باشند!
ملاعمر در پاسخ به سؤالی در خصوص افراطی گری طالبان می‌گوید: «اسلام غلو را رد می‌كند و اگر كسی ادعا می‌كند كه ما غلو می‌كنیم، باید ادعای خود را با دلایل شرعی ثابت كند، زیرا ادعا با حرف ثابت نمی‌شود، بلكه باید با دلایل شرعی آن را ثابت كرد.» (4)
وی در پاسخ به سؤال دیگری درباره‌ی درخواست كشورهای غربی و برخی كشورهای اسلامی مبنی بر انعطاف پذیر كردن مواضع این جنبش می‌گوید:‌«این غیرممكن است كه مواضع خود را در امور شرعی تغییر دهیم، زیرا امور شرعی از آسمان آمده و بشر نمی‌تواند آن را آن گونه كه می‌خواهد، تغییر دهد و همین مسئله آمریكا را به خشم آورده و باعث شده است كه این كشور تلاش كند تا از طریق سازمان ملل متحد خواست خود را به ما تحمیل كند. ما امیدواریم جهان اسلام در كنار ما بایستد، زیرا مردم ما جهان اسلام را از خطری سرخ رهانده است و به هر حال ما در این مسیر گام برداشته‌ایم و تنها به خداوند توكل كرده ایم، چه مردم ما را یاری كنند، چه یاری نكنند.» (5)
ملاعمر با دادن مقامی والا به خود كه به مقام انبیاء و اولیاء در اقامه‌ی حجت بر مردم می‌رسد، در دیداری مطبوعاتی با خبرنگار یكی از رسانه‌هایی كه طالبان نام آن را در كتاب خود درخصوص دیدارهای مطبوعاتی با ملاعمر و نزدیكان وی و رهبران طالبان ذكر نكرده است، از این حد فراتر می‌رود و می‌گوید: «از خداوند می‌خواهم كه مرا گواهی بر جهانیان در رساندن رسالت خداوند به آنها و اقامه‌ی حجت بر آنها قرار دهد.» (6)
براساس این نوع طرز تفكر، ملاعمر عقیده دارد كه مسیر جنبش طالبان براساس «مشیت خداوند» پیش می‌رود و خداوند متعال- به عقیده‌ی وی- مقدر كرده است كه این جنبش، این همه پیروزی و موفقیت داشته باشد و اگر دچار خطا و اشتباه شود، باز هم تقدیر الهی این است!
ملاعمر در گفتگو با خبرنگار رسانه‌ای دیگر می‌گوید: «پیروزی یا شكست ما تقدیری الهی است و این نتیجه‌ی كار ما یا آمریكا نیست، ولی كافر یا كسی كه اعتقاد و ایمان ندارد، این كلام را درك نمی‌كند.» (7)
ملاعمر حتی مؤمنان و مسلمانان را در صورت ایمان نداشتن به جبری كه در كلامش به آن اشاره می‌كند، از دایره‌ی ایمان به خداوند خارج می‌كند و گویی همه‌ی امور خارج از اراده‌ی بشر پیش می‌رود و همه چیز تنها تقدیر الهی است و این مسئله‌ای است كه حتی پیروان مذاهب چهارگانه نیز آن را قبول ندارند، زیرا به اعتقاد اكثر مذاهب اسلامی، انسان موجودی صاحب اختیار است، نه تابع جبر و رویدادهای خیر یا شر با مداخله‌ی انسان صورت می‌گیرد و خداوند متعال اصحاب خیر و نیكی را پاداش می‌دهد و اصحاب شر و بدی را مجازات می‌كند.
ملاعمر خود را صاحب حق و حقیقت و گواه حجت بر مردم می‌داند، به همین علت خود را قیم مردم افغان، نخبگان، اندیشمندان، علما، سیاستمداران و گروه‌ها و طیف‌های مختلف این كشور می‌دانست و مرد شماره‌ی یك و برگزیده‌ی حكومت طالبان شد. وی امر و نهی كننده بود و دستورهای وی به قانون تبدیل شد و فتواهای او الزام آور بود و هركس از آن سرپیچی می‌كرد، به شدت مجازات می‌شد و چنانچه به بررسی «تصمیمات امارت» كه جنبش طالبان آن را گردآوری كرده، بپردازیم، می‌بینیم كه این تصمیم‌ها عبارت است از دستورها و فتواهای «امیرالمؤمنین ملاعمر.»

پی‌نوشت‌ها:

1.یحسیری، یوسف، المیزان لحركه طالبان (معیار سنجش نزد جنبش طالبان)، مركز الدراسات و البحوث الاسلامیه.
2.بعد از بررسی شالوده‌ِ فكری ملاعمر به این موضوع خواهیم پرداخت، ملاعمر خود را شخصی به حساب می‌آورد كه خود را وقف اسلام كرده و درست است كه وی به حیات سلف صالح اشاره نمی‌كند، اما به طور غیرمستقیم به این اشاره می‌كند كه مسیر حركت وی نیز به همان سمت است.
3.رادیو بی بی سی، 14 دسامبر 1996م.
4.المیزان لحركه طالبان (مذكور).
5.المیزان لحركه طالبان (مذكور).
6.همان. (منظور وی در سخنانش همه‌ی مردم است.)
7.همان.

منبع مقاله :
سرافراز، محمد، (1390)، جنبش طالبان از ظهور تا افول، تهران، انتشارات سروش



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما