ضرورت شناخت امام زمان (ع)
نکته اولي که بايد مطرح شود ، درباره ي معرفت و شناخت امام زمان (ع) است که بر حسب دلايلي که ذکر خواهد شد وظيفه داريم تا درباره ي ائمه (عليهم الاسلام) عموما و درباره ي امام زمان (ع) خصوصا اطلاعاتي داشته باشيم و با شناخت و فهم نسبت به اين رکن رکين دين خودمان ، آگاهي و اعتقاد همراه با بصيرت داشته باشيم .
اهميت اين نوع شناخت نسبت به شناختي که بعدا ذکر خواهد شد کمتر است . در حقيقت اين شناخت ، مقدمه و وسيله اي است که ما را نسبت به صلاحيت و شايستگي امامت آن حضرت مطمئن تر مي کند .
قرآن کريم هم اين اصل عقلي را اين گونه بيان مي فرمايد : ( أفمن يهدي إلي الحق أحق أن يتبع أمن لا يهدي إلا أن يهدي ) (1) ؛ « آيا کسي که به حق هدايت شده است سزاوارتر است از اين که مورد اطاعت قرار بگيرد يا آن کسي که هدايت نشده است . مگر اين که او هدايت شود ».
يعني اگر امر داير باشد بر اين که انسان بايد از کسي تبعيت بکند و دو مأخذ يا منبع وجود داشته باشد ؛ يکي منبعي که به حق هدايت شده است و منبع ديگري که خودش به حق هدايت نشده است مگر اين که مورد هدايت قرار بگيرد ، حالا مي بايست از کدام منبع اطاعت نماييم و شايستگي کدام بيشتر است ؟ طبعا حکم عقل اين است که بايد از آن کسي که حق است و به حق هدايت شده است تبعيت بکنيم ؛ نه از کسي که بر حق نيست و يا هدايت به حق نشده است . خداوند کسي را که بر خلاف شيوه عقل معتقد باشد مورد مؤاخذه قرار مي دهد و انتقاد مي کند و مي فرمايد : ( فما لکم کيف تحکمون ) (2) ؛ « شما را چه شده که اين گونه حکم مي کنيد » .
يعني عقل مي گويد که انسان بايد از حق تبعيت کند نه از غير حق . حال بر اساس اين آيه ي شريفه ، طبعا آن کسي که اصالتا حق است بايد مورد اطاعت قرار بگيرد . پس خداوند و نيز هر کسي که خداوند او را به حق هدايت نموده است و براي هدايت کردن ديگران مبعوث کرده و يا کسي که پيغمبر اکرم (ص) او را براي هدايت منصوب کرده ؛ همانند اميرالمؤمنين و ائمه معصومين (عليهم الاسلام) شايستگي اطاعت و تبعيت از آن ها براي مردم يک ضرورت عقلي است .
پس نتيجه مي گيريم در آغاز بايد امام عصري که از جانب خدا براي هدايت انسان ها تعيين شده است و بايد مورد اطاعت قرار بگيرد را ابتدائا بشناسيم و بدانيم که کيست ، چه مي گويد و از ما چه مي خواهد تا بتوانيم از او اطاعت کنيم . اين است که مي گوييم اطاعت ، فرع بر معرفت است ؛ يعني اول بايد معرفت و شناخت پيدا کنيم سپس از او تبعيت نماييم.
ما اکنون بايد تابع حق و مطيع امامت بر حق باشيم . اما اولين سؤالي که مطرح است اين است که امامت چيست ؟ چه جايگاه و شأني دارد ؟
در همين مورد اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : « عليکم بطاعه من لا تعذرون بجهالته ؛ وظيفه شماست که از کسي اطاعت کنيد نشناختنش براي شما عذري نيست ؛ يعني بايد نسبت به او شناخت پيدا کنيد » (3) از اين بيان اميرالمؤمنين (ع) ضرورت شناخت امام زمان (ع) را در مي يابيم و مي فهميم بايد ابتدا از آن کسي که اطاعت مي کنيم شناخت داشته باشيم سپس از او تبعيت کنيم.
اصول دين را حتما بايد هر کسي خودش اجتهاد کند وبا دلايلي که در اختيار خودش قرار مي دهد بفهمد . در فروع دين هم اگر خودش متخصص نشد و نتوانست اجتهاد بکند ، بايد از کسي که در زمينه فروع دين مجتهد و صاحب نظر شده تبعيت نمايد . لذا ما در فروع دين معتقديم که تقليد اعلم واجب است . پس شناخت دين يک امر ضروري است .
امام باقر (ع) مي فرمايد : « بني الاسلام علي خمس : عل الصلوه و الزکوه و الصوم و الحج و الولايه (4) ؛ اسلام بر پنج چيز بنا نهاده شده است : ( به عبارت ديگر اساس اسلام پنج چيز است ) نماز ، زکات ، روزه ، حج و ولايت .» و بعد مي فرمايد : « ولم يناد بشيء مثل ما نودي بالولايه » در اين پنج چيز تاکيدي که درباره ي ولايت شده است راجع به هيچکدام نشده ؛ يعني ولايت و امامت در دين از اهميت ويژه اي برخوردار است .نقش نماز برقراري ارتباط است بين انسان با خالقش . نماز بين بنده و خدا ارتباط و پيوند برقرار مي کند. زکات وسيله پيوند اقتصادي بين طبقه محروم جامعه به طبقه متمول است که بيش از نياز خود توان اقتصادي دارند . روزه وسيله اي است که انسان با رعايت آداب روزه داري ،نفس اماره و خواهش هاي حيواني خودش را کنترل و تعديل ، و نفس سرکش خود را تربيت مي کند و آن را در کنترل خودش مي گيرد تا او را منحرف نکند و برقراري ارتباط درست انسان با شخصيت اصلي خودش هست . و حج نيز علاوه بر سير الي الله و خود سازي ، به معناي برقراري ارتباط بين انسان مسلمان با افراد ديگر و پيوند معنوي و الهي و سياسي جوامع اسلامي سراسر عالم اسلام با همديگر و آشنا شدن با فرهنگ ، تمدن و آداب و رسوم ساير بلاد اسلامي است ، پس حج کنگره بزرگ الهي است . اما ولايت ارزش دهنده ي همه ي آنچه را که پايه هاي دين قرار مي گيرد و اصول دين است مي باشد و ارزش نماز ، روزه ، زکات و حج ، همه به ولايت و امامت بستگي دارد ، بلکه شرط قبولي توحيد از بهترين موضوعات شناخت در دين است پس ضرورت دارد تا امام را بشناسيم و گرنه گمراه مي شويم و بايد به کمک امامت و ولايت ، مفهوم اصلي نظري و عملي توحيد ، نماز ، روزه و .....را بفهميم .
از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده که امام صادق (ع) فرموده است : يکي از مهم ترين وظايف شيعه آن است که در زمان غيبت کبراي امام زمان (ع) بعد از فريضه هاي خودش يا در حالت هاي ديگر اين دعا را بخواند : « اللهم عرفني نفسک ، فإنک إن تعرفني نفسک لم أعرف نبيک .اللهم عرفني رسولک ، فإنک إن لم تعرفني رسولک لم أعرف حجتک . اللهم عرفني حجتک ، فإنک أن تعرفني حجتک ضللت عن ديني ؛ (5) خدايا ! خودت را به من بشناسان که اگر تو را نشناسم نبي ات را نمي شناسم . خدايا ! پيغمبرت را به من بشناسان که اگر پيامبرت را نشناسم حجتت را نمي شناسم . خدايا ! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم در دينم گمراه مي شوم ».
پس شناختن حجت خدا و امام ، يک امر ضروري است که اگر نشناسيم در دين گمراه مي شويم ، لذا هدايت و ضلالت به شناخت و عدم شناخت امام و امامت بستگي دارد که به عنوان دليل مي توانيم به آن تکيه کنيم .
از امام حسين (ع) پرسيدند :« فما معرفه الله ؟ ؛ شناخت خدا چيست ؟»
امام حسين (ع) فرمود : « معرفه اهل کل زمان، امامهم الذي يجب عليهم طاعته ؛ (6) معرفت خدا عبارت است از اين که، مردم هر زمانه امامي را که بايد از او اطاعت کنند بشناسند .»
منظور ، بيان اين نکته است که امام حسين (ع) جواب فرموده که معرفت خداوند به وسيله ي شناخت مردم هر زمانه از امامي که بر آن ها اطاعتش واجب است امکان پذير است .
اکنون در عصر غيبت کبراي امام زمان (ع) زندگي مي کنيم ، امامي که ولي عصر ما و حجت بر حق خدا و بقيه الله است . تفاوتي که بين او و ديگر ائمه (عليهم الاسلام) است اين است که ائمه ديگر در عصر امامت خودشان ظاهر بودند و قابل رؤيت و دسترسي براي عموم بودند ، اما امام زمان (ع) طبق مصالحي که وجود دارد ( و طبعا در بحث هاي آينده به آن خواهيم پرداخت) در معرض ديد عموم پيروان و شيعيان خودش نيست .
پس امامي که اطاعت او بر همه واجب است ، امام زمان (ع) حضرت حجه بن الحسن العسکري (ع) است .
امام حسين (ع) مي فرمايد : معرفت خدا به اين است که هر کسي در هر زماني که زندگي مي کند ، لازم است امامي که اطاعتش بر او واجب است را بشناسد . در حقيقت امام حسين (ع) به مردم عصر ما مي گويد : شمايي که در عصر غيبت زندگي مي کنيد و اطاعت شما از امام دوازدهم واجب است بايد تلاش کنيد تا امام زمان (ع) خودتان را بشناسيد .
اينک به عنوان حسن ختام در باب ضرورت شناخت امام ، حديثي از رسول خدا (ص) تقديم حضور شما مي نمايم ؛ به اميد آن که خداوند کمک فرمايد تا پيامبر و ائمه معصومين (ع) و امام زمان (ع) را آن گونه که هستند در حد توان و قدرت و نياز خود بشناسيم . اين حديث هم در مأخذ اهل سنت و هم در مأخذ تشيع با مختصر تفاوتي آمده است :« من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميته جاهليه ؛ (7) هر کسي بميرد در حالي که امام دوران خودش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است ». يعني مؤمن از دنيا نرفته است . پس ما بايد قبل از آن که از دنيا برويم در اين دنيايي که زندگي مي کنيم امام زمان (ع) خودمان را بشناسيم تا بتوانيم از او به عنوان امام بر حق؛ به عنوان مظهر هدايت و وسيله هدايت الهي که خداوند در اختيار ما قرار داده تبعيت کنيم . اميدواريم که خدا ما را در اين امر مهم « معرفت حجت و شناخت امام » مساعدت و کمک فرمايد و درهاي معرفت خود و حجت خود را به سوي ما بگشايد . ان شاءالله .
امامت عامه و خاصه
شناخت اول
اهميت اين نوع شناخت نسبت به شناختي که بعدا ذکر خواهد شد کمتر است . در حقيقت اين شناخت ، مقدمه و وسيله اي است که ما را نسبت به صلاحيت و شايستگي امامت آن حضرت مطمئن تر مي کند .
شناخت دوم
دليل اول :
قرآن کريم هم اين اصل عقلي را اين گونه بيان مي فرمايد : ( أفمن يهدي إلي الحق أحق أن يتبع أمن لا يهدي إلا أن يهدي ) (1) ؛ « آيا کسي که به حق هدايت شده است سزاوارتر است از اين که مورد اطاعت قرار بگيرد يا آن کسي که هدايت نشده است . مگر اين که او هدايت شود ».
يعني اگر امر داير باشد بر اين که انسان بايد از کسي تبعيت بکند و دو مأخذ يا منبع وجود داشته باشد ؛ يکي منبعي که به حق هدايت شده است و منبع ديگري که خودش به حق هدايت نشده است مگر اين که مورد هدايت قرار بگيرد ، حالا مي بايست از کدام منبع اطاعت نماييم و شايستگي کدام بيشتر است ؟ طبعا حکم عقل اين است که بايد از آن کسي که حق است و به حق هدايت شده است تبعيت بکنيم ؛ نه از کسي که بر حق نيست و يا هدايت به حق نشده است . خداوند کسي را که بر خلاف شيوه عقل معتقد باشد مورد مؤاخذه قرار مي دهد و انتقاد مي کند و مي فرمايد : ( فما لکم کيف تحکمون ) (2) ؛ « شما را چه شده که اين گونه حکم مي کنيد » .
يعني عقل مي گويد که انسان بايد از حق تبعيت کند نه از غير حق . حال بر اساس اين آيه ي شريفه ، طبعا آن کسي که اصالتا حق است بايد مورد اطاعت قرار بگيرد . پس خداوند و نيز هر کسي که خداوند او را به حق هدايت نموده است و براي هدايت کردن ديگران مبعوث کرده و يا کسي که پيغمبر اکرم (ص) او را براي هدايت منصوب کرده ؛ همانند اميرالمؤمنين و ائمه معصومين (عليهم الاسلام) شايستگي اطاعت و تبعيت از آن ها براي مردم يک ضرورت عقلي است .
پس نتيجه مي گيريم در آغاز بايد امام عصري که از جانب خدا براي هدايت انسان ها تعيين شده است و بايد مورد اطاعت قرار بگيرد را ابتدائا بشناسيم و بدانيم که کيست ، چه مي گويد و از ما چه مي خواهد تا بتوانيم از او اطاعت کنيم . اين است که مي گوييم اطاعت ، فرع بر معرفت است ؛ يعني اول بايد معرفت و شناخت پيدا کنيم سپس از او تبعيت نماييم.
ما اکنون بايد تابع حق و مطيع امامت بر حق باشيم . اما اولين سؤالي که مطرح است اين است که امامت چيست ؟ چه جايگاه و شأني دارد ؟
در همين مورد اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : « عليکم بطاعه من لا تعذرون بجهالته ؛ وظيفه شماست که از کسي اطاعت کنيد نشناختنش براي شما عذري نيست ؛ يعني بايد نسبت به او شناخت پيدا کنيد » (3) از اين بيان اميرالمؤمنين (ع) ضرورت شناخت امام زمان (ع) را در مي يابيم و مي فهميم بايد ابتدا از آن کسي که اطاعت مي کنيم شناخت داشته باشيم سپس از او تبعيت کنيم.
دليل دوم :
اصول دين را حتما بايد هر کسي خودش اجتهاد کند وبا دلايلي که در اختيار خودش قرار مي دهد بفهمد . در فروع دين هم اگر خودش متخصص نشد و نتوانست اجتهاد بکند ، بايد از کسي که در زمينه فروع دين مجتهد و صاحب نظر شده تبعيت نمايد . لذا ما در فروع دين معتقديم که تقليد اعلم واجب است . پس شناخت دين يک امر ضروري است .
مهم ترين مباني اعتقادي
امام باقر (ع) مي فرمايد : « بني الاسلام علي خمس : عل الصلوه و الزکوه و الصوم و الحج و الولايه (4) ؛ اسلام بر پنج چيز بنا نهاده شده است : ( به عبارت ديگر اساس اسلام پنج چيز است ) نماز ، زکات ، روزه ، حج و ولايت .» و بعد مي فرمايد : « ولم يناد بشيء مثل ما نودي بالولايه » در اين پنج چيز تاکيدي که درباره ي ولايت شده است راجع به هيچکدام نشده ؛ يعني ولايت و امامت در دين از اهميت ويژه اي برخوردار است .نقش نماز برقراري ارتباط است بين انسان با خالقش . نماز بين بنده و خدا ارتباط و پيوند برقرار مي کند. زکات وسيله پيوند اقتصادي بين طبقه محروم جامعه به طبقه متمول است که بيش از نياز خود توان اقتصادي دارند . روزه وسيله اي است که انسان با رعايت آداب روزه داري ،نفس اماره و خواهش هاي حيواني خودش را کنترل و تعديل ، و نفس سرکش خود را تربيت مي کند و آن را در کنترل خودش مي گيرد تا او را منحرف نکند و برقراري ارتباط درست انسان با شخصيت اصلي خودش هست . و حج نيز علاوه بر سير الي الله و خود سازي ، به معناي برقراري ارتباط بين انسان مسلمان با افراد ديگر و پيوند معنوي و الهي و سياسي جوامع اسلامي سراسر عالم اسلام با همديگر و آشنا شدن با فرهنگ ، تمدن و آداب و رسوم ساير بلاد اسلامي است ، پس حج کنگره بزرگ الهي است . اما ولايت ارزش دهنده ي همه ي آنچه را که پايه هاي دين قرار مي گيرد و اصول دين است مي باشد و ارزش نماز ، روزه ، زکات و حج ، همه به ولايت و امامت بستگي دارد ، بلکه شرط قبولي توحيد از بهترين موضوعات شناخت در دين است پس ضرورت دارد تا امام را بشناسيم و گرنه گمراه مي شويم و بايد به کمک امامت و ولايت ، مفهوم اصلي نظري و عملي توحيد ، نماز ، روزه و .....را بفهميم .
از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده که امام صادق (ع) فرموده است : يکي از مهم ترين وظايف شيعه آن است که در زمان غيبت کبراي امام زمان (ع) بعد از فريضه هاي خودش يا در حالت هاي ديگر اين دعا را بخواند : « اللهم عرفني نفسک ، فإنک إن تعرفني نفسک لم أعرف نبيک .اللهم عرفني رسولک ، فإنک إن لم تعرفني رسولک لم أعرف حجتک . اللهم عرفني حجتک ، فإنک أن تعرفني حجتک ضللت عن ديني ؛ (5) خدايا ! خودت را به من بشناسان که اگر تو را نشناسم نبي ات را نمي شناسم . خدايا ! پيغمبرت را به من بشناسان که اگر پيامبرت را نشناسم حجتت را نمي شناسم . خدايا ! حجت و امامت را به من بشناسان که اگر امام را نشناسم در دينم گمراه مي شوم ».
پس شناختن حجت خدا و امام ، يک امر ضروري است که اگر نشناسيم در دين گمراه مي شويم ، لذا هدايت و ضلالت به شناخت و عدم شناخت امام و امامت بستگي دارد که به عنوان دليل مي توانيم به آن تکيه کنيم .
دليل سوم :
از امام حسين (ع) پرسيدند :« فما معرفه الله ؟ ؛ شناخت خدا چيست ؟»
امام حسين (ع) فرمود : « معرفه اهل کل زمان، امامهم الذي يجب عليهم طاعته ؛ (6) معرفت خدا عبارت است از اين که، مردم هر زمانه امامي را که بايد از او اطاعت کنند بشناسند .»
منظور ، بيان اين نکته است که امام حسين (ع) جواب فرموده که معرفت خداوند به وسيله ي شناخت مردم هر زمانه از امامي که بر آن ها اطاعتش واجب است امکان پذير است .
اکنون در عصر غيبت کبراي امام زمان (ع) زندگي مي کنيم ، امامي که ولي عصر ما و حجت بر حق خدا و بقيه الله است . تفاوتي که بين او و ديگر ائمه (عليهم الاسلام) است اين است که ائمه ديگر در عصر امامت خودشان ظاهر بودند و قابل رؤيت و دسترسي براي عموم بودند ، اما امام زمان (ع) طبق مصالحي که وجود دارد ( و طبعا در بحث هاي آينده به آن خواهيم پرداخت) در معرض ديد عموم پيروان و شيعيان خودش نيست .
پس امامي که اطاعت او بر همه واجب است ، امام زمان (ع) حضرت حجه بن الحسن العسکري (ع) است .
امام حسين (ع) مي فرمايد : معرفت خدا به اين است که هر کسي در هر زماني که زندگي مي کند ، لازم است امامي که اطاعتش بر او واجب است را بشناسد . در حقيقت امام حسين (ع) به مردم عصر ما مي گويد : شمايي که در عصر غيبت زندگي مي کنيد و اطاعت شما از امام دوازدهم واجب است بايد تلاش کنيد تا امام زمان (ع) خودتان را بشناسيد .
اينک به عنوان حسن ختام در باب ضرورت شناخت امام ، حديثي از رسول خدا (ص) تقديم حضور شما مي نمايم ؛ به اميد آن که خداوند کمک فرمايد تا پيامبر و ائمه معصومين (ع) و امام زمان (ع) را آن گونه که هستند در حد توان و قدرت و نياز خود بشناسيم . اين حديث هم در مأخذ اهل سنت و هم در مأخذ تشيع با مختصر تفاوتي آمده است :« من مات و لم يعرف إمام زمانه مات ميته جاهليه ؛ (7) هر کسي بميرد در حالي که امام دوران خودش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است ». يعني مؤمن از دنيا نرفته است . پس ما بايد قبل از آن که از دنيا برويم در اين دنيايي که زندگي مي کنيم امام زمان (ع) خودمان را بشناسيم تا بتوانيم از او به عنوان امام بر حق؛ به عنوان مظهر هدايت و وسيله هدايت الهي که خداوند در اختيار ما قرار داده تبعيت کنيم . اميدواريم که خدا ما را در اين امر مهم « معرفت حجت و شناخت امام » مساعدت و کمک فرمايد و درهاي معرفت خود و حجت خود را به سوي ما بگشايد . ان شاءالله .
پی نوشت:
1. سوره يونس ، آيه 35.
2.همان .
3. نهج البلاغه ، حکمت 156.
4. و نيز حديث سلسلة الذهب : کلمة لا اله الا الله حصني و من دخل حصني امن من عذابي .......بشرطها و انا من شروطها .
5. جمال الاسبوع ، سيدبن طاووس.
6. بحارالانوار ، ج 5، ص 312.
7. بحارالانوار : 160/51.