رباعيات ولادت امام زمان(علیه السلام)
بر جلوه ى روى ماه مهدى، صلوات!
بر جذبه ى هر نگاه مهدى، صلوات!
ما را نبود چو هديه اى در خور او
بفرست به پيشگاه مهدى، صلوات!
***
مهدى كه جدا كننده ى نيك و بد است
داناى حقايق ز ازل تا ابد است
در محفل انبيا بود شمع اميد
در گلشن اوليا، گل سرسبد است
***
تا سايه ى مهدى به جهان افتاده است
شوقى به قلوب شيعيان افتاده است
در طلعت آفتاب روشن امروز
عكس رخ صاحب الزمان افتاده است
***
اى حجّت ذات حىّ قيوم، بيا!
اى شاد ز تو: خاطر مغموم، بيا!
مظلوم اسير چنگ ظالم، تاكى؟
اى دشمن ظلم و يار مظلوم، بيا!
***
امروز كه آفتاب توحيد دميد
در خانه ى نرجس، گل اميد دميد
مى خواند حكيمه سوره ى قدر،كه ديد
در وقت طلوع فجر خورشيد دميد
***
در گلشن توحيد گل و خار يكى است
نيك و بد و آزاد و گرفتار يكى است
در عالم اگر هزار دلبر باشد
مقصود يكى، عشق يكى، يار يكى است
***
امروز قرار بخش دلها مهدى است
ذكر ملكوتيان همه »يامهدى« است
آن روز كه از كعبه برآيد چون ماه
آيات محمد و على با مهدى است
***
از نوكرى تو، بى نيازى است مرا
وز دوستى تو سرفرازى است مرا
گر روى تو را نديده ام مهدى جان!
با نام خوش تو عشق بازى است مرا
***
عالم همه جسم است و تو جانى، مهدى
يعنى تو همان جان جهانى، مهدى
تنها نه گذشته، حال و آينده ز توست
حقا كه تو صاحب الزمانى، مهدى
***
پژمرده ام اى بهار، كى مى آيى
خورشيد در انتظار، كى مى آيى
از ظلم، شب تيره شده روز بشر
اى وارث ذوالفقار، كى مى آيى
***
سرِّ ازلى، نور خدايى مهدى
لاهوتى و پاك و حق نمايى مهدى
از شوكت و عزم و اقتدارت پيداست
مانند علىّ مرتضايى، مهدى
***
مهدى اگر از منتظرانت بوديم
چون ديده ى نرگس نگرانت بوديم
با اين همه رو سياهى و سنگ دلى
اى كاش كه از همسفرانت بوديم
***
بر چهره ى دلگشاى مهدى، صلوات!
بر قامت دلرباى مهدى، صلوات!
تا پرده ز رُخ گرفت، قدسى نفسان
خواندند: به رو نماى مهدى، صلوات!
***
در گوش سحر طنين حزباللَّه است
خورشيد ز عزم عاشقان آگاه است
اى منتظران سرود وحدت خوانيد
فرزند محمد و على در راه است
***
يارب، فرج امام ما را برسان
آن صاحب انتقام ما را برسان
اندر بر ما گر نرسانى او را
بر حضرت او سلام ما را برسان
***
اى وارث ذوالفقار مولا برگرد!
اى نور دو چشم آل طاها، برگرد!
ما شعله به شعله سوختيم از غم ياس
اى منتقم حضرت زهرا، برگرد!
رُخ نورانى خود را بنمايى اى دوست
چون گدايان درت تا به نوايى برسم
ياد من هم بده آداب گدايى اى دوست
***
خداوندا رسان از ما سلامش
بگوش ما رسان يارب كلامش
بسوز سينه ى مجروح زهرا
نما تعجيل در امر قيامش
***
كاش مهدى به جهان چهره هويدا مى كرد
گره از مشكل پيچيده ى ما وا مى كرد
كاش مى آمد و با آمدنش از ره لطف
قبر مخفى شده ى فاطمه پيدا مى كرد
***
اى گم شدگان!دليل خواهد آمد
بتهاى زمان!خليل خواهدآمد
از سامريان و فرعون چه باك
موسى و عصا و نيل خواهد آمد
***
جز درگه تو باب ندارم مهدى
از دورى تو خواب ندارم مهدى
تو نوكر بد چو من فراوان دارى
من مثل تو ارباب ندارى مهدى
***
از دورى تو دلى پر از غم دارم
وز غصّه ى تو هماره ماتم دارم
گر حق بدهد به من همه ملك وجود
گويم كه گل روى ترا كم دارم
***
اى گل كه ولاى تو در جان من است
داغ غم دورى تو مهمان من است
يك لحظه بيابه جان زهرا سوگند
جاى قدمت به روى چشمان من است
بر جذبه ى هر نگاه مهدى، صلوات!
ما را نبود چو هديه اى در خور او
بفرست به پيشگاه مهدى، صلوات!
***
مهدى كه جدا كننده ى نيك و بد است
داناى حقايق ز ازل تا ابد است
در محفل انبيا بود شمع اميد
در گلشن اوليا، گل سرسبد است
***
تا سايه ى مهدى به جهان افتاده است
شوقى به قلوب شيعيان افتاده است
در طلعت آفتاب روشن امروز
عكس رخ صاحب الزمان افتاده است
***
اى حجّت ذات حىّ قيوم، بيا!
اى شاد ز تو: خاطر مغموم، بيا!
مظلوم اسير چنگ ظالم، تاكى؟
اى دشمن ظلم و يار مظلوم، بيا!
***
امروز كه آفتاب توحيد دميد
در خانه ى نرجس، گل اميد دميد
مى خواند حكيمه سوره ى قدر،كه ديد
در وقت طلوع فجر خورشيد دميد
***
در گلشن توحيد گل و خار يكى است
نيك و بد و آزاد و گرفتار يكى است
در عالم اگر هزار دلبر باشد
مقصود يكى، عشق يكى، يار يكى است
***
امروز قرار بخش دلها مهدى است
ذكر ملكوتيان همه »يامهدى« است
آن روز كه از كعبه برآيد چون ماه
آيات محمد و على با مهدى است
***
از نوكرى تو، بى نيازى است مرا
وز دوستى تو سرفرازى است مرا
گر روى تو را نديده ام مهدى جان!
با نام خوش تو عشق بازى است مرا
***
عالم همه جسم است و تو جانى، مهدى
يعنى تو همان جان جهانى، مهدى
تنها نه گذشته، حال و آينده ز توست
حقا كه تو صاحب الزمانى، مهدى
***
پژمرده ام اى بهار، كى مى آيى
خورشيد در انتظار، كى مى آيى
از ظلم، شب تيره شده روز بشر
اى وارث ذوالفقار، كى مى آيى
***
سرِّ ازلى، نور خدايى مهدى
لاهوتى و پاك و حق نمايى مهدى
از شوكت و عزم و اقتدارت پيداست
مانند علىّ مرتضايى، مهدى
***
مهدى اگر از منتظرانت بوديم
چون ديده ى نرگس نگرانت بوديم
با اين همه رو سياهى و سنگ دلى
اى كاش كه از همسفرانت بوديم
***
بر چهره ى دلگشاى مهدى، صلوات!
بر قامت دلرباى مهدى، صلوات!
تا پرده ز رُخ گرفت، قدسى نفسان
خواندند: به رو نماى مهدى، صلوات!
***
در گوش سحر طنين حزباللَّه است
خورشيد ز عزم عاشقان آگاه است
اى منتظران سرود وحدت خوانيد
فرزند محمد و على در راه است
***
يارب، فرج امام ما را برسان
آن صاحب انتقام ما را برسان
اندر بر ما گر نرسانى او را
بر حضرت او سلام ما را برسان
***
اى وارث ذوالفقار مولا برگرد!
اى نور دو چشم آل طاها، برگرد!
ما شعله به شعله سوختيم از غم ياس
اى منتقم حضرت زهرا، برگرد!
رباعيات مناجاتى
رُخ نورانى خود را بنمايى اى دوست
چون گدايان درت تا به نوايى برسم
ياد من هم بده آداب گدايى اى دوست
***
خداوندا رسان از ما سلامش
بگوش ما رسان يارب كلامش
بسوز سينه ى مجروح زهرا
نما تعجيل در امر قيامش
***
كاش مهدى به جهان چهره هويدا مى كرد
گره از مشكل پيچيده ى ما وا مى كرد
كاش مى آمد و با آمدنش از ره لطف
قبر مخفى شده ى فاطمه پيدا مى كرد
***
اى گم شدگان!دليل خواهد آمد
بتهاى زمان!خليل خواهدآمد
از سامريان و فرعون چه باك
موسى و عصا و نيل خواهد آمد
***
جز درگه تو باب ندارم مهدى
از دورى تو خواب ندارم مهدى
تو نوكر بد چو من فراوان دارى
من مثل تو ارباب ندارى مهدى
***
از دورى تو دلى پر از غم دارم
وز غصّه ى تو هماره ماتم دارم
گر حق بدهد به من همه ملك وجود
گويم كه گل روى ترا كم دارم
***
اى گل كه ولاى تو در جان من است
داغ غم دورى تو مهمان من است
يك لحظه بيابه جان زهرا سوگند
جاى قدمت به روى چشمان من است