از جذب تا حذف روحانیّت (2)

تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه در سخت‌ترین شرایط تحصیلی و معیشتی روحانیت صورت گرفت. به دنبال تغییر مواد امتحانی « تصدیق مدرسی » و تعطیل شدن امتحانات دوره‌ی مقدماتی، طلاب مراحل ابتدایی یا نوجوانانی که به
چهارشنبه، 22 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
از جذب تا حذف روحانیّت (2)
 از جذب تا حذف روحانیّت (2)

 

نویسنده: حسام الدّین آشنا




 

تشکیل مؤسسه وعظ و خطابه

تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه در سخت‌ترین شرایط تحصیلی و معیشتی روحانیت صورت گرفت. به دنبال تغییر مواد امتحانی « تصدیق مدرسی » و تعطیل شدن امتحانات دوره‌ی مقدماتی، طلاب مراحل ابتدایی یا نوجوانانی که به تحصیلات مذهبی علاقه‌مند بودند، دیگر هیچ راهی برای ادامه یا آغاز تحصیل نداشتند. ماده 5 اساسنامه تربیت اکابر، تأسیس مدرسه مخصوص وعظ و خطابه را از طرف وزارت معارف در دانشکده‌ی معقول و منقول پیش بینی کرده بود. آخرین ماده این قانون هدف اصلی این اقدام را روشن می‌کرد؛ « پس از خاتمه دوره‌ی اول مدرسه وعظ و خطابه فقط کسانی حق وعظ و خطابه خواهند داشت که یا امتحانات مربوط به این شعبه را گذرانده و یا بر طبق نظام‌نامه مخصوص، جواز وعظ داشته باشند. » در واقع، این آخرین مرحله وابسته کردن تبلیغات مذهبی به دولت بود. پیش از آن، حق شرکت در امور سیاسی و اجتماعی، حق قضاوت، حق ثبت معاملات و ازدواج و طلاق و حتی پوشیدن لباس محدود به افرادی بود که مورد تأیید دولت بودند و این قانون تنها کارکرد تبلیغی روحانیت یعنی وعظ و خطابه را نیز موکول به گذراندن دوره‌ای کرد که مدت، شرایط و محتوای آن را دولت تعیین کرده بود. به این ترتیب، تعداد روحانیون مجاز به فعالیت باز هم محدودتر و در مقابل، وابستگی این افراد به حکومت بیشتر از پیش می‌شد.
صریح‌ترین بیان در زمینه‌ی هدف تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه، در مجله دانشکده‌ی معقول و منقول درج شده است: « .... تا پس از آن که دوره‌ی دو ساله‌ی آن را به اتمام رساندند، خطیب رسمی شناخته شده، توده را با سخنان خود به سوی شاه پرستی و میهن پرستی هدایت کنند. » (1) بالاخره این مؤسسه در 25 مهر 1315 به طور رسمی شروع به کار کرد. ریاست مؤسسه بر عهده بدیع‌الزمان فروزانفر نهاده شد. وی نمونه‌ی برجسته‌ای بود که آنچه مؤسسه وعظ و خطابه باید به جامعه تحویل دهد. ادیبی سخنور، روحانی‌ای ترک لباس کرده و کاملاً در خدمت به رژیم، خود باخته.

سیاست و چگونگی جذب:

مؤسسه وعظ و خطابه بیشترین تلاش خود را برای جذب اقشار جوان حوزه به کار گرفت. ماده سوم اساسنامه حداکثر سن مجاز را برای ورود به مؤسسه 25 سال معین کرده بود، اما از آن جا که هدف مؤسسه در درجه‌ی دوم، تحت پوشش قرار دادن کلیه اهل منبر کشور بود، تبصره‌ی همین ماده ورود « اهل منبر » را ولو این که بیش از 25 سال داشته باشند به شرط موفقیت در امتحانات مجاز می‌دانست. چندی بعد به علت نبود داوطلب کافی، کلیه روحانیون زیر 45 سال موظف به ثبت نام در مؤسسه وعظ و خطابه شدند و به کلیه محدثان بیش از 45 سال، به شرط اجازه‌ی دو نفر از مراجع تقلید و داشتن سابقه‌ی منبری و نداشتن سوء سابقه، به تصدیق شهربانی، وعده جواز عمامه داده شد. (2)، بالاخره در 1315/7/30 مقرر شد که کلیه محدثان کمتر از 45 سال احضار شده و موظف به معرفی خود به مؤسسه شوند. اجرای این قانون با مقاومت عده‌ای از روحانیون مواجه شد؛ به عنوان نمونه در تهران، 31 نفر از 75 نفر روحانیِ مشمول قانون از رفتن به مؤسسه امتناع کردند. در نتیجه به روایت سند، « برای حفظ مؤسسه وعظ و خطابه و باقی‌ماندن محصلین قبلی آنجا، سی و یک نفر مزبور به لباس متحدالشکل دعوت شدند. » (3) و به کلام دیگر، خلع لباس شدند.
در 10 بهمن 1315 روحانیت یکی از برجسته‌ترین رهبران خود را از دست داد. آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری که از ابتدای تأسیس حوزه حفظ موجودیت آن را هدف اصلی کلیه برخوردهای خود قرار داده بود، مهم‌ترین مانع در برابر هجوم رژیم به اساس حوزه بود. تنها نه روز پس از مرگ این مرجع بزرگ، شهربانی اعلام کرد: « به کلانتری‌ها دستور داده شد به وعاظ و اهل منبر اخطار نمایند در صورت خودداری از تحصیل در مؤسسه وعظ و خطابه از پوشیدن لباس روحانیت ممنوع خواهند شد. » (4) بدین ترتیب، شرکت در برنامه مؤسسه اجباری شد.
از طرف دیگر استانداران دستور یافتند که « داوطلبان مؤسسه وعظ و خطابه را که ادارات معارف معرفی می‌کند از حیث لباس مزاحم و معترض نشوند. » (5) این اقدامِ تشویقی به منظور جذب روحانیون مردّد انجام شد.

روش آموزش

مؤسسه وعظ و خطابه از دو روش آموزش حضوری و مکاتبه‌ای استفاده می‌کرد. مرکز آموزش در تهران بود و داوطلبان تهرانی در مدرسه عالی سپهسالار و به صورت شبانه تحصیل می‌کردند. (6) در 1317، تعداد محصلان سال دوم مؤسسه به 52 نفر رسیده بود؛ (7) اما برای پوشش سراسری، روش آموزش مکاتبه‌ای انتخاب شد. این روش در آن دوره کاملاً بدیع و ابتکاری بود. دروس مؤسسه به صورت جزوه چاپ و برای کلیه داوطلبان در سراسر کشور ارسال می‌شد و آنان موظف بودند در پایان هر سال تحصیلی با مسافرت به تهران در امتحانات شرکت کنند. در 1316، فروزانفر در سخنانی، تیراژ جزوات مؤسسه را 1500 عدد اعلام کرد. (8)

محتوای آموزش

برنامه‌ی آموزشی مؤسسه وعظ و خطابه برای دو سال تحصیلی طراحی شده بود. تعدادی از دروس در هر دو سال مشترک بود و تعدادی دیگر، مواد اختصاصی هر سال را تشکیل می‌داد. در برنامه درسی سه‌گونه سرفصل دیده می‌شد: ‌الف) دروسی که توانایی‌های تبلیغی شرکت کنندگان را افزایش می‌داد مانند حفظ منتخبات از آیات قرآن و خطب و اشعار فصحای فارسی زبان، تعلیم اصول و مواد نطق و خطابه ب) دروس غیرحضوری مانند تاریخ ایران و عالم، فیزیک، تاریخ طبیعی، حفظ‌الصحه، معرفت‌النفس، تعلیمات مدنی، هیئت، تدبیر منزل و سیاست مدن. پ) دروس حوزوی مانند ادبیات، اخلاق، تفسیر، علم‌الحدیث و تاریخ ملل و نحل. این برنامه ترکیبی باید هدف مؤسسان این حرکت را برآورده می‌کرد. (9) این شیوه مدرن سازی دروس حوزوی در برنامه‌ی آموزشی، نه پیش از مؤسسه وعظ و خطابه سابقه داشت و نه پس از آن نمونه‌ی مشابهی یافت. دروسی مثل فیزیک و حفظ‌الصحه با استفاده از وسایل کمک آموزشی و آزمایشگاهی تدریس می‌شد و بسیار مورد توجه قرار می‌گرفت. (10) این دروس، از نظر طراحان آن، به مثابه آغاز ایجاد نگرش جدید و تجربی به زندگی و جهان در ذهن طلاب جوان بود.
برای دسترسی به محتوای آموزش لازم است جزوات درسی مؤسسه بررسی شود؛ هر چند که معلوم نیست جزوات در دسترس، همه‌ی محتوای تدریس شده را شامل شود، ولی به ناچار با ارائه مشخصات کتاب شناختی و خلاصه‌ای از محتوای این جزوات درسی، کوشش شده است تا تصویر بالنسبه روشنی از محتوای آموزشی مؤسسه وعظ و خطابه ارائه شود. (11)
1- اخلاق: جمال‌الدین اخوی، 145 صفحه. عنوان درسی اخلاق جزء دروس مشترک سال‌های اول و دوم بود و به مدت یک ساعت در هفته، در طول دو سال ارائه می‌شد. متن درسی گزیده‌ای از اخلاق ناصری بود، اما به تناسب درباره‌ی مطالب اخلاقی مکاتب مختلف غربی نیز بحث شده است.
فهرست مطالب درسی به شرح زیر بوده:
اخلاق نظری: مناسبات علم اخلاق با فقه و قانون، اخلاق و علم اجتماع، اخلاق و علم معرفت‌النفس، اخلاق و مابعدالطبیعه، موضوع و تعریف اخلاق، طریقه‌ی فحص علمی در اخلاق، قوای نفس، ضمیر و وجدان، سیرت‌های اخلاقی، سعادت اخلاقی، عقیده‌ی تکامل قهری، عقیده‌ی اجتماعی، عقیده‌ی تعاون، مسلک عواطف، مسلک شرف، مسلک رواقیون، مسلک کانت، سیرت زیبا، مسئولیت استحقاق، فضیلت، پاداش.
اخلاق علمی: تکلیف، تکالیف فردی، اخلاق اجتماعی، حق، حقوق فردی، حقوق اجتماعی.
در درس اخلاق تنها چند آیه و روایت به چشم می‌خورد. به نظر می‌رسد قراردادن اخلاق ناصری به عنوان متن امری ظاهری بود و اساس و بنیان مطالب بر شناخت آرای غربیان از قبیل کانت، بیکن، آناتول فرانس، پاسکال، رابله، مونتی، فوریه، بنتام، اسپنسر، استوارت میل، هیوم، روسو، آدام اسمیت، هش سن، هربار، ویلاند و داوسن استوار شده بود.
در حقیقت، آنچه جمال‌الدین اخوی ارائه کرد، « درس فلسفه اخلاق تطبیقی » بود. اهمیت توجه به محتوای درس در این نکته است که اخوی با نوآوری در ارائه نظرات بسیار مختلف و نوعاً متعارض، استحکام مبانی اخلاقی و تقدس درس اخلاق را در ذهن دانشجویان شکست و آن را به سلسله‌ای از مباحث روانی، حقوقی و اجتماعی تقلیل داد. این‌گونه نوگرایی در ارائه دروسی چون اخلاق، همان چیزی بود که ذکاء‌الملک فروغی - رئیس‌الوزرا - در ابتدای تأسیس دانشکده‌ی معقول و منقول به عنوان هدف اصلی آن مؤسسه ذکر کرد. وی گفته بود: « معتقدم نه این است که دانشکده‌ی معقول و منقول به علم، ادب و حکمت هزار سال پیش برگردد. دانشکده‌ی معقول و منقول هم باید متناسب با روز باشد. فقه و ادب و علم و حکمت امروز هم مثل همه چیزهای دیگر غیر از آن باید باشد که هفتصد سال پیش بود. باید خصوصیات قدیم را با مقتضیات جدید جمع نمود. »(12)
یکی دیگر از نکات مهم درس اخوی شدت تملق‌گویی وی از رضاشاه و اوضاع کشور است که در دروس دیگر به ندرت به چشم می‌خورد. (13)
2- تاریخ ادبیات ایران، لطفعلی صورتگر و بدیع‌الزمان فروزانفر، 313 صفحه. این درس نیز جزء دروس مشترک بود. صورتگر به ادبیات و زبان ایران قبل از اسلام پرداخت و فروزانفر با استفاده از تحقیقات شرق شناسان از قبیل دارمستتر، گلد زیهر، نولدکه، فن کرمر و فلوگل، ادبیات ایران در دوران اسلامی را بررسی کرد. درس تاریخ ادبیات ایران از نظر تاریخی، تا پایان دوره‌ی سلجوقیان را شامل می‌شد.
3- ملل و نحل، رشید یاسمی، 96 صفحه. این موضوع از دروس اختصاصی سال اول بود. نام امروزی این درس را باید تاریخ ادیان گذارد. در ابتدا بحثی درباره‌ی شمول و عموم دینداری و معنای لغوی و اصطلاحی دین ارائه شده و سپس ادیان را بنابر اقوال مختلف علمایی چون شهرستانی و هگل تقسیم‌بندی کرده است. درس با بحث از دیانت قبایل متوحشه، چین و ژاپن، مصر، بین‌النهرین، هند و ایران ادامه می‌یابد. آخرین مبحث که بسیار نیز مختصر است یهودیت است. مفصل‌ترین قسمت این درس، تاریخ دین زرتشت است که با ذکر کلیه جزئیات و با دیدگاهی کاملاً جهت‌دار از عقاید و اصالت این دین دفاع شده است. نگاه رشید یاسمی به تاریخ ادیان کاملاً غربی است و هیچ اشاره‌ای به منشأ‌ الهی ادیان ندارد. از نظر او - همانند بسیاری از دین پژوهان غربی - بشر از شرک شروع کرده و به تدریج به توحید رسیده است.
4- تاریخ طبیعی، دکتر پرتو اعظم، 56 صفحه. مدرس با استفاده از روایت « من عرف نفسه فقد عرف ربه » به موضوع حیات پرداخته است. وی با ذکر انواع حیات به طبقه‌بندی جانداران اشاره کرده و در مبحث انسان از اسکلت‌بندی، عضلات، اعصاب، حواس و دستگاه‌های بدن سخن گفته است.
5- تاریخ عالم، عبدالله مستوفی 90 صفحه. این جزوه برای دانشجویان سال اول نگاشته شده بود. به طور عمده درس را باید روش تحقیق در تاریخ نامید. مقدمه‌ی طولانی نویسنده در باب منابع تاریخ و شیوه‌ی نقد روایات تاریخی بیش از ذی‌المقدمه‌ای است در باب سیر تکاملی بشر از ابتدا تا ظهور حضرت موسی نوشته است. مستوفی در دو جا به نقد دو روایت از تاریخ اسلام پرداخته است. برای نمونه مراجعت اهل بیت به کربلا را در اربعین شهادت امام حسین (علیه‌السلام) با اتکا به دلایل جغرافیایی و سند شناختی به کلی رد کرده است. (14)
6- تاریخ ایران قبل از اسلام، نصرالله فلسفی، 33 صفحه. این جزوه در سه فصل کلیات، تاریخ دولت ماد و تاریخ دولت هخامنشی نوشته شده است. منابع اصلی نوشته‌ی فلسفی تواریخ یونانی، عربی و یافته‌های باستان شناسی جدید است.
7- تاریخ ایران پس از اسلام، نصرالله فلسفی، 40 صفحه. این جزوه در پنج فصل از طاهریان، صفاریان، سامانیان، دیلمیان و آل بویه بحث کرده است.
8- تاریخ اسلام، دکتر خان بابا بیانی، 45 صفحه. در این درس، ابتدای فصل به منابع تاریخ اسلام اختصاص داده شده است. جغرافیای عربستان، تقسیمات عربستان، نژاد و خاندان‌های عرب، جامعه عرب پیش از اسلام، پیدایش اسلام، تأثیر کیش اسلام در عرب، دوره‌ی اعتبار و ترقی اسلام، تشکیلات اداری عُمَر، خوارج، شیعه، فرق شیعه، مرجئه و بنی امیه فصول دیگر این جزوه را تشکیل می‌دهد. این نوشته علاوه بر تواریخ قدیم و جدید عربی و فارسی از جمله فجرالاسلام احمد امین، بر منابع غربی مانند اسلام هانری ماسه، تاریخ عرب کلمات هوآرت، اسلام و نژادهای اندره، دایرة‌المعارف اسلامی، محمد و ترقی اسلام مارگولیوث، اسلام و افکار کنت هانری دوکاستری، سیر مذهب در ایران در قرون 2 و 3 هجری غلامحسین صدیقی (به فرانسه) و مطالعات اسلامی گلدزیهر تکیه کرده است. نگاه بیانی به تاریخ اسلام که آمیخته‌ای از دیدگاه سنتی و جدید است، به جزئیات کمتری می‌پردازد و بیشتر به تاریخ سیاسی توجه دارد. در عین این که هیچ ذکری از حجة‌الوداع و خطبه‌ی غدیر نمی‌کند، در داستان خلافت ابوبکر، بی‌هیچ تحلیلی نوشته محمد بن علی اعثم کوفی در کتاب‌الفتوح را نقل می‌کند و آن را می‌پذیرد. در شرح دوران خلافت عمر به تفصیل از خدمات او بحث می‌کند و به نقل کلماتی از علی (علیه‌السلام) در مدح شیخین می‌پردازد. (15) این گونه بحث از تاریخ اسلام در میان روحانیون شیعه سابقه نداشت و درس تاریخ اسلام یکی از نوآورترین دروس مؤسسه وعظ و خطابه بوده است.
9- تفسیر، سید کاظم عصّار، 88+62 صفحه. عصّار در ابتدای درس نظر خود را نسبت به شروع کار مؤسسه وعظ و خطابه بیان کرده است. وی معتقد است: « تأسیس این مؤسسه یکی از آن فرصت‎های پرقیمتی است که برای جمعیت روحانیون اتفاق افتاده.... با این نتایجی که این مؤسسه دارد، خوب می‌تواند افکار عامه را در دست گرفته و با قوت خارق‌العاده ممزوج به شبه اعجاز بر آن‌ها مسلط شده و جامعه اسلامی را تصفیه کند.‌ البته محتاج به بیان نیست که وجود این نادره‌های حیاتی و این فرصت‌های کوتاه را که این مؤسسه یکی از درخشنده‌ترین آن‌هاست مانند اصلاحاتی که نصیب این کشور گردیده باشد باید از توجهات آن یکتا آیت آسمانی اصلاح و احیاء و ترقی ایران یعنی اعلیحضرت همایون شاهنشاهی دانست ». (16) عصار درس تفسیر سال اول را به علوم قرآنی اختصاص داده و موضوعات محکم و متشابه، فرق تفسیر و تأویل، معنای نسخ، وجوه اعجاز قرآن در استعاره و اقسام آن را مورد بحث قرار داده و در سال دوم به تفسیر سوره حمد پرداخته است. عصار مدرس تفسیر سنتی نیست و در بحث محکم و مشابه آرای جدیدی را بیان کرده، می‌نویسد: « در باب محکم و متشابه ما خود عقیده‌ی خاصی داریم مخالف عقایدی که سابقاً بیان شد و در نتیجه هم با آراء مفسرین به کلی مختلف است و چنین به نظر می‌رسد که با تأمل در اطراف شرح آن تصدیق شود که محکم‌تر از معانی سابقه به شمار است. » (17) و در باب اعجاز نیز می‌گوید « اما عقیده‌ی نگارنده در باب اعجاز و ادله آن، از مفسرین به وجوهی که تقریر می‌شود تعرض به نظر نرسیده و خود را در این زمینه منفرد می‌دانیم. » (18) روش تفسیری عصار فلسفی - عرفانی است و در بسیاری موارد اقوال ملاصدرا و محی‌الدین عربی را نقل کرده و شرح می‌دهد.
10- صرف، فاضل تونی [77/1]، 82 صفحه. با توجه به توانایی‌های قبلی شرکت کنندگان در صرف و نحو، این درس به صورت طرح آیاتی از قرآن و جملاتی از دیگر کتب مذهبی و بیان نکات صرفی، نحوی و بیانی آن بود. آیات انتخاب شده بیشتر جنبه‌ی اخلاقی و کلامی داشت.
11- علم‌الحدیث، سید کاظم عصار، 40 صفحه. بحث از استخراج قواعد علم از لسان حدیث شروع و با شرح مراتب علم و صفات عقل و جهل، معرفت واجب و علم به توحید و اثبات صانع ادامه می‌یابد. در این درس، اثری از حدیث‌شناسی به چشم نمی‌خورد، بلکه غلبه مباحث فلسفی و عرفانی بر روایات کاملاً مشهود است.
12- زبان فارسی، عبدالعظیم قریب، 40+71 صفحه. این درس منتخباتی از نظم و نثر قدیم است. در مجموع درس فارسی، هیچ اشاره‌ای به ادبیات نوین فارسی که بعد از مشروطه شکل گرفته بود، نشده است.
13- فیزیک، غلامحسین رهنما، 24 صفحه. رهنما در ابتدای درس، هدف آن را چنین بیان می‌کند: « منظور آشنا ساختن اذهان است به اصول علم فیزیک و شرح مطالبی از این علم که با وضع تمدن حاضر جهل بر آن‌ها به خصوص برای آقایان وعاظ و خطبا که در حقیقت مربی و راهبر جامعه هستند، جایز نیست، » فصول درس از این قرار بود: 1- خواص عمومی اجسام 2- حرکات و وزن 3 - کار - ماشین 4 - ثقل و سقوط آزاد 5- مایعات 6 - ظروف مرتبط و نتایج آن 7 - فشار هوا و هواسنج.
14- معرفت‌النفس. قاسم غنی، 89+100 صفحه. یکی از مفصل‌ترین دروس وعظ و خطابه معرفت‌النفس یا روان شناسی بود. این درس که بر پایه‌ی نظریه‌های دکارت، ویلیام جیمز، و واتسن بنا شده بود، مباحث مختلف روان شناسی از قبیل ادراک، احساسات، انفعالات و غرایز، حافظه و رؤیا را طرح کرده با ردّ روان شناسی قدیم، مبادی جدید را کاملاً پذیرفته است.
مجموعه‌ی این دروس می‌توانست دیدگاهی نو به دانشجویان ‌القا کند. سه بخش دروس حوزوی، علوم انسانی جدید و علوم تجربی، مجموعه‌ی بالنسبه کاملی از معارف مورد نیاز خطیب تجدّدخواه را فراهم می‌آورد. منابع آموزشی این دروس در بسیاری موارد، کتب انگلیسی، فرانسوی و آلمانی بود که قبل از ترجمه، در مؤسسه وعظ و خطابه مورد استفاده قرار می‌گرفت.

فعالیت‌های جانبی

مؤسسه وعظ و خطابه در کنار برنامه درسی خود فعالیت‌های جانبی نیز داشت.
الف- برگزاری سخنرانی‌های علمی: به منظور تربیت قوه‌ی سخنرانی داوطلبان، هر از چندگاهی یکی از شخصیت‌های کشور برای ایراد سخنرانی در جمع طلاب حاضر می‌شد. این سخنرانی‌ها محتوای اصلی چند شماره از مجله‌ی دانشکده معقول و منقول را تشکیل داده است. اولین سخنرانی را محمدعلی فروغی درباره‌ی افلاطون ایراد کرد. بقیه سخنرانی‌ها به ترتیب به این شرح است: رهنما: تاریخ ریاضی، سید محمد تدین: خطابه، علی اصغر حکمت: سیرفکر بشر و زندگی کار لایل، محمدتقی بهار: زندگانی مانی، حکیم اعظم: محمدزکریای رازی، دکتر عیسی صدیق: روش علمی تعلیم و تربیت، دکتر علی‌اکبر سیاسی: وراثت و محیط، محمدعلی فروغی: آثار افلاطون، حسن وثوق: کانت و فرهنگستان، دکتر قاسم غنی: آناتول فرانس.
اسامی سخنرانان نشان می‌دهد که این مؤسسه تا چه حدّ مورد عنایت مسئولان حکومت بود. عناوین سخنرانی‌ها هم نشانگر روحیه نوگرایی و سیاست آشنا کردن طلاب با فلسفه غرب و تحقیقات شرق‌شناسی است.
ب- انتشار کتاب: مؤسسه وعظ و خطابه علاوه بر انتشار سلسله دروس خود، چند کتاب نیز منتشر کرد. این کتاب‌ها در راستای سیاست عمومی مؤسسه منتشر شد. مهم‌ترین کتاب، مجموعه دو جلدی آیین سخنوری نوشته محمدعلی فروغی بود. این مجموعه که از آن به بعد یکی از منابع اصلی تدریس سخنوری است با تقسیم سخنوری به حقوقی، سیاسی و منبری، شرح مفصلی از روش‌ها و شرایط سخنوری منبری ارائه کرده است. فروغی هدف خطابه را تربیت مردم می‌داند و می‌گوید: « امروز ما به سخنورانی محتاجیم که مردم را مسلمان پاک و ایرانی تمام عیار یعنی خداپرست و پادشاه دوست و وطن خواه تربیت کنند و اگر بیشتر تفصیل بخواهید این است که هر ایرانی در سراسر گفتار و رفتار خود باید رضای خود را بخواهد و به قوانین و نظامات و احکام دولت فرمانبردار باشد ». (19)
کتاب دیگری که از سوی مؤسسه‌ی وعظ و خطابه منتشر شد، رساله دکترای سید محمد تدین تحت عنوان اصول نطق و خطابه بود. نویسنده با جمع‌آوری نمونه خطبه‌های فصیح فارسی و عربی و بررسی تاریخی سیر خطابه در یونان، ایران و جهان اسلام، راهنمای مناسبی برای شکل و محتوای خطابه فراهم آورده بود. کتاب آیین نگارش، تألیف رشید یاسمی هم به عنوان راهنمای نویسندگی در دسترس طلاب گذارده شد. آخرین اثر منتشر شده‌ی مؤسسه وعظ و خطابه تعلیقه بر شرح فصوص تألیف فاضل تونی بود. انتشار این کتاب به عنوان رساله دکترای ایشان تلقی شد.
پ- تدارک مجالس وعظ و خطابه: مسئولیت برگزاری مجالس وعظ و خطابه در کشور بر عهده وزارت‌خانه‌های معارف و داخله و مسئولیت تأمین عده‌ای از سخنرانان این جلسات با مؤسسه وعظ و خطابه بود. در واقع، داوطلبان مؤسسه در ولایات به عنوان واعظ رسمی مشغول به کار می‌شدند تا به قول فروزانفر « پس از آنکه دوره‌ی دو ساله را به اتمام رساندند، توده مردم را با سخنان خود به سوی شاه پرستی و میهن پرستی هدایت کنند. » (20) تنها آمار در دسترس از جلسات وعظ و خطابه مربوط به سال 1316-1317 است. براساس این آمار در کل 1460 مجلس در سراسر کشور برگزار شد که تقریباً 436923 نفر در این جلسات شرکت کردند. بیشترین جلسات مربوط به استان خوزستان و کمترین آن مربوط به گرگان بود. (21) به طور عمده، موضوع این سخنرانی‌ها توجیه دینی اقدامات رضاشاه به خصوص در مورد کشف حجاب و دیگر مظاهر غرب‌گرایانه بود.

مرحله ششم - 1317 تا 1320

سال‌های 1317 تا 1320 را باید سخت‌ترین دوران حیات روحانیت در تاریخ معاصر ایران دانست. اقدامات حکومت در مورد لباس روحانیت، نتیجه طبیعی یا آخرین مرحله‌ی سیاست گذاری در مورد روحانیت یعنی حذف نهایی قدرت این قشر بود، اما چند عامل دیگر نیز زمینه تشدید این فشارها را فراهم می‌کرد. این عوامل شکست طرح کشف حجاب، برکناری علی‌اصغر حکمت از وزارت معارف و ریاست‌الوزرایی متین دفتری بود. شیوه‌های اعمال این سیاست به ترتیب تاریخی تقلیل جواز عامه، انحلال مؤسسه وعظ و خطابه، انتقال دانشجویان دانشکده معقول و منقول به دانشکده‌های حقوق و ادبیات و در نهایت تعطیل شدن امتحان تشخیص طلاب و مدرسان بود.

تقلیل عمائم

جریان کشف حجاب، آن گونه که طراحان آن می‌پنداشتند، با استقبال توده‌ی مردم مواجه نشد و مقاومت‌های زیادی از گوشه و کنار کشور صورت گرفت. در واقع پس از یک دوره، پیشرفت کشور حجاب در 1316 کاملاً کند و بعضاً متوقف شد؛ لذا فشار دولت بر روحانیون - عمده‌ترین مخالفان کشف حجاب - افزایش یافت. در آخرین روزهای سال 1316، برنامه دولت در مورد « تقلیل عمائم » در سال 1317 به حکام ولایات ابلاغ شد. در متحدالمآلی اعلام شد که: « لزوماً اشعار می‌دارد که مسئله کشف حجاب و تقلیل جواز عمامه و جلوگیری از روضه‌خوانی و خارج کردن موهومات از سر مردم و آشنا نمودن آن‌ها به تمدن امروز سیاست اساسی داخلی دولت است. » (22) و در متحدالمآل دیگر بر این موضوع تصریح شد که « دولت در نظر دارد روحانیون و معممین هر محل محدود به عده [ای] که فعلاً برای خدمات روحانی در آن محل ضرورت دارد چون ممکن است سال‌های پیش در دادن پروانه به معممین زیاده‌روی شده باشد و بعضی اشخاص که استحقاق آن را ندارند موفق به دریافت پروانه عمامه شده باشند، لازم است در سال 1317 در پروانه‌ها تجدیدنظر نموده که حتی‌المقدور در عده‌ی آن‌ها تقلیل حاصل گردد، (23)
اجرای آن متحدالمآل بقایای روحانیت را به شدت تحت فشار قرار داد. در نخستین ماه‌های 1317، کلیه جوازهای عامه جمع آوری شد و با تشکیل کمیسیون‌های تجدیدنظر، بسیاری از جوازها بدون این که ابطال شود، توقیف شد. از طرفی، شهربانی دستور یافت با هر روحانی که جواز عمامه ندارد، برخورد کرده و او را جلب کند. در این دوره، حتی با محدثان مسن که به سبب کهولت قبلاً مورد اغماض قرار گرفته بودند، مانند دیگران رفتار شد. سختگیری به حدی بود که در شهری مثل یزد، در 1317، تنها یک نفر به نام آقا سید علی مجتهد جواز عمامه و لباس روحانیت داشت. (24) و در شهرستان بروجرد در یک جلسه‌ی کمیسیون تجدیدنظر، چهل نفر از روحانیون فاقد شرایط تشخیص داده شده و به پوشیدن لباس متحدالشکل محکوم شدند. (25)

تغییر وزیر معارف

مسئله دیگری که موجب تغییر برخورد وزارت فرهنگ با آموزش مذهبی شد، برکناری علی‌اصغر حکمت از وزارت معارف و جایگزینی اسماعیل مرآت در آن سِمَت بود. حکمت به خاطر اشتباه اداری که به سرعت موجب سوء تفاهم سیاسی شد، برکنار شد و از 1317/4/23 تا 1317/11/29 که با سِمَت وزارت کشور به صحنه سیاسی بازگشت در انزوا به سر برد. (26) پس از برکناری حکمت، اسماعیل مرآت والی کرمان و سرپرست سابق محصلان ایرانی در فرانسه، به کفالت و پس از آن به وزارت فرهنگ گمارده شد. (27) در دوران وزارت مرآت که تا شهریور 1320 به طول انجامید، موضوع آموزش و جذب روحانیت دیگر نه به عنوان راه حلی برای تبلیغات دولتی، بلکه به عنوان مشکلی دست و پاگیر تلقی شد. شاید حضور بالنسبه طولانی مرآت در فرانسه و سپس والی‌گری کرمان موجب این تغییر نگرش شد. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که با انتصاب حکمت به وزارت کشور در 1317/11/29، جایگاه وزارت کشور و وزارت معارف در برخورد با روحانیون عوض شد. وزارت کشور برخوردی فرهنگی و حساب شده را دنبال می‌کرد و وزارت فرهنگ سیاست حذف و سخت‌گیری را پیشه خود ساخته بود. (28)

انحلال مؤسسه وعظ و خطابه

مرآت در نخستین اقدام خود مؤسسه وعظ و خطابه را برچید. هیچ اعلام رسمی مورد انحلال این مؤسسه منتشر نشد و در مجله آموزش و پرورش و سالنامه آمار نیز اثری از این خبر به چشم نمی‌خورد. حتی در خاطرات حکمت به دایر بودن آن تا شهریور 20 اشاره شده است؛ (29) اما طبق اسناد موجود، مؤسسه وعظ و خطابه در شهریور 1317 به فعالیت خود خاتمه داد. نوشته دیگری که این مطلب را تأیید می‌کند، گزارش رسمی ابوالقاسم سحاب در کتاب تاریخ مدرسه عالی سپهسالار است. او اشاره می‌کند که: « در دانشکده‌ی معقول و منقول 12 دوره، در مؤسسه وعظ و خطابه 2 دوره فارغ‌التحصیل شده‌اند. » (30) با توجه به تأسیس مؤسسه در 1315، و دو دوره فارغ‌التحصیلی در دوره‌ی دو ساله مؤسسه، تاریخ 1317 برای انحلال آن طبیعی خواهد بود. با تعطیل شدن فعالیت مؤسسه وعظ و خطابه، اعطای گواهینامه فارغ‌التحصیلان و اخذ امتحان از داوطلبان نیز متوقف شد و کسانی که به قول خودشان « دو سال تحصیلی بنگاه وعظ و خطابه را با موفقیت در امتحانات و تحمل ضررهای مادی و غیره به پایان رسانیده تا بتوانند در جامعه روح شاه پرستی و میهن پرستی و سلحشوری را به طرز نوین تزریق نمایند، (31) بدون کسب مدرک بلاتکلیف ماندند. در حقیقت، کسانی که با امید به شیوه‌ی برنامه ریزی دولت و کسب جواز رسمی وعظ و خطابه به برنامه‌های دولت تن داده بودند، اینک از دو سو با مشکل مواجه شده بودند. از طرفی، به خاطر ارتباط با دولت، وجاهت مذهبی خود را در میان مردم از دست داده بودند و از طرفی دیگر، برای بهره‌برداری از صرف عمر و آبرو مدرکی در اختیار نداشتند.

انحلال دانشکده معقول و منقول

سومین عاملی که برخورد دولت و روحانیت را تشدید کرد، ریاست‌الوزرایی احمد متین دفتری بود. وی که پس از بازگشت از اروپا با سرعت مدارج ترقی را در وزارت دادگستری طی کرده بود با عقایدی کاملاً غربی به صدارت رسید و مرآت توانست با پشتیبانی او قدم بعدی را در خلاص شدن وزارت معارف از آموزش مذهبی بردارد. شورای دانشگاه که به ریاست وزیر معارف تشکیل می‌شد. در تاریخ 19 آبان 1318 آیین‌نامه انتقال دانشکده‌ی معقول و منقول را به دانشکده‌های حقوق و ادبیات تصویب کرد. (32) طبق این آیین‌نامه، دانشجویان شعبه‌های معقول و ادبیات به دانشکده‌ی ادبیات و دانشجویان شعبه‌ی منقول به دانشکده‌ی حقوق منتقل می‌شدند. دانشجویانی که سال‌های دوم تا چهارم تحصیلات خود را طی می‌کردند، می‌توانستند همان درس‌های سابق را در دانشکده‌ی جدید ادامه دهند و پس از گذراندن امتحان و پایان‌نامه لیسانس بگیرند، ولی دانشجویان سال اول موظف بودند در درس‌های جدید شرکت کرده و ادامه تحصیل دهند. این تصمیم، دانشجویان معقول و منقول را نیز از ادامه تحصیل مذهبی بازداشت. انحلال دانشکده‌ی معقول و منقول با توجه به مطلب ذکر شده در مورد دبیرستان‌های معقول و منقول - و این که باید فارغ‌التحصیلانی از این دبیرستان‌ها وارد دانشگاه شوند که بتوانند در رشته‌های ادبیات و حقوق ادامه تحصیل دهند - این باور را تقویت می‌کند که تأسیس دانشکده معقول و منقول از ابتدا نیز به منظور جذب و سپس انتقال تعدادی از طلاب مستعد به نظام دانشگاهی جدید بود؛ به خصوص که در خاطرات یکی از سران فرهنگی دوران پهلوی، دستور انحلال دانشکده معقول و منقول به شخص رضاشاه منتسب شده است. (33)
انتقال دانشجویان معقول و منقول به دانشکده‌های ادبیات و حقوق، انتقال اساتید مربوطه را به دنبال داشت. از همان ابتدا سخت‌گیری نسبت به اساتید روحانی نیز شروع شد. در 17 فروردین 1319 دستور مستقیم وزیر معارف مبنی بر لزوم ملبس شدن اساتید روحانی به لباس متحدالشکل دانشگاهی به دانشکده ادبیات و حقوق رسید. اساتید روحانی نیز چاره‌ای جز ترک لباس یا تمارض یا ترک تدریس نداشتند. پاسخ معاون دانشکده ادبیات حاکی از آن است که: « از آقایان، استادانی که معمم بوده‌اند آقای محمد فیاض به لباس متحدالشکل ملبس شد. و آقایان فاضل، و ابوعبدالله ضیایی زنجانی پیغام داده‌اند که به واسطه کسالت قادر به حرکت نیستند و در منزل هستند و بقیه‌ی آقایان (عصار - سنگلجی - نجم آبادی) تا اکنون به کلاس‌ها حاضر نشده‌اند. » (34)

تعطیل شدن امتحان طلاب

آخرین ضربه به کسانی که در چارچوب برنامه‌های دولت به تحصیل علوم مذهبی مشغول بودند در تاریخ 26 فروردین 1319 وارد شد. در این تاریخ، هیئت دولت طی تصویب‌ نامه‌ای اعلام کرد که « از این تاریخ نظام‌نامه امتحاب طلاب و مدرسین علوم معقول و منقول تصویب شده‌ی اول بهمن 1314 هیئت وزیران ملغی می‌شود. » (35) متعاقب این تصویب‌نامه، اعلام شد « طلایی که بر طبق آیین‌نامه سابق به تحصیل علوم دینی مشغول بودند، از اول سال تحصیلی 1319 یا باید در دبیرستان‌ها ادامه تحصیل دهند و یا آنکه با آن‌ها مثل مشمولان عادی رفتار خواهد شد. و صدور گواهینامه طلبگی از ابتدای سال تحصیلی متوقف خواهد شد. » (36) آیین‌نامه دیگری به تاریخ 24 اردیبهشت 1319، تکلیف طلایی را که بخواهند در دبیرستان‌های رسمی به تحصیل بپردازند، روشن کرد و به آن‌ها اجازه داد با امتحان دروس دبیرستان، به شرط داشتن شرایط سنی، در کلاس‌های بالاتر پذیرفته شوند. ماده‌ی پنجم این آیین‌نامه تأکید می‌کرد که « کسانی که در سال مذکور - 20-1319 - از مزایای این قانون استفاده ننمایند، در سال‌های بعد این حق از آن‌ها سلب خواهد شد. » (37)
به این ترتیب، با آغاز سال 1320، از نظر دولت به طور قانونی هیچ طلبه‌ای در کشور وجود نداشت و تمام طبقات روحانیت، از اساتید دانشگاه گرفته تا علمای قم، به نوعی تحت فشار تغییر لباس قرار گرفتند. مدارس بسیار معتبر حوزوی به دانشکده‌های هنری تبدیل و درآمد اوقاف به تمامی به حساب دولت واریز شد. (38)

خلاصه و نتیجه‌گیری

ارزیابی آنچه در طول سلطنت پهلوی به نام « سیاست مذهبی دولت » خوانده می‌شود، بسیار دشوار است. نه منابع کتابی مشخص برای این بررسی وجود دارد و نه اسناد گویا و کافی.
ترسیم سیر روابط دولت و روحانیت از خلال اسناد، خاطرات و نوشته‌های پراکنده نه تنها دقیق نیست، بلکه به طور وسوسه‌انگیزی، در خور تأویل‌های مختلف و گاه کاملاً متناقض است.
حکومت ابتدا از عواطف مذهبی جامعه به واسطه ارتباط با روحانیت و تظاهرات شبه مذهبی استفاده کرد؛ آن گاه که بخشی از روحانیت به معارضه با برخی اقدامات تجددخواهانه برخاستند، سیاست شناخت، ارزیابی، کنترل، جذب، تغییر جهت و هضم به تدریج اجرا شد. گاه عواملی این روند را تسریع و گاه عوامل دیگری آن را کند می‌کرد اما در مجموع، از سال 1306 تا 1320، اقداماتی صورت گرفت که با نگاهی پسینی می‌توان آن را سیاست مذهبی حکومت نامید. این اقدامات علی‌رغم فوایدی که از جهت حذف مخالفان بالفعل و به خدمت گرفتن رقبای بالقوه داشت، فاصله مردم و حکومت را به شدت افزایش داد. از طرف دیگر اگر روحانیت خود نیازهای جامعه جدید را درک می‌کرد و به آن پاسخ می‌داد، رژیم نمی‌توانست با شعار ظاهر فریب آشنا کردن خطبا با علوم جدید و تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه روحانیون را به مداحی رژیم بکشاند. اگر حضور زن در اجتماع و ارائه خدمات آموزشی و بهداشتی مترادف بی‌دینی تلقی نمی‌شد، حکومت نمی‌توانست با شعار آزادی زن از اسارت، حجاب آنان را برباید و توجیهات منطقی و حتی شرعی نیز برای آن بتراشد. برخورد حکومت و روحانیت، هر چند ناخودآگاه، ثمراتی را نیز برای روحانیت به دنبال داشت. ازآن‌جا که روحانیت قدرت هیجان آفرینی خود را از دست داده بود، در مقابل حملات قلمی و بیانی به سلاح مشابه روی آورد و نوشتن دفاعیه‌های دینی در میان روحانیون رونق یافت. طرح اجباری اندیشه‌های نوین درمیان روحانیون و تشکیل دانشکده معقول و منقول موجب تربیت و رشد قشری از روحانیت شد که زبان نسل جوان را می‌فهمید و نیازهای او را با توسل به روش‌های جدید برآورده می‌کرد. همین روحانیت آشنا با دنیای جدید بود که 37 سال بعد از سقوط رضاشاه و بازیافتن قدرت هیجان آفرینی، توانست توده‌های عظیم مردمی را علیه سلطنت پهلوی بسیج کند و خود قدرت سیاسی را به دست بگیرد. امروز نمی‌توان انکار کرد که تأثیرگذارترین رهبران فکری انقلاب اسلامی چون استاد مطهری، دکتر بهشتی، دکتر مفتح و دکتر باهنر از اساتید و فارغ‌التحصیلان همین مؤسسات آموزشی جدید بوده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1 - مجله دانشکده‌ی معقول و منقول، عدد هشتم، تیر 1317، ص 6.
2 - از بخشنامه نمره 3749 - 49639 مورخ 1 آذر 1315 مندرج در سال‌نامه فرهنگ و آمار 1315 - 1316، ص 83.
3 - نگاه کنید به: کوهستانی، « مؤسسه وعظ و خطابه »، گنجینه اسناد، بهار 1370، سال اول، دفتر اول، ص 106.
4 - همان، ص 109
5 - نگاه کنید به: سند شماره‌ی 12،‌نامه‌ی ریاست‌الوزرا به وزارت داخله.
6 - برای دیدگاهی مثبت در مورد مؤسسه وعظ و خطابه و روش آموزش آن نگاه کنید به:
علی اصغر حکمت، « خاطرات »، مجله وحید، دوره‌ی سیزدهم، شماره‌ی هفتم ص 739.
حکمت در این مقاله و نیز در کتاب سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، از شبانه بودن مؤسسه سخن می‌گوید، ولی بنا به نوشته مجله تعلیم و تربیت (شماره 8، ص 626) اوقات دروس صبح‌ها از ساعت نه معین شده بود.
7 - مجله دانشکده‌ی معقول و منقول، شماره‌ی هشتم، تیر 1317، ص 7.
8 - همان، عدد هفتم، بهمن 1326، ص 3.
9 - برای برنامه و ساعات آموزشی مؤسسه وعظ و خطابه، نگاه کنید به: کوهستانی‌نژاد، مؤسسه وعظ و خطابه، ص 117.
10 - نگاه کنید به تصاویر مندرج در مجله جلوه، شماره اول.
11 - سلسله انتشارات مؤسسه وعظ و خطابه چاپ شده و در دو مجلد قطور در دسترس است. مجموعه کامل این دروس، تا آن جا که نویسنده جستجو کرده است، تنها در کتابخانه مجلس شورای اسلامی شماره 1 و تحت شماره‌های 3/601 و 3/582 نگهداری می‌شود.
12 - مجله دانشکده معقول و منقول، عدد اول، فروردین1314، ص 13.
13 - از جمله این مداحی‌ها، نگاه کنید به: جمال‌الدین اخوی، اخلاق، سلسله انتشارات مؤسسه وعظ و خطابه، سال اول، 1315، صص 1-2.
14 - عبدالله مستوفی، تاریخ عالم، سلسله انتشارات مؤسسه وعظ و خطابه، سال اول، 1315، ص 13.
15 - [خان بابا] بیانی، تاریخ اسلام، سلسله انتشارات مؤسسه وعظ و خطابه، سال دوم، 1317، صص 30-35.
16 - سیدکاظم عصار، تفسیر، سلسله انتشارات مؤسسه وعظ و خطابه، سال اول 1315، ص 1.
17 - همان، ص 43.
18 - همان، ص 68.
18/1 - برای آگاهی از شرح حالی از فاضل تونی، نگاه کنید به: محمد خوانساری، « شیخ محمد فاضل تونی ». مجله دانشکده ادبیات، فروردین 1341.
19 - محمد علی فروغی، آیین سخنوری (تهران، مؤسسه وعظ و خطابه، 1317)، ص 158.
20 - مجله دانشکده‌ی معقول و منقول، عدد هشتم، تیر 1317، صص 6 و 7.
21 - سند شماره 13.
22 - مهدی صلاح، کشف حجاب در ایران و واکنش‌های اجتماعی در برابر آن (تهران، دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، رساله کارشناسی ارشد، شهریور 1371)، ضمیمه دو، سند شماره 30. از وزارت داخله به استانداری‌ها و فرمانداری‌های سراسر کشور، 1919/16/11/17.
وزارت داخله به استانداری‌ها و فرمانداری‌های سراسر کشور. 1919/16/11/17.
23 - خشونت و فرهنگ (تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1371)، ص 106،‌ نامه ایالت خراسان به بخشدار نیشابور 24614/16/11/28.
24 - برگرفته از متن‌نامه فرمانداری یزد به وزارت کشور 37/18/4/26 نگاه کنید به: سازمان اسناد ملی ایران، اسناد وزارت داخله، سری آ، پاکت شماره 129.
25 - سند شماره 14،‌نامه بخشداری بروجرد به وزارت داخله، مورخ 1318/2/10.
26 - برای شرح چگونگی برکناری حکمت، نگاه کنید به: حکمت، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی، صص 387-394.
27-از جمله برخورد وزیر کشور با فرمانداری تهران در خرداد 1318: شایان ذکر است که حکمت طبق رویه سابق، صدور جواز عمامه برای روحانیون با سابقه را مجاز می‌داند و فرمانداری تهران با تعرض به وزیر کشور، او را به انعطاف ناپذیری در مورد روحانیت فرا می‌خواند. به نظر می‌رسد حکمت هنوز اقتضای وزارت کشور و فرق آن را با وزارت معارف به خوبی درک نکرده بود.
28 - برای شرح کوتاهی از زندگی مرآت نگاه کنید به: بامداد، رجال، ج 4، ص 28.
29 - خاطرات حکمت که در کهولت وی نوشته و منتشر شده است از لحاظ ذکر تاریخ‌ها دقت کمی دارد و نباید بدون مراجعه به منابع دیگر به آن اعتماد کرد. نگاه کنید به: علی اصغر حکمت، « خاطرات حکمت » مجله وحید، دوره‌ی سیزدهم، شماره‌ی هفتم، ص 739.
30 - ابوالقاسم سحاب، تاریخ مدرسه عالی سپهسالار (تهران، بی‌تا، 1329)، ص 130.
31 - برگرفته از متن‌ نامه‌ی جمعی از فارغ‌التحصیلان بنگاه وعظ و خطابه به نخست وزیر، به تاریخ 1317/11/18.
نگاه کنید به: کوهستانی نژاد، مؤسسه وعظ و خطابه، ص 108.
32 - سال‌نامه فرهنگ و آمار 1317-1319، ص 321.
33 - نگاه کنید به: علی اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، ج 1(لندن، بی‌تا، 1366)، ص 175.
34 - سازمان اسناد ملی ایران، اسناد آموزش و پرورش، ‌الف، پاکت 1802.
نامه معاون دانشسرای عالی به مقام وزارت 146/19/1/131.
35 - سال‌نامه فرهنگ و آمار، 1317-1319، ص 318.
36 - همان، ص 324.
37 - همان، ص 325-326.
38 - دانشکده‌ی هنرهای زیبا 1319 در تهران تأسیس شد و مدرسه مروی ( از مدارس قدیم تهران ) به عنوان مقر موقت این دانشکده انتخاب شد.
نگاه کنید به سالنامه‌ی آثار و فرهنگ 1317-1319، ص 10. این مسئله در‌ نامه مورخ 17 مهر 1320 مصادف با 17 رمضان 1360 قمری آیت‌الله کاشانی به محمدعلی فروغی نیز منعکس شده است، «‌ البته بر حضرت عالی پوشیده نیست که ضربت اخیر آن بود که مدارس قدیمه را تخلیه کرده و جایگاه محصلان جدید قرار داده و به کل قلم سرخ انقراض روی این رشته کشیده‌اند ».
نگاه کنید به: علی کریمیان، « گزیده‌ای از اسناد منتشر نشده آیت‌الله کاشانی »، گنجینه اسناد، سال دوم، دفتر اول، بهار و تابستان 1371، صص 88-104.

منبع مقاله :
آشنا، حسام‌الدین؛ (1388)، از سیاست تا فرهنگ، تهران: سروش، چاپ دوم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما