نویسنده: عیسی ولایی
نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول
وقتی اصل تكلیف محرز و تردید در مكلفبه باشد، و به بیان دیگر اصل الزام قطعی، اما تعلق آن به این یا آن مشكوك باشد، و جمع بین هر دو به صورت احتیاط نیز مقدور نباشد، و ترجیح یكی بر دیگری نیز بلامرجح باشد، در چنین صورتی علم حكم به تخییر كرده و اصالةالتخییر را جاری میداند.به سه مورد از موارد تخییر اشاره میشود:
1. در مورد تعارض ادله:
اگر منشأ شك و تردید نصوص باشد، مثلاً اگر در یك روایت آمده باشد: «نماز جمعه در زمان غیبت واجب عینی است»، و در روایت دیگر گفته باشد: «نماز جمعه در عصر غیبت واجب عینی نیست. » در آن صورت دو روایت به جهت صراحت خود با هم متعارضاند و در مورد تعارض ادله گرچه قاعدهی اصولی اقتضاء سقوط هر دو دلیل را دارد. زیرا: «الدلیلان اذا تعارضا تساقطا» اما در روایات بسیاری حكم به تخییر چنین مواردی شده است.شیخ انصاری میگوید: تساقط دو دلیل معارض مطابق قاعده است اما اخبار مستفیض بلكه متواتر دلالت بر عدم تساقط دارند، و آنچه بین اغلب مجتهدین شهرت دارد تخییر است. (1)
صاحب كفایه الاصول میگوید: از مجموع گفتار گذشته این نتیجه به دست میآید كه اطلاقات تخییر حاكم هستند. (2)
2. تخییر بین محذورین:
اگر اصل تكلیف محرز باشد، ولی تردید در مكلف به بین وجوب و حرمت باشد، به بیان دیگر اصل حكم الزامی محرز است اما نوع الزام مورد تردید است، و ندانم آن عمل واجب است یا حرام؟ مثلاً مولی میگوید وقتی فلانی وارد شهر شما شد، مواظب باش! نمیدانم آیا منظور مولی از كلمهی «مواظب باش» این است كه به دیدنش برو و او را به منزل خود دعوت كن! یا به عكس به دیدارش نرو، سیاهی لشكر نشو، دستوری كه میدهد اطاعت نكن؟ وقتی اصل الزام مسلم باشد اما تردید در نوع الزام باشد، عقل میگوید: در انتخاب هر یك مخیری. چون فرض بر این است كه یكی از دو طرف (فعل یا ترك) دارای ترجیح نیست و جمع یا ترك بین هر دو نیز غیرممكن است، پس عملاً یا تارك هستی و یا فاعل زیرا فرض سومی تصور ندارد. پس تخییر در چنین مواردی عقلی است و تردید نیز از عدم وجود نص و یا دلیل روشن ناشی شده است. (برخلاف فرض پیشین). گرچه بعضی به جای تخییر عقلی، تخییر تكوینی به كار بردهاند. (3)تبصره:
در دوران امر بین محذورین پنج دیدگاه ذكر شده، و صاحب كفایه قائل به اباحه شرعی است. (4)3 . تخییر بین دو حكم متزاحم:
اگر از نظر شارع دو حكم صادر شده باشد، و هر دو مطلوب او باشند، اما مكلف قادر به انجام هر دو نیست. در آن صورت مكلف مخیر است هر یك از آن دو را امتثال كند. مثال: در خط مقدم جبهه دو رزمندهی مسلمان اما مجروح وجود دارند، و مكلف قادر به انتقال هر دو به پشت جبهه نیست. با اینكه مطلوب شارع نجات هر دو است، و هیچ یك از دو رزمنده نیز بر دیگری مزیتی ندارند، در آن صورت مكلف به جهت عدم قدرت آزاد است كه هر یك را خواست منتقل كند.پینوشتها:
1. فرائد الاصول، ص439.
2. كفایة الاصول، ج2، ص 395.
3. الاصول العامه للفقه المقارن، ص541.
4. كفایة الاصول، ج2، ص 203.
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم