تشرفات به محضر امام زمان(علیه السلام)- (8)
نويسنده: محمد رضا باقی اصفهانی
اصلاح عمل توفیق دیدار امام زمان(علیه السلام)
روزی در یکی از حالات معنوی که داشت، به او گفته شد:
«دیدن امام زمان(علیه السلام) برای تو ممکن نیست مگر آن که به فلان شهر سفر کنی.» به عشق دیدار، پس از مسافرتی طاقت فرسا، به آن شهر رسید و در آنجا نیز به چله نشینی و عبادت پرداخت تا این که در روز سی و هفتم و یا سی و هشتم به او گفتند:
«الان حضرت بقیةالله(ارواحناالفداء) دربازار آهنگران، در مغازه ی پیرمردی قفل ساز نشسته اند، هم اکنون برخیز و به خدمت حضرت شرفیاب شو.
با اشتیاق از جا برخواست و به طرف دکان پیرمرد رفت. وقتی رسید، دید حضرت ولی¬عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) آنجا نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز می فرمایند. همین که سلام کرد، حضرت پاسخ فرمودند و اشاره به سکوت کردند. در این حال دید پیرزنی ناتوان و قد خمیده، عصا زنان آمد و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: اگر ممکن است برای رضای خدا این قفل را سه شاهی بخرید. پیرمرد، هفت شاهی آن قفل را خرید؛ همین که پیرزن رفت، امام زمان(علیه السلام) به آن فرد فرمودند: آقای عزیز! این منظره را تماشا کردی؟! این طور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم.
چله نشینی لازم نیست. به جفر (علم اعداد) متوسل شدن، سودی ندارد، عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم!
از همه ی این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا او دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار، این پیرزن عرض حاجت کرد و چون او را محتاج و نیازمند دیدند، در مقام آن بودند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی هم از او نخرید و این پیرمرد به هفت شاهی (قیمت واقعی) خرید. هفته¬ای بر او نمی¬گذرد، مگر آن که من به سراغ او آیم و از او دلجویی و احوال¬پرسی کنم.
منبع: عنایت حضرت مهدی (علیه السلام) به علما و طلاب