معني رفتارهاي بچهها چيست؟
نويسنده: رويا ثابتگيلاني
اولين واكنش نوزاد در ارتباط با جهان بيرون سر دادن گريه است. او با اين عمل موجوديت خود را اعلام ميكند و اطرافيان نيز با اين اعلام موجوديت فرياد شادي سر ميدهند. گريه نوزاد درحقيقت بيانكننده احساس او نسبت به فضاي متفاوت بيرون است؛ ديگر از آن محيط گرم و نرم خبري نيست و او بايد زحمت بكشد تا بتواند بخورد و ديگر نيازهايش را برآورده كند. تماس اطرافيان، سرو صداهاي محيط و گرما يا سرماي ناخوشايند بيرون هيچ يك باب ميل نوزادي نيست كه جايگاه امن 9 ماههاش را از دست داده است؛ اما او هم سرانجام ياد ميگيرد كه با شرايط جديد كنار بيايد و همين طور ياد ميگيرد كه خواستهايش را اعلام كند.
هر بچهاي ممكن است زماني بدخلق و عصباني باشد و بيدليل بهانه جويي كند، اما همين بهانهجوييها و نق زدنها هم درحقيقت به دليلي صورت ميگيرد كه ريشه در همان برآورده نشدن نيازها و خواستهاي آنها دارد. حتي با وجود بهترين مراقبتها باز هم ممكن است به بخشي از اين نياز پاسخ لازم داده نشده باشد. گرسنگي، پوشش مناسب و گرماي كافي، امنيت و محبت مهمترين نيازهايي هستند كه بچهها براي به دست آوردن آنها شروع به گريه ميكنند. بعضي وقتها هم بيماريهاي مختلف روي آنها اثر ميگذارد و تندمزاج و عصبانيشان ميكند؛ اما از آنجا كه كودك نميتواند بگويد چه ميخواهد با سيستم كوچك فكرياش فقط درمييابد كه يك چيز سرجايش نيست، مثلا گرسنهاش است و نميتواند اين را به شما منتقل كند پس با پاهايش به زمين ميكوبد و موهايش را ميكشد تا اين مشكل را رو در روي شما قرار دهد.
مهمترين چيزي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه روحيه بچهها با هم فرق ميكند و چيزي كه ميتواند براي يك كودك قابل تحمل باشد براي ديگري بسيار آزار دهنده است. بنابراين اگر ديديد كه بچه شما در صف بانك خسته شده و گريه سر ميدهد نبايد فكر كنيد كه او تازه غذا خورده و ديگر دليلي براي گريه كردن ندارد. خيلي ساده اين احتمال را بدهيد كه او از ديدن اين همه آدم احساس ناخوشايندي دارد و يا رنگ داخلي فضاي بانك همراه با همهمه موجود او را هيجان زده و مضطرب كرده است. هزار و يك دليل ديگر ميتواند براي اين عدم آرامش او وجود داشته باشد.
بهترين كار اين است كه بچه تان را با بچههاي ديگر حتي با خواهرها و برادرهايش مقايسه نكنيد. آنها هميشه در پي جلب توجه و محبت والدين خود هستند و از همان كودكي اين را بخوبي درك ميكنند. به همين دليل هم ميتوانند نياز به محبت بيشتر را با آزار دادن بچههاي ديگر جبران كنند و يا با دوستان خود ناسازگاري كنند.بچههاي زير 2 سال از قوانين حاكم بر خانه سر در نميآورند. آنها نميتوانند درك كنند كه شيشه خطرناك است و بريدن دستشان به چه معناست. آنها تجربه نكردهاند كه اگر آب داغ روي پوستشان بريزد موجب سوختن ميشود و نميدانند كه اگر غذا در گلويشانگير كند ميتواند برايشان خطر آفرين باشد. بنابراين بر عهدهماست كه مراقب باشيم هنگاميكه آنها خشمگين ميشوند يا ميخواهند به نوعي توجه ما را جلب كنند دست به كارهايي نزنند كه برايشان خطرناك باشد.
با توجه به اين كه پس از 2 سالگي بچهها بتدريج با قوانين و مقررات خانه آشنا ميشوند شما ميتوانيد بسياري از مشكلات آنها را برايشان توضيح دهيد. مثلا از آنجا كه بچهها آب بازي كردن را دوست دارند ميتوانيد به آنها اجازه اين كار را بدهيد، اما بگوييد كه چون فرش خيس و خراب ميشود ميتوانند اين كار را در حمام انجام دهند. آنها از پاره كردن كاغذ هم لذت ميببرند، اما شما ميتوانيد برايشان توضيح دهيد كه اين روزنامه را پدرشان هنوز نخوانده و ميتوانند از روزنامه قديمي براي بازي استفاده كنند.
يكي ديگر از راههاي آموزش دادن مقررات خانه اين است كه به كودك اجازه دهيد از عواقب طبيعي كارش باخبر شود. مثلا وقتي او مفهوم مرتب كردن وسايلش را درك نميكند، بگذاريد تا خودش در ميان وسايلش به دنبال اسباب بازي مورد علاقهاش بگردد تا دريابد داشتن نظم و مرتب كردن وسايل به چه دليل است. گاهي هم كه از خوردن غذا خودداري ميكند بهتر است شما همه خشمتان را نثارش نكنيد؛ وقتي با دل ضعفه پس از آن مواجه شد آن وقت مجبور ميشود كه با نان و پنير كنار بيايد و بفهمد كه در صورت نخوردن غذايي كه دوست ندارد نان و پنير در انتظار اوست. اينها راههاي مسالمت آميزي است كه ميتوان به كمكشان با بچههايي كه تازه شروع به درك دنياي بيرون كردهاند كنار آمد.
در نظر داشته باشيد كه شما و فقط شما از نتيجه كار او باخبريد و او خودش اصلا نميتواند حدس بزند كه انجام يك كار ميتواند چه مشكلي برايش به وجود بياورد، اما وقتي او خودش با مشكل روبهرو شد آن وقت است كه به درستي پيشبيني شما پي ميبرد و بتدريج ياد ميگيرد كه به تجربه شما اعتماد كند. در صورتي كه با امر و نهي كردن و داد و فرياد، بچهها فقط دچار وحشت و يا لجبازي ميشوند و چيزي را باور نميكنند.
گاهي هم بچهها احساساتشان را فقط با رفتارشان نشان ميدهند و صحبتي درباره آنچه ناراحتشان كرده نميكنند؛ مثلا بچه اي كه از تاريكي ميترسد دوست ندارد بخوابد و پيش از خواب بايد كلي گريه كند تا خستگي ناشي از آن موجب شود كه بدون فكر كردن به تاريكي به رختخوابش برود. يا بچهاي كه ترسيده معمولا شروع به زدن بچههاي ديگر ميكند تا به اين وسيله خود را تخليه كند. بنابراين بهتر است به جاي هر چيز به دنبال يافتن ريشههاي رفتارهاي كودكانمان باشيم و به جاي امر و نهي، مسخره كردن و يا دعوا كردنشان ببينيم چيزي موجب ميشود كه آنها به كاري دست بزنند كه درست نيست.
فراموش نكنيد كه بيشتر رفتارهاي غيرقابل قبول بچهها به دليل كمبود اطلاعات، برآورده نشدن نيازهاي آنها و استرس و فشار ناشي از محيط ايجاد ميشود و تنبيه كردن به معني عدم علاقه شما براي حل اين مشكلات است. بچهها دقيقا زماني نيازمند توجه شما هستند كه كمتر از هر زماني نشان ميدهند.
منبع:http://www.jamejamonline.ir
هر بچهاي ممكن است زماني بدخلق و عصباني باشد و بيدليل بهانه جويي كند، اما همين بهانهجوييها و نق زدنها هم درحقيقت به دليلي صورت ميگيرد كه ريشه در همان برآورده نشدن نيازها و خواستهاي آنها دارد. حتي با وجود بهترين مراقبتها باز هم ممكن است به بخشي از اين نياز پاسخ لازم داده نشده باشد. گرسنگي، پوشش مناسب و گرماي كافي، امنيت و محبت مهمترين نيازهايي هستند كه بچهها براي به دست آوردن آنها شروع به گريه ميكنند. بعضي وقتها هم بيماريهاي مختلف روي آنها اثر ميگذارد و تندمزاج و عصبانيشان ميكند؛ اما از آنجا كه كودك نميتواند بگويد چه ميخواهد با سيستم كوچك فكرياش فقط درمييابد كه يك چيز سرجايش نيست، مثلا گرسنهاش است و نميتواند اين را به شما منتقل كند پس با پاهايش به زمين ميكوبد و موهايش را ميكشد تا اين مشكل را رو در روي شما قرار دهد.
مهمترين چيزي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه روحيه بچهها با هم فرق ميكند و چيزي كه ميتواند براي يك كودك قابل تحمل باشد براي ديگري بسيار آزار دهنده است. بنابراين اگر ديديد كه بچه شما در صف بانك خسته شده و گريه سر ميدهد نبايد فكر كنيد كه او تازه غذا خورده و ديگر دليلي براي گريه كردن ندارد. خيلي ساده اين احتمال را بدهيد كه او از ديدن اين همه آدم احساس ناخوشايندي دارد و يا رنگ داخلي فضاي بانك همراه با همهمه موجود او را هيجان زده و مضطرب كرده است. هزار و يك دليل ديگر ميتواند براي اين عدم آرامش او وجود داشته باشد.
بهترين كار اين است كه بچه تان را با بچههاي ديگر حتي با خواهرها و برادرهايش مقايسه نكنيد. آنها هميشه در پي جلب توجه و محبت والدين خود هستند و از همان كودكي اين را بخوبي درك ميكنند. به همين دليل هم ميتوانند نياز به محبت بيشتر را با آزار دادن بچههاي ديگر جبران كنند و يا با دوستان خود ناسازگاري كنند.بچههاي زير 2 سال از قوانين حاكم بر خانه سر در نميآورند. آنها نميتوانند درك كنند كه شيشه خطرناك است و بريدن دستشان به چه معناست. آنها تجربه نكردهاند كه اگر آب داغ روي پوستشان بريزد موجب سوختن ميشود و نميدانند كه اگر غذا در گلويشانگير كند ميتواند برايشان خطر آفرين باشد. بنابراين بر عهدهماست كه مراقب باشيم هنگاميكه آنها خشمگين ميشوند يا ميخواهند به نوعي توجه ما را جلب كنند دست به كارهايي نزنند كه برايشان خطرناك باشد.
با توجه به اين كه پس از 2 سالگي بچهها بتدريج با قوانين و مقررات خانه آشنا ميشوند شما ميتوانيد بسياري از مشكلات آنها را برايشان توضيح دهيد. مثلا از آنجا كه بچهها آب بازي كردن را دوست دارند ميتوانيد به آنها اجازه اين كار را بدهيد، اما بگوييد كه چون فرش خيس و خراب ميشود ميتوانند اين كار را در حمام انجام دهند. آنها از پاره كردن كاغذ هم لذت ميببرند، اما شما ميتوانيد برايشان توضيح دهيد كه اين روزنامه را پدرشان هنوز نخوانده و ميتوانند از روزنامه قديمي براي بازي استفاده كنند.
يكي ديگر از راههاي آموزش دادن مقررات خانه اين است كه به كودك اجازه دهيد از عواقب طبيعي كارش باخبر شود. مثلا وقتي او مفهوم مرتب كردن وسايلش را درك نميكند، بگذاريد تا خودش در ميان وسايلش به دنبال اسباب بازي مورد علاقهاش بگردد تا دريابد داشتن نظم و مرتب كردن وسايل به چه دليل است. گاهي هم كه از خوردن غذا خودداري ميكند بهتر است شما همه خشمتان را نثارش نكنيد؛ وقتي با دل ضعفه پس از آن مواجه شد آن وقت مجبور ميشود كه با نان و پنير كنار بيايد و بفهمد كه در صورت نخوردن غذايي كه دوست ندارد نان و پنير در انتظار اوست. اينها راههاي مسالمت آميزي است كه ميتوان به كمكشان با بچههايي كه تازه شروع به درك دنياي بيرون كردهاند كنار آمد.
در نظر داشته باشيد كه شما و فقط شما از نتيجه كار او باخبريد و او خودش اصلا نميتواند حدس بزند كه انجام يك كار ميتواند چه مشكلي برايش به وجود بياورد، اما وقتي او خودش با مشكل روبهرو شد آن وقت است كه به درستي پيشبيني شما پي ميبرد و بتدريج ياد ميگيرد كه به تجربه شما اعتماد كند. در صورتي كه با امر و نهي كردن و داد و فرياد، بچهها فقط دچار وحشت و يا لجبازي ميشوند و چيزي را باور نميكنند.
گاهي هم بچهها احساساتشان را فقط با رفتارشان نشان ميدهند و صحبتي درباره آنچه ناراحتشان كرده نميكنند؛ مثلا بچه اي كه از تاريكي ميترسد دوست ندارد بخوابد و پيش از خواب بايد كلي گريه كند تا خستگي ناشي از آن موجب شود كه بدون فكر كردن به تاريكي به رختخوابش برود. يا بچهاي كه ترسيده معمولا شروع به زدن بچههاي ديگر ميكند تا به اين وسيله خود را تخليه كند. بنابراين بهتر است به جاي هر چيز به دنبال يافتن ريشههاي رفتارهاي كودكانمان باشيم و به جاي امر و نهي، مسخره كردن و يا دعوا كردنشان ببينيم چيزي موجب ميشود كه آنها به كاري دست بزنند كه درست نيست.
فراموش نكنيد كه بيشتر رفتارهاي غيرقابل قبول بچهها به دليل كمبود اطلاعات، برآورده نشدن نيازهاي آنها و استرس و فشار ناشي از محيط ايجاد ميشود و تنبيه كردن به معني عدم علاقه شما براي حل اين مشكلات است. بچهها دقيقا زماني نيازمند توجه شما هستند كه كمتر از هر زماني نشان ميدهند.
منبع:http://www.jamejamonline.ir