نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول

اِنْحِلال

رضا علم اجمالی دارد به وجوب «الف»‌ یا «ب». سپس علم تفصیلی و قطعی به وجوب «الف»، و عدم وجوب «ب» پیدا می‌كند، در اینجا علم اجمالی اول منحل گشته، و علم تفصیلی جدیدی حادث می‌گردد. كه این زوال علم اول و حدوث...
يکشنبه، 26 ارديبهشت 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
اِنْحِلال
 اِنْحِلال

 

نویسنده: عیسی ولائی




 

نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول

انحلال (1) به معنای منحل شدن است كه در علم اصول در موارد ذیل مورد استفاده قرار می‌گیرد.

الف. انحلال در مورد علم اجمالی به تكلیف

مثال:

رضا علم اجمالی دارد به وجوب «الف»‌ یا «ب». سپس علم تفصیلی و قطعی به وجوب «الف»، و عدم وجوب «ب» پیدا می‌كند، در اینجا علم اجمالی اول منحل گشته، و علم تفصیلی جدیدی حادث می‌گردد. كه این زوال علم اول و حدوث علم دوم را انحلال گویند. به بیان دیگر می‌گویند علم اجمالی منحل به علم تفصیلی گردیده است. انحلال بر دو قسم است. 1.انحلال حقیقی؛ 2.انحلال حكمی.

1.انحلال حقیقی:

همانند مثالی كه گذشت.

2.انحلال حكمی:

در مواردی است كه به جای قطع تفصیلی دلیل معتبر بر وجوب یكی از آن دو اقامه شود.

مثال:

محمد علم اجمالی دارد به وجوب نماز ظهر یا نماز جمعه (در روز جمعه)، سپس خبر عادل بر وجوب نماز ظهر اقامه شود. در این صورت باید به مضمون خبر عادل عمل كرد، و فقط نماز ظهر را به جای آورد. در این فرض انحلال، انحلال واقعی و حقیقی نیست، بلكه در حكم انحلال حقیقی است. یعنی عمل بر طبق خبر مذكور جایز است و در صورتی كه مكلف براساس رهنمود آن خبر عمل كرده باشد گرچه واقع غیر از آن باشد باز مؤاخذه و كیفری نخواهد داشت. لذا گفته‌اند این انحلال حكمی است.

ب.انحلال حكم تكلیفی

هنگامی كه با یك انشاء حكم تكلیفی صادر می‌شود: 1.گاهی این حكم به احكام مستقله‌ی بسیاری منحل می‌گردد. مثلاً وقتی دستور از مافوق صادر می‌گردد كه «هر عالمی را احترام كنید» در این فرمان انشاء حكم یكی است. اما عقل و عرف آن را به انشائات مستقله‌ای، به تعداد افراد عالم تقسیم می‌كند. مثل این است كه به طور جداگانه برای احترام هر عالمی فرمان صادر شده باشد. لذا به همان تعداد امتثال و عصیان وجود دارد. به بیان دیگر اگر صد عالم وجود داشته باشد، با احترام همه‌ی آنان صد امتثال تحقق یافته است، و اگر پنجاه نفر از آنان را احترام كنند، طبعاً پنجاه امتثال و پنجاه عصیان محقق شده است. 2.گاهی به اجزای بسیاری منحل می‌گردد. مثلاً وقتی مولی فرمود: «نماز صبح واجب است» این وجوب دارای وحدت حقیقی است كه به اعتبار اجزای خود تعدد اعتباری پیدا می‌كند. زیرا نماز مركبی است كه تمام اجزاء و ابعاض آن با همان وجوب واجب شده است. پس حكم در مورد مركب به تعداد اجزای آن مركب منحل گشته است.

ج. انحلال حكم وضعی

هنگامی كه با انشای واحد حكم وضعی صادر می‌شود: 1.گاهی این حكم به احكام و صیغه‌ی مستقله‌ی بسیاری منحل می‌گردد. مثلاً فروشنده اجناس مختلفه‌ای را در معرض فروش قرار داده، و برای هر جنسی قیمتی مشخص كرده است، حال می‌خواهد برای هر جنسی بیع مستقلی انجام دهد، می‌گوید: این اجناس مختلفه را فروختم با قیمتی كه برای هر یك معین كرده‌ام. در اینجا گرچه با یك صیغه بیع را محقق كرده است، اما این بیع و تملیك واحد به بیع و تملیك‌های متعدد مستقل منحل می‌شود، به گونه‌ای كه هر یك احكام خاص خودش را خواهد داشت. (همانند لازم یا جایز بودن، خیار داشتن یا نداشتن، فسخ و اقاله كردن...) 2.گاهی به اجزای غیرمستقله‌ی بسیاری تقسیم می‌شود، مثلاً فروشنده بگوید: این خانه را فروختم، گرچه بیع بیش از یكی نبوده، اما به دلیل آنكه خانه دارای اجزاء است، طبعاً به تعداد اجزای مركب منحل می‌گردد، در نتیجه هر جزء از خانه مورد معامله ضمنی است؛ و اگر بعد از معامله معلوم گردد كه بعضی از مبیع مال غیر بوده، در آن صورت خریدار خیار تبعض صفقه دارد.

پی‌نوشت‌:

1.نهایة الاصول، ص581؛ اصطلاحات الاصول، «الانحلال».

منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط