نماز بازدارنده از فحشا و منكرات(1)
منبع:سایت اندیشه قم
و اقم الصّلوة انّ الصّلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر و لذكر الله اكبر.
نماز را برپا دار، زيرا نماز انسان را از كارهاي زشت و ناپسند باز ميدارد و ياد خدا بسيار بزرگتر است.« عنكبوت ، 45»
بعد از بيان اين دستور كه درحقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم ميپردازد كه شاخه اصلي پرورش است، ميگويد:«و نماز را برپا داريد. (و اقم الصلوة).
سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته ميگويد:(زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز ميدارد)،(ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر).[1]
طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده يعني اعتقاد به مبدء و معاد مياندازد داراي اثر بازدارندگي از فحشاء و منكر است.
انساني كه به نماز ميايستد، تكبير ميگويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر ميشمرد، به ياد نعمتهاي او ميافتد، حمد و سپاس او ميگويد، او را به رحمانيّت و رحيميّت ميستايد، به ياد روز جزاي او ميافتد، اعتراف به بندگي او ميكند، از او ياري ميجويد صراط مستقيم از او ميطلبد، و از راه كساني كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه ميبرد (مضمون سوره حمد).
بدون شكّ در قلب و روح چنين انساني جنبشي به سوي حقّ و حركتي به سوي پاكي و جهشي به سوي تقوا پيدا ميشود.
براي خدا (ركوع) ميكند،ودر پيشگاه او پيشاني بر خاك مينهد، غرق در عظمت او ميشود و خودخواهيها و خود برتربينيها را فراموش ميكند.
شهادت به يگانگي او ميدهد گواهي به رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميدهد.
بر پيامبرش درود ميفرستد و دست به درگاه خداي برميدارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد (تشهد و سلام).
همه اين امور موجي از معنويت در وجود او ايجاد ميكند، موجي كه سد نيرومندي در برابر گناه محسوب ميشود.
اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار ميگردد، هنگامي كه صبح از خواب برميخيزد در ياد او غرق ميشود.
در وسط روز هنگامي كه غرق زندگي مادّي شده ناگهان صداي تكبير مؤذن را ميشنود، برنامه خود را قطع كرده، به درگاه او ميشتابد، و حتّي در پايان روز و آغاز شب پيش از آن كه به بستر استراحت رود با او راز و نياز ميكند و دل را مركز انوار او ميسازد.
از اين گذشته به هنگامي كه آماده مقدّمات نماز ميشود خود را شستشو ميدهد پاك ميكند، حرام و غصب را از خود دور ميسازد و به بارگاه دوست ميرود، همه اين امور تأثير باز دارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد.
منتها هر نمازي به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهي از فحشا و منكر ميكند، گاه نهي كلّي و جامع و گاه نهي جزئي و محدود.
ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچگونه اثري در او نبخشد هر چند نمازش صوري باشد هر چند آلوده گناه باشد، البتّه اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نميخواندند از اين هم آلودهتر بودند.
روشنتر بگوييم: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط داراي بعضي از اين درجات است.[2]
در تفسير نمونه آمده:
مهمترين فلسفه و آثار نماز بازدارندگي از زشتيها و گناهان است.
منظور از (نهي نماز) هم نهي تشريعي است،يعني صحت و كمال نماز مشروط به ترك گناهان است و هم نهي تكويني، يعني نماز ذاتاً اثر بازدارندگي از گناهان دارد.
فحشاء اشاره به گناهان بزرگ پنهاني است.[3]
منكر اشاره به گناهان بزرگ و آشكار است.
ميگويند فحشاء گناهاني است كه بر اثر غلبه قواي شهويه دامنگير انسان ميشود.
ولي منكر، يعني گناهاني كه بر اثر غلبه قوه غضبيّه صورت ميگيرد.
ابن عباس گويد: نماز پاسداري است كه شخص را از معصيت خدا دور ميسازد، پس هر كه را نماز از معصيت دور ننمايد معلوم ميشود كه آن را با كهولت و بياعتنايي انجام داده و براي ساختن خود استفاده نكرده و بيشتر از خدا دور ميگردد.
كسي كه نمازش او را از فحشاء و منكر دور نسازد پس نمازش در حقيقت نماز نيست.
از ابن مسعود و او از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت نمود. كسي كه مطيع نماز نباشد نمازش كامل نيست و اطاعت از نماز همان دوري از فحشاء و منكر است مقصود روايت اين است كه نماز وقتي شخص را از معصيتها دور ندارد و نمازگزار از گناهان دوري نكند پس نماز او متصف به صفتي كه خداوند فرمود: (ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر) نميباشد.
ولي ممكن است اگر توبه كند و از معصيت، نفس خويش را باز دارد نمازش مفيد باشد.
سياق آيات شاهد بر اين است كه مراد به اين بازداري، بازداري طبيعت نماز از فحشاء و منكر است، البته بازداريش هم به نحو اقتضاء است نه عليّت تامه، كه هر كس نماز خواند ديگر نتواند گناه كند.[4]
چطور نماز از فحشاء و منكرات نهي ميكند؟ در جواب ميگوييم اين عمل به خصوص كه انسان آن را در هر روز پنج بار به جا بياورد و همه عمر ادامه دهد و مخصوصاً اگر آن را همه روزه در جامعهاي صالح به جا بياورد و افراد آن جامعه نيز مانند او همه روزه به جا بياورند و مثل او نسبت به آن اهتمام بورزند طبعاً با گناهان كبيره سازش ندارند.[5]
آري، توجه به خدا از در بندگي، آن هم در چنين محيط و از چنين افراد، طبيعتاً بايد انسان را از هر معصيتي كبيره و هر عملي كه ذوق ديني آن را شنيع ميداند از قبيل قتل نفس، تجاوز به جانها، مال ايتام و زنا و لواط باز بدارد بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، بلكه حتي از تلقين آن نيز جلوگيري ميكند. براي اينكه نماز مشتمل است بر ذكر خدا، و اين ذكر، اولاً ايمان به وحدانيّت خدايتعالي و رسالت و جزاء روز قيامت را به نمازگزار تلقين ميكند و به او ميگويد: كه خداي خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده، از او استعانت بنما و در خواست كن، كه تو را به سوي صراط مستقيم هدايت نموده، از ضلالت و غضبش پناه دهد.
و ثانياً او را وادار ميكند به اين كه با روح و بدن خود متوجه عظمت و كبريايي خدا شده، پروردگار خود را با زبان، حمد و ثنا و تسبيح و تكبير ياد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلكان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.
علاوه بر اين كه او را وادار ميكند از حدث (كه نوعي آلودگي روحي است) و از خبث يعني آلودگي بدن و جامعه خود را پاك كند و نيز از اين كه لباس و مكان نمازش غصبي باشد بپرهيزد و رو به سوي خانه پروردگارش بايستد.[6]
پس اگر انسان مدتي كوتاه بر نماز خود پايداري كند و در انجام آن تا حدّي نيّت صادق داشته باشد،اين ادامه در مدت كوتاه به طور مسلّم باعث ميشود كه ملكه پرهيز از فحشاء و منكر در او پيدا شود، (مثال) به طوري كه اگر فرضاً آدمي شخصي را موكّل بر خود كند كه دائماً ناظر بر احوالش باشد و او را آن چنان تربيت كند كه اين ملكه در او پيدا شود و به زيور ادب عبوّديت آراسته گردد، قطعاً تربيت او مؤثرتر از تربيت نماز نيست و به بيش از آن مقدار كه نماز به رياضت وادارش ميكند وادار نخواهد كرد.[7]
ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچ گونه اثري در او نبخشد هر چند نمازش صوري باشد، هر چند آلوده به گناه باشد، البته اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نميخواندند از اين هم آلودهتر بودند.[9]
روشنتر بگوييم: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط داراي بعضي از اين درجات است.[10]
آنچه از سياق برميآيد اين است كه اگر دستور دادهاند به اين كه مردم نماز بخوانند براي اين بوده كه نماز آنان را از فسق و فجور باز ميدارد و اين تعليل ميفهماند كه نماز عملي است عبودي، كه به جا آوردنشان صفتي در روح آدمي پديد ميآورد، كه آن صفت به اصطلاح معروف پليسي است غيبي، و صاحبش را از فحشاء و منكرات باز ميدارد و در نتيجه جان و دلش از قذارتهاي گناهان و آلودگيهايي كه از اعمال زشت پيدا ميشود پاك ميماند.[11]
پس حق در جواب همان است كه گفتيم: بازداري از گناه اثر طبيعي نماز است، چون نماز توجه خاصي است از بنده به سوي خداي سبحان، لكن اين اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه عليت تامه، تا تخلف نپذيرد و نمازگزار ديگر نتواند گناه كند، نه، بلكه اثرش به مقدار اقتضاء است، يعني اگر مانع و يا مزاحمي در بين نباشد اثر خود را ميبخشد و نمازگزار را از فحشاء باز ميدارد ولي اگر مانعي يا مزاحمي جلو اثر آن را گرفت ديگر اثر نميكند و در نتيجه نمازگزار آن كاري كه انتظارش را از او ندارند ميكند، خلاصه ياد خدا و موانعي كه از اثر او جلوگيري ميكنند مانند دو كفه ترازو هستند، هر وقت كفه ياد خدا چربيد نمازگزار گناه نميكند و هر جا كفه آن موانع چربيد كفه ياد خدا ضعيف ميشود و نمازگزار از حقيقت ياد خدا منصرف ميگردد و گناه را مرتكب ميشود و اگر خواننده عزيز بخواهد اين معنا را لمس كند بايد حالا بعضي از افراد كه نام مسلمان دارند و در عين حال نماز نميخوانند در نظر بگيرد كه اگر رفتار آنها را زير نظر قرار دهد ميبيند: كه به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم ميخورد، و حج هم نميرود، و زكات هم نميدهد و بالأخره ساير واجبات را هم ترك ميكند و هيچ فرقي بين پاك و نجس و حلال و حرام نميگذارد و خلاصه در راه زندگي همچنان پيش ميرود، هر چه پيش آيد خوش آيد و هيچ چيزي را در راه خود مانع پيشرفت خود نميبيند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ،و نه هيچ چيز ديگري.[12]
نماز را برپا دار، زيرا نماز انسان را از كارهاي زشت و ناپسند باز ميدارد و ياد خدا بسيار بزرگتر است.« عنكبوت ، 45»
بعد از بيان اين دستور كه درحقيقت جنبه آموزش دارد، به دستور دوم ميپردازد كه شاخه اصلي پرورش است، ميگويد:«و نماز را برپا داريد. (و اقم الصلوة).
سپس به فلسفه بزرگ نماز پرداخته ميگويد:(زيرا نماز انسان را از زشتيها و منكرات باز ميدارد)،(ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر).[1]
طبيعت نماز از آنجا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل باز دارنده يعني اعتقاد به مبدء و معاد مياندازد داراي اثر بازدارندگي از فحشاء و منكر است.
انساني كه به نماز ميايستد، تكبير ميگويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر ميشمرد، به ياد نعمتهاي او ميافتد، حمد و سپاس او ميگويد، او را به رحمانيّت و رحيميّت ميستايد، به ياد روز جزاي او ميافتد، اعتراف به بندگي او ميكند، از او ياري ميجويد صراط مستقيم از او ميطلبد، و از راه كساني كه غضب بر آنها شده و گمراهان به خدا پناه ميبرد (مضمون سوره حمد).
بدون شكّ در قلب و روح چنين انساني جنبشي به سوي حقّ و حركتي به سوي پاكي و جهشي به سوي تقوا پيدا ميشود.
براي خدا (ركوع) ميكند،ودر پيشگاه او پيشاني بر خاك مينهد، غرق در عظمت او ميشود و خودخواهيها و خود برتربينيها را فراموش ميكند.
شهادت به يگانگي او ميدهد گواهي به رسالت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميدهد.
بر پيامبرش درود ميفرستد و دست به درگاه خداي برميدارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد (تشهد و سلام).
همه اين امور موجي از معنويت در وجود او ايجاد ميكند، موجي كه سد نيرومندي در برابر گناه محسوب ميشود.
اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار ميگردد، هنگامي كه صبح از خواب برميخيزد در ياد او غرق ميشود.
در وسط روز هنگامي كه غرق زندگي مادّي شده ناگهان صداي تكبير مؤذن را ميشنود، برنامه خود را قطع كرده، به درگاه او ميشتابد، و حتّي در پايان روز و آغاز شب پيش از آن كه به بستر استراحت رود با او راز و نياز ميكند و دل را مركز انوار او ميسازد.
از اين گذشته به هنگامي كه آماده مقدّمات نماز ميشود خود را شستشو ميدهد پاك ميكند، حرام و غصب را از خود دور ميسازد و به بارگاه دوست ميرود، همه اين امور تأثير باز دارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد.
منتها هر نمازي به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است نهي از فحشا و منكر ميكند، گاه نهي كلّي و جامع و گاه نهي جزئي و محدود.
ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچگونه اثري در او نبخشد هر چند نمازش صوري باشد هر چند آلوده گناه باشد، البتّه اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نميخواندند از اين هم آلودهتر بودند.
روشنتر بگوييم: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط داراي بعضي از اين درجات است.[2]
در تفسير نمونه آمده:
مهمترين فلسفه و آثار نماز بازدارندگي از زشتيها و گناهان است.
منظور از (نهي نماز) هم نهي تشريعي است،يعني صحت و كمال نماز مشروط به ترك گناهان است و هم نهي تكويني، يعني نماز ذاتاً اثر بازدارندگي از گناهان دارد.
فحشاء اشاره به گناهان بزرگ پنهاني است.[3]
منكر اشاره به گناهان بزرگ و آشكار است.
ميگويند فحشاء گناهاني است كه بر اثر غلبه قواي شهويه دامنگير انسان ميشود.
ولي منكر، يعني گناهاني كه بر اثر غلبه قوه غضبيّه صورت ميگيرد.
ابن عباس گويد: نماز پاسداري است كه شخص را از معصيت خدا دور ميسازد، پس هر كه را نماز از معصيت دور ننمايد معلوم ميشود كه آن را با كهولت و بياعتنايي انجام داده و براي ساختن خود استفاده نكرده و بيشتر از خدا دور ميگردد.
كسي كه نمازش او را از فحشاء و منكر دور نسازد پس نمازش در حقيقت نماز نيست.
از ابن مسعود و او از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت نمود. كسي كه مطيع نماز نباشد نمازش كامل نيست و اطاعت از نماز همان دوري از فحشاء و منكر است مقصود روايت اين است كه نماز وقتي شخص را از معصيتها دور ندارد و نمازگزار از گناهان دوري نكند پس نماز او متصف به صفتي كه خداوند فرمود: (ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر) نميباشد.
ولي ممكن است اگر توبه كند و از معصيت، نفس خويش را باز دارد نمازش مفيد باشد.
سياق آيات شاهد بر اين است كه مراد به اين بازداري، بازداري طبيعت نماز از فحشاء و منكر است، البته بازداريش هم به نحو اقتضاء است نه عليّت تامه، كه هر كس نماز خواند ديگر نتواند گناه كند.[4]
چطور نماز از فحشاء و منكرات نهي ميكند؟ در جواب ميگوييم اين عمل به خصوص كه انسان آن را در هر روز پنج بار به جا بياورد و همه عمر ادامه دهد و مخصوصاً اگر آن را همه روزه در جامعهاي صالح به جا بياورد و افراد آن جامعه نيز مانند او همه روزه به جا بياورند و مثل او نسبت به آن اهتمام بورزند طبعاً با گناهان كبيره سازش ندارند.[5]
آري، توجه به خدا از در بندگي، آن هم در چنين محيط و از چنين افراد، طبيعتاً بايد انسان را از هر معصيتي كبيره و هر عملي كه ذوق ديني آن را شنيع ميداند از قبيل قتل نفس، تجاوز به جانها، مال ايتام و زنا و لواط باز بدارد بلكه نه تنها از ارتكاب آنها، بلكه حتي از تلقين آن نيز جلوگيري ميكند. براي اينكه نماز مشتمل است بر ذكر خدا، و اين ذكر، اولاً ايمان به وحدانيّت خدايتعالي و رسالت و جزاء روز قيامت را به نمازگزار تلقين ميكند و به او ميگويد: كه خداي خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده، از او استعانت بنما و در خواست كن، كه تو را به سوي صراط مستقيم هدايت نموده، از ضلالت و غضبش پناه دهد.
و ثانياً او را وادار ميكند به اين كه با روح و بدن خود متوجه عظمت و كبريايي خدا شده، پروردگار خود را با زبان، حمد و ثنا و تسبيح و تكبير ياد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلكان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.
علاوه بر اين كه او را وادار ميكند از حدث (كه نوعي آلودگي روحي است) و از خبث يعني آلودگي بدن و جامعه خود را پاك كند و نيز از اين كه لباس و مكان نمازش غصبي باشد بپرهيزد و رو به سوي خانه پروردگارش بايستد.[6]
پس اگر انسان مدتي كوتاه بر نماز خود پايداري كند و در انجام آن تا حدّي نيّت صادق داشته باشد،اين ادامه در مدت كوتاه به طور مسلّم باعث ميشود كه ملكه پرهيز از فحشاء و منكر در او پيدا شود، (مثال) به طوري كه اگر فرضاً آدمي شخصي را موكّل بر خود كند كه دائماً ناظر بر احوالش باشد و او را آن چنان تربيت كند كه اين ملكه در او پيدا شود و به زيور ادب عبوّديت آراسته گردد، قطعاً تربيت او مؤثرتر از تربيت نماز نيست و به بيش از آن مقدار كه نماز به رياضت وادارش ميكند وادار نخواهد كرد.[7]
اشكال
جواب
ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچ گونه اثري در او نبخشد هر چند نمازش صوري باشد، هر چند آلوده به گناه باشد، البته اين گونه نماز تأثيرش كم است، اين گونه افراد اگر همان نماز را نميخواندند از اين هم آلودهتر بودند.[9]
روشنتر بگوييم: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط داراي بعضي از اين درجات است.[10]
آنچه از سياق برميآيد اين است كه اگر دستور دادهاند به اين كه مردم نماز بخوانند براي اين بوده كه نماز آنان را از فسق و فجور باز ميدارد و اين تعليل ميفهماند كه نماز عملي است عبودي، كه به جا آوردنشان صفتي در روح آدمي پديد ميآورد، كه آن صفت به اصطلاح معروف پليسي است غيبي، و صاحبش را از فحشاء و منكرات باز ميدارد و در نتيجه جان و دلش از قذارتهاي گناهان و آلودگيهايي كه از اعمال زشت پيدا ميشود پاك ميماند.[11]
مقصود از نماز چيست؟
پس حق در جواب همان است كه گفتيم: بازداري از گناه اثر طبيعي نماز است، چون نماز توجه خاصي است از بنده به سوي خداي سبحان، لكن اين اثر تنها به مقدار اقتضاء است، نه عليت تامه، تا تخلف نپذيرد و نمازگزار ديگر نتواند گناه كند، نه، بلكه اثرش به مقدار اقتضاء است، يعني اگر مانع و يا مزاحمي در بين نباشد اثر خود را ميبخشد و نمازگزار را از فحشاء باز ميدارد ولي اگر مانعي يا مزاحمي جلو اثر آن را گرفت ديگر اثر نميكند و در نتيجه نمازگزار آن كاري كه انتظارش را از او ندارند ميكند، خلاصه ياد خدا و موانعي كه از اثر او جلوگيري ميكنند مانند دو كفه ترازو هستند، هر وقت كفه ياد خدا چربيد نمازگزار گناه نميكند و هر جا كفه آن موانع چربيد كفه ياد خدا ضعيف ميشود و نمازگزار از حقيقت ياد خدا منصرف ميگردد و گناه را مرتكب ميشود و اگر خواننده عزيز بخواهد اين معنا را لمس كند بايد حالا بعضي از افراد كه نام مسلمان دارند و در عين حال نماز نميخوانند در نظر بگيرد كه اگر رفتار آنها را زير نظر قرار دهد ميبيند: كه به خاطر نخواندن نماز، روزه را هم ميخورد، و حج هم نميرود، و زكات هم نميدهد و بالأخره ساير واجبات را هم ترك ميكند و هيچ فرقي بين پاك و نجس و حلال و حرام نميگذارد و خلاصه در راه زندگي همچنان پيش ميرود، هر چه پيش آيد خوش آيد و هيچ چيزي را در راه خود مانع پيشرفت خود نميبيند، نه ظلم، نه زنا، نه ربا، نه دروغ،و نه هيچ چيز ديگري.[12]
پی نوشت
[1] . فرق ميان «فحشاء» و «منكر» در جلد 11 صفحه 370 ذيل آيه 90 سوره نحل آمده است كه در يك عبارت كوتاه ميتوان گفت:«فحشاء» اشاره به گناهان بزرگ پنهاني، و «منكر» گناهان بزرگ آشكار است، و يا فحشاء گناهاني است كه بر اثر غلبه قواي شهويه، و منكر بر اثر غلبه قوه غضبيه صورت ميگيرد.
[2] . تفسير نمونه، ج 16 ص 284.
[3] . 2 ـ 3 ـ تفسير نمونه، ج 16، ص 284.
[4] . الميزان، ج 16، ص 209.
[5] . الميزان، ج 16. ص 209.
[6] . الميزان، ج 16، ص 210.
[7] . الميزان، ج 16، ص 210.
[8]. تفسير نمونه، ج 16، ص 285.
[9] . تفسير نمونه، ج 16، ص 285.
[10] . تفسير نمونه، ج 16، ص 285.
[11] . الميزان، ج 16، ص 212.
[12] . الميزان، ج 16، ص 212.