درخواست استخاره از حضرت ولی عصر (علیه السلام)

سید مهدی عباباف نجفی، که مداومت بر تشرف به مسجد سهله در شبهای چهارشنبه را داشت فرمود: « شبی با جمعی از رفقا به مسجد سهله مشرف شدیم. دیدیم رکن قبله مسجد، طرف شرقی، همان جا که مقام حضرت حجت علیه السلام واقع میباشد، روشن است. پیش رفتیم، سید بزرگواری در محراب مشغول عبادت بودند. معلوم شد آن روشنی، روشنی چراغ نیست؛ بلکه نور صورت مبارک آن سرور است که در و دیوار را منور ساخته است.
يکشنبه، 3 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درخواست استخاره از حضرت ولی عصر (علیه السلام)
درخواست استخاره از حضرت ولی عصر  (علیه السلام)
درخواست استخاره از حضرت ولی عصر (علیه السلام)

نويسنده: احمد قاضی زاهدی-آیت الله علی اکبر نهاوندی
مترجم: سيد جواد معلم
سید مهدی عباباف نجفی، که مداومت بر تشرف به مسجد سهله در شبهای چهارشنبه را داشت فرمود:
« شبی با جمعی از رفقا به مسجد سهله مشرف شدیم. دیدیم رکن قبله مسجد، طرف شرقی، همان جا که مقام حضرت حجت علیه السلام واقع میباشد، روشن است.
پیش رفتیم، سید بزرگواری در محراب مشغول عبادت بودند. معلوم شد آن روشنی، روشنی چراغ نیست؛ بلکه نور صورت مبارک آن سرور است که در و دیوار را منور ساخته است.
به جای خود برگشته و باز نظر کردیم. آن صفه را روشن دیدیم؛ گویا چراغ نوربخشی در آن گذارده اند. چون نزدیک شدیم همان حال سابق را یافتیم تا یقین کردیم که آن بزرگوار امام ابرار و سلاله ائمه اطهار علیهم السلام است.
هیبت آن حضرت همه ما را گرفت. هر یک در جای خود مانند چوب از حس و حرکت افتادیم؛ جز من که چند قدمی از رفقا جلوتر رفتم.
هر چه خواستم نزدیک شوم یا عرضی کنم، در خود یارایی ندیدم، مگر این که مطلبی به خاطرم آمد و عرض کردم: لطفاً استخاره ای برای من بگیرید.
آن حضرت دست مبارک خود را باز نموده و با آن تسبیحی که مشغول به ذکر بودند، مشتی گرفته و بعد از حساب کردن در جواب به من فرمودند:
« خوب است ».
بعد هم روی مبارک خود را به سوی ما انداخته و نظر پر فیض خویش را برای لحظاتی بر ما انداختند. گویا انتظار داشتند که حاجت دنیا و آخرت خویش را از درگاه لطف و عطایش درخواست نماییم؛ ولی سعادت و استعداد، ما را یاری نکرد و قفل خاموشی دهان ما را بست.
سپس به سمت در مسجد روانه گردیدند؛ چون قدری تشریف برد قدرت در پای خود یافته به دنبالش روانه شدیم. وقتی خواست از در مسجد بیرون رود، دوباره روی مقدس خود را به طرف ما نمود و مدتی به همین حال بودند.
ما چند نفر بدون حس و حرکت بودیم و هیچ قدرتی نداشتیم. تا آن که بالاخره از مسجد خارج شدیم و به فاصله ای که بین دو در بود رسیدیم. آن بزرگوار از در دوم خارج شدند. به مجرد خروج حضرت قوت و شعور ما بازگشت. فوراً و با سرعت هر چه بیشتر به سمت در دوم دویدیم. به چشم بهم زدنی از در دوم خارج شدیم و نظر به اطراف بیابان انداختیم؛ ولی هیچ کس را نیافتیم.
هر چه به اطراف و اکناف دویدیم به هیچ وجه اثری نیافتیم و برای ما معلوم شد که به مجرد خروج از در دوم، حضرت از نظر ما مخفی شده اند.
بر بی لیاقتی و از دست دادن فرصتی که برای ذکر حاجاتمان پیش آمده بود، افسوس خورده و متأثر شدیم. »
منبع: شيفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف-برکات حضرت ولی عصر -عجل الله تعالی فرجه الشریف ( حکایات کتاب عبقری الحسان )




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.