آغازين روزهاي اروپا در ايران (دوران قاجار)
نويسنده: دكتر موسي نجفي - موسي حقاني
جهان در زمان قاجاريه
دوره قاجاريه، مصادف است با دوره شكوفايي رنسانس و انقلاب صنعتي اروپا و وقوع انقلاب فرانسه و دوره انحطاط ايران. ايرانياني كه در زمان صفويه به اروپا مي رفتند، احساس شكوه و قدرت مي كردند؛ امّا در دوره قاجاريه از اين احساس خبري نيست، بلكه حتي عكس آن ديده مي شود. جامعه قاجاريه، جامعه اي اليگارشي، و رابطه مردم با قاجاريه، رابطه مظلوم با ظالم بود و البته قاجارها براي اينكه بتوانند خود را در مقابل نارضايتي مردم و سستي كشور حفظ كنند، گاه به اروپا متوسل مي شدند. مناسب است به سبب تأثيرگذاري اروپا در اين برهه از تاريخ ايران، به وضع اروپا در اين ازمنه توجه كنيم:سير تحول اروپا در دوران قاجار
اروپاي دوره قاجار، اروپاي بازسازي شده در پي دوره رنسانس و به ثمر نشستن آن در انقلاب فرانسه بوده است. اروپا در عصر قاجاريه، سه دوره مهم را پشت سر گذاشت: .1 از آغاز انقلاب فرانسه تا روي كارآمدن ناپلئون (تا سال 1814 م. )، .2 از 1814 م. تا 1870 م. و تشكيل امپراتوري آلمان، .3 از 1870 تا 1914 (جنگ اول جهاني و ابتداي سلطنت احمدشاه و فروپاشي تدريجي عثماني). ناپلئون براي تسخير هند به دنبال جاي پا مي گشت و به همين جهت متوجه ايران شد. از 1814 تا 1870 ميلادي، رژيم هاي اروپايي به نظام پارلماني روي آوردند. نخست وزيران انگلستان كه در تحولات دوره قاجار نقش مهمي داشتند، عبارت بودند از: .1 ديزرائيلي، .2 لرد ساليسبوري، .3 گلادستون، .4 بالفور. كشورهاي بيگانه كه در ايران دخالت داشتند، از اين قرار بودند: .1 انگليس، .2 روسيه، .3 فرانسه، .4 آلمان (خيلي كم). از مناطقي چند كه در آن زمان به طور كامل در دست دولت هاي استعمارگر اروپايي نبودند، مي توان از ايران و عثماني نام برد.ويژگي هاي كلي اين دوره .
خطوط برجسته اروپا در زمان قاجار
انقلاب صنعتي و استعمار
رواج نژادپرستي و سلطه گري اروپا
حفظ نژاد ممتاز در تنازع بقا، شعار ظاهراً فلسفي و در باطن سياسي اروپاييان در كشورهاي مشرق زمين بوده است. به نظر آنان هر آنچه قدرت دولت را محدود مي كند، بايد از سر راه سياست استعماري آنان برداشته شود و ترحم بر ضعيف معنا ندارد. البته همان طور كه پيشتر گفتيم، در آلمان شوپنهاور و شاگردش نيچه با طرح نظريه ابرمرد، راه را براي سلطه بيشتر و دور كردن سياست از اخلاق و توحش تمدن مغرب زميني، بازتر مي كنند. استعمار به دنبال «حقانيت» براي خود بود و در اين مسير، از هر سلاح رواني و اخلاقي و فكري كه مي توانست، استفاده مي كرد. در پي همين تفكرات و اهداف و نيات بود كه اصطلاحاتي در كتب تاريخي به نقل از روشنفكران ايراني و يا مستشرقين و يا دلالان فرهنگ غربي مطرح شد؛ مانند تمدن مسيحي، نشر تمدن، مسئوليت نژاد سفيد، تفاوت ماهوي شرق و غرب و برتري ذاتي اروپايي. تمامي اين عنوان ها، مستمسك فرهنگي و فرهنگ سياسي استعمارگران اروپايي، به ويژه انگليس، در ايران بوده است. با ورود امريكا و همچنين ژاپن، در منطقه آسيا به جرگه دولت هاي استعمارگر، قدرت استعماري از انحصار اروپاييان خارج مي شود؛ و به دليل تشديد جريان استعمار، نهضت هاي استقلال طلب در مناطق تحت نفوذ همچون هندوچين، اندونزي و عراق به وجود مي آيد. به تدريج ضعف معنوي در اروپا شدت مي يابد؛ و اين ضعف و از خودبيگانگي و هجوم و غارت استعمار طي ساليان بعدي رشد و سرعت بيشتري به خود مي گيرد و اين روند ادامه مي يابد تا زماني كه انقلاب ها و قيام هاي بزرگ در سراسر كشورهاي مختلف، موجي از بيداري و آگاهي را به دنبال مي آورد. در حقيقت، مسئله سكولاريزه شدن اروپا و صدور آن به كشورهاي اسلامي، كه در پشت سر ورود غرب به اين مناطق قابل مطالعه است، با نهضت هاي ديني و حضور جدي دين در صحنه جامعه مسلمان نشين و اجتماعات اسلامي به مقابله فرا خوانده مي شود. اين مسئله به خصوص در نزد شيعيان در عراق و ايران و لبنان، در شكلي كاملاً بارز خود را نشان مي دهد.منابع براي مطالعه در مورد وضعيت اجتماعي و سياسي و حكومتي دوران افشاريه و زنديه و وقايع ايران قبل از سلطنت قاجاريه، رجوع به منابع زير مفيد است: .1 محمدمهدي استرآبادي. تاريخ نادري. به تصحيح عبدالله انوار، تهران، انجمن آثار ملي، .1341 .2 محمدمهدي استرآبادي. درّه نادري. به اهتمام جعفر شهيدي، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، .1366 .3 محمدرضا خسروي. كلات نادري. مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، .1367 .4 محمد ساروي. تاريخ محمدي يا احسن التواريخ. به اهتمام غلامرضا طباطبايي مجد، تهران، امير كبير، .1371 .5 ابوتراب سردادور. تاريخ نظامي و سياسي دوران نادرشاه افشار. تهران، ستاد بزرگ ارتشتاران، .1354 .6 رضا شعباني. تاريخ اجتماعي ايران در عصر افشار. تهران، دانشگاه تهران، .1359 .7 محمدحسين قدوسي. نادرنامه. مشهد، انجمن آثار ملي خراسان، .1339 .8 محمدخليل مرعشي صفوي. مجمع التواريخ. (در تاريخ انقراض صفويه و وقايع بعد تا 1207 قمري)، به تصحيح و اهتمام عباس اقبال، تهران، كتابخانه سنايي، طهوري، .1362 .9 محمدكاظم مروزي. عالم آراي نادري. به تصحيح و مقدمه و توضيحات محمدامين رياحي، تهران، نشر علم، .1369 .10 محمدرضا نصيري. اسناد در مكاتبات تاريخي ايران، دوره افشاريه. رشت، دانشگاه گيلان، .1366
و درباره تاريخ زنديه، رجوع به منابع زير مفيد است: .11 عبدالرزاق دنبلي. تجربه الاحرار و تسليه الابرار. به تصحيح و تحشيه حسن قاضي طباطبايي، تهران، مؤسسه تاريخ و فرهنگ ايران، .1350 .12 عليرضا شيرازي. تاريخ زنديه. ترجمه و مقدمه غلامرضا ورهرام، تهران، گستره، .1365 .13 ابوالحسن گلستانه. مجمع التواريخ. (شامل وقايع و رويدادهاي سي وپنج ساله بعد از نادرشاه)، به سعي و اهتمام مدرس رضوي، تهران، ابن سينا، .1344 .14 محمدصادق موسوي اصفهاني. تاريخ گيتي گشا در تاريخ خاندان زنديه. با مقدمه و تصحيح سعيد نفيسي، تهران، اقبال، .1317 .15 رضا ناروند. غروب خاندان زند. تهران، بي نا، .1354 .16 ميرعبدالطيف خان شوشتري. تحفه العالم و ذيل التّحفه . به اهتمام صمد موحد، تهران، طهوري.