ویژگیهای حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمت الله علیه) (3)

مهر و عطوفت آیت الله سید مصطفی خوانساری از قول ایشان نقل کردند: « سحرها که بیدار می شوم، به فکر حجره های مدارس قم و شهرستانها هستم. به فکر پیرمردهای حوزه قم و دیگر شهرستانها هستم و فکر می کنم که: فلان عالم از کار افتاده، چگونه اداره می شود. باید اداره اش کرد.» نمی فرمود: سحرها که بیدار می شوم، نافله شب می خوانم و ... بلکه می فرمود: « در فکر طلاب و علما هستم که چگونه زندگی را می گذرانند! »
پنجشنبه، 7 شهريور 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ویژگیهای حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمت الله علیه) (3)
ویژگیهای حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمت الله علیه) (3)
ویژگیهای حضرت آیت الله العظمی بروجردی (رحمت الله علیه) (3)

مهر و عطوفت

آیت الله سید مصطفی خوانساری از قول ایشان نقل کردند:
« سحرها که بیدار می شوم، به فکر حجره های مدارس قم و شهرستانها هستم. به فکر پیرمردهای حوزه قم و دیگر شهرستانها هستم و فکر می کنم که: فلان عالم از کار افتاده، چگونه اداره می شود. باید اداره اش کرد.»
نمی فرمود: سحرها که بیدار می شوم، نافله شب می خوانم و ... بلکه می فرمود:
« در فکر طلاب و علما هستم که چگونه زندگی را می گذرانند! »
روی همین مهر و عطوفت به علماء، فضلا و طلاب بود که به بهانه های مختلف، در فکر نفع رسانی به آنان بود. حتی برخی را که از وضع علمی آنان، آگاه بود؛ اما به نام لجنه تحقیقی نگه می داشت تا بهره ای ببرند.
کلاً، ایشان، نسبت به اهل علم، بسیار احترام می کرد، حتی با کسانی که در گذشته نسبت به او خوش رفتاری نکرده بودند بسیار مهربان بود و همه چیز را نادیده می گرفت.
آیت الله سید مصطفی خوانساری نقل می کنند :
آیت الله بروجردی در مسجد عشقعلی، اصول مباحثه می کردند، روزی یکی از فضلاء، به نام شیخ علی چاپلقی اشکال کردند.
آیت الله بروجردی جواب دادند. آقا شیخ علی جواب آقا را رد کردند، و آیت الله بروجردی عصبانی شدند و به نحوی آقا شیخ علی متأثر و منقلب شد که خواست گریه کند.
مباحثه تمام شد، نماز مغرب را تمام کرده بودم که مشهدی رضا، خدمتکار آقا، آمد و گفت: آقا از مباحثه که برگشتند مابین درِ کتابخانه و اندرون ایستاده اند و متأثرند و فرمودند:
« بروید به آقای خوانساری بگویید بیاید. »
اینجانب با عجله نماز عشاء را خواندم و پیش آقا رفتم. دیدم ایشان با حالت ناراحتی و تأثر شدید بین در کتابخانه و اندرون ایستاده اند!
تا من رسیدم به من فرمودند:
« این چه حالتی بود که از ما صادر شد؟ یک نفر عالم ربانی را رنجاندم، الآن باید بروم و دست ایشان را ببوسم و حلالیت بطلبم که از من بگذرد و بعد بیایم و نماز مغرب و عشاء را بخوانم! »
عرض کردم: ایشان در مسجد شاه زید، امام جماعت هستند و بعد از نماز، مسأله می گویند و برای مردم موعظه می کنند. لذا تا دو سه ساعت از شب گذشته منزل نمی آیند. من به ایشان اطلاع می دهم که آقا فردا صبح به منزل شما خواهد آمد.
آقا قبول فرمودند، صبح شد، من رفتم حرم، از حرم که برگشتم، دیدم آقا سوار بر درشکه در منزل ما منتظر من هستند.
در خدمتشان رفتیم منزل آقا شیخ علی، وقتی آقا، شیخ علی را دیدند، می خواستند دست او را ببوسند که نگذاشت.
می فرمودند:
« از من بگذرید، از حالت طبیعی خارج شدم و به شما پرخاش کردم و .... »
شیخ علی گفت: شما سرور مسلمین هستید، برخورد شما باعث افتخار من بود و ... .
آقا تکرار کردند: « از من بگذرید، مرا عفو کنید. »
بالاخره این برخورد موجب شد که شیخ علی تا آخر عمر، مورد مراحم و عطوفت آیت الله بروجردی قرار بگیرد.

عارف حقیقی

آیت الله صافی گلپایگانی می فرمایند:
مرتبه عرفانی و معرفتی ایشان، بسیار عالی بود.
این مرتبه، از مهمترین بعد شخصیت ایشان بود.
آیت الله بروجردی از کسانی بود که حقیقت حق را درک کرده و یافته بود. عرفانش، از عرفان خالص قرآنی و توحیدی الهام گرفته بود و از تعطیل و تشبیه منزه بود.
از احادیث شریفه و نهج البلاغه و ادعیه صحیفه کامله و سایر دعوات مأثوره از پیغمبر اعظم (ص) و اهل البیت (ع) مانند: دعای کمیل، عرفه، ابوحمزه و ... بهره می گرفت.
از دعاهایی که از مضامین بلند عرفانی و حقایق توحیدی و اخلاقی و تربیتی آنها، جهت تکمیل معارف و تهذیب اخلاق و صفای روح می توان کمک گرفت، بهره می برد. اثر این گونه عرفان، از اخلاق و رفتار ایشان مشهود بود. سیر و سلوک ایشان، کاملاً، شرعی و در محدوده ریاضات شرعیه بود.
انجام فرائض، نوافل، انواع عبادات، خلوص نیت، دعاها، ذکرها، فکر و محاسبه نفس، تأسف بر گذشته، خوف از حال و آینده، انجام مستحبات و ترک مکروهات برنامه های سیر و سلوکی ایشان بود.
در این راه، معتقد به ارشادات شرعی بودند. غیر از تعالیم مأثوره و شرعیه را معتبر نمی شمردند. در عرفان و خداشناسی و سیر و سلوک، هیچ خط و حرفی را معتبر نمی شناختند و برنامه های، به اصطلاح، عرفانی متصوفه و غلوآمیز را، شدیداً تخطئه می کردند. به حفظ حریم توحید و نفی شرک اهمیت بسیار می دادند.
در عرفان و سیر و سلوک، همان خط و راه مستقیم بزرگان اصحاب و علماء مانند: شیخ طوسی، علامه مجلسی و سایر فقهاء و محدثین عالیقدر را یگانه خط نجات می دانستند. در عین حال، با نگرش وسیعی که داشتند، دور از تحجر و تقدس مآبیهای عوام پسند بودند. افکار صوفیانه و اعمال و حالاتی را که چه بسا، برخی نادانان، برای پیروان طریقت، فضیلت و کرامت اخلاقی و نشانه اعراض از دنیا و صفای باطن می شمردند، مردود می دانستند.
اسلام ناب محمدی (ص) را خالی از رهبانیت و بی تفاوتی می شمردند. مواظب بودند که در بیان ربط عالم و ماسوی الله به خداوند، از ارشادات و اصطلاحات قرآن خارج نشوند و در تعبیرهایی مانند: خلق و خالق و مخلوق از آن تبعیت کنند.
اصطلاحات عرفانی مصطلح در متصوفه را، بر زبان نمی آوردند. باطل شمردن بدعتهای فِرَق را، از وظایف مهم علماء می دانستند و با همه فرق ضاله، خصوصاً، فرقه یا حزب مزدور بهائیت، مواضع منفی بسیار محکم و قاطع داشتند.
معتقد بود که راه و رسم عبادت و دعا و تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و صفای باطن و کمال معرفت و قرب الهی را باید از اهل البیت (ع) آموخت.
همانطور که در فقه، همه احکام را توقیفی می دانیم که باید از ادله محکم، حتی استحباب و کراهت را، به اثبات رساند و غیر این حرام است، در اوراد و اذکار و عبادات و ریاضتها و اصطلاحات عرفانی و معرفة الله و اسماء الحسنی و مقامات و درجات انبیاء و ائمه (ع) نیز، این توقیفی بودن را باید رعایت کرد.
یادم هست: در مجلس جشن مولی امیرالمؤمنین(ع) کسی شعری را می خواند که با موازین اسلام، نمی ساخت. آیت الله بروجردی به وی فرمود: نخوان.
برادرم آیت الله حاج آقا صافی، واسطه شد و بنا کرد به توجیه کردن که اشکالی ندارد و ...
آیت الله بروجردی به این بیت اشاره کرد که این بیت، چه توجیهی دارد و با موازین اسلام، چگونه می سازد:
تو به این جمال خوبی چو به طور جلوه آ ئی
ارنی بگو به آن کس که بگفت لن ترانی
یا خودم از ایشان شنیدم که به این مضمون می فرمود:
« من زمانی بود که مثنوی را مطالعه می کردم. روزی صدایی را شنیدم که می گفت: راه را گم کرده است! پس از آن مطالعه مثنوی را ترک کردم، به جای آن، «عدة الداعی» ابن فهد را برای مطالعه انتخاب کردم. »
به هر صورت، آیت الله بروجردی، مفاهیم و اصطلاحات مأخوذه از دیگران را در معرفت الله و ربط عالم شهادت به عالم غیب، قاصر از اصطلاحات قرآنی می دانست.

ابعاد معنوی

آیت الله صافی گلپایگانی نقل می کردند:
جنبه های معنوی ایشان، اصلاً قابل توصیف نیست.
نماز جماعت را ایشان، نسبتاً، طولانی می خواندند؛ ولی وقتی خودشان فرادا می خواندند، به مراتب طولانی تر و مفصل تر بود.
من خودم شاهد بودم که: چراغ را خاموش می کردند و نماز می خواندند.
یا رسم ایشان این بود که: هر روز، به هنگام شروع درس، خطبه، نسبتاً، مفصلی می خواندند. آنچنان به حمد و ستایش خداوند می پرداختند و جملات را بر زبان می آوردند که بدن می لرزید.
آیت الله العظمی بروجردی، در همه ابعاد، یک انسان والا و الهی بود، برجسته و ممتاز. هیأت و حالت معنوی خاصی داشت. انسان با دیدن سیما و رفتار ایشان، اطمینان می کرد که مورد عنایت خدا و توجه امام زمان، عجل الله تعالی فرجه الشریف، است. مخصوصاً در یکی دو مورد بالعیان مورد توجه و عنایت آقا، قرار گرفته بود.
با این که ما خیلی به آقا نزدیک بودیم و تقریباً، از اسرار ایشان باخبر بودیم، هر وقت که ایشان را زیارت می کردیم، ارادت ما نه تنها نسبت به آقا کم تر نمی شد که هر روز بیش تر می گردید.
کم ترین گرایشی به هوای نفس، شهرت، جاه پرستی و ... در آن بزرگوار دیده نمی شد. آن مرحوم، به خاطر اجتناب از شهرت و ... کتابهایش را تا زنده بود، چاپ نکرد.

مقیّد به عبادات

آیت الله صافی گلپایگانی نقل میکنند:
آیت الله بروجردی بسیار مقید به عبادات بود، به گونه ای که تا سال آخر عمرشان، با آن کهولت سن، تمام ماه رمضان را روزه دار بودند و علاوه بر امامت جماعت ظهر و عصر، برنامه های عادی این ماه را انجام می دادند:

جلسه های استفتاء و ...

آیت الله سید مصطفی خوانساری نقل کردند:
او، اهل تظاهر نبود. وقتی که به نماز می ایستاد ( مخصوصاً اگر تنها بود) حالش دگرگون می شد، به گونه ای که قادر به ادای کلمات نبود؛ از این روی، نمازش خیلی طول می کشید. مردی که در درس آنچنان بلیغ بود، ولی اینجا کند حرکت می کرد. با تأنی و حضور قلب نماز می گزارد.
مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری می گفت:
اگر درون گنبد مسجد اعظم را بنگرید، کاشی کاریهای داخل گنبد را ناقص می بینید. کاشیها تا پایین نیامده است. این داستان دارد بدین قرار:
روزی لرزاده، معمار مسجد اعظم، به من گفت: آیت الله از ادامه کاشی کاری جلوگیری کرده اند. شما ایشان را راضی کنید تا کاشی کاریها را تمام کنیم.
حیف است. گنبد ناقص می ماند. روزی من و آیت الله بروجردی، زیر همان گنبد نشسته بودیم. من از فرصت استفاده کرده گفتم:
آقا اجازه بدهید کاشیها را تا پایین بیاورند. این جوری ناقص می ماند. آن مرحوم گفت:
« این کاشیها خیلی زیبا و قشنگ است. نمازگزار را به خود متوجه می کند و از حضور در نماز باز می دارد. »
من در جواب عرض کردم: آقا! اولاً حرم مطهر حضرت رضا (ع)، هم دارای نقش و نگار است. علاوه بر این، چه فرقی بین این است که این کاشیها شاغل نمازگزار باشد یا فرش خوش باف و گرانبها؟
پس فرش خوب هم نباید در مسجد انداخته شود که شاغل نمازگزار است. دیگر آن که: کسی که بخواهد نماز بخواند، با این چیزها حواسش پرت نمی شود.
بعدها متوجه جواب خودم شدم که تکلیف ما با نمازگزار دوتاست. نمازگزار، نباید بگذارد حواسش پرت شود و توجه در نماز را مراعات کند. ما هم نباید زمینه اشتغال و حواس پرتی نمازگزار را فراهم کنیم.

توجه به خودسازی

آیت الله صافی گلپایگانی می گویند:
ایشان برای کنترل خشم خود، نذر کرده بودند که: اگر بعد از این ناراحت شود، یک سال روزه بگیرد. اتفاقاً یک مورد هم عصبانی شده بودند؛ لذا تمام سال را، غیر از روزهایی که حرام بود، روزه گرفتند.

احترام به قرآن و کتب حدیث

آیت الله مجتبی عراقی نقل می کنند:
ایشان احترام فوق العاده ای برای کتب، مخصوصاً کتب اخبار داشتند، مثلاً: مکرر اتفاق می افتاد که در جلسات استفتاء بعضی از اشخاص از خارج (علماء و وعاظ، معاریف و اساتید شهرستانها) می آمدند و روبروی ایشان در جایی که کتابها بود می نشستند، ایشان اول یک قدری اظهار ناراحتی می کردند که معلوم بود ناراحت است، بعد قدری شروع می کردند به اشاره کردن بلکه آن طرف، خودش بفهمد، مرحله سوم می فرمودند:
« آقا! پشت سر شما بسم الله الرحمن الرحیم است، کتابهای اخبار است، کتب فقه است. »
آن هم ناچار می شد برخیزد و یا به پایین برود و یا به بالا.
آیت الله صافی گلپایگانی نقل میکنند:
یکی از صفات بارز ایشان، احترام به قرآن بود.
یادم هست روزی از طرف یکی از سران کشورهای عربی، هیأتی خدمتشان رسیده بودند و قرآنی را به عنوان هدیه تقدیم آیت الله بروجردی می کنند.
در هنگام تقدیم قرآن، آن مرحوم، با کهولت سن و حال خاصی که داشتند، می ایستند و قرآن را تحویل می گیرند. سپس می نشینند و پیش از آن که با اعضای هیأت، صحبت بکنند، قرآن شریف را می گشایند و با صدای بلند، آیاتی را تلاوت می کنند.
آنگاه قرآن را در جای مناسبی می گذارند و تعارفات معمولی را با میهمانان انجام می دهند.
مرحوم میرزا حسن نوری می فرمودند:
آن بزرگوار، به کتب دینی و علمی، احترام بسیار قائل بودند. می فرمودند: در تمام عمرم، در اطاقی که کتب حدیث باشد، حتی دارای یک حدیث باشد، نخوابیده ام.

احترام به اهل بیت علیهم السلام

آیت الله صافی گلپایگانی می گویند:
به امامان(ع) بسیار احترام می گذاشت و محبت داشت. یک روز در منزلشان مجلسی بود. در آن مجلس، شخصی با صدای بلند گفت: برای سلامتی امام زمان و آیت الله بروجردی، صلوات.
در همان حال، ایشان در حیاط قدم می زد. با شتاب و ناراحتی به طرف در بیرونی آمد و با عصا، محکم، به دَر زد، به طوری که آقایانی که در بیرون بودند، ترسیدند که نکند، جریانی اتفاق افتاده باشد.
چندین نفر به طرف دَرِ اندرونی رفتند که ببینند چه خبر است. آیت الله بروجردی گفتند:
« این که بود که اسم مرا در کنار نام مبارک امام زمان(ع) آورد. این مرد را بیرون کنید و دوباره به خانه راهش ندهید. »
شاه عربستان به ایران آمد و برای آیت الله بروجردی هدایایی فرستاد (البته ایشان جز قرآن و مقداری از پرده کعبه، مابقی را رد کردند) و در ضمن، درخواست ملاقات با ایشان را داشت، ولی آیت الله بروجردی پاسخ رد دادند. درباره علت این امر می فرمودند:
« این شخص اگر بیاید قم و به زیارت حضرت معصومه علیها السلام نرود، توهین به آن حضرت خواهد بود و من چنین امری را، به هیچ وجه تحمل نمی کنم. »

احترام به حقوق مومنین و شاگردان

آیت الله مکارم می فرمودند:
حرمت و حق مؤمن تا آن حد عظمت دارد که امام صادق(ع) آن را با عظمت تر از کعبه می داند.
« المؤمن اعظم حرمة من الکعبه. »
آیت الله بروجردی با کمال دقت، مواظب بود کاری که حقی از حقوق دیگران را پایمال کند، از او سر نزند.
به عنوان نمونه، آن مرد بزرگ گاه در لابه لای بحثهایی که در درس می فرمود در برابر اشکالات بیجا کمی عصبانی می شد ( البته نه آنچنان عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند ) ولی پس از درس، سخت از آن عصبانیت پشیمان می شدند، دنبال طرف می فرستادند و از او عذرخواهی می کردند. گاهی برای جلب محبت او کمکهای مالی نیز می کردند.
در میان دوستان این مزاح معروف شده بود که:
« عصبانیت آیت الله بروجردی مایه برکت است! »
گاه، به این هم قناعت نمی کردند، روز بعد، هنگامی که بر منبر تدریس می نشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی می کردند. در حالی که می دانیم میان شاگردان و استادان این مسائل، معمول، نیست. استاد به منزله پدر، و شاگرد، همچون فرزند است و توبیخ و خشونت پدر برای فرزند گواراست.
آیت الله جعفر سبحانی در رابطه با احترام ایشان به دیگران از قول امام (ره) نقل میکنند:
« آقای بروجردی به منزل ما تشریف آورده بودند، خدمت ایشان پرتقال آوردیم. ایشان پرتقال را خوردند و هسته های آن را در دست خود نگه داشتند و کنار بشقاب نگذاشتند که مبادا کسی ببیند و بدش بیاید. »
مرحوم میرزا حسن نوری در این رابطه می گفتند:
در این چند سالی که این جانب، در خدمت ایشان بودم، هرگز وی را بدون عمامه یا قبا ندیدم. همیشه، به صورت دو زانو می نشست، هیچ گاه آن مرحوم را در حال نشستن، غیر از این حالت ندیده ام.
ایشان از دردپا، بسیار ناراحت بود. آقایان، پیشنهاد کردند؛ هنگام درس، که روی منبر قرار دارند، دو زانو ننشینند و پاها را روی پله پایین تر منبر قرار بدهند.
ایشان، با تعجب فرمود:
« چطور ممکن است این کار را انجام بدهم. آقایان نشسته اند. آقایان تشریف دارند. »
روی همین حساب، در منزل کرسی کوچکی گذاشته بودند که ایشان در حضور مراجعین، بتواند، پاهایش را دراز کند!
آیت الله محسنی ملایری می گویند:
ایشان، نسبت به شاگردان خود، احترام بلیغ داشتند. به عنوان نمونه: آقا موسی صدر به درس ایشان می آمدند و جوان نورسی بودند. به مجردی که ایشان اشکال می کردند، مرحوم آیت الله بروجردی می فرمودند:
« سکوت کنید تا ببینیم آقا چه می گویند. »
و یا نسبت به آقای فاضل و یا شیخ مهدی حائری و بعضی دیگر، برخی اعتراض می کردند؛ اما آقا نظر داشتند که این آقایان، امید آینده هستند؛ لذا باید مورد تعظیم و عظمت باشند.
آیت الله صافی گلپایگانی می گویند:
دیگر از خصوصیاتشان، ادب در برابر بزرگان و فقهاء بود. در هیچ مورد از درس ایشان، جسارت نسبت به فقیهی دیده نمی شد. وقتی هم در صدد رد قولی بودند، طوری آن قول را رد می کردند که فقط آنانی که مسلط بر اقوال بودند، می فهمیدند چه کسی را رد می کنند.
1. در مبحث صلات، به مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری اشکال داشتند. ابتدا شروع کردند به تجلیل از کتاب صلات ایشان و فرمودند:
« من تا کنون کتابی به این کم لفظی و پرمعنایی ندیده ام. »
آن گاه، اشکال خودشان را مطرح نمودند.
2. مرحوم حاج شیخ عباس قمی، درباره روایتی نظری داده بودند. عده ای از آیت الله بروجردی، از صحت و سقم این نظر سؤال کردند. ایشان ابتدا زحمات شیخ عباس قمی را مفصل بیان نمودند، آن گاه نظر خود را بیان کردند.
3. به هنگام اشکال بر نظری از نظرات شیخ طوسی(ره) در مقام اعتذار بر می آمدند و می فرمودند: مرحوم شیخ طوسی، با این همه تألیفاتی که داشته، مقدار وقتی که برای این موضوع صرف نموده، بسیار اندک بوده است؛ لذا این نظر را داده است.

تیزبینی و رعایت ادب

آیت الله سید موسی شبیری زنجانی نقل می کنند:
کسی نقل می کرد که یکی از تجار خیلی مهم که قسمت مهمی از پولی که صرف حوزه می شد و وجوهات را خودش می داد، یک بار وقتی پول می فرستد، بدون اینکه مبلغ را داخل پاکت بگذارد با حالتی که تقریباً بی احترامی محسوب می شود پول را برای آقای بروجردی می فرستد و به محض توجه، آقا رد می کند.
آقایانی که آنجا بودند از جمله امام اصرار می کنند که پول را رد نکنند و اشکال ندارد چرا که اگر قرار باشد هر پولی را این چنین رد کنید پس با چه پولی حوزه را باید بچرخانید و در ضمن بقیه آقایان مراجع، قبلاً به این شکل نبوده اند و در این موارد چشم پوشی می کرده اند و پول را رد نمی کردند، ولی در عین حال ایشان می فرمایند:
« پول را پس دهید. »
که نقل می کنند: آقای خمینی(ره) نامه ای می نویسد و اعتذار (عذرخواهی) می کند و پول را می فرستد، وقتی آن تاجر مطلب را می فهمد، ملتمساً به اصرار می آید و پول را تقدیم می کند.
آیت الله فاضل لنکرانی نقل می کنند:
معمول این بود که وقتی خدمت ایشان می رسیدیم، دست ایشان را می بوسیدیم، ولی گاهی اوقات مانع می شدند که دستشان را ببوسیم.
هرچند اصرار می کردیم فایده ای نداشت. گاهی اوقات نه تنها مانع نمی شدند بلکه دستشان را جلو هم می آوردند.
این مسأله برای من، تا مدتی سؤال انگیز بود که سرّ این کار چیست؟ تا اینکه به خاطر تکرر، سرّ قضیه را فهمیدم، معلوم شد آنگاه که ما خودمان، به اختیار خدمت ایشان می رسیم، مانع از دست بوسیدن ما نمی شود ولی آنگاه که ایشان ما را به خاطر کاری که دارند احضار می کنند، به هیچ وجه اجازه نمی دهند دستشان را ببوسیم، زیرا این را برخلاف ادب می دانستند که فردی را احضار کنند و بعد به او اجازه بدهند دستش را ببوسد. این دقت ایشان در رعایت ادب برای من بسیار اعجاب آور بود.
مورد دیگر را یکی از نزدیکان ایشان که با ما هم نسبتی داشت، برای من نقل کرد، ایشان فرمود:
روزی به همراه آیت الله بروجردی و فرزندشان، به منزل آقا می رفتیم، دم در که رسیدیم آقازاده ایشان، از من زودتر داخل منزل شد. آقا برگشت و با عصبانیت فریاد کشید:
« آیا نمی فهمی ایشان میهمان من هستند؟ چرا جلوتر از ایشان وارد منزل شدی؟ »
آیت الله محسنی ملایری می گوید:
ایشان هیچ گونه ترجیحی برای فرزندان خود، قائل نبودند گرچه تنقیص هم نمی کردند. روزی در خانه ایشان بودیم و آقا احمد (فرزندشان) پیش من نشسته بود. مجلس روضه خوانی بود. بعد از روضه خوانی، آقا به من فرمودند:
« شما که در آن جا نشسته بودید، چرا احمد را ادب نکردید؟ داشت تبسم می کرد. آیا در روضه فاطمه زهرا سلام الله علیها نباید حفظ ادب کرد؟ »

توجه به حدود احترامات

آیت الله مرتضوی لنگرودی نقل می کنند:
ما، بعد از درس آیت الله العظمی استاد الاعظم آقای بروجردی که تمام می شد، پشت سر ایشان با بقیه آقایان حرکت می کردیم، چون دنبال یک عالم حرکت کردن خودش عبادت است و ثواب دارد و ما ایشان را تا سر خیابان که سوار درشکه شود و یا در این اواخر سوار تاکسی می شدند مشایعت می کردیم و ایشان به طرف منزل حرکت می کردند.
روزی اتفاق عجیبی افتاد، همین طور که پشت سر ایشان با بقیه رفقا در حرکت بودیم، یک مرتبه دیدم مردم همه به پشت سر، عقب می آیند و هر کس شخص جلوئی خودش را می گیرد تا زمین نخورد که ما را هم آقایان دیگر گرفتند.
پرسیدیم چه خبر است؟! یکی از مردم در بین راه برای بوسیدن پای آقا روی پای ایشان افتاده است، که آقا با عصبانیت فرموده بودند:
« من به آن مقام نرسیده ام که کسی پای مرا ببوسد، پای معصوم را باید بوسید، نه پای مرا، چرا می بوسید؟! آخر باید بین امام و مأموم، معصوم و غیر معصوم فرق باشد، تو که پای مرا می بوسی اگر امام معصوم و امام زمان علیه السلام را ببینی چه می کنی؟ »
و همین طور از ناراحتی تا منزل رنگشان سرخ شده بود و این قدر مواظب بود که حدود معلوم شوند، مرز یک بزرگ با بزرگ دیگر معلوم باشد و می گفت:
« حد ما این است که دست ما را ببوسند و باقی احترامات، مال آقا امام زمان ( روحی له الفداء) است. »

علاقمند به تربیت

آیت الله مکارم شیرازی نقل می کنند:
مرحوم آیت الله بروجردی، عشق عجیبی به تربیت شاگردان داشت. با انواع وسائل و تشویقهای مادی و معنوی، آنان را در جهت پرورش و سوق به سوی کمال تشویق می کرد. و نشان می داد که برای علم و فضیلت، ارزش خاصی قائل است.
گاه یک طلبه کوچک را به خاطر یک کار قابل ملاحظه علمی، چنان تشویقی می کرد که در خور یک عالم بزرگ بود.
نسبت به مسائل اخلاقی، توجه کامل داشت. برای اصلاح حال طلاب، خیلی می کوشید. برخی از روزهای چهارشنبه و آغاز تعطیلات، طلاب را نصیحت می کرد و این نصایح، خیلی مؤثر واقع می شد.
می فرمود:
« ای کاش کسی مثل میرزا علی آقا شیرازی، در قم می بود و طلاب را موعظه می کرد. »
البته گاهی از وی دعوت می کرد که به قم بیایند و طلاب را نصیحت کنند.
با این که حاج میرزا علی آقای شیرازی، در اصفهان شاگردش بوده است، ولی خیلی به وی احترام می کرد.
منبع:www.salehin.com




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط