نویسنده: رسول سعادتمند
بسط توحید و ارائه حقایق عالم، هدف بعثت انبیاء
آنچه که انبیا برای او مبعوث شده بودند و تمام کارهای دیگر، مقدمه اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است که چطور است؛ ارائه عالم به آن طوری که هست، نه به آن طوری که ما ادراک میکنیم. و دنبال این بودند که همهی تهذیبها، تعلیمها و همه کوششها در این باشد که مردم را از این ظلمتکدههایی که همه عالم ظلمت است، نجات بدهند و به نور برسانند. غیر حق تعالی نور نیست، همه ظلمت اند و اگر چنانچه، ما از این حجابهای ظلمانی بیرون برویم و همین طور اگر موفق بشویم از حجابهای نورانی هم بیرون برویم و همه حجابها را خرق (1) کنیم، آن وقت حق را به همه صفات و اسمانش مشاهده میکنیم و غیر او کسی نیست، سراب است. البته به آن معنای کاملش، نادری از اولیای خدا به تبع انبیا موفق شدند و دیگران مراتب پایینتر را، تا برسد به ما که هیچ. (2)معرفة الله، مقصد عالی انبیاء
تمام مقاصد انبیا، برگشتش به یک کلمه است و آن «معرفه الله». تمام، مقدمه این است. اگر دعوت به عمل صالح شده است، اگر دعوت به تهذیب نفس شده است، اگر دعوت به معارف شده است، تمام برگشتش به این است که آن نقطه اصلی را که در فطرت همه انسانها هست، حجاب را ازش بردارند تا انسان برسد به او، و او معرفت حق است، مقصد عالی همین است. انبیا نمیخواستند که جنگی باشد و نمیخواستند که دعوتی باشد به غیر از این دعوت، دعوت به گرفتن کشور و دعوت به اینها، هیچ وقت در آنها نبوده است. اما اگر چنانچه در این پیروزیها که بحمدالله به طور چشمگیر حاصل شده است، اما از آن رامی که ایی دارند منحرف نشدیم، این سال نو بر ما مبارک است و ما پیروز هستیم. و اگر خدای نخواسته، اینها اسباب یک غروری شد، اسباب یک دلبستگی به دنیا شد، ما هم بخواهیم یک توسعهای در کشورمان حاصل بشود، حکومتی بکنیم بر مردم، ما هم با سایر ابرقدرتها فرقی نداریم، بلکه ما عقبتر از آنها هستیم. آنها به صراحت حرفهای خودشان را میزنند که «ما میخواهیم دنیا را بگیریم». این را میگویند که «ما همه باید چیزهایی که منافع ماست محفوظ باشد ولو به لگدمال شدن همه کشورها». ما که اینطور نمیگوییم، ما که خودمان را تابع اسلام میدانیم، اگر خدای نخواسته، در قلب ما این معنا باشد که ما هم یک قدرت زیادتری پیدا بکنیم، ما هم برای خودمان یک شخصیت بیشتری پیدا بکنیم، یک حکومتی بکنیم، توسعهای در ملک خودمان حاصل کنیم، ما از آنها حالمان بدتر است، برای اینکه مسئله ریا هم در کار میآید. (3)انبیاء، جلوه رحمت الهی
بعضی از علمای بزرگ، از قراری که شنیدم فرمودهاند که من برای اشخاص منحرف بیشتر دعا میکنم؛ برای اینکه، آنها بیشتر احتیاج به دعا دارند. دلهای انسانها، انسانهای متعهد، دلهایی است که رئوف و مهربان بر همهی بشر است. او همان جنگهایی که پیغمبر اکرم میکردند یا تحمیلی بوده و یا گاهی وقتها هم اتفاق میافتاده که ابتدایی بوده است، همانها هم آثار رحمت الهی بوده است؛ برای اینکه دنبال تهذیب یک ملتها، آنهایی که تهذیب بردارند باید تهذیب بشوند، آنهایی که مانع از تهذیب ملتها هستند باید از سر راه برداشته بشوند. این یک رحمتی است، صورتش را انسان خیال میکند که کشتار است، لکن واقعش بیرون کردن یک موانعی از سر راه انسانیت است. و در ایران هم این مسئله که میبینید که در همه جا برای ما هی طرح میشود که اینها آدم میکشند، آنها خیال میکنند که ایران آدم میکشد، ایران تا امروز یک دانه آدم را نکشته است، ایران یک سباعی را که حمله کردند بر همه چیز اسلام، ملت، انسانیت، آنها را اگر بتواند تهذیب میکند و اگر بتواند با حبس آنها را نگه میدارد تا تهذیب بشوند، اگر نتواند تصفیه میکند. این همان کاری است که همه انبیا از اول خلقت تا حالا کردهاند و آن اشخاصی را که دیگر قابل اصلاح نبودهاند، آن اشخاص را یا غرق کردهاند و یا از بین بردهاند.در هر صورت تمام انبیا از صدر عالم تاکنون، تمام انبیا یک جلوه رحمتی بوده است از خدای تبارک و تعالی و چنانچه موجودیت همه ما جلوه رحمت حق تعالی است. همین طور هدایت خدای تبارک و تعالی به واسطه انبیا، یک رحمت بزرگی است بر همه. رحمة للعالمین است پیغمبر، و همه انبیا رحمت بوده اند و این برای این است که این بشر متوجه نیست، جاهل است، نمیداند چه خبر است آن طرف، نمیداند که راه انسانیت را اگر طی نکند چه خواهد گذشت بر او از این جهت، آنهایی که راه را میدانند، میدانند که این بشر به چه ضلالتی میافتد و به چه زحمتهایی دچار میشود از اعمال خودش، از افکار فاسد خودش، همه چیز هم از خود آدم است؛ هیچ چیزی تهیه نشده است برای ما که از سابق تهیه کرده باشند که ما را بخواهند عذاب بدهند، همه آنها چیزهایی است که ما خودمان تهیه میکنیم. هر عملی که ما در اینجا انجام میدهیم یک صورت برزخی دارد و یک صورت ملکوتی دارد و ما به او میرسیم؛ عمل خوب همین طور است و عمل بد هم همین طور است. بنابراین، آنهایی که، انبیا و اولیایی که راهها را میدانستند، عواقب را میدانستند، برای بشر غصه میخوردند و جانفشانی میکردند که مردم را نجات بدهند. (4)
بعثت انبیاء، تجلی معنویات و رهایی انسان از اسارت
انبیا هم که مبعوث شدند، برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به اینکه چیزی نیستیم، و علاوه بر آن، مردم را، ضعفا را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیا این دو شغل را داشتهاند، شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند، از اسارت خودش خارج کنند- که شیطان بزرگ است- و مردم و ضعفا را از گیر ستمگران نجات بدهند؛ این دو شغل، شغل انبیاست. وقتی انسان حضرت موسی را، حضرت ابراهیم را ملاحظه میکند، و چیزهایی که از اینها در قرآن نقل شده است، میبیند که اینها همین دو سمت را داشتند، یکی دعوت مردم به توحید و یکی نجات بیچارهها از تحت ستم. اگر در تعلیمات حضرت عیسی- سلام الله علیه- در این امر کم است حضرت عیسی کم عمر کرد و کم تماس پیدا کرد با مردم، و الا شیوه او هم همان شیوه حضرت موسی است و همه انبیا و بالاترین آنها که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت در عمل خود رسول الله میبینیم. قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر میتواند به او برسد و فوق او [کرده] و بعد هم اقامه عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت میکرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیره مستمره انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا میدانند این سیره مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همه مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئله دوم که اقامه عدل است، حکومت اسلام باید اقامه عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح میکند و ترویج میکند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیره مستمره انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازهای که بشر لایق است، و ادامه اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران؛ و ما باید این دو امر را تقویت کنیم. (5)پینوشتها:
1- شکافتن، پاره کردن.
2- صحیفه امام، ج19، ص 284 تا 285.
3- همان، ج 20، ص 16 و 17.
4- همان، ج 15، ص 493 تا 494.
5- همان، ج 17، ص 527 و 528.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم