نویسنده: علی غفوری
نبرد لهستان
در ابتدای سال 1939 دنیا سایههای یک نبرد ویرانگر را به سادگی احساس میکرد. آدولف هیتلر نجات دهنده آلمان ورشکسته و مغلوب پس از جنگ جهانی اول توانسته بود بدون شلیک گلولهای، فرانسویها را مرعوب کرده و اتریش و چکسلواکی را به خاک آلمان منظم کند. اما ادعای او بر کانال دانتزیک لهستان مورد مخالفت شدید دولتمردان انگلیسی و فرانسوی قرار گرفته بود. دو کشور فوق اولتیماتوم داده بودند که اگر آلمان به لهستان حمله برد بیدرنگ به آن کشور اعلان جنگ میدهند. هیتلر حرکت انگلیس و فرانسه را به نوعی بلوف سیاسی میدانست و گمان نمیبرد که این دو کشور استعمارگر حاضر باشند به خاطر «مشتی اسلاو» خود را درگیر نبرد با ارتش 2 میلیون نفری آلمان کنند.سرعت عمل هیتلر
هیتلر مجبور بود لهستان را تسخیر کند چرا که وعده آن را پیش از این داده بود از طرف دیگر علاقهای به نبرد تمام عیار با دو قدرت بزرگ زمینی و دریایی اروپا آن هم در تابستان 1939 نداشت.تنها راه موجود برای او حمله برقآسا به لهستان و از کار انداختن ماشین جنگی این کشور بود قبل از آن که دیگران بتوانند به این کشور کمکی برسانند. بنابراین در میان بهت و ناباوری دنیا در اول سپتامبر 50 لشکر رایش آلمان با سرعتی خیره کننده از سه محور اصلی حمله به لهستان را آغاز کردند. (فرانسه و انگلیس بلافاصله به آلمان اعلام جنگ دادند و آتش جنگی افروخته شد که 6 سال طول کشید و 52 میلیون نفر در آن کشته شدند.) البته لهستان نیز دستکم بر روی کاغذ یک میلیون سرباز (80 لشکر) در اختیار داشت و دنیا گمان میکرد بتواند مدتها مقاومت کند تا قوای کمکی از طرف فرانسه و انگلیس به او برسد.
استراتژی حرکت سریع تانکها
گودریان، مارشال زرهی آلمان، در این نبرد برای اولین بار قدرت تانکها را به دنیا نشان داد در این جنگ آلمان از 9 لشکر زرهی استفاده کرد و توانست با پیمودن مسافت طولانی، واحدهای لهستانی را که در کانال دانتزیک در غرب لهستان متمرکز بودند غافلگیر کند.در حالی که ارتشهای سوم و چهارم از ناحیه جنوب لهستان و جنوب غرب حمله را آغاز کرده بودند، ارتش دهم سریعاً به سمت ورشو میتاخت. تانکهای آلمانی چنان به سرعت خطوط دفاعی لهستانیها را درهم شکستند که یک سوم واحدهای نظامی لهستان اصلاً نتوانستند خود را به نزدیکی مناطق جنگی برسانند.
12 تیپ لهستانی که همگی سوار نظام بودند تصمیم گرفتند با شجاعت (اما با تفنگ و شمشیر) جلوی تانکهای آلمانی را بگیرند اما در نبردی غمانگیز و بیحاصل قتل عام شدند. چهرهی نبردها دیگر عوض شده بود.
1500 هواپیمای آلمانی 900 هواپیمای قدیمی لهستان را قبل از آن که بتوانند واکنشی از خود نشان دهند منهدم کردند و ظرف 2 روز نیروی هوایی لهستان کاملاً از گردونهی مبارزه خارج شد. در 8 سپتامبر لشکرهای مکانیزه آلمانی تمامی خطوط دفاعی لهستان را پشت سر گذاشته و ستون فقرات ارتش این کشور را درهم شکسته بودند. واحدهای باقیماندهی لهستانی در حالی که به سمت رومانی در حال عقبنشینی بودند تازه دریافتند ارتش چهاردهم آلمان منتظر متلاشی کردن آنهاست.
آنگونه که چرچیل در خاطرات خود مینویسد از هفتهی دوم نبرد، مقاومت لهستانیها کاملاً منفعلانه بود. حملهی ارتش دهم آلمان واحدهای در حال مقاومت در غرب ورشو را به دو نیم کرد و از شکاف ایجاد شدهی لشکر دوم زرهپوش آلمان مستقیم به سمت ورشو پیش رفت.
ارتش چهارم آلمان نیز با عبور از رود ویستول به سرعت به سمت ورشو میتاخت.»
ورشو در مرکز لهستان واقع بود و گمان میرفت آلمان حداقل یک ماه طول بکشد تا به آن برسد. اما 10 روز پس از حمله، اکنون واحدهای زرهی آلمانی در حومه ورشو بودند و به دلیل نبودن هیچ مقاومت سازماندهی شده مردم نگونبخت شهر تصمیم به «مقاومت شهری» گرفتند.
لشکرهای عقبافتاده از عملیات جنگی لهستان، سعی کردند حرکت گازانبری واحدهای زرهی و ارتش چهارم آلمان علیه ورشو را بشکنند و خود را به ورشو برسانند اما ارتش دهم آلمان مانع این کار شد.
واحد پوزنان
لهستانیها تا 10 سپتامبر عملاً نتوانستند به جنگ بپردازند چرا که اصلاً وقت پیدا نکردند! اما در این روز ژنرال لهستانی «کوترزوا» با جمع کردن تکه پارههای ارتش لهستان در جنوب ورشو و استفاده از لشکر پزنان مانع کامل شدن حلقه محاصره ورشو شد در نتیجه ارتشهای دهم و هشتم حرکت خود را متوقف کردند. حملهی جسورانهی کوترزوا که موجب اولین توقف آلمانها پس از 10 روز پیشروی شده بود با حملات پی در پی صدها هواپیمای آلمانی مواجه شد و این واحدها 10 روز بیوقفه بمباران شدند تا آن که در 19 سپتامبر کاملاً در هم شکستند.مقاومت ورشو
ورشو در جنگ خیابانی تقریباً موفق عمل کرد. دهها هزار غیرنظامی در بین خرابههای شهر بدون امید به رسیدن کمک عمده از نظامیان به دفاع از شهر پرداختند. آلمانها با سنگینترین بمبارانها، از هوا و زمین شهر را نابود میکردند و به جلو میرفتند. در کل لهستان تنها ورشو و دژ «مودلن» در کنار رود ویتسول مقاومت میکرد که هر دو در 28 سپتامبر تسلیم شدند.چرچیل در کتاب خاطرات خود میگوید: «جنگ لهستان نمونه کامل یک جنگ جدید بود. همکاری ارتش زمینی و نیروی هوایی در میدانهای جنگ، بمباران شدید تمام راههای ارتباطی و شهرهای صنعتی، فعالیت ستون پنجم، استفادهی عظیم از جاسوس و چترباز و خصوصاً حملهی شدید نیروهای زرهپوش لهستان آخرین قربانی ماشین جنگ جدید نبود.»
نتیجه نبرد
لهستان نه کشوری کوچک بود و نه کمجمعیت. این کشور در سال 1939، 35 میلیون نفر جمعیت داشت.ارتش این کشور مرکب از 30 لشکر با استاندارد مناسب و 50 لشکر داوطلب بود اما چرا در برابر 14 هزار کشته آلمانها، 300 هزار نفر تلفات داد؟
«بلیتزگریک» یا جنگ برقآسا اولین بار در نبرد لهستان به اجرا درآمد. این شیوه مبارزه که بعدها بارها و بارها توسط ارتشهای آلمان، اسراییل و آمریکا (علیه عراق) به اجرا درآمد از یک اصل طلایی در نبردها پیروی میکند. «دست و پای حریف را قبل از آن که بتواند آن را به کار بیندازد از کار بینداز.»
چمبرلن و دالادیه، رهبران انگلیس و فرانسه، در حالی که خود را آماده مبارزه با آلمان در لهستان میکردند وحشتزده متوجه شدند لهستانی دیگر وجود ندارد. اما در مقابل جنگ دوم جهانی تازه آغاز شده بود.
اگر نبرد لهستان بدان سرعت حیرتانگیز به پایان نمیرسید انگلستان و فرانسه میتوانستند ارتشی بزرگ را در غرب اروپا سامان دهند که مانع پیشرویهای بعدی آلمان شود اما اینگونه نشد و لهستان عملاً ظرف دو هفته و رسماً ظرف یک ماه کاملاً خرد شد.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم