ویژه نامه روزپنجم ضیافت الهی
نويسنده: سید امیرحسین کامرانی راد
دعای روز پنجم
خدايا قرارم ده در اين ماه از آمرزش خواهان و قرارم ده در آن از بندگان شايسته فرمانبردارت و بگردانم
فيهِ مِنْ اَوْلِياَّئِكَ الْمُقَرَّبينَ بِرَاءْفَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
در اين روز از اولياء مقرب درگاهت به مهرت اى مهربانترين مهربانان
منبع: مفاتیح الجنان
زلال وحی
خداوند متعال در آيه 12 سوره حجرات مي فرمايد:
« یا اَیُّهَا الذَّینَ آمَنوُا اجْتَنِبُوا کَثِیْراً مَّنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنَّ إثْمٌ وَلاتَجَسَّسُوا وَلایَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضَاً أیُحِبُّ أحَدُکُمْ أنْ یَأکُلَ لَحْمَ أخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ تَوَّابُ رَّحِیمٌ ؛ ای کسانی كهایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها دوری کنید؛ زیرا بعضی گمانها گناه است. (و درکار دیگران) تجسس نکنید و بعضی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهی خود را بخورد! پس آن را ناپسند میدانید و از خداوند پروا کنید، همانا خداوند توبه پذیر مهربان است.»
نکته ها:
در قرآن کریم نسبت به حسن ظن سفارش و از گمان بد نسبت به مسلمین نهی شده است. (چرا درباره ی بعضی شنیدهها، حسن ظن ندارید.) سورهي نورآیهي 12 . این آیه برای امنیت وحفظ آبروی مردم ، سوء ظن ، تجسس وغیبت را حرام کرده است .
پیامها:
1) ایمان، تعهد آفرین است وهر کس ایمان دارد باید از یک سری اعمال دوری نماید.
2) برای دوری ازگناهان حتمی ، باید ازگناهان احتمالی اجتناب کنیم. (چون بسیاری از گمانها،گناه است ، باید از همهي گمانهای بد ، دوری کنیم .)
3) مردم درجامعهی اسلامی باید هم مورد سوء ظن قرار نگیرند وهم کسی درکارشان تجسس نکند وهم درمجالس آبرویشان ریخته نشود .
4) برای نهیاز غیبت باید زمینه های غیبت را مسدود کرد. راه ورود به غیبت ، اول سوء ظن ، بعد تجسس و سپس کشف عیب است ؛ لذا قرآن به همان ترتیب نهی کرده است.
5) آبروی انسان مثل گوشت بدن او، وسیلهی قوام اوست.
6) همانگونه که مرده قدرت ندارد ، شخصی که مورد غیبت است نیز چون حاضر نیست ، قدرت دفاع از خود را ندارد.
7) اگرازبدن زنده قطعهای جدا شود ، امکان پر شدن آن هست ؛ ولی اگر ازمرده ای چیزی کنده شود ، جای آن خالی میماند . غیبت ، بردن آبروی مردم است وآبرو که رفت، دیگر برنمی گردد.
8) دراسلام بن بست وجود ندارد، با توبه می توان گناه گذشته را جبران کرد.
منبع: تفسیر سوره حجرات، محسن قرائتی ، صفحه های61 تا63
کلام نور
قال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): ... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمودند: رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانهاش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم.
منبع: بحار الانوار، ج 93، ص 342
رمضان ماه خدا
قال اميرالمومنين(عليه السلام): شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهرى
امام على (عليه السلام) فرمودند: رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است.
منبع: وسائل الشيعه، ج 7 ص 266، ح 23.
حکمت های شگرف
قَالَ الامام علیٌ [عليه السلام] احْذَرُوا صَوْلَةَ الْكَرِيمِ إِذَا جَاعَ وَ اللَّئِيمِ إِذَا شَبِعَ .
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگى ، و تهاجم انسان پُست به هنگام سيرى ، بپرهيز.
حكمت 50: راه جذب دلها (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : دل هاى مردم گريزان است ، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند .
حكمت 51: قدرت و عيب پوشى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] عَيْبُكَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَكَ جَدُّكَ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : عيب تو تا آن گاه كه روزگار با تو هماهنگ باشد ، پنهان است .
حكمت 52: روش برخورد با شكست خوردگان (اخلاقى ، سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَةِ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : سزاوار ترين مردم به عفو كردن ، تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است .
حكمت 53 : شناخت جايگاه سخاوت و ايثارگري (اخلاقى ،اقتصادي، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] السَّخَاءُ مَا كَانَ ابْتِدَاءً فَأَمَّا مَا كَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ .
و درود خدا بر او، فرمود : سخاوت آن است كه تو آغاز كنى ، زيرا آنچه با درخواست داده مى شود يا از روى شرم و يا از بيم شنيدن سخن نا پسند است .
حكمت54 : ارزش هاى اخلاقى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : هيچ ثروتى چون عقل ، و هيچ فقرى چون نادانى نيست . هيچ ارثى چون ادب ، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست .
حكمت 55 : اقسام بردبارى (اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِبُّ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : شكيبايى دو گونه است : شكيبايى بر آنچه خوش نمى دارى و شكيبايى در آنچه دوست مى داري.
حكمت 56: تهيدستى و تنهايى (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الْغِنَى فِى الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَةٌ .
و درود خدا بر او، فرمودند : ثروتمندى در غربت ، چون در وطن بودن و تهيدستى در وطن ، غربت است.
حكمت 57: ارزش قناعت و خودكفايى(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ .
قال الرضى و قد روى هذا الكلام عن النبى (صلی الله علیه و آله و سلم)
و درود خدا بر او ، فرمودند : قناعت ، ثروتى است پايان نا پذير .(اين سخن از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نيز نقل شده است.
حكمت 58 : توانگرى و شهوت ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] الْمَالُ مَادَّةُ الشَّهَوَاتِ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : ثروت ، ريشة شهوت هاست.
حكمت 59 : ارزش تذكّر دادن اشتباهات (اخلاقى ، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ .
و درود خدا بر او فرمودند : آن كه تو را هشدار داد ، چون كسى است كه مژده داد.
حكمت 60: ضرورت كنترل زبان (اخلاقى ، تربيتى)
وَ قَالَ [عليه السلام] اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ .
و درود خدا بر او ، فرمودند : زبان تربيت نشده ، درنده اى است كه اگر رهايش كنى مى گزد.
منبع: نهج البلاغه
عزیزآل یاسین
انتظار به معنای اشتیاق انسان ، برای دسترسی به وضعی برتر و بالاتر است و این حالتی است که بشر همیشه باید در خود حفظ کند و پیوسته در حال انتظار فرج الهی باشد . 1
انتظار ، یعنی ، دل سرشار از امید بودن نسبت به پایان راه زندگی بشر ، ممکن است کسانی آن دوران را نبینند و نتوانند درک کنند ( فاصله هست ) ؛ اما بلا شک آن دوران وجود دارد . 2
روز وصل
غم مخور ،ایام هجران روبه پایان می رود
این خمـــــاری از ســــر ما میــگساران می رود
پـــرده از روی مـــــاه خویــش بالا می زند
غمزه را سر می دهد ، غم از دل وجان می رود
بلبـل اندر شاخســـار گـل هویــــدا می شود
زاغ با صد شرمســـاری از گلســـــتان می رود
محفـل از نور رُخ او ، نور افشـان می شود
هر چه غیر ازذکر یار، از یاد رندان می رود
ابرها ، از نورخورشید رُخش پنهان شوند
پرده از رخســـار آن سرو خــــرامان می رود
وعــده دیدار نزدیک است یاران مژده بـاد
روز وصلـش می رسد ، ایام هـجران مـی رود 3
این خمـــــاری از ســــر ما میــگساران می رود
پـــرده از روی مـــــاه خویــش بالا می زند
غمزه را سر می دهد ، غم از دل وجان می رود
بلبـل اندر شاخســـار گـل هویــــدا می شود
زاغ با صد شرمســـاری از گلســـــتان می رود
محفـل از نور رُخ او ، نور افشـان می شود
هر چه غیر ازذکر یار، از یاد رندان می رود
ابرها ، از نورخورشید رُخش پنهان شوند
پرده از رخســـار آن سرو خــــرامان می رود
وعــده دیدار نزدیک است یاران مژده بـاد
روز وصلـش می رسد ، ایام هـجران مـی رود 3
منابع:
(1) بیانات مقام معظم رهبری ، 7/10/75
(2) بیانات مقام معظم رهبری ،30/11/70
(3) دیوان امام خمینی (رحمت الله علیه ) ، ص11
مواعظ جاوید
منبع: کلمات قصار امام خمینی (رحمت الله علیه) ص 119.
در محضر ولایت
مقام معظم رهبری می فرمایند:
منبع : حدیث ولایت
شمیم هدایت
از چيزهايي كه اهل آتش جهنم بر آن تعقل نكردند و خود از آن ياد ميكنند، انتخاب همنشين سوء و نارواست.
«يَا وَيْلَتي لَيْتَنِي لَمْ أتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً؛ اي كاش! فلاني را به دوستي و همنشينيِ خود نميگرفتم»1
آشنايي با او بود كه مرا با خدا بيگانه ساخت، و دوستي با او بود كه زمينهساز دشمنيِ خداوند شد.
و اين آيه از كتاب خدا بيانگر حقيقتي مسلّم است، و آن اينكه: دوست، آشنا و همنشين تأثيري ژرف و عميق بر انسان دارد و اگر سوء و شوم و بد باشد ميتواند براي آدمي حسرت و زياني ابدي به بار آورد.
بياموز كيمياي سعادت
ز هم صحبت بد جدايي، جدايي2
همنشين بر همنشينِ خود تأثير گذار است، اولياء دين پيوسته ما را به همنشيني با خوبان و صالحان خواندهاند.
البته نكتهاي كه در خصوص همنشيني قابل تأمل و اهتمام است، اين است كه همنشيني تأثيري يك جا و دفعي در پيندارد، بلكه به تدريج، آرامي و كندي، تأثير گذار ميشود؛ به گونهاي كه در آغاز كار هيچگونه تأثيري آشكار نخواهد بود، اما در پايان كار، همه چيز پيدا و آفتابي ميشود.
كسي كه همنشيني صالحان و پاكان را برگزيند، محبوب و مطلوب خداوندمتعال خواهد بود. و نصرت و امداد خداوندي را نصيب خواهد برد.
رو بجو يار خدايي را تو زود
چون چنان كردي، خدا يار تو بود3
و البته در حقيقت ميتوان گفت، كه همنشيني با اولياء خداوند، همنشيني با خداوندمتعال است.
زيرا به معيت و همراهي وي ميانجامد.
هر كه خواهد همنشينيِ خدا
تا نشيند در حضورِ اوليا4
و با خدا نشستن و با خدا بودن يعني با همه چيز بودن، و همه چيز را به چنگ آوردن زيرا آنچه مايهي حاجت و نياز آدمي است، در كف با كفايت اوست.
بنابراين، هيچ چيز جز خداوندمتعال، نيازهاي دائم و مستمر آدمي را رفع و مرتفع نميسازد.
پي نوشت :
1. سورهي فرقان، آيهي28.
2. حافظ
3. مثنوي معنوي، دفتر بيست و دوم، بيت23.
4. مثنوي معنوي، دفتر بيست و دوم، بيت28.
منبع : اخلاق خوبان، استاد حسين انصاريان
نکته های ناب
از جمله مباحث قرآني كه در اشعار حافظ شيرين سخن خوش نشسته و چون نگين انگشتري، شعرش را زينت بخشيده است مفاهيمي چون: رمضان، روزه و شب قدر است كه از جمله زيباترين ابيات در ديوان حافظ را شامل مي شود. «حافظ از روزه همانند نماز غالباً به طنز و از پايان گرفتن ماه روزه به شادي ياد مي كند.»(1) و اين همان مبارزه منفي است كه با رياكاران و روي آوردن به روح دعا، عبادت، نيايش و به طور كلي همه اعمال ديني است.
او قدر و منزلت روزه و رمضان را مي داند و به نيكي دريافته كه از كرامت اين ماه است كه چشم حقيقت بين او گشوده خواهد شد و به عوالم بالاتر راه خواهد يافت از اين رو مي گويد:
روزه هر چند كه مهمان عزيز است اي دل
صحبتش موهبتي دان و شدن انعامي
او با اشراف به تبعات و دستاوردهاي اين ماه، هم كيشان و رندان و اهل باطن را فرا مي خواند كه فرصت ماه شعبان را ارج نهاده خود را براي رسيدن ايام ماه رمضان آماده كنند.
ماه شعبان منه از دست قدح كاين خورشيد
از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
اگرچه انديشه عرفاني حافظ و توجه او به عوالم عرفاني او بر هيچ حافظ پژوهي پوشيده نيست اما پارادكسي در اين دست از اشعار حافظ وجود دارد كه توجه همگان را به خود معطوف ساخته است و حتي گاه افرادي را به اشتباه و داوري سطحي و برداشتهاي زميني از آن انداخته است. اشعار زير از اين گونه اند:
زان مي عشق كران پخته شود هر خامي
گرچه ماه رمضان است بياور جامي
زان باده كه در ميكده عشق فروشند
ما را دو سه پيمانه بده گو رمضان باش
ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت
در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزيز رفت بيا تا قضا كنيم
عمري كه بي حضور صراحي به جام رفت
گر فوت شد سحور چه نفصان صبوح هست
از مي كنند روزه گشا طالبان يار
تقريباً در همه ابياتي كه حافظ از روزه و رمضان سخني به ميان آورده آن را با زهدفروشي و مي همراه كرده است. آنچه مسلم است مي از جمله مفاهيم بحث برانگيز در اشعار حافظ است كه بسيار در مورد آن سخن گفته اند: «اين حرف را بارها پژوهندگان حافظ گفته اند كه دو باده در حافظ داريم انگوري و عرفاني يا دو معشوق در ديوان مطرح و مخاطب است زميني انساني و آسماني عرفاني. نگارنده به نوع سومي از مي و معشوق در حافظ قائل است و بر آن است كه بيشترينه اشعار حافظ در اين زمينه سوم است و آن همانا مي و معشوق ادبي و كنايي است.»(2)گرچه ماه رمضان است بياور جامي
زان باده كه در ميكده عشق فروشند
ما را دو سه پيمانه بده گو رمضان باش
ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت
در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزيز رفت بيا تا قضا كنيم
عمري كه بي حضور صراحي به جام رفت
گر فوت شد سحور چه نفصان صبوح هست
از مي كنند روزه گشا طالبان يار
روزه يك سو شد و عيد آمد و دلها برخاست
مي زخمخانه به جوش آمده مي بايد خواست
نوبه زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت رندي و طرب كردن رندان پيداست
با توجه به بيت دوم اين غزل به نيكي پيداست كه اين مي در مقابل زهد فروشي هاي مسلمانان ظاهري كه دين را حربه اي براي خود قرار داده اند مطرح شده و منظور التفات به روح و حقيقت روزه و روزه داري است چرا كه او نيك مي داند كه ريا از منفورترين گناهان در پيشگاه خداوند است و انسان بايد همه ايام و لحظات را غنيمت بداند و نه فقط ماه مقرر شده رمضان را. اين مفهوم در اين غزل به روشني تكرار شده است:
بيا ترك فلك خوان روزه غارت كرد
هلال عيد به دو قدح اسارت كرد
ثواب روزه و حج قبول آنكس برد
كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
از سويي عشق، اصل انديشه حافظ را تشكيل مي دهد و در برخورد شاعر با ماه رمضان و روزه و حتي حج نيز همان نقش هميشگي خود را ايفا مي كند. پيشتر از خواجه شنيديم كه در زير گنبد كبود هيچ صدايي خوشتر از صداي عشق نيست و هر انساني كه هنر عشق ورزيدن نياموخته باشد، به فتواي شاعر جسد متحركي بيش نيست و مي توان بر جنازه وي نماز كرد. حافظ پا را ازا ين مرحله نيز فراتر نهاده و يگانه فريادرس انسان را عشق دانسته است.(3) مفهوم شعر فوق به مضموني ديگر در شعر حافظ تكرار شده است و او چون ترجيع بندي دائم در پي تكرار و القاي عشق الهي است:
عشقت رسد به فرياد گر خود بسان حافظ
قرآن زبر بخواني در چارده روايت
او - كه عموماً همه تعابير مربوط به روزه را با طنز مخصوص خود در مقابل رياكاران بكار برده- جز يك مورد از چهار مورد تكرار شب قدر دراشعارش، در بقيه موارد از آن به تجليل و احترام ياد كرده چرا كه خود را مديون و مرهون چنين شبي مي داند:
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي
** آن شب قدر كزين تازه براتم دادند
در شب قدر ار صبوحي كرده ام عيبم مكن
سر خوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بود
** شب قدر است و طي شد نامه هجر
سلام فيه حتي مطلع الفجر
** آن شب قدري كه گويند اهل خلوت امشب است
يارب اين تأثير دولت از كدامين كوكب است
حافظ براي رسيدن عيد رمضان (فطر) سخت بي تابي مي كند. عليرغم همه ارادت شاعر به افكار مزديسنايي و مهرآييني، هوش و حواس وي بيش از آنكه معطوف عيد نوروز باستاني باشد به عيد فطر است بدين اعتبار كه بسامد ده گانه عيد در شعر حافظ، حداقل شش بار از عيد رمضان در ميان است.** آن شب قدر كزين تازه براتم دادند
در شب قدر ار صبوحي كرده ام عيبم مكن
سر خوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بود
** شب قدر است و طي شد نامه هجر
سلام فيه حتي مطلع الفجر
** آن شب قدري كه گويند اهل خلوت امشب است
يارب اين تأثير دولت از كدامين كوكب است
حافظ منشين بي مي و معشوقه زماني
كا يام گل و ياسمن و عيد صيام است
عيد است و آخر گل و ياران در انتظار
ساقي به روي يار ببين ماه ومي بيار
پي نوشت :
1- ذهن و زبان حافظ، بهاءالدين خرمشاهي، ص51
2- تأثير قرآن و حديث در ادبيات فارسي، علي اصغر حلبي، ص 198
3- شولاي رمضان برجان و زبان حافظ، محمد قراگوزلو، روزنامه همشهري 77
دل نوشته
نزهت بادی
تمام دلخوشی ما در اوقات عمری که به بطالت و غفلت میگذرد، همین چند دقیقه پیش از فجر روزانه ماه رمضان است؛ وقت شریفی که در آن، ملائک صبح و شام در حال عطرافشانی رحمت و خیر و برکت بر سر و روی مؤمنینی هستند که به گفتوگو با معبود خویش دل سپردهاند.
ما را لیاقتی نیست که از اسرار غیبیه سحرهای ماه رمضان، پردهبرداری کنیم و به عنایات و کرامات نهفته آن پی ببریم. آنچه از دست کوتاه ما برمیآید، این است که ما نیز به آیین شب زندهداران، دیده از خواب باز گیریم و بسان اولیای خدا، به محراب عبادت پر بگشاییم و به سان آنان با حضرت دوست سخن آغاز کنیم.
آنچه بر زبان حق ائمه اطهار جاری شده است، بر زبان خویش تکرار کنیم تا شاید آن صفات و اسمای حسنا که تمامیت آن در وجود اهل بیت به ظهور رسیده است، در ما نیز اجلال نزول فرماید و به واسطه دعای آن مقربین عالم ربانی، ابواب عنایت بر روی ما نیز گشوده شود؛ وگرنه ما کجا و آن فرازهای ملکوتی دعای سحر کجا!
اگر به مدد فیضرسان الهی نباشد، کجا میتوانیم آن ترنم زیبا و قدسی را بر زبان بیاوریم؟
وقتی تمام دلمشغولیهای آدمی به چیزهای حقیر و سخیف دنیوی ختم میشود، درک موضوعات عظیم، از توان وی خارج میگردد؛ مگر آنکه دست توسل به دامان دل آشنایان کلام اللّه بزنیم و قدم جای پای آنها بگذاریم و جان را از جام شیرین و گوارای دعاهای ایشان سیراب سازیم.
من بنده مهرپرورده توام
ای کسی که رحمتت بر غضبت و جمالت بر جلالت پیشی میگیرد.
تو در زبان قدسی خویش فرمودی، هر کس گمانش به من نیکوتر است، من او را بیشتر دوست میدارم.
من چگونه میتوانم خوف از توفان جلال و جبروت تو را در دل بپرورانم، در حالی که پیش از آن، کشتی دلم در جذبه دریای لطف و جمال تو کرانه گرفته است؟
من بیش از آنکه از صفات قهریه و جلالیه تو ترسان باشم، از گرداب هولناک گناهان خویش هراسناکم که مرا روز به روز بیشتر در خود فرو میکشد و دست توفیق مرا از دامان توبه، کوتاه میکند.
اگرچه همگان تو را با صفات جمال و جلال میشناسند، اما من همان بنده مهرپرورده و نازآفریده تو هستم که بر من، جز با روی محبت و رحمت نظر نکردی و به غیر از باب فتح و نصر، چیزی نگشودی.
عبودیت من در برابر آستان الوهیت تو چون کودکی است ناآموخته و سر به هوا. چنین طفلی کجا میتواند هیبت و عظمت و جبروت تو را درک کند؟!
آنچه او را به درگاه خانه تو میکشاند، عشق و امید و ستایش و آرزوست که جز با صفت جمال و رحمت و زیبایی تو، پاسخ نمیپذیرد. کجا دیدهای سرکشی و نادانی کودکی را با غضب و قهر، تأدیب کنند؟
از تو میخوانم که با وجود گناهان و کوتاهیهایم، نگاه ترحم و شفقت خویش را از من بازنگیری!
یاد ابرار
شهید بزرگوار آیت الله حاج شیخ حسین غفاری( رحمتاللهعليه) ، مظهر بسیاری از جلوه های معنویت بودند.
عشق سر شاری به حضرت سبحان داشتند.، حتی در شبهای سختِ زندان رژیم منحوس پهلوی با دست وپای مجروح وتنِ تب دار، با زحمت زیاد وضو می گرفتند و نمازشب را با حالتی خاص اقامه میکردند. قناعت پیشه ، مهمان نواز واهل بخشش بودند. از این که مردم در حضورشان باشند و وقتشان را بگیرند، خسته نمی شدند. وبراي جوانان ارزش خاصی قایل بودند.
در سال 1341، دراوج مبارزات روحانیت به رهبری امام راحل، ایشان با سخنرانی های مستمر خودکوشیدند تا هرچه بیشترجنایات رژیم را افشا کنند.
ایشان در محرم 1342 ، همزمان با شکل گیری قیام خونین 15 خرداد، مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی را وجههی همّت خود ساختند وبه روشنگری افکارِعمومی پرداختند و پس از آن دستگیر و راهی زندان شدند.
در سال 1350 بار دیگر،دستگیر ودر زندان مورد شکنجههای طاقتفرسا قرار گرفتند. این اسوهی استقامت طی سالهای 1353- 1350 ، به مبارزات خود شکل تازهای دادند و کمتر میان آشنایان ظاهر می شدند و مخفیانه جنایات رژیم را برای مردم تبیین می نمودند.
برگهی بازجویی شهید آیت الله غفاری ، روح بزرگ و ارادهی مصمم و تزلزل ناپذیر ایشان را به خوبی نشان می دهد:
سؤال : نظر شما راجع به شاهنشاه آریا مهر چیست؟
پاسخ : ایشان با کودتای پدرشان به سر کار آمدند و غاصب اند.
سؤال : نظر شما نسبت به آقای خمینی چیست؟
پاسخ : من فکر می کنم کسی که می تواند ایران را نجات دهد، آیت الله خمینی است.
در طی این بازجوییها، این پیر شصت سالهی مبارز را تا سر حدّ مرگ مورد شکنجه قرار میدادند. و سرانجام در اوج مظلومیت، امّا سرافرازانه درمجلس تنگ وتاریکِ زندان ساواک با دست و پای شکسته و دندانهای خرد شده ومحاسن خونین در 6 دی ماه 1353 ، به دیار ابدیت عروج نمودند.
منبع: برگرفته از روزها و رویدادها، جمعی از نویسندگان، انتشارات زهد، ج 3 ، صص325-323
حکایت ها و هدایتها
ام ایمن از زنان بسیار بلند مرتبه و عالی قدر صدر اسلام که همواره در خدمت خاندان نبوت بود، بعد از آن که حضرت فاطمه (سلام الله علیه) از دنیا رفتند، ام ایمن آنچنان ناراحت بود که دیگر نمی توانست در مدینه بماند؛ بنابراین عازم مکه شد، در راه در بیابان جحفه تشنگی بر او غلبه کرد و آبی نیز به همراه نداشت و تشنگی او آنچنان شدید گردید که به حد خطر مرگ رسید. در این لحظه متوجه خدا گردید و در حالی که چشمش پر از اشک بود عرض کرد: یا رب اتعطشنی و انا خادمه بنت نبیک؛ پروردگار من! آیا مرا تشنه می گذاری با این که من کنیز دختر پیامبرت (فاطمه سلام الله علیها) هستم. پس از دعا، دلوی از آسمان پر از آب بهشت بر او نازل شد، از آن آب آشامید و تا هفت سال دیگر تشنه و گرسنه نشد.
منبع: داستان صاحبدلال، محمد محمدی اشتهاری.
معرفی کتاب
عدالت دراسلام درهمهي زمينهها ، به ويژه درزمينهي اجتماعي واقتصادي ، نه تنها متكي برجهان بيني اسلامي است ، بلكه اصولاً خود، پايهاي ازجهان بيني به شمارميآيد وتأثير شگرفي برموازين واركان ديگر دارد.عدالت درهمهي زمينههاي زندگي فردي واجتماعي انسان ، جاري است ودرقرآن كريم چنان مينمايد كه جهان هستي ، بر آيندي ازعدالت است .
آنچه خوانديد بخشي ازيكي ازمقالات كتابِ «اديان درخدمت انساني » اثرامام موسي صدر (رهبر ايراني الاصل مفقود شيعيان لبنان) بود كه درخصوص عدالت اجتماعي واقتصادي دراسلام نوشته شده است .
اين كتاب بعد ازكتاب «ناي و ني» ، دومين مجموعه ازدستاورهاي فكري امام موسي صدر ومشتمل بر برخي سخنرانيها ، ومصاحبهي ايشان است كه در آنها به موضوعات گوناگوني با محوريت : عدالت ، آزادي و ايمان ، پرداخته شده است . دراين مجموعه، هم از آزادي مطبوعات سخن رفته است وهم ازنفس وجايگاه دين دردنياي امروز هم ازتمدن درخشان اسلامي صحبت شده است وهم از عدالت دراسلام و...
اين مجموعهي گرانمايه ، با همهي تنوع موضوعات ، دست كم اين حُسن را دارد كه ميتواند ما را به ديدگاه و روش و منش امام موسي صدر(به عنوان فقيهي سياستمدار و روشن انديش) آشنا كند.
درادامه به مهم ترين عناوين مقالات اين مجموعه اشاره مي شود:
اديان درخدمت انسان ، درپاسداشت آزادي ، دين درجهان امروز ، دين ومشاركت اجتماعي جايگاه دين درجنبشهاي رهايي بخش ، اسلام ومخاطب معاصر ، اسلام و ارزشها و مفاهيم اسلامي ، اسلام وعدالت اجتماعي واقتصادي ، ابعاد اجتماعي اسلام اسلام وخانواده درجامعه پيشرفته ، فرقههاي اسلامي ، موعود وميعاد اخلاق پيروزي ، شأن امت وسرنوشت آن و...
ناشر : مؤسسه امام موسي صدر- تهران 1384
احکام
سؤال: فلسفهي حجاب كامل در نماز چيست؟ خدا كه با همه محرم است، پس چرا حتي در تاريكي و در تنهايي كه هيچ نامحرمي هم وجود ندارد، بايد بانوان با پوشش كامل نماز بخوانند؟
پاسخ: با توجه به اينكه خداوندمتعال عليم و حكيم است، پس يكايك احكام حكمت خاصي دارد و لكن پيبردن به آن اسرار براي ما هم ميسر نيست و چندان هم مهم نيست، چه اين كه با علم محدود ما از نيازها، استعدادها و نيز رفع نيازهاي واقعي و شكوفا كردن استعدادها به نحو صحيح و بدون مخاطرات جسمي و روحي، مادي و معنوي، چگونه ميتوان چنين ادعايي نمود.
علاوه بر اينكه اساس در اين احكام، فراخوان بشر به تعبد و اظهار بندگي در مقابل پروردگار است. البته چه بسا ممكن است آگاهي بر اين اسرار و حكمتها، حداقل در بعضي افراد موجب تقويت انگيزهي آنها در پيروي از آن دستورات شود و به همين جهت در صدد كنكاش از اسرار و حكمتهاي احكام هستند.
به هر صورت حجاب و پوشش بانوان در نماز، علل و فلسفههاي متعددي دارد؛ از جمله:
الف: اين خود نوعي تمرين مستمر و روزانه براي حفظ حجاب ميباشد و يكي از عواملي است كه در پاس داشت دائمي پوشش اسلامي زن و جلوگيري از آسيبپذيري آن، نقش مهمي ايفا ميكند.
ب: وجود پوششي يك پارچه براي تمام بدن و داشتن پوششي مخصوص براي نماز، توجه و حضور قلب انسان را بيشتر ميكند و از التفات ذهن به تجملات و چيزهاي رنگارنگ ميكاهد و ارزش نماز را صد چندان ميكند.
ج: داشتن پوشش كامل در پيشگاه خداوند، نوعي ادب و احترام به ساحت قدس ربوبي است. از اين رو براي مرد نيز برداشتن عبا و پوشاندن سر در نماز، مستحب است و همين ادب حضور در پيشگاه الهي زمينهساز حضور معنوي و بار يافتن به محضر حق ميشود.
افزون بر آن حكم پوشش در نماز، با حفظ حجاب در برابر نامحرم، تفاوتهايي دارد و با آن قابل مقايسه نيست؛ مثلاً پوشاندن روي پا در برابر نامحرم واجب است؛ ولي در نماز ـ بدون حضور نامحرم ـ (درنظربعضي ازمراجع) واجب نيست.
منبع: پرسشها و پاسخها، گروه محققان نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، ج7، ص312