نویسنده: علی غفوری
سال 1979 را میتوان مرگ سیاستهای آمریکا در ایران و آسیای مرکزی دانست. پس یک سلسله عقبنشینیهای گسترده آمریکاییها از ویتنام، لائوس، کامبوج از یک طرف و رویکرد هند و پاکستان به قدرتهای شرقی نظیر چین و شوروی از طرف دیگر سیاستهای غرب و آمریکا را در آسیا با چالش جدی روبه رو کرده بود، سقوط ناگهانی رژیم شاه نیز در ژانویه 1979 (بهمن 57) ضربهای بود که هضم آن سالها طول کشید اما این همهی ماجرا نبود. در ماههای مارس تا نوامبر 1979 روسها با حضور مستقیم در سیاست کابل و اعزام 7500 نفر تحت عنوان مستشار نظامی مقدرات کابل را رأساً در دست گرفته بودند.
روی کار آمدن امین نخستوزیر افغانستان، سبب میشود تا شوروی نگران خارج شدن اوضاع از کنترل خود شود بنابراین پس از مرگ نورمحمد ترکی خود را آماده میکنند تا به نفع ببرک کارمل رقیب سیاسی امین وارد عمل شود اما هنوز اوضاع آماده برای مداخله نبود.
گرفتاری آمریکا در بحران ایران
برژنف، رهبر شوروی در دهه 70 و اوایل دهه 80، را میتوان آخرین رهبر آهنین اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد دانست. سیاستهای این کهنهکار سیاسی جنگ سرد سبب شد تا در کلیهی جبهههای سیاسی شوروی در برابر آمریکا دست بالا را داشته باشد (به جز خاورمیانه عربی).به محض آن که در نوامبر 1979 (آبان 1358) دانشجویان ایران سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کردند و معاهدهی امنیتی بین ایران و آمریکا (بر جای مانده از رژیم قبلی) باطل شد برژنف دریافت که زمان عمل فرا رسیده است.
حمله به افغانستان
کارتر، رئیس جمهور آمریکا، در ماه دسامبر 1979 تنها یک چیز را مدنظر قرار داده بود: آزاد کردن گروگانهای آمریکایی. بنابراین ارتش چهلم شوروی مرکب از 2 لشکر پیاده و موتوریزه، 1 لشکر کماندویی، 2 تیپ نیروهای ویژه، و دهها گردان مستقل زرهی و توپخانه حمله به افغانستان را آغاز کردند. این در حالی بود که نیروهای هوابرد شوروی کابل را قبلاً تصرف کرده بودند. درگیری داخلی افغانستان نیز سبب میشود که ببرک کارمل از شرایط استفاده کرده و حفیط الله امین را بکشد.نیروهای زمینی شوروی به سرعت در شرق و شمال شرق افغانستان پخش میشوند و به دلیل آن که سران ارتش افغانستان با نیروهای شوروی دست اتحاد میدهند هیچ مقاومت مؤثری در برابر روسها صورت نگرفت.
اقدامات مردم محلی در دفاع پراکنده در ایالتهایی مانند بدخشان نیز ضعیفتر از آن بود که بتواند مانع ورود دهها هزار سرباز ارتش سرخ شود.
واکنش جهان (متحیر مانده) بسیار سریع بود به ویژه آمریکا که ضمن تحریم بازیهای المپیک 1980 مسکو و تحریم اقتصادی این کشور رسماً اعلام کرد که از این پس هر حرکت نظامی شوروی در منطقه را با کلیهی ابزارها از جمله گسیل نیروهای نظامی جواب خواهد داد.
سیاست نظامی شوروی در این مرحله استفاده از بمبارانهای سنگین و پیشروی قوای زرهی و درهم کوبیدن بیرحمانهی هرگونه مقاومتی بود.
آغاز نبرد بزرگ چریکی افغانستان
آمریکاییها، اروپاییها، ایرانیها و پاکستانیها و اعراب در دههی 80 در اتحادی نانوشته تصمیم گرفتند تا از مردم افغانستان در مقابل قوای متجاوز حمایت کنند. این مسئله سبب شد تا شوروی گرفتار جنگی شود که از نظر ابعاد و تلفات طرفین دست کمی از جنگ ویتنام نداشت.هزاران مجاهد افغان با در دست گرفتن سلاح در زمینهای صعبالعبور افغانستان دست به مقاومت زدند و این مقاومت اگرچه در ابتدا توسط دنیا ناچیز جلوه کرد اما به مرور مشخص شد که تنها راه «به خاک رساندن پشت ارتش سرخ» جنگهای چریکیست.
در دسامبر 1981 گروههای مقاومت افغان با تشکیل جلسه به تعیین راهکار مقاومت پرداختند که این گروهها بعداً مبدل به ده حزب شدند. ضربات سنگین مجاهدین افغان در ابتدا عمدتاً نیروهای لجستیکی و جدافتادهی شوروی را دربرگرفت اما با افزایش نیروهای مجاهد و رسیدن سلاحهای کمکی غرب و همسایگان افغانستان جنگ مبدل به نبردی تمام عیار شد.
سقوط دهها هلیکوپتر و صدها تانک متلاشی شده روسها را وادار کرد که از 1981 استراتژی نظامی خود را تغییر دهند. آنها افغانستان را به هفت منطقه نظامی تبدیل کرده و تعداد نیروهای ارتش چهلم را به 120 هزار نفر رساندند و این در حالی بود که ارتش افغانستان را نیز تقویت کرده و به عنوان بازوی کمکی خود توسعه دادند.
روسها با استفاده از صدها هلیکوپتر هیند و میل- 4 ضربات سختی به مجاهدین مخفی شده در کوهها زدند. آنها در عملیات زاپاد مجاهدان را عقب راندند اما با ورود سلاح ضد هوایی موشک گریل ورق برگشت و تلفات اتحاد شوروی مجدداً بالا رفت.
مرگ برژنف در نوامبر 1982 این نوید را میداد که شوروی از ادامه اشغال افغانستان دست بردارد اما اندروپوف جانشین وی نیز دستور ادامهی عملیات را صادر کرد.
مجاهدین افغان در 1983 قدرت بیشتری یافتند چرا که حداقل 34 هزار سرباز افغان با فرار از ارتش، نشان دادند که شوروی باید این نبرد بیحاصل را تنها به پایان ببرد این در حالی بود که برخی از این فراریها در کنار صدها افسر و درجهدار سابق ارتش افغان ستون فقرات ارتش مجاهدان را تقویت کردند.
هلیکوپتر و چریک
جنگ افغانستان را بسیاری از کارشناسان جنگ بین چریکها و هلیکوپترها میدانند. ناتوانی هواپیماها از بمباران دقیق سربازان و مهمات مجاهدین در کوهستانهای شمال افغانستان سبب شد تا روسها عظیمترین واحدهای هلیکوپتری خود را به افغانستان بفرستند.هلیکوپترهای روس با استفاده از آخرین دستاوردهای فنون جنگی پیمان ورشو بین سالهای 1983 تا 1986 ضربات سنگینی به مجاهدین زدند. آنها ابتدا در دستههای کوچک وارد فضای مجاهدین میشدند و پس از آن که مجاهدان اقدام به شلیک به سوی آنها میکردند گروههای 40 و 50 فروندی آنها وارد عمل شده و منطقه را به آتش میکشیدند.
ورود هلیکوپترهای زرهی میل میا و نسل جدید هیندها سبب شد تا تلفات روسها به شدت کم و تلفات مجاهدین افزایش یابد. آنها نیز برای آن که از گزند شلیک مجاهدین در امان بمانند از ارتفاع بالا به هدف شلیک میکردند. در این سالها مجاهدان برای آن که ستونهای روس را مورد حمله قرار دهند مجبور میشدند خطر مواجهه با هلیکوپترها را نیز بپذیرند.
در آوریل 1986 با ورود موشک ضدهوایی شانه پرتاب «استینگر» تلفات هلیکوپترهای روس افزایش مییابد و به ماهی 20 تا 50 فروند میرسد از این زمان مجدداً روسها در لاک دفاعی میروند.
قبول شکست
رسیدن تلفات روسها به ارقام سرسامآور از یک سو و روی کار آمدن گورباچف در سال 1984 سبب شد تا روسها سرانجام از 1987 به تدریج شکست را بپذیرند و از آوریل 1988 خروج از افغانستان را بپذیرند.تلفات جنگ
توضیح جنگ 9 ساله افغانستان بسیار مشکل است چرا که این جنگ، جنگ مردم ستمدیده علیه ابرقدرتی اشغالگر بود و در آن از عملیات گسترده و پر سر و صدا خبری نبود حال آن که در این 3813 روز جنگ، روسها روی آرامش را نه در شب دیدند و نه در روز. منابع مستقل تلفات روسها را 50 هزار کشته ذکر میکنند اما روسها تلفات خود را در این نبرد 13 هزار کشته و 42 هزار مجروح عنوان میکنند. آنها اذعان دارند که 103 هواپیما (آمریکا این رقم را 2 هزار فروند میداند) 317 هلیکوپتر، 1450 تانک و زرهپوش و دهها هزار نفربر، کامیون و توپ را از دست دادهاند.38 هزار نیروی دولتی افغانستان نیز در این نبرد خونین کشته شدند اما اثر ویرانگر این جنگ در درجهی اول برای مردم افغانستان بود. 1/5 میلیون افغان در این نبرد بیفرجام کشته و یک میلیون نفر معلول شدند.
نتیجه نبرد
جنگ افغانستان ثابت کرد که افغانستان کشور تسخیرناپذیری است.ارتش شوروی در طی سالهای 1979 تا 1987 تقریباً ضرباتی مشابه ارتش آمریکا در سالهای 1964-1974 (در ویتنام) متحمل شد.
پرستیژ خود را از دست داد ضمن آنکه صدها میلیارد دلار خرج این جنگ کرد شاید اگر شوروی در افغانستان به موفقیت دست مییافت، سیاستهای تجاوزگرانه خود را نیز ادامه میداد اما شکست افغانستان که منجر به تخلیهی کامل خاک این کشور در سال 1989 و سقوط دولت طرفدار شوروی در 1992 میشود سبب شد تا شوروی (و بعدها روسیه) کاملاً از بازی افغانستان کنار گذاشته شود.
منبع مقاله :
غفوری، علی؛ (1386)، 100 جنگ بزرگ تاریخ، تهران: هیرمند، چاپ دوم