زندگی با اعصابی خط خطی

آخرین باری که عصبانی شدید را به یاد می آورید؟! امروز صبح؟ دیروز و یا شاید هرروز و هر ثانیه این اتفاق برای شما می افتد و اطرافیانتان شما را به عنوان یک فرد عصبانی می شناسند که باید وقتی از کنار شما می گذرند مواظب باشند پایشان را به اصطلاح، روی دم، شما نگذارند یا اینکه به عنوان فردی آرام و صبور شناخته شده اید؟
يکشنبه، 14 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگی با اعصابی خط خطی
زندگی با اعصابی خط خطی
زندگی با اعصابی خط خطی

آخرین باری که عصبانی شدید را به یاد می آورید؟! امروز صبح؟ دیروز و یا شاید هرروز و هر ثانیه این اتفاق برای شما می افتد و اطرافیانتان شما را به عنوان یک فرد عصبانی می شناسند که باید وقتی از کنار شما می گذرند مواظب باشند پایشان را به اصطلاح، روی دم، شما نگذارند یا اینکه به عنوان فردی آرام و صبور شناخته شده اید؟
«پیمان »29 ساله درباره خودش می گوید: من آدم عصبانی مزاجی هستم و می دانم این ضعف بسیار بزرگی است. اما به جایی رسیده ام که حتی با یک اشاره و حرف کوچک منفجر می شوم و دیگر اصلا نمی توانم جلوی عکس العمل خودم را بگیرم، توی رودخانه ای می افتم که با شتاب می رود و هرچه سر راهش است را نابود می کند. باعث خجالت است اما گاهی حرف هایی را می زنم که حتی نمی توانم درحالت آرامش لحظه ای به آنها فکر کنم. اما «مریم »22 ساله دانشجوی گیاه پزشکی، در هنگام عصبانیت رفتار کنترل شده ای دارد. «مریم» می گوید: سعی می کنم در مواقعی که عصبانی می شوم سریعا فرد و یا محیطی را که باعث به وجودآمدن این حس در من شده است را ترک کنم. «نیما »32 ساله کارمند، به آخرین باری که عصبانی شده فکر می کند و بعد از گذشت چند لحظه می گوید: همین دیشب! چند دقیقه ای از صحبت تلفنی با یکی از دوستانم نگذشته بود که با شنیدن حرفی که اصلا انتظارش را نداشتم برآشفته شدم. ولی «امید» می گوید: من به ندرت عصبانی می شوم چون همیشه سعی کرده ام از افرادی که باعث عصبانیت من می شوند دوری کنم و اصلا لزومی هم نمی بینم آدم ها را امر و نهی کنم و به راحتی به آدم ها نزدیک و یا از آنها دور می شوم، با این حال خیلی مواقع پیش آمده است که.... «امید» باز هم به فکر فرومی رود و با لبخند می گوید: دوستانم می گویند تو آتش زیر خاکستری! آرامی و صبور اما خدا نکند آن روز و لحظه ای برسد که از دست کسی و یا چیزی عصبانی شوم دیگر نه می فهمم چه می گویم و نه می فهمم چه می کنم.! «شیدا» در هنگام عصبانیت فریاد می زند. آن قدر فریاد می زند تا تخلیه شود و فردای آن روز صبح صدایش اصلا بیرون نمی آید. «سیما» به درون خودش فرو می رود، صورتش خیس می شود و دستانش سرد می شوند. «سیما» از روی صندلی به پایین می افتد و دستان یخ زده اش کمک می خواهند. پزشک به «سیما» می گوید: باید عصبانیت و یا هرحس دیگری که داری را تا جایی که امکان دارد بروز دهی وگرنه؟! خلاصه اینکه سوال و جواب ها به اینجا می رسد که در این روزگار جوانان; جوانانی که من و تو و علی و کیوان و هزار اسم آشنا و ناآشنای دیگر هستیم به راحتی و به وفور عصبانی می شویم و بسیاری از ما در بسیاری از مواقع از کوره به در می رویم. بعضی از آمارها می گویند: حدود 53 درصد جوانان ایرانی روحیه پرخاشگری دارند و حدود 55 درصد خشم نهفته دارند و این آمار نسبت به سالیان قبل نشان می دهد که آستانه تحمل جوانانی که شاید من و تو باشیم کاهش یافته و این یعنی خط قرمز!

عصبانیت یعنی...

عصبانیت به حالت هیجانی اطلاق می شود که می تواند خفیف، شدید و یا ویرانگر و مخرب باشد. اگر به زمان عصبانیت خود و یا دیگران فکر کنید می بینید که در این لحظه فشار خون افراد، ضربان قلب بالا می رود. همچنین مقدار زیادی انرژی از آدرنالین و نورآدرنالین تولید می شود که باعث برانگیختگی شدید فیزیولوژیکی می شود و جاندار را برای عملی چون فرار یا جنگ آماده می کند. دکتر «فدایی» روانشناس درباره علت های عصبانی شدن سریع جوانان می گوید: بسیاری از این افراد قند خون پایینی دارند و از این موضوع بی اطلاع هستند.به این علت سریعا در مقابل اعمال دیگران واکنش های تند و عصبی نشان می دهند. دکتر «فدایی» دیگر عوامل محیطی را بدخوابی، سر و صدا و گرمای هوا، خستگی و آلودگی و ازدحام ذکر می کند.

قمر در عقرب

وقت ناهار است. همگی دور یک میز نشسته ایم. به ظاهر آرام اما هرکداممان در درونمان احساس ناآرامی و ناامنی داریم. سر صحبت که باز می شود هر کداممان در همین چند لحظه قبل و یا روز پیش یک مشاجره بزرگ و یا کوچک را پشت سرگذاشته ایم. در حال تعریف کردن خاطرات مشاجره «ایمان» هستیم که به ناگاه کسی از میز پشت سر می گوید: چرا همه امروز عصبانی اند! از این حرف خنده مان می گیرد. «ساناز» می گوید: اوضاع قمر در عقرب شده. با این حرف خنده مان می گیرد. اما «ساناز» با جدیت به حرفش ادامه می دهد و می گوید: بعضی وقت ها اجرام آسمانی طوری قرار می گیرند که انرژی بدی به موجودات زنده می رسد و کارها به هم گره می خورد. باور نمی کنید؟ اما یکی دیگر از بچه ها نظر دیگری دارد. «شهرام» می گوید: به خاطر آلودگی هوا است که این همه متشنج و ناآرام هستیم و خیلی زود با کوچکترین حرفی از خود بی خود می شویم. میز ناهار را که ترک می کنیم به همدیگر قول داده ایم برای آمدن باران دعا کنیم و به خانه که رسیدیم با برگ های سبز گلدان های خانه حرف بزنیم. از این فکر خنده مان می گیرد اما همگی آرام تر شده ایم!

فرهنگ عصبانیت

دکتر «فدایی» اما ریشه عصبانیت افراد را در عوامل فرهنگی هم می داند. او می گوید: مردم اروپای شمالی آموخته اند احساسات خود را کنترل کنند و کمتر بروز بدهند اما مردم جنوب اروپا و یا بخصوص خاورمیانه نشان دادن هیجانات شدید جزو فرهنگ آنها شده است. این روانشناس همچنین به نقش بسیارموثر محیط خانه و خانواده در بروز رفتار اشاره می کند و می گوید: بسیاری از جوانان ما در محیطی بزرگ می شوند که رفتار پرخاشگرانه و عکس العمل نشان دادن فیزیکی را یاد می گیرند و بعدها در مقابل دیگران هم با این شیوه عمل می کنند.

بشقاب های شکسته و دستان بریده

شیشه های بزرگ تکه تکه می شدند و روی زمین می ریختند. مادر با صورت سفیدشده از ترس دست پدر را می کشید و امیرعلی تکیه داده به دیوار از ترس می لرزید. امیرعلی سال های سال است تنش از به یاد آوردن این خاطره که از چهار سالگی تا 34 سالگی او را همراهی کرده، می لرزد. امیرعلی که چهره پدر را همیشه با گره ای از اخم در پیشانی به یاد می آورد، می گوید: آدم عصبانی نیستم. اما زودرنج و تا حدی هم ترسو هستم. اما اینها تقصیر من نیست تقصیر خانه گرم و داغی است که درآن بزرگ شدم. خانه ای که همیشه پدر به هر بهانه ای شیشه هایش را می شکست، بشقاب های یادگاری را به این سو و آن سو پرتاب می کرد و من می ماندم و مادر با چشمان قرمز و دستان بریده بریده لالایی می خواند.

آرامش پس از توفان

آرامش پس از توفان بازنگشت. سایه دراز و بی قواره روی دیوارها نبود و چهاردیواری سیاه جایی برای نفس کشیدن باقی نگذاشته بود. «حمید» دستی بر میله های آهنی پنجره کشید و صدای فریاد برادر را شنید و چاقویی را دید که در دستان خودش، خود خودش زوزه مرگ و جدایی می کشند. روی دیوار زندان درون آینه ریخته شده خودش را نگاه کرد که نمی شناخت، خودی که اصلا شبیه خودش نبود. خودی که قاتل بود اما نبود! عصبانیت رگ های گردنش را برجسته کرده بود، هیچ صدایی نمی شنید حتی صدای فریاد مادر را که میان هر دوشان می دوید و التماس می کرد تا دست از دعوا و جر و بحث همیشگی بردارند. چاقو روی زمین افتاده بود و دستان حمید قرمز شده بود از خونی که او نریخته بود. قاضی با صدای بلند گفت: قاتل و «حمید» از مادر پرسید قاتل را با چه قافی باید نوشت!

پاسخ طبیعی اما نادرست

عصبانیت یک پاسخ طبیعی به تهدیدها است و همیشه میزانی از عصبانیت برای ادامه زندگی لازم است اما این میزان را نمی توان به هر حدی که خواست تغییرداد. مثلا نمی توان به هر فرد و یا شیئی که ما را عصبانی می کند حمله کرد. بسیاری می گویند در زمان عصبانیت قدرت تفکر را از دست می دهند و آنچه انجام می دهند کاملا غیرارادی است. اما دکترفدایی این ادعا را کذب می داند و می گوید: همیشه می توان بر عصبانیت چیره شد با کارهایی چون: بهبود بخشیدن عوامل محیطی، دور شدن از افرادی که باعث ناراحتی ما می شوند، فکرکردن به تجربیات قبلی که عصبانیت باعث چه شکست هایی شد.

افتادن از روی خط نازک زندگی

با عصبانیت از خواب بیدار می شویم. روی برنامه هایی که داریم، روی خط زندگی مان راه می رویم و نمی دانیم که با اعصاب خط خطی بیشتر از روی خط ها می افتیم. بیشتر به اطرافیانمان برخورد می کنیم. «مهرداد» دستگاه اعصاب سنج را میان جمع میهمانان می گذارد تا ببیند چه کسی اعصاب قوی تری دارد. میله های آهنی به هم برخورد می کنند و قرمز می شوند. آتش روشن می شود و ناخواسته می سوزیم. آلودگی هوا رنجمان می دهد، جو سنگین خانه و یا مدیری که عذابمان می دهد، حقوقی که کفاف زندگی ما را نمی دهد و دوستی که از دست می دهیم; همه چیزهایی که از آنها گریزی نیست. اگر تنها به این زمین و زمان بیندیشیم، همه چیز عصبانی و عصبانی ترمان می کند، اگر به مهربانی وصل نشویم که پایان ناپذیر است، مهربانی که می بخشد و با بخشش او زمین ها تر می شوند و آتش کینه ها خاموش. لیوان سرد و خنک آب را سربکش و به مهربانی فکر کن که در دست من و تو جوانه می زند، اگر با اعصابی آرام روی این خط باریک زندگی راه برویم و کمتر به هم تنه بزنیم!
منبع:روزنامه ابتکار




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.