چگونگی تبیین تاریخی توسعه‌یافتگی

در زمان حاضر با وجود اینکه مسایل و مشکلات کشورهای توسعه‌نیافته یکی از مهمترین، اساسی‌ترین و در عین حال غم‌انگیزترین مسایل دنیای کنونی و عصر حاضر است، مفاهیم و چگونگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی با وجود
جمعه، 28 خرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
چگونگی تبیین تاریخی توسعه‌یافتگی
 چگونگی تبیین تاریخی توسعه‌یافتگی

 

نویسنده: محمد ستاری‌فر




 

1- در زمان حاضر با وجود اینکه مسایل و مشکلات کشورهای توسعه‌نیافته یکی از مهمترین، اساسی‌ترین و در عین حال غم‌انگیزترین مسایل دنیای کنونی و عصر حاضر است، مفاهیم و چگونگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی با وجود اهمیت خاصی که دارد، تاکنون به درستی شناخته و توجیه نشده است. لذا وجوه تشخیص دو پدیده توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته هنوز مبهم است، با توجه به اینکه تقسیم‌بندی و تعیین خط فاصل بین این دو اختیاری و نسبی بوده، از این رو تجزیه و تحلیل و طبقه‌بندی آن هم نسبی است و از قطعیت برخوردار نیست.
اکثر تعاریف توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، مبهم و کلی بیان شده است. مثلاً گفته می‌شود کشورهای توسعه‌نیافته، کشورهایی هستند که از منابع خود بهره‌برداری کارآمد و شایسته نکرده و یا اینکه دچار فقر و گرسنگی و ... غیره می‌باشند، در حالی که اگر معیارها این چنین باشند می‌توان در کشورهای توسعه‌یافته نیز کم و بیش این آثار را دید.
2- برای اینکه بتوان بین پدیده توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی تمییز قائل شد، به یک تجزیه و تحلیل و تبیین تاریخی، آنهم در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیاز است. این تبیین به دلیل دخالت عوامل مؤثر از قبیل: فقدان تحقیق کافی، نارسا بودن مدارک و شواهد تاریخی، تجزیه و تحلیل‌های متعصبانه بعضی از تاریخ‌نویسان و یا یکسونگرانه‌ی مورخین و محققین و امثال آنها کاری بس دشوار و در بعضی موارد غیرممکن است.
در کشورهای توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته کنونی نظریه‌ی واحد اقتصادی و یا یک روش تجزیه و تحلیل خاص جهت بررسی ساختارهای بسیار متفاوت این جوامع، وجود ندارد. به همین دلیل باید از ابزارهای متفاوت و اطلاعات گوناگون استفاده کرد و امور را مورد بررسی قرار داد. مثلاً در بررسی و مقایسه باید در نظر داشت که در یک کشور توسعه‌یافته، تولید، وسعت بازار و مبادله، ... از اهمیت خاصی برخوردار است، در حالی که در یک کشور توسعه‌نیافته ممکن است اهمیت با تولید غیرمبادله‌ای است. از این رو نمی‌توان با یک روش، و با یک ابزار و برای یک هدف، امور و ساختارهای این جوامع را بررسی کرد.
اشکالات مزبور با توجه به اهمیت فوق‌العاده‌ای که دارند، مانع از این نیست که نتوان در زمینه توسعه‌نیافتگی به نتایج کلی رسید. بنابراین ارائه نظریات نسبتاً عمیق در باب چگونگی پدیده توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی امکان‌پذیر است.
3- توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی فقط و فقط در قلمرو اقتصادی نبوده و دارای دلایل بسیار و پیچیدگی زیاد، هم در قلمروهای اقتصادی، هم اجتماعی و فرهنگی است. جهت بررسی عمیق این دو پدیده باید مفهوم توسعه و عدم توسعه از دیدگاه تحولات اقتصادی اجتماعی و فرهنگی بررسی شود، لذا نمی‌توان در سخن اندک و یا فقط با اشاره به یک علت و متغیر به ذکر علل، چگونگی و پیچیدگی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی پرداخت.
باید در نظر داشت که مسئله اساسی در رشد و توسعه اقتصادی، صرفاً جنبه اقتصادی نداشته، یعنی تنها کمبود سرمایه یا مدیریت یا منابع و یا ...نباید مورد بحث قرار گیرد، بلکه مسئله اساسی و مانع اصلی در رشد و توسعه اقتصادی در گرو تغییر شالوده و ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی است. تا زمانی که این تغییرات هر کدام در جهت مناسب صورت نگرفته و هم سو، هم‌جهت، متوازن و توأم با یکدیگر نباشند، نمی‌تواند توسعه‌ای صورت گیرد.
4- باید در نظر داشت تا دهه‌ی 60 قرن حاضر توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی به این مفهوم که امروز برای جهان توسعه‌نیافته به کار گرفته می‌شود، رایج نبوده است، زیرا برخی از کشورها که در این زمان توسعه‌نیافته خوانده می‌شوند، در گذشته از لحاظ مادی، فرهنگی، نظامی و سیاسی به چنان درجه‌ای رسیده بودند که با معیارهای امروزی، تمدن آنها اعجاب‌انگیز و بهت‌آور بوده است مانند تمدن‌های چین، هند، ایران، مصر، آزتک مکزیک، عثمانی و ... .
برعکس، بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته امروزی در سیر تاریخی خود فاقد هرگونه تمدن و پیشینه درخشان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده‌اند مانند کشورهای آلمان، هلند، سوئد، ژاپن، انگلستان، آمریکا و ... .
به همین جهت چون محتوای توسعه‌نیافتگی و یا توسعه‌یافتگی در یک کشور در طول تاریخ مستمر نبوده، پی بردن به علل قطعی توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی، کاری دشوار است.
5- از آنجا که کلیه کشورها؛ چه توسعه‌یافته و چه توسعه‌نیافته، از نظر میزان ثروت، درجه رشد اقتصادی، پیشرفت فنی و ... در یک سطح قرار نداشته و دارای سطوح مختلفی از رشد و توسعه اقتصادی هستند. نمی‌توان مشخصه‌ها یا ویژگی‌های ثابت و استانداردی را برای تمام کشورهای توسعه‌یافته و یا توسعه‌نیافته ترسیم نمود. از این رو چه بسا کشوری توسعه‌یافته باشد و در عین حال چند ویژگی از کشورهای توسعه‌نیافته را نیز دارا باشد و به عکس ممکن است کشوری توسعه‌نیافته باشد، ولیکن چند ویژگی از خصائص توسعه‌یافتگی را دارا باشد. بنابراین در مباحث توسعه لازم است ناهمگونی کشورها از لحاظ ساختار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی همواره مدنظر قرار گیرد.
6- باید توجه داشت که تقسیم جهان به دو بخش توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته نیز می‌تواند گمراه کننده باشد، زیرا توسعه کشورهای پیشرفته و توسعه‌نیافتگی کشورهای فقیر کنونی فقط بستگی به عوامل طبیعی اقتصادی، اجتماعی خود این کشورها ندارد، بلکه در مراحلی، درجه‌ی توسعه‌یافتگی بسیاری از کشورهای پیشرفته کنونی در ارتباط با درجه توسعه‌نیافتگی بسیاری از کشورهای فقیر بوده است. پس می‌توان گفت قسمتی از فقر کشورهای توسعه‌نیافته در نتیجه‌ی توسعه‌یافتگی کشورهای توسعه‌یافته است. بنابراین باید توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی را طی مراحلی در ارتباط و پیوند با یکدیگر مورد مطالعه قرار داد. اگرچه عوامل و موانع درونی کشورها از نقش بسیار مهمی برخوردار است، امّا اینها به خودی خود قادر به تبیین توسعه‌نیافتگی این جوامع نبوده‌اند بلکه لازم است توسعه‌نیافتگی جوامع در پیوندی تنگاتنگ با توسعه‌یافتگی کشورهای توسعه‌یافته و خصلت استعمارگری آنان تجزیه و تحلیل شود.
7- وقتی گفته می‌شود کشورهای توسعه‌نیافته، کشورهایی فقیرند، بدین معنی نیست که همه جا و همه‌ی افراد در این کشورها فقیرند. از طرف دیگر در کشورهای توسعه‌یافته، که کشورهای غنی کنونی را تشکیل می‌دهند، این طور نیست که همه جا و همه افراد ثروتمند باشند. ولیکن در سنجش کلی توسعه‌یافته‌ها نسبت به توسعه‌نیافته‌ها می‌توان نظر داد که آنها برخوردارتر، مرفه‌تر و متعادل‌ترند.
8- مفاهیم توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی معیارهایی نسبی‌اند، به همین جهت می‌توان گفت کشور آلمان نسبت به امکانات مادی و انسانی بالقوه خود عقب‌افتاده است، ولیکن نسبت به اقتصاد کشور ایران در مراحل پیشرفته‌تری قرار دارد، زیرا ایران کمتر از آلمان توانسته است، استعدادهای مادی و انسانی بالقوه خود را بالفعل سازد. بنابراین برای بررسی توسعه و توسعه‌نیافتگی یک کشور نباید میزان و محور، تنها، چگونگی اقتصاد کشور و یا کشورهای دیگر باشد، بلکه باید امکانات و معیارهای داخلی یعنی امکانات بالقوه و بالفعل، مادی و انسانی نیز مورد توجه قرار گیرد.
9- با توجه به موارد فوق، هرگاه از دو پدیده‌ی توسعه‌یافته و توسعه‌نیافته یاد می‌شود باید در نظر داشت که این دو پدیده کلی، نسبی، اعتباری و در ارتباط با یکدیگر بوده و روابط این دو بسیار پیچیده است. به همین دلیل نمی‌توان عامل یا عوامل تعیین‌کننده‌ای را که باعث توسعه یا عدم توسعه شده‌اند، بطور دقیق مشخص نمود. در این مبحث گفته شده است که توسعه‌یافتگی و توسعه‌نیافتگی نیاز به تبیین تاریخی، آنهم در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند که این تبیین به دلیل دخالت تاریخی عوامل مؤثر مختلف، کاری است بس دشوار. اگرچه نتیجه این تبیین نیز کلی، نسبی و اعتباری بوده و از قطعیت همه جانبه برخوردار نخواهد بود، ولیکن از هر نظر لازم و ضروری است.
منبع مقاله :
ستاری‌فر، محمد؛ (1374)، درآمدی بر سرمایه و توسعه، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.