شهيد جعفر جنگروي از زبان همسر

پيشتازان عرصه جبهه جنگ، ايثار و شهادت و دفاع مقدس که بي مهابا خود را در معرض خطرات و حوادث پيش بيني نشده قرار مي دادند تا انقلاب نوپاي اسلامي را به عنوان عزيزترين گوهر الهي، با بذل جان و مال حفظ کنند، فرزندان معنوي بت شکن قرن روح الله بودند. پشت پا زدن به علايق دنيوي، فاصله گرفتن از فضاي خانه و خانواده، رها کردن زن و فرزند، گذشتن از مشاغل و موقعيت هاي اجتماعي و درآمد زا، دريافت نکردن
شنبه، 27 مهر 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهيد جعفر جنگروي از زبان همسر
 شهيد جعفر جنگروي از زبان همسر
شهيد جعفر جنگروي از زبان همسر

پيشتازان عرصه جبهه جنگ، ايثار و شهادت و دفاع مقدس که بي مهابا خود را در معرض خطرات و حوادث پيش بيني نشده قرار مي دادند تا انقلاب نوپاي اسلامي را به عنوان عزيزترين گوهر الهي، با بذل جان و مال حفظ کنند، فرزندان معنوي بت شکن قرن روح الله بودند.
پشت پا زدن به علايق دنيوي، فاصله گرفتن از فضاي خانه و خانواده، رها کردن زن و فرزند، گذشتن از مشاغل و موقعيت هاي اجتماعي و درآمد زا، دريافت نکردن حداقل حقوق ماهيانه و بلکه صرف ذخيره هاي مالي خود در راه حفظ انقلاب، اولي ترين اقدامي بود که اين جوانمردان به صورت روزمره با آن برخورد مي کردند.
شهيد جعفر جنگروي يکي از اين دلير مردان است که در خدمت خانواده وي يکي از صفحات زرين زندگي اش را مرور مي کنيم.
خانم جنگروي با تشکر از اينکه پذيرفتيد در اين مصاحبه شرکت کنيد به فعاليت هاي شهيد قبل از پيروزي انقلاب اشاره اي بفرماييد.
بنام خدا: ايشان از 9 سالگي که در بازار کار مي کرد شاهد حرکتهاي مردمي و بخصوص بازاريان تهران در سال 1342 بود و از آن زمان خاطراتي داشت، به تدريج که بزرگ تر شد مسئوليت هايي در رابطه با انقلاب پذيرفت؛ مثلا در زماني که رساله امام خميني مدرک جرم شناخته مي شد و توزيع اعلاميه هاي امام (ره) همراه با خطرات بزرگي بود در انواع کارها مشارکت داشت. راهپيمايي 17 شهريور بخشي که از سمت ميدان خراسان بطرف ميدان شهداء شروع مي شد از در منزل ايشان آغاز شد.
در کميته استقبال امام (ره) فعاليت مؤثر داشت و در تسخير پادگان هاي نظامي خيابان پيروزي تلاش فراوان داشت.
س: بعد از پيروزي انقلاب، ايشان در چه زمينه هايي فعاليت داشتند؟
ج: ايشان ابتدا با تعدادي از دوستانش در کميته انقلاب ايفاي نقش مي کرد و وقتي بحث تأسيس سپاه پيش آمد، جزو نود نفري بود که در تشکيل سپاه فعال بودند. قبل از اينکه جنگ تحميلي شروع شود به خرمشهر رفت و به اتفاق شهيد جهان آراء و شهيد موسوي سپاه آن شهر را سازماندهي کردند و در تأمين امنيت شهر، که عوامل خود فروخته متشنج کرده بودند، فعاليت مي کرد.
پس از آرامش نسبي شهر به ايشان تکليف شد که به غرب کشور بروند، آن زمان غرب کشور گرفتار احزاب قارچ گونه و ملحدي بود که براي امتياز گرفتن از نظام نوپاي جمهوري اسلامي هر روز بصورت مسلحانه از گوشه اي سر در مي آوردند.
س: از آن سال ها چه خاطره اي داريد؟
ج: حادثه ي تلخي در سال 58 برايشان اتفاق افتاده بود که گروهکهاي کردستان اسيرش کرده بودند. انواع شکنجه هاي وحشيانه ي آنها را تحمل کرده بود که آثارش تا زمان شهادت روي بدنش بود. پس از سه ماه در يک فرصت استثنايي خود را نجات داده بود.
س: پس از شروع جنگ تحميلي در چه عمليات هايي شرکت داشتند؟
ج: در بيشتر عمليات ها مثل والفجر مقدماتي، محرم، عملياتي که روي ارتفاعات بازي دراز در غرب کشور انجام شد. عمليات مسلم بن عقيل،رمضان، عمليات خيبر در جزيره مجنون، بدر، و الفجر 8 و.... حضور داشت.
س: از روحيات معنوي شهيد براي خوانندگان ما بگوييد.
ج: روحيه ي فداکاري و شهادت طلبي ايشان وصف کردني نيست. با اينکه چند مرتبه مجروح شد، اما حضور در صحنه هاي دفاع مقدس را براي خود افتخار مي دانست. در عملياتي که در منطقه بازي دار شد از ناحيه سر تيرخورد، در عمليات رمضان خيلي شديد مجروح شد به گونه اي که مدت طولاني در بيمارستان بستري شد، در اين مرحله چشم راست، گوش راست و بطور کلي قسمت راست صورتش فلج شد. موج انفجار باعث شده بود که دائما يک صداي ناهنجاري در گوش خود احساس بکند.
س: با اين صدماتي که به جسم او وارد شده بود چگونه برخورد مي کرد؟
ج: با وجود اينکه ايشان سه ماه اسير گروهکها بود و خيلي شديد شکنجه شده بود، و به دليل مجروحيت پانزده بار مورد عمل هاي جراحي مختلف قرار گرفت و به طور طبيعي درد ور نج طاقت فرسايي به ايشان وارد مي شد؛ ولي هميشه مي گفت: اين درد چون در راه خداست لذت هم دارد!
س: اگر ممکن است مقداري هم از شيوه رفتارشان در خانه بگوييد.
ج: در زندگي بسيار احساس مسئوليت مي کرد. در کار منزل به ما کمک مي کرد و در منزل براي ما مثل يک معلم و استاد اخلاق بود. روحيه ي همياري و تعاون قوي در وجودش بود. در مقابل خانواده شهداء خود را مسئول مي دانست، لذا وقتي به تهران مي آمد، بخشي از وقت خود را به سرکشي از خانواده شهداء اختصاص مي داد.
س: از ساير خصلت هاي شهيد اگر مطلبي به ياد داريد بفرماييد.
ج: شوق عبادت عجيبي در دلش بود، اکثر روزهاي رجب و شعبان را روزه مي گرفت و روزه اين ماه ها را به ماه مبارک رمضان وصل مي کرد، با وجود مجروحيت نمازهاي هزار رکعتي شب قدر را به جا مي آورد.
ولايت مداري ايشان مثال زدني بود، عاشق امام بود و مي گفت ولايت همه زندگي من است و در راه ولايت بايد از زن و فرزند گذشت.
روحيه تواضع خوبي داشت با وجود اينکه قهرمان کشتي جوانان تهران بود و در ورزش باستاني نيز مهارت داشت، توي منطقه عملياتي از ظرف شستن ابا نمي کرد.
س: آخرين صحبتي که با شهيد داشتيد پيرامون چه موضوعي بود؟
ج: حدود بيست ساعت قبل از شهادتش با هم تلفني صحبت کرديم؛ آن زمان ايشان در منطقه عملياتي فاو بود، گفتم:کي مي آيي؟ پاسخ داد: « مگر نمي خواهيد به زيارت سيدالشهدا ( عليه السلام ) برويد؟ پس نگوييد کي مي آيي. هر وقت خدا بخواهد مي آيم.»
به عنوان آخرين صحبت از چگونگي شهادتش بگوييد.
عمليات در منطقه فاو شروع شده بود و ايشان قائم مقام لشکر 10 سيدالشهدا در اين عمليات بود. نزديک ظهر 27 بهمن روز يکشنبه سال 1364 پس از چند روز حمله و خط شکني توسط ترکش توپ هاي اهدايي فرانسه به عراق به فيض شهادت نائل آمد.
يکي از همرزمانش که در کنار او مجروح شده بود مي گويد: من در کنار جعفر افتاده بودم و او در حالي که بر اثر اصابت ترکش در خون خود مي غلتيد، ذکر مي گفت و آخرين ذکرش السلام عليک يا سيدالشهداء بود که با ذمزمه اين ذکر به معبود هميشگي اش پيوست.
منبع: مجله راه راستان




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.