تفاوت‌های مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی(2)

هیچ وقت رهبر انقلاب یكبار به كسی اذن ندادند كه یك كُلت بردارند بروند در جایی شلیك كنند تا انقلاب بشود. بعضی از گروههای تندرو كه مبارزه مسلحانه می كردند و احیاناً منحرف بودند رفتند امام(ره) را در نجف قانع كنند كه ایشان اجازه و یا دستور كاربرد سلاح را بدهند؛ ایشان نپذیرفتند. ایشان معتقد بودند كه باید فرهنگی انقلاب كنید و در فرهنگ؛ انقلاب فرهنگی شود و چنین كرد و در فرهنگ، ذهنیت و تلقی مردم تحول ایجاد كرد و انقلابی فرهنگی به پا شد كه متكی به یك نظام فرهنگی است.
چهارشنبه، 1 آبان 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفاوت‌های مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی(2)
تفاوت‌های مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی(2)
تفاوت‌های مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی(2)

هیچ وقت رهبر انقلاب یكبار به كسی اذن ندادند كه یك كُلت بردارند بروند در جایی شلیك كنند تا انقلاب بشود. بعضی از گروههای تندرو كه مبارزه مسلحانه می كردند و احیاناً منحرف بودند رفتند امام(ره) را در نجف قانع كنند كه ایشان اجازه و یا دستور كاربرد سلاح را بدهند؛ ایشان نپذیرفتند. ایشان معتقد بودند كه باید فرهنگی انقلاب كنید و در فرهنگ؛ انقلاب فرهنگی شود و چنین كرد و در فرهنگ، ذهنیت و تلقی مردم تحول ایجاد كرد و انقلابی فرهنگی به پا شد كه متكی به یك نظام فرهنگی است. نظام ما چون یك نظام دینی است محتوا دارد. معارف دارد و متكی به یكسری معارف مشخص است. در نتیجه نظام؛ یك نظام فرهنگی است و ما بنا داشتیم همه چیز را از جمله سیاست، اقتصاد، تربیت و مناسبات را فرهنگی كنیم. اصولاً بدون مطالعه فرهنگ مگر علوم انسانی می تواند به دست بیاید. این دو منبع دارد. من منبع را به معنای خاصی به كار می برم، كه توضیح می دهم ما باید منابع علوم انسانی ملی، بومی و اسلامی تولید و تدوین كنیم. در بستر نگاه وحدانی این دو منبعی كه می خواهم بگویم عبارتند از:۱ـ مطالعه خود انسان، علوم انسانی و گزاره های تولید شده از تأمل انسان.آنگاه كه وجه فردی، درونی و روانی انسان امور مورد مطالعه قرار می گیرد. گزاره هایی به دست می آید كه تبدیل به اصولی می شود. آنگاه كه رفتار همین انسان با هویت جمعی در مناسبات با دیگران مورد مطالعه قرار می گیرد روانشناسی به دست می آید و آنگاه كه گزاره های آن رفتارها و این تحركات بازگو می شود جامعه شناسی تولید می شود. و همینطور این یك منبع است برای تولید علوم انسانی واقع گرا. منبع دوم؛ مطالعه فرهنگ است، چون فرهنگ بازتاب و تجسم خصائص، روحیات، عواطف، عقاید، تلقی ها و اعمال انسانهاست.
من نمی دانم چگونه می توان علوم انسانی بخصوص علوم انسانی بومی تولید كرد بدون آنكه كه در فرهنگ مطالعه كرده باشیم و به زوایای آن رسیده باشیم. تولید علوم انسانی خودی و بومی و حتی اسلامی دقیقاً در گرو مطالعه فرهنگ و صاحبنظر شدن در فرهنگ است. وجود جامعه نخبه و متفكرین ما و اصولاً حتی تولید علوم انسانی ایرانی اسلامی در گرو این مطالعه است و نیز منوط است به مطالعه انسان ومطالعه آنچه از تظاهرات وجودی انسان در بیرون تجسم پیدا كرده است با نگاه و موازین دینی توأم است. در این صورت علوم انسانی تولید شده علی القاعده اسلامی هم می تواند باشد.
● میخواهم كمی عقبتر برگردیم و به بحث پایه ای بپردازیم و آنكه آیا اصولا فرهنگ مدیریت پذیر است و عوامل مدیریت فرهنگ چیست؟
احیاناً می دانیم كه فرهنگ محكوم به قوانین و مضبوط به قواعدی است مبتنی بر مبانی و اصولی كه در چارچوب آن قوانین، قواعد، اصول و مبانی شكل می گیرد و متحول و متكامل می شود و افت و خیز و ارتقاء پیدا می كند و یا اصلاح می شود. اگرفرهنگ قاعده پذیر است پس مدیریت پذیر هم است اگر قواعد را به كار بستیم آن وقت می توانیم مدیریت كنیم. اما چه عواملی مدیریت پذیری فرهنگ را ممكن می سازد برای صاحب نظر شدن در فرهنگ، یك مجموعه از مسائل كه من نام آن را فلسفه فرهنگ می نامم باید مورد مطالعه قرارگیرد؛ مدیریت و مهندسی فرهنگ را بدانیم؛ ماهیت فرهنگی را بشناسیم؛ انواع فرهنگ را تعریف كنیم. منابع فرهنگ چیست؟ كاركردهای فرهنگ كدام است؟ قانونمندی و انسجام فرهنگ را باید تبیین كنیم. ارتقاء و انحطاط فرهنگ را تعریف كنیم و علل ارتقاء و انحطاط آن را تشخیص بدهیم. نسبت و مناسبات فرهنگها را با هم تعریف كنیم. نسبت و مناسبات فرهنگ را با انسان شناسی، دین، حكمت و اندیشه، علوم، تمدن، فن آوری، هنر، سیاست، اقتصاد، حقوق، تربیت، عرف، عادات و .... مشخص كنیم. یعنی فرهنگ با مقولاتی نسبت و مناسباتی دارد. تأثیر و تأثر می گذارد و جزئی و كلی می شود و با مقولات نسبت بسیار پیدا می كند. تصور من این است كه فرهنگ یك منظومه واره است. یعنی فرهنگ یك ساختار دارد. فرهنگ یك چیز پریشان غیر منسجم و بی سامان نیست. فرهنگ معجون گونه است.كثیرالاضلاع و كثیرالاجزاء است. فرهنگ چند لایه و هزار تو است.
در یك فرهنگ به صورت مشاع عناصر بسیاری وجود دارند. ولی این عناصر در مشاركت و حضور مشاع كم و زیاد می شوند. گاه وجه معنوی بیشتر می شود و جنبه های مادی گرایی و مادی طلبی كاهش پیدا می كند. گاهی در یك جامعه فرهنگ برعكس می شود. بالاخره فرهنگ از مجموعه ای از عناصر و اجزاء تشكیل شده مثل طبیعت، چطور طبیعت از صد و چند عنصر پدید آمده است. امروز با كم و زیاد شدن و پدیده های مختلف از جمله نانوتكنولوژی و تصورات بهتر و وسیعتر ما مواد تازه ای می سازیم. ولی همه اینها جسم اند. فرهنگ هم به همین گونه است. بسته به اینكه چه عنصری غلبه كند فرهنگ هم تغییر می كند. بنابراین چون در مجموع اجزاء و عناصر بسیاری در ساخت یك فرهنگ حضور مشاع و قابلیت كم و زیاد شدن دارند این عناصر فرهنگ متنوع می شود و می تواند بسیار متحول باشد. فرهنگ فرآیندمند است. یعنی مسیر دارد. یكجا شروع می شود. یكجا تكامل می یابد. یكجا افول پیدا می كند.
یكجا تحول پیدا می كند. یكجا سقوط می كند اما در مجموع یك تسلسل حلقوی رفت و برگشتی دارد. فرهنگ فراز و فرود و پیشرفتگی و پس رفتگی دارد ولی وصف پیشرفتگی و پسرفتگی فرهنگ بستگی به كارآمدی یك فرهنگ، میزان سازگاری آن با ابزار و ارزشهای مورد قبول جامعه دارد. یك فرهنگ برای یك جامعه و در تلقی یك ملتی فرهنگ پیشرفته است. ما فرهنگ غربی را فرهنگ منحطی می دانیم. ما تكنولوژی غربی را پیشرفته می دانیم. ولی فرهنگ آن را منحط می دانیم چون با ابزار، ارزشها، اصول اخلاقی و مبانی عقیدتی ما در تعارض است این پیشرفتگی و پسرفتگی نسبی است. این بسط در واقع در قیاس با خمیر مایه و جوهر اصلی شكل دهنده هر فرهنگ قابل تغییر و تحول است. فرهنگ تأثیر پذیر است. یعنی صفت تولید كنندگی ویا مصرف كنندگی دارد. هم برآمده از چیزهایی است و هم برآورده از چیزهایی، فرهنگ همواره در جریان وسیال است. چیزی به اندازه فرهنگ شاید سیال و همواره درحال سیر نباشد. این بعضی از قواعد و قوانینی است كه اگر به كشف آنها نائل شویم و یا به كشف آنها بپردازیم در واقع با فرهنگ؛ كار فلسفی كرده ایم. پرداختن به فلسفه فرهنگ یكی از واجب ترین و ضروری ترین كارهای علمی و نظری است كه باید مثل آب خوردن برای حیات و دوام این جامعه و اصلاح فرهنگ آن و حتی مهندسی فرهنگی مقولات و امور و شئون كشور مورد توجه جدی جامعه و دولت قرار گیرد.
● شما فرمودید كه فرهنگ سیال است و چیزهایی می تواند مهندسی شود كه ثباتی داشته باشد چطور می توان چیزی كه سیال و پویا است و ما همه ابعاد آن را در اختیار نداریم مهندسی كنیم؟
سیال بودن به معنای غیرارادی بودن نیست. وقتی می گوییم فرهنگ سیال است به معنای این نیست كه اراده پذیر و در اختیار ما نیست. همینكه كه چیزی در اختیار ما باشد می توانیم آن را مدیریت و مهندسی كنیم.باید توجه داشته باشیم كه فرهنگ از متغیرهای بسیار كه پاره ای شناخته و پاره ای ناشناخته هستند تأثیرپذیر هست. این مقوله در حد اعلی سیالیت از خصلت سَیَلان، شناوری و تغییرپذیری برخوردار است و به همین جهت مدیریت و مهندسی آن بسیار دشوار است.
خصوصاً اگر توجه كنیم كه علاوه بر فراوانی متغیرها تأثیر گذار بر فرهنگ پاره ای از این متغیرهای ناشناخته هم هستند كه در نتیجه؛ مقداری كار را به حد خروج از قلمرو آدمی نزدیك می كند. یعنی قریب به چیزی می شود كه گاه از اختیار انسان بیرون می رود. ولی نمی خواهم بگویم لزوماً از اختیار آدمی بیرون است ولی اگر زیركی ودقت به كار نرود به راحتی مهار كار از دست می رود و نمی توان مدیریت كرد. اینكه ما ملاحظه می كنیم به رغم اراده مسئولان امر و به رغم تدابیر و اقدامات مسئولان؛ باز فرهنگ ما امروز مشوش و مخدوش است و اتفاقاتی می افتد كه هرگز با ارزشهای ما سازگار نیست و دور از شأن فرهنگی و ملی ما است علت آن این است كه به جهاتی سوار بركار مقوله مهندسی فرهنگ نیستیم. چرا كه همه ابعاد و عوامل تأثیر گذار و همه متغیرهای فرهنگ را خوب نمی شناسیم. همه قواعد و قوانین آن را، درك نكردیم و یا اگر بلد باشیم به كار نمی بندیم در نتیجه یك مقدار مهار این مركب چموش بازی گوش از دست در می رود و گاهی برخلاف اراده ما مسیر خودش را طی می كند.
یكسری از عوامل و متغییرهایی كه بر فرهنگ تأثیر دارد ما می شناسیم و ما توان كنترل آنها را داریم ولی برخی دیگر از كنترل ما خارج است به عنوان مثال الان گسترش ابزارهای ارتباطی دقیقاً به سمت ایجاد یك دهكده جهانی سوق یافته است و بحث جهان شمولی فرهنگ مطرح است. ما چگونه می توانیم در این رابطه بازنده نباشیم و مهندسی فرهنگی را به طور دقیق انجام دهیم.
بی آنكه ما بخواهیم بحث گسترش وسائل ارتباط جمعی و پیچیدگی نظام ارتباطاتی و سلطه امپراطوری تبلیغاتی و ارتباطاتی غرب و سهم تكنولوژی پیشرفته را در تأثیر گذاری بر قلمرو اذهان و افراد و آدمیان و فشردگی زمین و زمان به عنوان دستاورد تمدن غربی و احیاناً دیباچه و مقدمه جهانی شدن را انكار كنیم باید توجه كنیم كه سهم و نقش عوامل درونی تحت اراده ما صد چندان بیشتر از عواملی است كه از بیرون مرزها بر فرهنگ ما تأثیرمی گذارد. ما خیال می كنیم كه بشر خدا شده است و این به نظر من یك تلقی كمونیستی و انسان خداانگارانه است كه تصور كنیم كه یك مشت بشر سكودار احیاناً منحرف می توانند ذهن و دل كل بشریت را تسخیر كنند. اضافه كنیم براین نكته، آنچه كه آنها اراده كرده اند با فطرت آدمی و مشیت الهی سازگار نیست. در نتیجه نباید نگران باشیم. ما می توانیم و می شود اما مشروط است به اراده، و تدبیر و اگر تدبیر و اراده نكنیم آسیب پذیر هستیم.
ولی با توجه به موانع بسیاری كه پیش روی غربیان و سلطه جویان غربی و قدرتهای بزرگ قرار دارد و سرمایه هایی كه ما در اختیار داریم از جمله زیباییهای فرهنگ،زیباییهای معنوی فرهنگ، اصول و سنت و غنای فرهنگی نباید نگران باشیم اما باید هوشمندی به خرج دهیم و اهتمام كنیم، احساس مسئولیت كنیم و مسئولیت پذیرانه و مسئولانه اقدام كنیم. جهان فرهنگش هیچ گاه یك پارچه نخواهد شد مگر آنگاه كه فرهنگی برخاسته از فطرت آدمی و ناشی از مشیت و اراده الهی حاكم شود و یا اینكه یك تعداد افراد پروژه ای را پروسه كنند كه جهان شمول شود و بر ذهن و زبان و حیات واقعی مسلط شود كه البته این ممكن نخواهد شد. به هرحال غرب از آن طرف كارش را آغاز كرده از این سو كشور چین؛ بزرگ می شود و طولی نخواهد كشید كه ساخت و صنعت و تكنولوژی و پشت آن ایدئولوژی چین دنیا را بگیرد و این به نفع ما نیست. ما هم نباید در جایگاه خودمان به عنوان ایران و جهان اسلام خودمان را دست كم بگیریم. حالا در حوزه تكنولوژی چندان مدعی نیستیم. ولی اگر استعداد مردم ایران را به حساب بیاوریم و ضمیمه كنیم به فرهنگ غنی خودمان قطعاً ما هم توانایی بالایی داریم.
گفت‌وگوبا علی اكبرصادقی رشاد (رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی)
منبع:خبرگزاری فارس




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط