کوشش مقلدانه و محققانه برای کشف حقیقت از نگاه مثنوی

سالک مقلد با سائقه‌ی خوف و رنج، راه ایمان و کشف حقیقت را در می‌نوردند، اما اولیاءالله، طریق حق را نه با سائقه‌ی بیم از دوزخ در می‌نوردند و نه با امید به نعیم بهشت، بلکه اینان عاشقان حق‌اند. به جز افرادی که به اسرار الهی وقوف
شنبه، 5 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کوشش مقلدانه و محققانه برای کشف حقیقت از نگاه مثنوی
 کوشش مقلدانه و محققانه برای کشف حقیقت از نگاه مثنوی

 

مؤلف: محمدرضا افضلی




 

هر مقلد را درین ره نیک و بد *** هم‌چنان بسته به حضرت می‌کشد
جمله در زنجیر بیم و ابتلا *** می‌روند این ره به غیر اولیا
می کشند این راه را بیگاروار *** جز کسانی واقف از اسرار کار
جهد کن تا نور تو رخشان شود *** تا سلوک و خدمتت آسان شود
کودکان را می‌بری مکتب به زور *** زآن‌که هستند از فواید چشم کور
چون شود واقف به مکتب می‌دود *** جانش از رفتن شکفته می‌شود
می رود کودک به مکتب پیچ پیچ *** چون ندید از مزد کار خویش هیچ
چون کند در کیسه دانگی دست‌مزد *** آن‌گهان بی‌خواب گردد شب چو دزد
جهد کن تا مزد طاعت در رسد *** بر مطیعان آن‌گهت آید حسد
إئتیا کرهاً مقلد گشته را *** ائتیا طوعاً صفا بسرشته را
این محب حق ز بهر علتی *** و آن دگر را بی‌غرض خود خلتی

سالک مقلد با سائقه‌ی خوف و رنج، راه ایمان و کشف حقیقت را در می‌نوردند، اما اولیاءالله، طریق حق را نه با سائقه‌ی بیم از دوزخ در می‌نوردند و نه با امید به نعیم بهشت، بلکه اینان عاشقان حق‌اند. به جز افرادی که به اسرار الهی وقوف کافی دارند، بقیه‌ی مردم را که اهل تقلیدند با انگیزه‌ی بیم از عذاب، به راه حق می‌کشند. ‌ای مقلد در طریق کشفِ حقیقت بکوش تا نور باطنی تو تابان گردد و سپس به مرتبه‌ای نایل شوی که سلوک و طاعت و عبادت برای تو آسان گردد. اطفال با زور و اکراه به مکتب می‌روند، اما همین که به فواید علم واقف می‌شوند با علاقه‌ی بسیار و شادمان به سوی مکتب می‌دوند. طاعت کنندگانِ مقلد هرگاه به ذوق و شوقِ روحانیِ طاعت برسند زآن پس دیگر طاعت و عبادت را با اشتیاق انجام می‌دهند و حتی بر مطیعان رشک می‌برند. مولانا به آیه 11 سوره فصلت اشاره می‌کند که به سوی ما خواسته یا ناخواسته بیایید: (ائْتِیَا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً). معنای بیت این است که همه به سوی حق می‌روند، مقلدان به اجبار و اهل صفا به رغبت.

این محب دایه لیک از بهر شیر *** و آن دگر دل داده بهر این ستیر
طفل را از حسن او آگاه نه *** غیر شیر او را ازو دل‌خواه نه
و آن دگر خود عاشق دایه بود *** بی‌غرض در عشق یک رایه بود
پس محب حق به اومید و بترس *** دفتر تقلید می‌خواند به درس
و آن محب حق ز بهر حق کجاست *** که ز اغراض و ز علت‌ها جداست
گر چنین و گر چنان چون طالب است *** جذب حق او را سوی حق جاذب است
گر محب حق بود لغیره *** کی ینال دائماً من خیره
یا محب حق بود لعینه *** لاسواه خائفا من بینه
هر دو را این جست‌وجوها زآن سری است *** این گرفتاری دل زآن دلبری است

مقلد مانند کودکی است که علاقه‌اش به خاطر شیری است که از او می‌خورد، اما آن محقق اهل صفا مانند مردی است که عاشق آن دایه‌ی زیبا روی شده است. طفل از زیبایی دایه بی‌خبر است و از او چیزی جز شیر نمی‌خواهد. مقلدان، خدا را به خاطر تنعّمات می‌خواهند، نه برای عشق عبودیت و مقام ربوبیت. محقق بی‌هیچ غرضی، عاشق دایه‌ی جهان هستی است و در عشق او یک دل و یک رأی است. کجاست کسی که حق را به خاطر حق دوست بدارد و از جمیع اغراض و مقاصدِ شخصی و همه چیز پیراسته و بر کنار است. مولانا می‌گوید: هر دو گروه مشمول عنایت حق می‌شوند، اگر خدا را برای غیر خدا و منافع دنیایی، دوست می‌دارند، دائم خیری از حق به آنان می‌رسد. اگر خدا را برای خود خدا دوست می‌دارند و نه جز آن، از دوری محبوب بیم دارند و همین مسئله او را مورد عنایت قرار می‌دهد. این دو نوع سلوک، هر دو به مشیت حق واقع می‌شود.

منبع مقاله :
افضلی، محمدرضا؛ (1388)، سروش آسمانی (شرح و تفسیر موضوعی مثنوی معنوی (جلد اول))، قم: مرکز بین‌المللی و نشر المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط