تجارت در ایران اسلامی

در طی قرون وسطا در ایران یا آسیای مرکزی مراکز تجاری دارای اهمیت فرامنطقه‌ای وجود نداشت. در جهان اسلام، بغداد، مرکز خلافت، نخستین مرکز مبادله‌ی کالاهایی بود که از خشکی یا دریا، از طریق بندر بصره در
يکشنبه، 6 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تجارت در ایران اسلامی
 تجارت در ایران اسلامی

 

نویسنده: برتولد اشپولر
برگردان: سپیده معتمدی



 

در طی قرون وسطا در ایران یا آسیای مرکزی مراکز تجاری دارای اهمیت فرامنطقه‌ای وجود نداشت. در جهان اسلام، بغداد، (1) مرکز خلافت، نخستین مرکز مبادله‌ی کالاهایی بود که از خشکی یا دریا، از طریق بندر بصره (2) در دهانه‌ی رودهای دجله و فرات، به آنجا وارد می‌شد. این کالاها نه فقط به مقصد عراق بلکه از آنجا به تمام مناطق جهان اسلام و فراسوی آن حمل می‌شد. بنابراین، ایران و آسیای مرکزی بخش بزرگی از واردات خود را از طریق بغداد تأمین می‌کردند و اقتصاد کارآمد ایران بدون تجارت بغداد غیرقابل تصور بود. (3)
منابع اصلی اطلاع از تجارت شرق در سده‌های نخست خلافت، آثار جغرافی‌دانان مسلمان است که در قرن چهارم به عربی نگاشته شده است. در قرون بعد بود که آثار جغرافیایی باارزشی به زبان فارسی پدید آمد. بسیاری از آثار فارسی و عربی به اطلاعات و توصیف‌های مؤلفان پیشین متکی بودند، از این رو غالباً روشن نیست که جغرافیدانان متأخر، رویدادهای معاصر خود را گزارش می‌کردند یا فقط به تکرار گزارش‌های حوادث پیش می‌پرداختند؛ بنابراین، تجارت در قرن چهارم شناخته شده‌تر از دوره‌های بعدی است.

راه‌ها.

راه‌های عمده‌ی زمینی در شرق بغداد، «راه شاهی» و «جاده‌ی ابریشم» بودند که از طریق حوضه‌ی تاریم (4) به سوی شرق تا چین امتداد می‌یافت. تجارت میان چین و حاشیه‌ی اروپای شرقی، در طول راه ابریشم و انشعابات غربی آن، تا قرن‌ها در اختیار سغدیان بود (صغدق، امروزه سودک در شبه جزیره‌ی کریمه)، (5) اما در پایان دوره‌ی ساسانیان، تجارت در قلمرو شاهنشاهی ایران در اختیار ایرانیان قرار گرفت. (6) یهودیان در بیشتر شهرهای ایران و ماوراءالنهر بازرگانان فعالی بودند. بازرگانان یهودی جنوب فرانسه، که در جهان اسلام به راذانیّه معروف بودند، در تجارت بین‌المللی در قرن سوم نقش مهمی برعهده داشتند. آنان از طریق خشکی یا دریا به آفریقای شمالی، روسیه‌ی جنوبی، خاورمیانه، خراسان، ماوراءالنهر و هندوچین سفر می‌کردند و به زبان‌های فارسی، عربی، یونانی، فرانسوی، اسلاوونیک و اسپانیایی آشنا بودند. آنان از اروپا، خواجگان، غلامان و کنیزان، پارچه‌ی زربفت، پوست خز و سمور و شمشیر می‌آوردند و از هندوچین، مشک و کافور و عود و دارچین و محصولات مشابه می‌خریدند. (7) تجار روسی از دورترین بخش سرزمین‌های اسلاو، پوست خز و روباه سیاه و شمشیر می‌آوردند. آنان با کشتی، رود دُن را به طرف پایین می‌پیمودند، سپس به خَملیج، شهر اصلی خَزَرها، می‌رفتند و سرانجام با عبور از عرض دریای خزر به سوی بنادر موردنظرشان رهسپار می‌شدند. از آنجا کالاهای خود را از راه خشکی با شتر به بغداد حمل می‌کردند و در بغداد، خواجگان [اسلاوی] مترجم آنان بودند. این تجار، مسیحی بودند و جزیه می‌پرداختند. (8) در پایان قرن سوم حملات «روس»ها به بنادر ایران در سرتاسر ساحل خزر، به این مناسبات تجاریِ بلاواسطه پایان داد. پس از آن، تجار ناگزیر شدند کالاهایی مانند نمد، موم و پوست خز را از خزرها بخرند، آنان نیز این کالاها را از سرزمین اسلاوها می‌خریدند. (9) اعراب در سرزمین‌های شرقی خلافت نقش تجاری مهمی نداشتند.
راه شاهی از بغداد از میان کوه‌های زاگرس از راه حُلوان و اسدآباد به همدان می‌رسید و سرانجام در ری به جاده‌ی ابریشم [که در شرق تا چین و هند امتداد یافته بود] می‌پیوست و مراکز عمده تجاری را به هم متصل می‌کرد. (10) جاده‌های اصلی تجاری معمولاً با توده‌های کوچک سنگ یا دیرک‌های چوبی، به وضوح علامت‌گذاری شده بودند که به ویژه پس از طوفان‌های شن یا هنگامی که زمین پوشیده از برف می‌شد، اهمیت بسیار داشتند. (11) تغییرات شدید آب و هوایی تنها مشکل موجود در این جاده نبود. پل‌ها، به ویژه در دوره‌های آشفتگی سیاسی و اقتصادی، غالباً ویران بودند و بنابراین هنگامی که سطح آب پایین بود چاره‌ای جز گذر از گُدار رودها نبود. عملیات نظامی و راهزنی‌های مکرر از دیگر خطرهای جاده‌ها بود. معمولاً قدرت دولت، میزان مهار راهزنی را تعیین می‌کرد.
راه‌های تجاری به سوی شمال کمابیش شناخته شده‌اند، زیرا وجود آنها با کشف سکه‌ها، به ویژه در طول سواحل رودخانه‌های اصلی مانند دن و ولگا، اثبات شده است. در قرن سوم و چهارم، شمار فوق‌العاده فراوانی از سکه‌های اسلامی از طریق این جاده‌های ساحلی به روسیه، لهستان، ساحل بالتیک، اسکاندیناوی، شمال اروپای مرکزی، انگلستان و حتی ایسلند منتقل شده بود. (12) در واقع، سکه‌های نقره و جواهراتی که از شرق وارد می‌شد، اساس زندگی اقتصادی در آن نواحی را باید شکل بخشیده باشد، به ویژه در سوئد که اکتشافات عمده در آنجا در جزایر گوتلاند (13) و اولاند (14) بود. تقریباً تمام سکه‌ها متعلق به قرن سوم و چهارم است و 90 درصد از آنها را سامانیان در خراسان ضرب کرده بودند. متأخرترین نمونه‌ها متعلق به اوایل قرن پنجم است، یعنی پس از زمانی که آمدو شد ایرانیان به شمال ظاهراً متوقف شد؛ علت این امر احتمالاً جنگ میان شاهزادگان روسی در حدود 360- 370 و تقسیم ماوراءالنهر و شمال شرقی ایران میان غزنویان در جنوب و ایلک خانیان (قراخانیان) در شمالِ آمودریا بوده است. این تقسیم پس از سقوط سامانیان در 389، صورت گرفت. (15)
معمولاً کاروان تجاری از تعدادی شتر تشکیل می‌‎شد که الاغی با زنگی در گردن پیشاپیش آن حرکت می‌کرد تا ورود کاروان را خبر دهد. در زمستان، بیشتر اوقات جاده می‌بایست با گله‌ی حیواناتی که در جلو کاروان حرکت می‌کرد، پاک می‌شد. کاروانسراها در طول بخش‌های ایرانی این جاده‌ها در فواصل یک روز سفر، تقریباً دوازده تا هجده کیلومتر، بسته به نوع منطقه، بنا شده بودند که مکان و غذا و فرصت پرداختن به تجارت را فراهم می‌آوردند. گفته شده که در ماوراءالنهر به تنهایی بیش از ده هزار رباط ساخته شده بود که مخارج آنها با سرمایه‌ی خصوصی تأمین می‌شد. (16) در خوزستان، دلوهای آب که از مسافت‌های طولانی آورده می‌شد، در اطراف جاده‌ها در هر فرسخ قرار داده شده بود. (17) در حدود اوایل قرن چهارم اولیای امور، نظارت بر ساخت و نگهداری و امنیت تأسیساتی مانند کاروانسراها و پل‌ها را که منابع مهم درآمد بودند، به عهده گرفتند. بسیاری از حامیان خصوصی، از جمله حکمرانان، کاروانسراها و پل‌هایی نیز ساختند. سازمان اوقاف، از تخصیص سرمایه برای این اهداف حمایت می‌کرد، به ویژه اینکه وارثان واقف می‌توانستند به مدیریت این مؤسسات گمارده شوند.
در مقایسه با رفت و آمد در جاده‌ی ابریشم و راه‌های مرتبط با آن، تجارت دریایی در خلیج فارس و دریای خزر، اهمیت متوسطی داشت. آبسکون در ساحل جنوبی دریای خزر مرکز تجارت محلی بین نقاطی در سواحل جنوبی، شرقی و غربی بود. (18) برخلاف دجله و فرات در جنوب و آمودریا و سیردریا در شمال شرقی، رودهای مناطق کوهستانی ایران آنقدر وسیع نبودند که مسیر تجاری شوند.
بصره بندر اصلی صادرات و واردات بود. با این همه، در اوایل دوره‌ی اسلامی، سیراف، در خلیج فارس، در تجارت با هند و اندونزی و چین نقش مهمی داشت، برای نخستین بار در 141 از بازرگانان مسلمان در این مناطق یاد شده است. سیراف ثروتمندترین شهر فارس بود. تقریباً همه‌ی صادرات و واردات خارجی بلاواسطه‌ی ایران تا اواخر قرن چهارم از طریق سیراف صورت می‌گرفت و این شهر انباری برای مبادله‌ی مروارید، کافور، عاج، عود، ادویه، عطر و کالاهای مشابه بود. تجار سیراف که به ثروتمندی مشهور بودند، بیشتر زندگی خود را در دریا می‌گذراندند، شهر سالانه 325.000 [در فارسنامه‌ی ابن بلخی، 253.000] دینار مالیات می‌پرداخت که یک دهم آن از کشتی‌ها وصول می‌شد. (19) در 366، پس از زلزله‌ای که گفته شده هفت روز ادامه داشت و بیشتر شهر را ویران کرد، سیراف رو به زوال گذاشت.
رونق جزیره‌ی قِیس (کیش) در قرن پنجم و پس از آن هرمز به عنوان مراکز اصلی تجارت خلیج فارس، به مرکز تجاری بودن سیراف پایان داد. (20) ایرانیان از این بنادر خلیج فارس به دَبیل در سند و مَسقَط و عدن و حتی به مصر، از طریق دریای سرخ، سفر می‌کردند؛ آنان زیستگاه‌هایی نیز در طول ساحل غربی اقیانوس هند بنیان نهادند. (21) زبان فارسی در این اوضاع و احوال نقش بسیار مهمی داشت و نوعی زبان مشترک بود؛ حتی زبان دریانوردان عرب حاوی بسیاری از اصطلاحات فارسی بود (مثلاً، ناخدا و دیده‌بان). (22)

تشکیلات.

تجارت بین ایران و کشورهای همسایه‌ی آن مشمول پرداخت انواع مالیات‌هایی می‌شد که در سراسر جهان اسلام مرسوم بود. ممکن است علت قصور بیشتر مؤلفان آن دوره در اشاره به این مالیات‌ها، شناخته شده بودن فراوان این نوع مالیات‌ها بوده باشد. اطلاعات بسیار محدودی درباره‌ی چگونگی قراردادهای تجاری وجود دارد، زیرا هیچ سندی به جا نمانده است. تجار ثروتمند و صرافان از چک‌ها و اعتبارنامه‌ها استفاده می‌کردند و حواله‌های پولی در همه جا شناخته شده بود. درهم نقره، پول رایج بود که ارزش آن در شرایط عادی معمولاً بین 1/12 تا 1/15 دینار طلا نوسان داشت. دینار در اصل تقلیدی از سولیدوس (23) طلای روم شرقی بود که از حدود سال 300 در بین‌النهرین استفاده می‌شد، اما برگ‌های فروش معمولاً جداگانه به درهم و دینار حساب می‌شد. واحدهای پولی کوچک‌تر، به شکل فَلسِ مِسی (نوعی سکه) ضرب می‌شد.
تشکیلات تجارت در شمال ایران کمی متفاوت بود. تجارت عمدتاً در اختیار مسلمانان و بر اساس کاروان‌ها و کاروانسراها بود، اما روش مبادله، «داد و ستد غیابی» (24) بود که در آن کالاهای فروخته شده یا معامله شده در مکان‌های شناخته شده‌ی معیّنی به امانت گذاشته می‌شد، سپس «اقوام شمالی» کالاهایی با خود می‌آوردند و در عوض، اجناسی هم ارزش با آنها از انبار برمی‌داشتند. (25)

کالاهای تجاری.

اطلاعات شایان توجهی درباره‌ی کالاهایی که در سرزمین‌های شرقی جهان اسلام معامله می‌شد وجود دارد. (26) معمولاً بیشتر تولیدات، در محل تولید مصرف می‌شد. بنابراین، میان کالاهایی که جغرافیادانان گزارش تولید آنها را در محلی معیّن داده‌اند و کالاهایی که از آنجا خرید و فروش می‌شدند، تفاوت فاحشی وجود دارد. به علاوه، مقدار خرید و فروش در منابع ذکر نشده است و نمی‌توان از شواهد موجود نتیجه‌ی معتبری گرفت. کالاهای تجاری سرزمین‌های شرقی خلافت دو دسته بودند: کالاهای داخلی و واردات خارجی. در میان کالاهای داخلی پوشاک و انواع منسوجات قرار داشت؛ خوزستان و فارس نواحی عمده‌ی تولید منسوجات بودند. (27) خوزستان، خوارزم و نواحی اطراف ری و قم نیز به داشتن چنین تولیداتی معروف بودند. (28) ابریشم و فرآورده‌های آن و فرش از شهرهایی که در مسیر جاده‌ی ابریشم قرار داشتند وارد می‌شد؛ شهرهایی چون سمرقند و مرو و نیشابور که مانند ری و یزد و فارس مراکز تولید پنبه نیز بودند. (29) منسوجات ابریشمی معروف، به ویژه در بخارا و روستاهای اطراف آن تولید می‌شد. چنین تولیداتی، به ویژه ابریشم، به نواحی غرب سرزمین‌های اسلامی و نیز به اروپا صادر می‌شد. (30) به گفته‌ی اصطخری، (31) اصفهان کانون اصلی تجارت بود، نه فقط از لحاظ منسوجات سراسر ایران، بلکه از نظر میوه و زعفران. شمال غربی ایران و خراسان نیز مواد رنگی تولید می‌کردند؛ روناس از هر دو ناحیه با کشتی به هند حمل می‌شد. کشت نیل در ایران در قرن هفتم، پس از ورود این کالا از هند و مصر متوقف گردید. کالاهای چرمی نیز در انواع گوناگون از شهرهای ماوراءالنهر و آبسکون، اردبیل و قم وارد می‌شد. عطریات، کالاهای مخصوص فارس و آذربایجان بود. (32)
به علاوه، ایران مهم‌ترین عرضه کننده‌ی مواد غذایی در سرزمین‌های شرقی خلافت بود، از جمله روغن کنجد، چربی، عسل، میوه‌های خشک و تازه (به ویژه خرما از کرمان)، انگور، شکر (از خوزستان) و ادویه. (33) درباره‌ی تجارت شراب، احتمالاً به سبب حرام بودن آن، در منابع مطلبی نیامده است. نارنج و اترج مدور نیز پس از سال 300 از سرزمین هند به سرزمین‌های دیگر رفت و در عمان کشت شد، آنگاه به بصره و عراق و شام برده شد و در خانه‌های طرسوس و دیگر بندرهای شام و انطاکیه و کناره‌های شام و فلسطین و مصر که پیش از آن مرسوم و معروف نبود، فراوان شد. (34) محموله‌ی گوسفند و غلات ایران نیز الگوی مشابهی را دنبال می‌کرد. ایران همچنین مقدار فراوانی ماهی خشک شده عرضه می‌‎کرد، به ویژه ماهی خاویار [ماهی اوزون برون، تاس ماهی] از دریای خزر و دریای آرال و دریاچه‎‌ی وان و ماهی تازه از خلیج فارس. شتر بُختی [نوعی شتر که به ویژه در بلخ و سمرقند و بلاد سند فراوان بود] که در سرزمین‌های شرقی خلافت پرورش می‌یافت، برای سواری از اسب بسیار مهم‌تر بود. (35)
فلزات گران‌بها، به ویژه نقره، و سنگ‌های قیمتی معمولاً در محل استفاده می‌شد و ظاهراً به ندرت به عنوان مادّه‌ی خام صادر می‌شد. چون برای ساختمان یا وسایل خانه از نواحی دریای خزر و از نواحی کوهستانی، و نوشادر [نمک آمونیاک] از ماوراءالنهر آورده می‌شد. (36) نفت خام از ناحیه‌ای در نزدیکی باکو یا بین‌النهرین، عمدتاً مصارف پزشکی داشت و خاصیت آن به عنوان سوخت هنوز شناخته شده نبود. سرانجام، برف کالای مهم صادراتی ایران بود. در طول زمستان برف درحجم وسیعی از کوهستان‌های غربی به بغداد حمل، و در آنجا در سردابه‌های زیرزمینی ذخیره می‌شد. این برف‌ها در سراسر تابستان نه فقط برای سرد نگهداشتن مواد غذایی بلکه برای معتدل کردن هوای سرداب‌های خلیفه و ساکنان ثروتمند شهر به کار می‌رفت.
هند، چین، شمال آسیای مرکزی و اروپای شرقی مهم‌ترین رقبای تجاری ایران بودند. از هند پوشاک پنبه‌ای و وسایل خانه و ابریشم و کنف و نیل و گندم و جو و ارزن و نخود خشک، برای معاوضه با غلامان ترک و بردگان دیگری از کشورهای شمالی و سلاح و زره وارد می‌شد. (37) واردات عمده از چین، ابریشم و ظروف چینی بود. تجارت با اروپای شرقی عمدتاً شامل واردات برده بود. در میان انواع کالاهای معروف به «کالاهای فروشی شمالی» (38) که از اسلاوها و نورمان‌ها به دست می‌آمد، بازِ شکاری، جیوه، موم و عسل، کالاهای چرمی و انواع گوناگون خز وجود داشت که با پوشاک، پنبه، ابریشم، میوه و آجیل مبادله می‌شد. (39)
کالاهای ایرانی یا کالاهایی که از طریق ایران حمل می‌شد، برای سطح زندگی بالا در خلافت، ضرورت داشت و عاملی مؤثر در موقعیت برتر سیاسی و اقتصادی جهان اسلام نسبت به سایر اقوام و دولت‌ها بود. نقش بغداد به عنوان مرکز جهان اسلام و واسطه‌ی میان بخش‌های گوناگون آن روشن است؛ نه فقط به دلیل تجارت شمالی و شرقی بلکه به سبب فعالیت‌های بازرگانانی که به غرب و جنوب توجه داشتند. در این شهر، و در مقیاسی کمتر، در سایر مراکز تجاری مهم اسلامی، بازرگانان با یکدیگر ملاقات می‌کردند و به مبادله‌ی کالا، اطلاعات و تجارب دنیایی که می‌شناختند می‌پرداختند. بنابراین، خلافت، بیش از چین استحقاق عنوان پادشاهی میانه (40) را داشت. جغرافیدانان مسلمان از معاصران خود در اروپا، افریقا، هند، اندونزی، چین و آسیای مرکزی اطلاعات جامع‌تری داشتند، زیرا با همه‌ی آنها همسایه بودند.
هجوم مغولان به نواحی شرقی امپراتوری اسلامی، که در حدود 617 آغاز شد و در 656- 658 به بغداد و دمشق رسید، بسیاری از مراکز تجاری مهم را تا چندین دهه از رونق انداخت. میان بخش شرقی جهان اسلام که تحت سلطه‌ی مغولان درآمد و سرزمین‌های غربی شام، فلسطین و مصر، که در دست ممالیک باقی ماند، مرزی کشیده شد. این مرز نه تنها مانند مانعی در برابر تجارت عمل می‌کرد، بلکه نقشی به مراتب بدتر داشت، زیرا دشمنی کینه توزانه‌ی ممالیک و ایلخانان، به سبب روابطِ مصر و اردوی زرین (قِپچاق) یعنی دیگر دشمن عمده‌ی ایلخانان در کریمه، تشدید شد.
حکمرانی ایلخانی ایران به زودی به تجدید حیات اقتصادی کشور تمایل یافتند، اگرچه ممکن است نیازشان به چرانیدن گله‌های بزرگ اسب، مانع تلاش‎‌های آنان شده باشد. اما تجارت مواد غذایی و کالاهای مصرفی روزانه، به سرعت رونقی دوباره گرفت. تنها پس از چند دهه، مراکز قدیمی تجاری اهمیت خود را بازیافتند. بهره‌برداری از راه‌های تجاری قدیم، و زمین‌های کشاورزی، هم به عنوان منابع مالیاتی هم برای اهداف نظامی، طبیعتاً مورد توجه ایلخانان بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بغداد».
2. ر. ک. دانشنامه‌ی جهان اسلام، ذیل «بصره».
3. برای مثال ر. ک. دوری، ص 141-154.
4. Tarim
5. اشپولر، 1950، ص 315- 317؛ همو، 1952، ص 400.
6. کریستن سن، ص 128.
7. ابن فقیه، ص 270- 271؛ ابن خرداذبه، ص 153- 155.
8. ابن فقیه، ص 270-271؛ ابن خرداذبه، ص 154-155؛ ابن اسفندیار، ج1، ص 80-81.
9. ابن رسته، ص 141؛ مسعودی، مروج، ج1، ص 218-221؛ همو، تنبیه، ص 62-63؛ اصطخری، ص 221- 222؛ ابن حوقل، ص 392؛ ابن اسفندیار، ج1، ص 266.
10. برای مثال ر. ک. کلایس (Kleiss)، شکل 1، مقابل ص 302.
11. برای مثال ر. ک. ناصرخسرو، ص 10.
12. برای مثال ر. ک. مایلز (Miles)، ص 374.
13. Gotland
14. Oland
15. ریسپلینگ (Rispling)، ص 105-110.
16. اصطخری، ص 290؛ ابن حوقل، ص 466- 467.
17. مقدسی، ص 416.
18. حدودالعالم، ص 144.
19. اصطخری، ص 34، 138-139، 154؛ ابن حوقل، ص 49، 282، 290-291؛ ابن بلخی، ص 171.
20. مقدسی، ص 426-427؛ ابن بلخی، ص 136-137؛ شوارتس (Schwarz)، ص 61-62؛ سیرافی، 1811؛ ویلسون، ص 92-109.
21. بنیامین تودلایی (Benjamin of Tudela)، ص 65.
22. ر. ک. «یادنامه‌ی ژان سوواژه» (Memorial Jean Sauvaget)، ج1، ص 198، 207؛ ور (Wehr)، ص 305.
23. solidus
24. silent barter
25. مسعودی، مروج، ج2، ص 408.
26. برای مثال ر. ک. اشپولر، 1952، ص 400- 408.
27. اصطخری، ص 92-93، 153؛ ابن حوقل، ص 256-257، 299؛ مقدسی، ص 409، 411، 416، 420. 433-434، 442-443؛ حدودالعالم، ص 130، 137؛ ابن بلخی، ص 145-146؛ قس سارجنت (serjeant)، ص 97-104.
28. سارجنت، ص 87-104.
29. همان، ص 48-59، 82-86.
30. برای مثال ر. ک. شپرد (Shepherd) و هنینگ (Henning)، ص 15-40.
31. ص 199؛ قس ابن حوقل، ص 362- 363؛ حدودالعالم، ص 140.
32. اصطخری، ص 152-154؛ ابن حوقل، ص 298-299؛ مقدسی، ص 432.
33. ابن فقیه، ص 125-126؛ حدودالعالم، ص 126؛ اصطخری، ص 93؛ ابن حوقل، ص 257؛ مقدسی، ص 408، 469.
34. مسعودی، مروج، ج1، ص 108.
35. اصطخری، ص 280؛ ابن حوقل، ص 450؛ مقدسی، ص 482.
36. اصطخری، ص 313؛ ابن حوقل، ص 505؛ مقدسی، ص 326.
37. ابن حوقل، ص 450؛ حدودالعالم، ص 64؛ قس بنیامین تودلایی، ص 62-63.
38. northern wares
39. ابن رسته، ص 141؛ مقدسی، ص 325؛ اصطخری، ص 221- 222.
40. Middle kingdom

منابع :
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران [؟ 1320ش].
ابن بلخی، فارس‌نامه، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن، 1921، چاپ افست تهران 1363ش.
ابن حوقل، کتاب صورةالارض، چاپ کرامرس لیدن، 1938- 1939، 3ج، چاپ افست، 1967، 2 ج در یک مجلد.
ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1889، چاپ افست 1967.
ابن رسته، کتاب الاعلاق النفیسة، چاپ دخویه، لیدن 1892، چاپ افست 1967.
ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1885، چاپ افست 1967.
ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن 1870، چاپ افست 1927، 1967.
حدودالعالم، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، 1362ش.
عبدالعزیز دوری، تاریخ العراق الاقتصادی فی القرن الرابع الهجری، بیروت 1974.
سلیمان سیرافی، سلسلة التواریخ، چاپ ل. لانگله، پاریس 1811.
علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن، 1894، چاپ افست 1967.
___، مروج‌الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلّا، بیروت 1965-1979، 7ج.
محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن 1877، چاپ افست 1967.
ناصرخسرو، سفرنامه حکیم ناصرخسرو قبادیانی مروزی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363ش.
Benjamin of Tudela, The itinerary of Benjamin of Tudela, ed. and t N. Adler, New York 1907.
Arthur Emanuel Christensen, L"Iran sous les Sassanides Onsabruck 1971.
W. Kleiss, "Karawanenwegein Iran", AMI, N. F. 10 (1977),301-303. Memorial Jean Sauvaget, ed. D. Sourdel and J. Sourdel-T Damascus 1954-1961.
G. C. Miles, Numismatics", in The Cambridge history of Iran Cambridge 1975,364-377. °^*4,
Gert Rispling, "IslamischeMunzen in Schweden",Der Islam vol 64, no. 1 (1987).
P. Schwarz; Iran im Mittelatter nach den arabischen Geographe 1896-1935.
R. B. Serjeant, Islamic textiles: material for a history up to the hi conquest, Beirut 1972.
D. G. Shepherd and W. B. Henning, "Zandanljl identified?”in Aus der Welt der islamischen Kunst, Festschrift fur Ernst Kiihnel zum Geburtstag, Berlin 1957.
B. Spuler,"Geschichte Mittelasiens, in der Geschichte Asiens" j„ Weltgeschichte in Einzeldarstellungen, Munich 1950,309-360.
ــــ , Iran in fruh-islamischer Zeit, Wiesbaden 1952; Hans Wehr, ,A dictionary of modern written Arabic, ed. J. Milton, Cowan, 3rd. ed.,New York 1976.
Arnold T. Wilson, The Persian Gulf, Oxford 1959.

منبع مقاله :
میرجلیلی، حسین ... [و دیگران]؛ (1389)، تجارت در جهان اسلام، مترجمان موسی احمدیان ... [و دیگران]، تهران: نشر کتاب مرجع، چاپ اوّل

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.