دیدگاه امام خمینی (ره) پیرامون انگیزه‌ها و روش‌های انتقاد (2)

باید اشخاصی که می‌خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را می‌خواهند برای حق؟ بزرگتر چیزی که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را برای حق بخواهند. از حق خوشش بیاید برای اینکه حق است. و از باطل
يکشنبه، 6 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
دیدگاه امام خمینی (ره) پیرامون انگیزه‌ها و روش‌های انتقاد (2)
 دیدگاه امام خمینی (ره) پیرامون انگیزه‌ها و روش‌های انتقاد (2)

 

نویسنده: رسول سعادتمند




 

کمال بزرگ، حق خواهی برای حق

باید اشخاصی که می‌خواهند صحبت کنند ببینند که آیا حق را می‌خواهند برای حق؟ بزرگتر چیزی که انسان اگر آن را داشته باشد کمال بزرگ دارد این است که حق را برای حق بخواهند. از حق خوشش بیاید برای اینکه حق است. و از باطل متنفر باشد برای اینکه باطل است. اگر حق به دست دشمنش هم اجرا شد، این مالکیت را داشته باشد بر نفس خودش که آن حق را تعریف کند. و اگر باطل از فرزندش یا دوستانش وجود پیدا کرد، این مالکیت را داشته باشد که از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر کند. کسانی که حق را برای حق خواهند اندک‌اند، بسیار اندک. کسانی که باطل را برای باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند اندک‌اند، و بسیار اندک. انسان خودش هم نمی‌تواند بفهمد که چه کاره است. انسان باید یک کسی که دشمن او هست پیش او برود ببیند قضاوت او نسبت به این چه هست، تا عیب‌های خودش را بتواند بفهمد. انسان نمی‌تواند از دوستان خودش تعلیم بگیرد. انسان باید از دشمنان خودش تعلیم بگیرد. وقتی که یک صحبتی می‌کند ببیند دشمن‌ها چه می‌گویند؛ و تفکر کند که عیب‌ها را دشمن‌ها می‌فهمند. دوست‌ها هر چه هم شما عیب داشته باشید و ما عیب داشته باشیم، برای اینکه حق را برای حق نمی‌خواهند و باطل را برای اینکه باطل است دشمن ندارند، به ما می‌آیند و به شما می‌آیند و می‌گویند که چه قدر خوب صحبت کردی و چه مقاله خوبی نوشتی؛ چه مقاله کوبنده‌ای بود این؛ چه طور حریف خودت را منزوی کردی؛ چه طور حرف‌های حریف خودت را ولو هم صحیح بود، باطل کردی! دوستان انسان، دشمنان واقعی انسان‌اند. و دشمنان انسان، دوستان واقعی انسان‌اند. انسان باید از کسانی که بر او خرده می‌گیرند از آن‌ها یاد بگیرد. کسانی که از او تعریف می‌کنند بداند که این زبان؛ زبان تعریف؛ خصوصاً در یک اموری که جای انتقاد است تعریف می‌کنند، این همان زبان شیطانی است و آن هم تأییدش تأیید شیطانی است. گویندگان ما، نویسندگان ما، کسانی که در این موقع می‌خواهند صحبت بکنند، توجه داشته باشند که آیا مالک خودشان هستند؟...
قبل از اینکه به نطق‌ها بروید و قبل از اینکه مقاله‌ها بخواهید بنویسید و قبل از اینکه تیترها را بخواهید درشت بنویسید، با خودتان خلوت کنید و ببینید که برای چه این کار را می‌کنید؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را برای حق می‌خواهید، یا حق را از رقبای خودتان نمی‌پذیرید؟ باطل را برای باطل از آن متنفر هستید؟ یا باطل را از دوستان خودتان می‌پذیرید؟ شما خودتان را امتحان کنید. انسان یک موجود عجیب و غریبی است که تا آخر عمر خودش نمی‌تواند خودش را بشناسد. انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد کشته بشود، به یک طور طاغوتی دلش می‌خواهد کشته بشود! بعضی از این کفار که در صدر اسلام بودند وقتی می‌خواسته‌اند سرش را ببرند، می‌گفته است به او، از قراری که تاریخ می‌گوید؟ که گردن من را بلند ببر که جزء سر باشد، برای اینکه می‌خواهم سر من بالای نیزه که می‌رود از سایر سرها بلندتر باشد! این مرض را انسان تا آخر عمرش دارد. شما گمان نکنید که تصفیه شدن و انسان شدن یک امری است آسان. اگر آن طوری که شیخ (1) ما می‌فرمود که محال است، محال است، و اگر به آن شدت هم نباشد؟ مشکل است؛ و از بزرگترین مشکل‌هاست برای انسان.
چه بسا انسان خیال می‌کند که دارد کار خوب می‌کند، و کار بد می‌کند، برای اینکه آن خصیصه‌ای که در او هست حجاب است از اینکه بتواند تشخیص بدهد خوب را از بد. یک قضیه واقع می‌شود؛ این یک قضیه را وقتی که انسان در گفتارها و نوشته‌ها و روزنامه‌ها ملاحظه می‌کند، همین یک امر را یک دسته‌ای می‌کوبند، و یک دسته‌ای ترویج می‌کنند! یک مسئله در کشور واقع می‌شود؛ این یک مسئله را یک جمعیتی تأیید می‌کنند و توصیف می‌کنند و قلم‌ها به کار می‌افتد که این کار خوبی است؛ و یک دسته دیگر مقابل آن‌ها می‌ایستد و این امر را محکوم می‌کنند و قلم‌ها و گفتارها به کار می‌افتد برای محکوم کردن او، چرا؟ برای اینکه این کار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته؛ از دوستان حاصل شده است، یا از رقیبان. اگر از دوستان حاصل شده است، خوب است هر چه می‌خواهد باشد. خوبی را برای دوستی می‌خواهیم؛ نه خوبی را برای خوبی. عدالت را برای عدالت نمی‌خواهیم؛ عدالت را برای دوستان می‌خواهیم. دیگرانی که در مقابل ما ایستاده‌اند و ما آن‌ها را رقیب حساب می‌کنیم. هر چه کار خوب از آن‌ها صادر بشود بد نمایش می‌دهیم. قلم‌ها به کار می‌افتد و انتقادها پیش می‌آید. وقتی همین کار از دوستان ما پیدا می‌شود، هر چه می‌خواهد باشد، قلم‌هایتان به کار می‌افتد و از او تأیید می‌کنید. پس عدل را برای عدل نمی‌خواهید. حق را برای حق نمی‌خواهید. حق را اگر کسی برای حق بخواهد، چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را باید بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار کند. و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد باید مبغوض او باشد و اقرار کند. آیا این‌هایی که بنا دارند صحبت بکنند، حق را برای حق می‌خواهند و باطل را برای باطل نمی‌خواهند؟ یا حق را برای خودشان می‌خواهند؛ و باطل هم اگر از خودشان یا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه می‌دهند؟ و حق چنانچه از رقبای خیالی خودشان حاصل بشود، باطل جلوه می‌دهند. انسان نمی‌تواند به این زودی از شر خودش که از شیر شیطان بالاتر است فارغ بشود. لکن می‌تواند قلم خودش را کنار بگذارد؛ می‌تواند زبان خودش را کنار بگذارد؛ می‌تواند قبل از اینکه می‌خواهد صحبت بکند، ببیند که روی چه مبادی صحبت می‌کند، چه مبادی او را وادار کرده است به اینکه صحبت بکند. این مسئله‌ای است که عمومی است، در همه جاست؛ هر کاری صادر بشود از خودم این خوب است! میزان من هستم هر کاری از من صادر بشود، چون میزان من هستم خوب است! و هر کاری از رقیب من حاصل بشود بد است، برای اینکه رقیب من است! هر چه هم خوب باشد کار خوب رقیب، بد است؛ و کار باد من خوب! این یک مسئله و یک بیماری است در انسان که معالجه او را با زحمت می‌شود کرد. و باید انسان پیش اشخاصی که می‌توانند معالجه کنند خودش را معالجه کند. پیش اطبای روح برود و خودش را معالجه کند. قبل از اینکه دست به قلم بزند و قبل از اینکه زبان باز کند، توجه به حال خودش بکند، و توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی، اموری که الآن ما مبتلا به آن هستیم، ببیند که آیا این صحبت در سطح کشور یک تشنجی ایجاد می‌کند؟ چماق ایجاد می‌کند، یا آرامش ایجاد می‌کند؟ ببیند که این روزنامه و این قلم، آرامش در این کشور که الان لازم است ایجاد می‌کند، یا تشنج ایجاد می‌کند؟ چنانچه تشنج ایجاد کرد، این روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است. و اگر آرامش در مردم ایجاد کرد، این رحمت است و این مشکور است پیش خدای تبارک و تعالى. (2)

خیرخواه باشیم نه انتقام‌جو

مسئله نصیحت یک مسأله است، انتقام‌گیری مسئله دیگر. برای مردم و دولت و مسئولین و مجلس باید ناصح بود، نه مقابله کرد. زیرا اگر شما با من و من با شما مقابله کنیم، غیر از اینکه دیگران سوء استفاده کنند چیزی به دست نمی‌آید. شما ببینید خارجی‌ها یک کلمه را می‌گیرند و چیزی از توی آن بیرون می‌آورند که بر ما غلبه کنند. (3)

آزادی خواهی روشنفکران برای اسارت ملت و غارت کشور

این‌ها که آزادی می‌خواهند، این‌ها که می‌خواهند جوان‌های ما آزاد باشند، قلمفرسایی میکنند برای آزادی جوان‌های ما، چه آزادی را می‌خواهند؟ می‌خواهند جوانان ما آزاد بشوند؛ قمارخانه‌ها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانه‌ها باز باشد به طور آزاد، عشرتخانه‌ها باز باشد به طور آزاد، هروئین کشها آزاد باشند، تریاک کشها آزاد باشند؛ دریاها آزاد باشند. و درها باز برای جوان‌ها، جوان‌های ما آزاد باشند و هر مفسده‌ای را بخواهند عمل کنند؛ به هر فحشا که می‌خواهند کشیده شوند. این چیزی است که از غرب دیکته شده است. این چیزی است که می‌خواهند جوانان ما- که می‌شود در مقابل آن‌ها بایستند- را بی‌خاصیت کنند. ما می‌خواهیم جوانانمان را از میکده‌ها به میدان جنگ ببریم. ما می‌خواهیم جوانانمان را از عشرتکده‌ها به میدان جنگ ببریم ما می‌خواهیم جوانانمان را از این سینماهایی که بود و جوان‌های ما را به فساد می‌کشید دستشان را بگیریم و به جاهایی ببریم که برای ملت فایده داشته باشد. این آزادی که آقایان می‌خواهند آزادیی است که قدرتمندها دیکته کرده‌اند؛ و نویسندگان ما یا غافلند و یا خائن. این دمکرات مآبها که می‌گویند باید آزاد باشد، به هیچ وجه نباید جلوی هیچ چیز را گرفت، این‌ها الهام می‌گیرند از ابرقدرت‌ها، و آن‌ها می‌خواهند ما را غارت کنند، و جوان‌های ما بی‌تفاوت باشند. جوان‌هایی که در عشرتگاه‌ها هستند بی تفاوتند. جوان‌هایی که مبتلا به مخدرات هستند در امور کشوری بی‌تفاوت‌اند. جوان‌هایی که در مراکز فحشا بزرگ می‌شوند نسبت به مصالح مملکت کار ندارند. این جوان‌ها به مصالح مملکت کار دارند که از این مسائل دورند؛ در تحت تربیت اسلامی هستند. رئیس پاسدارها به من گفت جوانهای ما شب، نماز شب می‌خوانند و در قنوت فلان دعا، دعای مفصل را می‌خوانند. این‌ها می‌توانند مملکت نگه دارند. ما می‌خواهیم مملکت حفظ کنیم. حفظ مملکت به آزادی که شما می‌گویید نیست. این آزادی مملکت را، بر باد می‌دهد. این آزادی که شما می‌خواهید آزادی دیکته شده است؛ برای اینکه مملکت را ببلعند و جوانی ما نداشته باشیم جواب بدهد. چنانچه دیدیم که عمل کردند و چه شد، چه مصیبت‌هایی به مملکت ما وارد شد؛ برای اینکه جوان‌های ما را به فساد کشیده بودند. ما می‌خواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم، مسلسل دست آن‌ها بدهیم. ما می‌خواهیم جوانانمان را از وافور رها کنیم، و به میدان جنگ ببریم. شما می‌خواهید که ما آزاد بگذاریم تا جوانان ما فاسد بشوند، و اربابان شما بهره بردارند.
بله، ما مرتجع هستیم، شما روشنفکر هستید. شما روشنفکرها می‌خواهید که ما به هزار و چهارصد سال قبل برنگردیم. شما می‌ترسید که اگر ما جوانان را مثل هزار و چهارصد سال قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم، دو امپراتوری بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستیم؛ شمایی که می‌خواهید جوانان ما را به تعلیمات غربی بکشید، نه آن تعلیماتی که خودشان دارند، آن تعلیماتی که برای ممالک استعماری دارند، شما روشنفکر هستید! شما که آزادی می‌خواهید، آزادی همه چیز، آزادی فحشاء، همه آزادی‌ها را می‌خواهید، شما روشنفکر هستید! آزادی که جوانهای ما را فاسد کند، آزادی که راه را برای مستکبرین باز کند، آزادی که ملت ما را تا آخر به بند بکشد. شما این آزادی را می‌خواهید، و این دیکته‌ای است که از خارج به شما شده است.
شما حدود آزادی را، برای آن چیزی قائل نیستید. شما بی‌بند و باری را «آزادی» می‌دانید. شما فساد اخلاق را آزادی می‌دانید. شما فحشا را آزادی می‌دانید. ما شما را آزاد گذاشتیم، و خودتان را به فحشا کشیدید؛ به بدتر از فحشاء کشیدید، آبروی خودتان را بردید پیش ملت. ما شما را آزاد گذاشتیم، و قلم‌های مسموم شما توطئه‌گران مملکت ما را می‌خواست به باد بدهد؛ با اسم دمکراتی، با اسم آزادی خواهی، با اسم روشنفکری؛ با اسم‌های مختلف. خائنان در این مملکت با دست باز شروع کردند به فعالیت و توطئه‌چینی. همین خائن‌ها غائله‌های کردستان را به وجود آوردند. و همین خائن‌ها هستند که برای توطئه‌گرها عزا می‌گیرند. آن‌هایی که جوان‌های ما را سر بریدند حرفی نیست؛ آن‌هایی که جنایتکاران را قصاص می‌کنند برایشان [نوحه] می‌گیرند؟! ما که می‌خواهیم مملکت خودمان را از دست جنایتکاران، از دست خیانتکاران، از دست چپاولگران، نجات بدهیم، ما سلب آزادی کردیم! البته آزادی که منتهی بشود به فساد، آزادیی که منتهی بشود به تباهی ملت، به تباهی کشور، آن آزادی را نمی‌توانیم بدهیم. آن آزادیی است که شماها می‌خواهید آن آزادی است که می‌خواهید جوان‌های ما را بی‌تفاوت بار بیاورید، هر چه هر جا بشود و هر که هر کاری بکند؛ دولت‌های بزرگ، تمام منافع ما را ببرند و آن‌ها مشغول عشرت باشند. عشرتخانه‌ها درست کرده‌اند، بارها درست کردند، سینماها درست کردند، دامن زدند به آن، مخلوط کردند جوانهای زن و مرد را با هم و به فساد کشیدند هر دو را با اسم «آزادی». مملکت ما را بردند، و این‌ها که آزاد بودند و به آزادی عمل کردند بی‌تفاوت بودند. همین روشنفکرها هم بی‌تفاوت بودند، همین دمکرات‌ها هم بی‌تفاوت بودند، همین احزاب هم بی‌تفاوت بودند. (4)

تحمل تهمت‌ها

چاره نیست که ما تحمل کنیم برچسب ارتجاع را. ما ارتجاعی هستیم که دست خائنان را از مملکت قطع کردیم. و ما ارتجاعیون آزادی را به مملکت برگرداندیم. و ما ارتجاعیون استقلال را به مملکت خودمان برگرداندیم. و ما ارتجاعیون دزدها را که بر ذخایر ما سلطه داشتند، از مملکت خودمان خارج کردیم. و ما ارتجاعیون آزادی به همه قشرها دادیم. و بعد از اینکه معلوم شد، از بعضی دادگاه‌ها به واسطه توطئه‌ای که شده بود، نگذاشتند توطئه را انجام بدهند. ما باید تحمل کنیم این مسائل را، و باید هم از همین‌هایی که در ایران هستند و به اسم روشنفکر یا به اسم نویسنده و امثال ذلک هستند و خرابکار هستند، این برچسبها را قبول کنیم.
مسائل اسلام، مسائلی نیست که الآن بشود در یک مجلسی یا چند مجلسی، مسائل اقتصادیش را، مسائل اجتماعیش را، مسائل سیاسیش را طرح کرد. (5)

مرز اختناق و آزادی

شما معلم‌ها و همه اساتید توجه کنید به این معنا که غرب به ما چیزی نمی‌دهد که مفید باشد. دارد چیز مفید، اما به ما نمی‌دهد، صادر نمی‌کند. آنی که به ما صادر برای ما صادر می‌کند آن چیزهایی است که مملکت‌های ما را به تباهی می‌کشد. آزادی صادر می‌کند، اما آزادی برای اینکه هر که هر فحشایی را می‌خواهد بکند آزاد است! مع الأسف این‌هایی هم که در ایران هستند و آزادی طلب هستند باز وقتی که می‌بینید یک چیزی که برای مملکت ما تباهی داشته است و جلویش را گرفتند آن‌ها فریادشان درآمده است که اختناق است! اختناق این است که قلم‌هایی که بخواهند به نفع یک کشوری، به نفع کشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما، به کار برود جلویش را بگیرد. اگر چنانچه یک چیزی که بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد، جلویش را بگیرند، این اسمش اختناق نیست. این اسمش جلوگیری از فساد است. این دو تا را باید این دو مرز را از هم جدا کرد. جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوان‌ها را در اینکه در این مراکز فحشاء وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند، و امثال ذلک، جلوگیری از این‌ها؛ اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوان‌هاست. در طول این مدتی که این سلسله خبیث در ایران حکومت کردند، یک چیزها آزاد بود؛ هر که هر کاری دلش بخواهد بکند، دخالت در امور مملکتی و دخالت در سرنوشت خود کشور نباشد، هر کاری می‌خواهند بکنند. دامن هم به آن می‌زدند! مراکز فحشا در شهرهای بزرگ، و خصوصاً در تهران از همه جا بیشتر از مراکز صلاح بسیار بیشتر بود. می‌گفتند که مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است! مراکز قمار، مراکزی که مهیا می‌کردند برای اینکه بچه‌ها را به فحشا بکشند، دخترها و پسرها را به فحشا بکشند، این‌ها آزاد. دامن هم به آن می‌زدند؛ وسائل هم برایش فراهم می‌کردند؛ تبلیغات هم از همه طرف می‌کردند. از تلویزیون تبلیغ می‌کردند. از رادیو تبلیغ می‌کردند. از مجلات از روزنامه‌ها تبلیغ می‌کردند. گفته‌هایشان اینطور بود؛ نطق‌هایشان اینطور بود. این تبلیغات آزاد بود، و جوان‌های ما را فاسد کرد، لکن یک قلم که بتواند یک کلمه راجع به گرفتاری‌های ملت بنویسد آزاد نبود. یک زبان که بتواند یک کلمه راجع به مقدرات مملکتش صحبت بکند آزاد نبود. اگر یک کلمه برخلاف آن چیزی که آن‌ها دلشان می‌خواست از کسی صادر می‌شد، سرنوشتش به دست ساواک بود و به آن بساط.
آن‌ها آزادی را در یک جبهه نگه داشته بودند، و فریاد هم می‌زدند: «آزاد زنان و آزادمردان»! همین‌ها مقصودشان بود که این‌ها آزادند هر کاری می‌خواهند بکنند؛ به هر مرکز فحشایی می‌خواهند بروند.
اختناق در یک جبهه دیگر بود؛ برای قلم‌هایی که اگر می‌خواست کسی یک کلمه راجع به مصالح مملکت بنویسد، راجع به مصالح اسلام بنویسد، این‌ها آزاد نبود و اختناق بود. الآن هم که ملاحظه می‌کنید، بعضی از قلم‌ها همین جور دارند مشی می‌کنند. وقتی که یک
توطئه‌گری را، یک توطئه گرهایی را که فسادشان برای ملت ثابت است، جلویشان را میگیرند، فریادشان در می‌آید که ای کذا و کذا! اگر جلوی یک فحشایی را بخواهند بگیرند، باز هم صدای این آقایان در می‌آید که آزادی نیست! لکن اگر کسی بخواهد یک عملی بکند که برای کشورش مفید است، برای آتیه کشورش مفید است، بیمه می‌کند استقلال کشور را، صدایشان در می‌آید که چرا باید اینطور بشود؟ می‌خواهند سانسور کند. اشخاصی هستند که سانسورچی هستند با قلم‌های خودشان؟ زورشان نمی‌رسد که با عمل بروند جلو بگیرند، با قلم‌های خودشان می‌خواهند سانسور کنند! حتی مجلس خبرگان را می‌خواهند سانسور کنند، انتقاد می‌کنند. (6)

ریشه انتقادهای مخالفین

وقتی ریشه انتقاد را بررسی بکنید، می‌بینید که ریشه انتقاد بر می‌گردد به اینکه اگر این درست بشود، برخلاف امپریالیسم [است]! برخلاف مقاصد آن‌هاست. ریشه این است، لکن در لفظ، جور دیگر جلوه می‌دهد. الآن ما گرفتار یک همچو مسائل هستیم، و جوان‌های ما هم گرفتار این وابستگی به غرب را دارند. ما باید همه دست به دست هم بدهیم و این گرفتاری را بیرون کنیم. غرب را فراموش کنید. من فکر می‌کردم که اگر ما بتوانیم یک دیواری مثل دیوار چین بین شرق و غرب بکشیم، بین ممالک اسلامی و چه بکشیم، دیوار زمینی و هوایی که مملکت ما از دست آن‌ها نجات پیدا کند، و ترقیاتشان را هم ما عذرش را بخواهیم، به نفع ما بیشتر است. حتی آن‌هایی که به اسم «ترقی» به ما می‌دهند. (7)

همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت نگذاریم

استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادی را به میان بیاورد ما در جا می‌زنیم و از اجرای حکم خداوند بزرگ صرف نظر می‌نماییم. خیلی جالب و شگفت انگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتی یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحه‌دار می‌کند عده‌ای در رابطه با آن شهید می‌شوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسی و تمدن است اما وقتی بحث اجرای حکم و عدالت به میان می‌آید، نوحه رأفت و انسان‌دوستی سر می‌دهند. ما کینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکته‌ها به دست می‌آوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامی و ضد ارزشی است که بنگاه‌های صهیونیستی و انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند و با حماقت و عجله خود را رو به روی همه جهان اسلام قرار داده‌اند. البته باید ببینیم که بعضی دولت‌ها و حکومت‌های اسلامی چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد می‌کنند. اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارسی و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تا کنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهای خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد.
ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه‌مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می‌گذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان‌خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.
روحانیون و مردم عزیز حزب الله و خانواده‌های محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیل‌ها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. (8)

انحراف افکار عمومی با انتقادات غیر منصفانه

ممکن است هر کسی در فضای ذهن و ایده‌های خود نسبت به عملکردها و مدیریت‌ها و سلیقه‌های دیگران و مسئولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرت‌ها که همه مشکلات و نارسایی‌ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند و خدای ناکرده همه ضعف‌ها و مشکلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبی گردد که این عمل کاملاً غیرمنصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین میبرد و زمینه را برای ورود بی‌تفاوت‌ها و بی‌دردها به صحنه انقلاب آماده می‌کند.
من امروز بر این عقیده‌ام که مقتدرترین افراد در مصاف با آنهمه توطئه‌ها و خصومت‌ها و جنگ افروزی‌هایی که در جهان علیه انقلاب اسلامی است، معلوم نبود موفقیت بیشتری از افراد موجود به دست می‌آوردند. در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه‌ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینه‌ای مغلوب و شکست خورده نیستیم، حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی به دست نیاوردند.
البته اگر همه علل و اسباب را در اختیار داشتیم در جنگ به اهداف بلندتر و بالاتری می‌نگریستیم و می‌رسیدیم ولی این بدان معنا نیست که در هدف اساسی خود که همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شده‌ایم. هر روز ما در جنگ برکتی داشته‌ایم که در همه صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده‌ایم، ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ایم، ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهان‌خواران کنار زدیم، ما در جنگ، دوستان و دشمنانمان را شناخته‌ایم، ما در جنگ به این نتیجه رسیده‌ایم که باید روی پای خودمان بایستیم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شکستیم، ما در جنگ ریشه‌های انقلاب پر بار اسلامی‌مان را محکم کردیم، ما در جنگ حس برادری و وطن دوستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم، ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها سالیان سال می‌توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام‌های فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند، جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشد آنچنانی برخوردار شد و از همه این‌ها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت.
همه این‌ها از برکت خون‌های پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، همه این‌ها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروی و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آن‌هایی که خیال می‌کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده‌ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی‌فایده است! در حالی که صدای اسلام‌خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسی مردم در امریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست.
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل‌های غلط این روزها رسماً معذرت می‌خواهم و از خداوند می‌خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. اما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده‌ها به گونه‌ای غلط عمل کنیم که حزب‌الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‌اش عدول می‌کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی‌شود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین (علیهم السلام) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمی‌بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. در حالی که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینه‌هایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‌ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‌ایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده‌ایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده‌ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده‌ایم روش‌ها و تاکتیک‌ها را عوض نماییم. (9)

پی‌نوشت‌ها:

1- آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم
2- صحیفه امام، ج 14، ص 145-149.
3- همان، ج 19، ص 305.
4- همان، ج 9، ص 342-345.
5- همان، ج 10، ص 476.
6- همان، ص 357-359.
7- همان، ص 359.
8- همان، ج 21، ص 290-291.
9- همان، ص 282-285.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درس‌هایی از امام: آداب انتقاد، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما