توصیه به برادری و اجتناب از مخاصمه
برادری از اموری است که هم قرآن کریم فرموده است که [مؤمنان] در این عالم برادرند و هم فرموده است که در بهشت برادر هستند و در سریرها در روبروی هم مینشینند و برادرند. (1) من امیدوارم که این آثار حالا تحقق پیدا کند تا منعکس بشود در آنجا. و میدانیم که هرچه که در اینجا باشد، صورت غیبیاش در آنجا به ما میرسد. ما گرفتار اعمال خودمان هستیم در آن عالم، از خارج به ما چیزی نمیدهند. ما هستیم که بنا میکنیم اساس آن عالم را. این همه اعمال شماست که به شما رد میشود. «إنّها هی أعمالكم تردّ إلیکم» (2) ( فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ) (3). نه اینکه ثوابش را میبرد، خودش را میبیند (وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ ) (4). خود شر را میبیند، خود آن عمل را در آنجا میبیند. کارهای ما، عقاید ما، اخلاق ما؛ تمام اینها در آنجا منعکس است. و من امیدوارم که برادری را در اینجا مستحکم کنیم تا در آنجا منعکس بشود و برادر باشیم. مخاصمه مال اهل جهنم است. خصام أهل النّار، (5) یکی از مصیبتهایی که اهل جهنم مبتلا هستند همین خصامی است که باهم دارند، جنگ و نزاعی است که به هم دارند؛ به هم میپرند مثل سگ! و یکی از کرامتهایی که اهل بهشت دارند آن، برادری و دوستی و محبت است و این باید از اینجا تهیه بشود. چرا ما با برادرهای ایمانیمان، با برادرهایی که همه صالحاند، خوباند، میخواهند خدمت بکنند، چرا مخالف باشیم؟ فرضاً رأی یک کسی با رأی دیگری در یک جهتی مخالف است، اختلاف آرا در بین فقها هم الی ماشاءالله است. و من امیدوارم که انعکاس این دولت و مجلس و قوای ثلاثهای که هست و همه ارتشیها، انعکاس برادریشان در بهشت باشد و در بهشت، همه باهم برادر و در سریرها، روبروی یکدیگر نشسته باشند و خداوند توفیق بدهد به همه ما. (6)رمز بقای انقلاب
بیتردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است؛ و رمز پیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن: انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی؛ و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد. اینجانب به همه نسلهای حاضر و آینده وصیت میکنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بیجهت نیست که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیدههای بومی آنان تمام توان خود را صرف شایعهها و دروغهای تفرقه افکن نمودهاند و میلیاردها دلار برای آن صرف میکنند. (7)سستی و توجه به منافع شخصی، عامل شکست
ما باید بفهمیم چرا پیروز شدیم، این چرا را اگر فهمیدیم آن وقت باید کوشش کنیم که همان چیزی که ما را پیروز کرده حفظتش کنیم، اگر حفظش نکنیم؛ همان است که یک لشکر فاتحی آمده و نتوانسته بعدش حفظ کند. اکثر فتحهایی که شده است نتوانستند حفظ کنند، بعد رفتند و رها کردند، حتی نادرشاه هم که رفت هندوستان را گرفت، آنجا دید نمیتواند حفظ کند، یک قراردادی کرد و برگشت. حفظ یک نظامی، حفظ یک پیروزی، از اصل یک پیروزی مشکلتر است و نکتهاش هم این است: در آن وقتی که یک جمعیتی دارند حمله میکنند برای گرفتن یک قلعهای، همه توجهشان به گرفتن قلعه است، هیچ توجه دیگری ندارند، هیچ یک فکرش این نیست که ما امشب وقتی شب شد شام چه داریم، ناهار چه داریم، بچهمان کسالت دارد، هیچ در فکر نیستند، تمام قوای هر فرد دنبال این است که این فتح را بکند؛ این قلعه را بگیرد. و یک گروهی که با هم مجتمع شدند، همه یکصدا و قوای مختلفه جمع شده است و به حال حمله است، همه قوا مجتمع شده است و همه هم نظرشان یک چیز است و آن این است که این قلعه را باید ما فتح بکنیم، تا وقتی رسیدند و فتح کردند و آن وقتی که در داخل قلعه بودند و نشستند و دیدند الحمدلله فتح کردیم، سستیها شروع میکند پیدا شدن، خستگیها، سستیها، اختلافها در داخل همان قلعه ممکن است که هم سستی برای این افرادی که آن وقت با این قدرت پیش رفتند پیش بیاید و قدرت خودشان را از دست بدهند و هم تا حالا همه متحدالکلمه برای این فتح و پیروزی بودند، حالا که خودشان را پیروز میبینند، میافتند به گلههایی که از هم دارند؛ اشکالاتی که برایشان هست: زندگیمان چه جوری هست، بچههایمان چه طوری شد. مناقشاتی که بعضی با بعضی دارند، اغراضی که دارند.آن سستی بعد از پیروزی و این اختلاف بعد از پیروزی موجب این میشود که نتواند این فاتح حفظ کند فتح خودش را و آنهایی که شکست خوردهاند بسیار این طور اتفاق افتاده آنهایی که شکست خوردهاند برای اینکه عقده شکست خوردن درشان هست، شروع میکنند به پیوند با هم. از آن طرف شکست خوردهها روی عقدهای که پیدا کردند بنا میکنند این جزئی جزئیها به هم متصل بشوند و وحدت پیدا بکنند. از این طرف، اینهایی که فتح کردهاند، برای اینکه عمق مسائل را درست ادراک نکردهاند، شروع میکنند به اینکه استراحت بکنند؛ سستی پیدا میکنند و عمده اختلافات، جدا از هم بشوند. آن وقت که با هم مجتمع بودند فتح کردند، حالا آنهایی که شکست خوردند دارند با هم مجتمع میشوند؛ اینهایی که فتح کردند دارند از هم جدا میشوند؛ نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که همان رمزی که در فتح شما بود در آنها پیدا میشود و همان رمزی که در شکست آنها بود در شما پیدا میشود. (8)
وحدت برای خداوند نصرت خداوند است
باید وحدت داشته باشیم، یعنی حفظ کنیم وحدت را. وحدت هست، لکن ادامه میخواهد. ادامه باید بدهیم ما این وحدت را و او این است که به حرف کسانی که خدای نخواسته میخواهند تفرقه بیندازند، به حرف آنها گوش ندهیم اصلش. البته در هر جایی هستند اشخاصی که بخواهند که فساد بکنند، لکن وقتی یک ملتی برای خدا وحدت را میخواهد ایجاد کند و واحد باشد با دیگران، این دیگر گوشش به حرف این کسی که فساد میخواهد بکند، بدهکار نیست. گوش آن آدمی بدهکار است که در او یک سستی هست در این جهت. در جهت معنویت و الهیت وقتی که یک سستی باشد، آن وقت آن چیزهایی که گفته میشود، در انسان تأثیر میکند. تأثیرش هم کم کم زیاد میشود، یک وقتی انسان هم میشود از آن وری. اما اگر این جهت را محکم کردیم ما که ما برای خدا، از خدا هستیم و برای خدا باید عمل بکنیم و به خدا مراجعه میکنیم، (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) (9) ما از اوییم، به او برمیگردیم، او فرستاده، برمیگردیم، اگر ما این را تحکیم کنیم در قلبمان که ما از او هستیم، و هر چه او گفته است باید بکنیم. گفته است که با هم باید باشید که اگر با هم باشید کسی نمیتواند شما را چه بکند، ما هم با هم باید باشیم برای اطاعت خدا.این نصرت خداست، این نصرتی است که تخلف ندارد از نصرتهایی که خدا میکند، اما او را نصرت میکنیم، ما بنده ضعیف، نصرت بندگان خدا را برای او میکنیم و او به واسطه عنایات زیادش این را نصرت خودش حساب کرده است، با این که غنی از همه عالم است. نصرت ضعفا را، نصرت مظلومین را نصرت خودش حساب کرده است و گفته است: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ و الّا نصرت خدا یعنی چه؟ ما کی هستیم که نصرت خدا را بکنیم؟ عالم کی هست؟ همه موجودات عالم هیچند. نصرتی که ما بکنیم از دین خدا، نصرتی که بکنیم از بندگان خدا، خدا به عنایت خودش این را نصرت خودش حساب کرده، فرمودهاند:إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ، ما میدانیم که خدا محتاج به نصرت ما نیست، لکن نصرت بندگان خدا را میکنیم، نصرت دین خدا را میکنیم و خدا به عنایت خودش قبول کرده است که این نصرت من است. و ما شک نداریم که خدا غنی مطلق که گفته است که نصرت من را بکنید و نصرتتان میکنیم، اگر ما ضعفا، نصرت او را کردیم، او نصرت ما را میکند؛ این مسئله عقلی است. او فرموده است که باید با هم باشید، اگر ما دنبال این معنا باشیم که اطاعت این امر خدا را بکنیم، هر کس هر حرفی بزند به گوش ما فرو نمیرود، هر شایعهای درست بکنند، شایعهها همه خنثی میشود، هر دروغپردازی که بکنند تبلیغاتی که در خارج دارد میشود و در هرجا همهاش خنثی خواهد شد، برای این که، ما این پایه را محکم کردیم که ما برای خدا وحدت داریم. ما وحدتمان برای این نیست که خودمان به جایی برسم یک کاری بکنیم. خدا فرموده وحدت داشته باشید، برای او وحدت داریم و این وحدت که برای خداست، هر کیدی در مقابلش خنثی است. برای این که این کید، کید با خداست، این دشمنی، دشمنی با خداست. (10)
لزوم حفظ جمهوری اسلامی با اتحاد و برادری
بین خودتان برادر باشید، حفظ کنید این برادری را، با حفظ برادری شما به اینجا رسیدید و با حفظ برادری باید جلو بروید. اگر خدای نخواسته خللی حاصل بشود در این برادری، چه در خود تهران، چه در خارج تهران، هر جا باشد، چه بین روحانیون، چه بین مردم، چه بین جناحهایی که هستند، اگر خدای نخواسته یک وقت یک خللی واقع بشود شکست همراه اوست. شما فکر این را بکنید که حافظ اسلامید، نه حافظ خود. شما باید حفظ اسلام را بکنید، آن هم نه در زمان خود، همان طوری که انبیاء عظام دنبال این بودند که بعد از خودشان تا آخر حافظ باشند، تکلیف است برای همه ما که ما این جمهوری که به اینجا رسیده است تا آخر حفظ کنیم. تا آخر حفظ کردن این است که هر روز محکم کنیم برادری خودمان را، سر اغراض جزئیه که زود میگذرد، لطمهای خدای نخواسته به اسلام وارد نکنیم، لطمهای به جمهوری اسلام وارد نکنیم. اشکال اگر هست به من و دیگران، اشکال را باید گفت، لکن نباید تضعیف کرد دولت را، نباید تضعیف کرد قوه مقننه را، قوه قضاییه را، روحانیت را، اینها جرم است، اینها گناه نابخشودنی است. شما توجه باید بکنید، ملت ما توجه بکنند که یک ملت با هم، هیچ قوهای بر آنها غلبه نخواهد کرد. هیچ قوهای نمیتواند بر یک ملتی که همراه هم هستند و با هم هستند، هیچ قدرتی نمیتواند با او مقابله کند و لهذا، شیاطین در پی این هستند که از این راه پیش بروند که بین جناحها اختلافی ایجاد کنند، اعتنا نکنید به این شیاطین، در شهرها اعتنا نکنند آقایان به شیاطینی که میخواهند اختلاف ایجاد کنند. (11)جناحهای درونی انقلاب در اصول با هم مشترکند
اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام میشود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید مینمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم میسوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان میخواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو میخواهند سیطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند. هر دو میخواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان، زندگی پاک و سالمی داشته باشند. هر دو میخواهند دزدی و ارتشا در دستگاههای دولتی و خصوصی نباشد، هر دو میخواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آن خود کند، هر دو میخواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونهای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو میخواهند اسلام قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو عقیدهشان است که راه خود باعث رسیدن به اینهمه است ولی هردو باید کاملاً متوجه باشند که موضعگیریها باید به گونهای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایهداری غرب و در رأس آن امریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بینالملل و در رأس آن شوروی متجاوز باشند.هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذرهای از سیاست «نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی» عدول نشود که اگر ذرهای از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامی راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمیکند. دو جریان با کمال دوستی مراقب امریکای جهانخوار و شوروی خائن به امت اسلامی باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنند که درست است که امریکای حیلهگر دشمن شماره یک آنها است ولی فرزندان عزیز آنان زیر بمب و موشک شوروی شهید گشتهاند. هر دو جریان از حیلهگریهای این دو دیو استعمارگر غافل نشوند و بدانند که امریکا و شوروی به خون اسلام و استقلالشان تشنهاند. خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم گفتم، حال خود دانند. البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد که همه باید از شر آن به خدا پناه ببریم که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمیشناسد. رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل، وزیر و قاضی و شورایعالی قضایی و شورای نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامی و غیر نظامی، روحانی و غیر روحانی، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمیشناسد و تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم. اگر آقایان از این دیدگاه که همه میخواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف میگردد ولی این بدان معنا نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفتهام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه میشود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان میشود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بیجهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال یکی از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطههایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول تخطی میکند، در برابرش قاطعانه بایستید. (12)
تفاهم با دوستان، مخاصمه با دشمنان
اینکه من همیشه عرض میکنم که همه آقایان در هر جا هستند، جه علمای بلاد- بلاد ایران- و چه ائمه جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شورای اسلامی و چه دولتمردان، اینها همه دست به دست هم بدهند تا اینکه این بار را بتوانند به مقصد برسانند، برای این است که، یک گلههایی از هم دارند، یک نقایصی میبینند، البته تذکرش خوب است، اما های و هوی خوب نیست، انتقامجویی خوب نیست. باید ما در فکر اسلام باشیم. اگر در فکر خودمان هم هستیم، اگر فکر منافع خودمان هم هستیم، باید فکر اسلام باشیم که اسلام منافع ما را تأمین میکند. اگر ما اهل دین هستیم که باید اسلام را با چنگ و دندان حفظ بکنیم، و اگر اهل دنیا هستیم، دنیای ما هم به اسلام بستگی دارد. تفاهم با دوستان، مخاصمه با دشمنان امروز اگر چنانچه خدای نخواسته یک خللی وارد بشود در این جمهوری اسلامی، نمیدانید که با ما چه خواهند کرد، و میدانید انشاءالله، باید هم بدانید. باید احساس خطر بکنید برای جمهوری اسلامی و همه احساس خطر بکنید. ما بین راه هستیم و نتوانستیم تا حالا آن که میخواهیم متحقق کنیم و تا همین مقداری هم که آمدیم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بیدار شدند و بیدارتر میشوند. خود ما متوجه باشیم که کارهایی انجام بدهیم و طریقههایی را انتخاب کنیم که به طور سلامت با هم برخورد کنیم. اگر هم اشکال داریم، مثل اشکال طلبههای مدرسه با هم رفتار کنیم، دوستند با هم. خوب! آقایانی که بسیاریشان اهل مدرسهاند، دوستاند، رفیقاند، برادرند، سر یک مبحثی داد و قال هم با هم میکنند، بعد از اینکه مباحثه تمام شد، با هم مینشینند چای میخورند و دوستی میکنند. شما با هم دشمنی ندارید. شما همه یک مقصد دارید و آن این است که به آن چیزی که اسلام فرموده است برسید. امید است که برسید انشاءالله. وقتی مقصد واحد باشد و مقصود همه یک مطلب باشد و آن اسلام، باید فکر بکنید که اگر یک صحبتی بر خلاف باشد که یک وقت خدای نخواسته به حیثیت جمهوری اسلامی صدمه بزند، از آن جلوگیری کنید، خودتان را باز دارید از او. در عین حالی که در همه جا باید مناقشه باشد، لکن مناقشات طلبگی، مناقشات علمی. در محضر علمای بزرگ هم مثل میرزای شیرازی که دو تا درس از قراری که برای من نقل کردند دو تا درس ایشان میگفتند و پنج ساعت هم طول میکشید، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. یک وقت مخاصمههاست، این طرف میخواهد او را بکوبد، آن طرف میخواهد او را بکوبد، این، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامی میتواند داشته باشد، مقصد اسلامی نمیشود. یک وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت کردن، این البته باید باشد. باید معایب را گفت، باید دنبال مطلب رفت، باید نقایص را گفت، لکن روی هم رفته ما باید همه امور را بسنجیم، یعنی، وضع امروزی ما با دنیا و گرفتاری ما در دنیا و در کشور خودمان. با این وضع ما باید برخورد بکنیم، یعنی، با این دید که مسائل را روی هم بریزیم و جنبههای مخالف و موافقش را با هم جمع بکنیم و درست تأمل بکنیم و تعمق بکنیم و آن وقت وارد کار بشویم. (13)پینوشتها:
1- اشاره است به آیه 47، سوره حجر.
2- به درستی که آنها کارهای خود شما هستند که به شما باز میگردند.
3- سوره زلزال، آیه 7.
4- سوره زلزال، آیه 8.
5- اشاره است به آیه 64، سوره ص.
6- صحیفه امام، ج 16، ص 140 و 141.
7- همان، ج 21، ص 404.
8- همان، ج 8، ص 503-504.
9- سوره بقره، آیه 156: «ما همه از خداییم و به سوی او باز میگردیم».
10- صحیفه امام، ج 19، ص 207-208.
11- همان، ج 20، ص 56.
12- همان، ج 21، ص 178-180.
13- همان، ج 19، ص 9-10.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: آداب انتقاد، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم