قابل اعتماد نبودن قدرتهای خارجی
خدای تبارک و تعالی این ملتها را توجه بدهد به این مسائل، و این دولتهایی که در کشورهای اسلامی هستند از خواب بیدار کند. اینها گمان میکنند که اسرائیل پشت و پناه آنها هست که کمک به او میکنند. اسرائیلی که بنایش بر این است که کشورهای عربی را بگیرد، این را خیال میکنند که این پشت و پناه او هست، یا امریکا پشت و پناه است، امریکا از شما نفت میخواهد و امریکا از شما نفع میخواهد و میخواهد شما بازار باشید برای او، و همین طور شوروی، اینها فرق نمیکند، اینها میخواهند که از شما استفاده بکنند، از مخازن که خدا به شما داده آنها استفادهاش را بکنند، شما حمال باشید برای آنها، و الا در آنجایی که شما گرفتار بشوید هیچ یک از اینها به داد شما نخواهند رسید؛ آنها آن وقت میگویند ما اینها را نمیشناسیم. بنای این اشخاصی که توجهشان به خودشان و به دنیای خودشان است این است که مادامی که به نفع آنها چیزی باشد با آنها همراهند و با آنها هم کاسه هستند، آن روزی که ببینند این به نفع نیست ولو دوستشان باشد کنارش میگذارند. این قصه چرچیل (1) را شنیدید شاید، خوب، چرچیل در جنگ عمومی رئیس انگلستان بود، شوروی هم همراه اینها بودند، در جنگ با آلمان، شوروی هم همراه اینها بود امریکا هم همراه اینها بود به مجرد اینکه هیتلر (2) را شکست دادند، چرچیل گفت که الان وقتی است که ما به شوروی بزنیم؛ شوروی که با آنها دوستی داشت و با آنها میخواست که وارد بشود یعنی جنگ آلمان را او برد، گفت الان وقتش است! منتها مجلس انگلستان اجازه نداد این را، آن وقت معلوم شد این معنا، مجلس انگلستان اجازه نداد این مطلب را. وضع اینها اینطور است، همان دوستی را که دارند، آن روزی که ببینند یک دوست دیگری بهتر از این است و این برایشان دیگر خوب نیست، این را پرتش میکنند دور، یا این را میزنندش به زمین، وضع اینها اینطوری است. کسی که به خدا اعتقاد ندارد، کسی که به معاد اعتقاد ندارد، کسی که نمیشناسد آن ارزشهای انسانی را، اینها را نمیشود بهش اعتماد کرد، که ما با امریکا باشیم، به اینکه به ما در وقت خودش چه بکند. امریکا از شما نفت میخواهد. امریکا از حکومت حجاز، نفت حجاز را میخواهد او نفعی به شما نمیرساند. او از شما میگیرد و میدوشد شما را. برای چه برای او خودتان را به زحمت میاندازید و ما را هم به زحمت میاندازید؟ ان شاء الله خداوند همه را بیدار کند و هشیار کند و این عید سعید را مبارک کند. و مبارک آن روزی است که دست قدرتها، دست خیانتکارها، دست جنایتکارها از سر مظلومین جهان قطع بشود و ان شاء الله امیدوارم نزدیک باشد یک همچو وقتی باشد. (3)لزوم تحلیل اعمال دشمنان
ما باید در کارهایی که دشمنهای ما میکنند دقت کنیم و تحلیل کنیم، ببینیم که آنها به چه چیز زیاد اهمیت میدهند و انگشت روی چه حیثیتی از حیثیتهای مسلمین میگذارند و بفهمیم که آنچه که آنها بر آن اصرار دارند همانی است که برای مسلمین و برای بشر بد است. ما از گفتار و کردار آنها باید کشف کنیم که آنها چه میخواهند و ما باید چه بکنیم. شما اگر ملاحظه بفرمایید در این قرون آخر که تمام بشر مثال یک عائله شدهاند و به واسطه ارتباطات زیادی که بین همه بشر حاصل شده است در این قرنهای آخر، آنهایی که میخواهند ممالک دنیا را قبضه کنند و ذخایر همه را به غارت ببرند با چه اساس به این امری که، نقشهای که کشیدهاند، موفق میشوند و آنها چه راههایی را انتخاب کردهاند. هر راهی را که آنها انتخاب کردهاند، ما باید راه مقابلش را انتخاب کنیم.ما میبینیم، در وقتی که در ایران خودمان نظر میکنیم میبینیم که کوششهای زیاد شده است برای تفرقه انداختن بین دو جناحی که اگر آن دو جناح متحد بشوند کارهای کشور اصلاح میشود و آن جناح روحانی و جناح دانشگاهی است. چقدر کوشش کردهاند برای تفرقه بین این دو جناح، بطوری که در دانشگاه اسم روحانی را نمیشد بیاوری و در فیضیه اسم دانشگاهی. این در اثر تبلیغات دامنه داری بود که کرده بودند و با آن تبلیغات و بیتوجهی ما، اینطور مسائل واقع شد وآن ضربهای که ما از این افتراق خوردیم از هیچ چیز نخوردیم؛ یعنی، اساس تمام ضربهها این ضربه بود. دانشگاه اداره کشور را میکرد، وقتی دانشگاه به تباهی کشیده شد، اداره کشور به تباهی کشیده شد. و ما دیدیم آنچه که در این قرنهای آخر واقع شد خصوصاً در این پنجاه سال، از آن طرف با تبلیغات وسیع بین برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل تشیع کوشش کردند که تفرقه ایجاد کنند. با همه وسایل کوشش کردند و این دو جناح بزرگ را از هم جدا کردند، بطوری که آن طایفه این طایفه را حتی تکفیر میکردند و این طایفه آن طایفه را، احزاب درست میکردند در کشور، این اختصاص به کشور ما ندارد، همه کشورها احزابی که درست میکردند دو طایفه را به جان هم میانداختند. حزبها غافل بودند، رؤسای احزاب غافل بودند که اینها دارند چه میکنند. هر حزبی دشمن حزب دیگری بود و هر قشری دشمن قشر دیگر، پس ما میبینیم که آن چیزی که آنها اصرار به آن دارند این است که ما با هم مجتمع نشویم، ما با هم برادر نباشیم، مسلمانها در هر جا که هستند با اشکال مختلفه [باشند]؛ یک شکل آن ملی گرایی، آن میگوید ملت فارس، آن میگوید ملت عرب، آن میگوید ملت ترک. این ملی گرایی که به این معناست که هر کشوری، هر زبانی بخواهد مقابل کشور دیگر و زبان دیگر بایستد، این آن امری است که اساسی دعوت پیغمبرها را به هم میزند. پیغمبرها که از اول تا ختمشان آمدهاند، مردم را به برادری، به دوستی، به اخوت دعوت کردهاند. در مقابل آنها یک قشرهای تحصیلکرده در دامن غرب یا شرق آمدهاند و ندانسته، اکثراً ندانسته و بعضی هم دانسته قضیه ملی گرایی را پیش کشیدهاند، ملت عرب باید چطور باشد، در مقابل اینکه اسلام و ملت مسلم باید چه باشند، ملت عرب باید چه باشد، ملت فارس باید چه باشد، ترک باید چه باشد.
رنگهای مختلف، این رنگ، رنگ سفید است، آن رنگ، رنگ سیاه است، آن زرد است، تمام این مسائل، مسائل تفرقه افکن از این قدرتهای بزرگ و شیطانهای بزرگ است که بین ملتها و بین افراد انسانها میخواهند تفرقه بیندازند و ما از آن طرف میبینیم که اسلام تکیه کرده است بر اخوت با تعبیرهای مختلف، انما المؤمنون اخوة (4) از آن استفاده میشود که کأنه مؤمنین هیچ شأنی ندارند الا برادری، همه چیزشان در برادری خلاصه میشود. در مقابل این کلمه و سایر کلماتی که در قرآن کریم هست، آنها؛ ابرقدرتها دیدهاند که اگر این کلمه و مثال این کلمه تحقق پیدا کند آنها دیگر نمیتوانند در این کشورها دخالت کنند.
شما ملاحظه بفرمایید که در این سالهای اخیری که ملت ایران به تأیید خدای تبارک و تعالی قیام کرد و قشرهای میلیونی آنها، چه قشرهای روحانی و چه قشرهای دانشگاهی در کنار هم فعال شدند و همه ملت متحد شدند، چه معجزهای ایجاد کردند. این برادری در یک محیط کوچک مثل ایران، با یک جمعیت کم در مقابل جمعیتها چه اعجازی کرد. این اعجاز برای همین وحدت کلمه و اخوت بود؛ این اخوت و برادری که در ایران پیدا شد و این تحول عظیمی که پیدا شد و همه قشرها را با هم منسجم کرد، برادران اهل سنت را با اهل تشیع، تشیع را با اهل تسنن، دانشگاهی را با فیضیهای و ترک و عرب و فارسی، همه اینها در ایران هست، همه با هم. ملاحظه بفرمایید که همین وحدت در یک جمعیت محدود و در یک کشور محدود با ابرقدرتها چه کرده است. بیخود نیست که همه رسانههای گروهی تمام کشورها تقریباً کشورهای بزرگ مسلماً و بعضی کشورهای دیگر، همشان را صرف این میکنند کهایران را در نظر مسلمانها بد جلوه بدهند، جمهوری اسلامی را بد جلوه بدهند. سرتاسر دنیا را تبلیغات بر ضد ایران فرا گرفته است. چه شده است که ایران اینقدر مورد تهاجم تبلیغی واقع شده است و تهاجمهای دیگر این نیست الاً اینکه در ایران این معنی اخوت تا اندازه بسیار زیادی تحقق پیدا کرده است و آنها دیدند که با این وحدتی که در ایران پیدا شده است، این انسجامی که در ایران پیدا شده است و پرتوش دارد در سایر بلاد مسلمین هم میرود، این یک خطر بزرگی است که تمام منافع ابرقدرتها را منهدم میکند و از بین میبرد. اگر این خوف را نداشتند کهایران سرایت میکند این اخوتش به سایر کشورها، کشورها علی حده، بودند و ایران علی حده، بود و برادری بین ایران و دیگران تحقق پیدا نمیکرد شاید این قدر حمله نمیکردند به ما. این حمله همه جانبه تبلیغاتی و غیرتبلیغاتی برای این است که این انسجام کوچک را دیدهاند که دست آنها را از اینجا کوتاه کرده است. اگر این انسجام پیدا بشود و ان شاءالله، پیدا میشود، اگر این انسجام پیدا بشود دست ابرقدرتها از همه ذخایر مسلمین کوتاه میشود و بلکه دست ابرقدرتها از تمام مستضعفین جهان کوتاه میشود. این وحدت کلمهای که در ایران پیدا شده است و الان از سایر بلاد هم به ما دارند متصل میشوند و دیگران هم دارند اخوت پیدا میکنند با ایرانیها، من امیدوارم که دولتها هم توجه کنند، بیدار بشوند، تحلیل کنند مسائل را... اینکه همه مسلمان هستند، در آرمانهای اسلامی با هم باشند، این خوب است یا هر کشوری با کشور دیگر مخالف؟ آنچه میتواند مشکلات همه کشورها را و مسلمین را از بین ببرد، آیا اخوت بین مسلمین است که خدای تبارک و تعالی به او سفارش فرموده است یا تفرقه بین مسلمین است؟ دولتها اگر با هم متحد و برادر باشند بهتر میتوانند آن چپاولگرها را از صحنه خارج کنند یا حالا که با هم مختلف هستند و دامن به اختلاف میزنند؟(5)
جاسوسان در پوشش سیاحان
سیاحهایی که از اینها از شاید سیصد سال پیش از این که راه یافتند به شرق سیاحهایی که از اینها آمدند به اسم سیاحت؛ اینها یک مأمورین سیاسی بودهاند برای مطالعه این ممالک شرق، در ایران اینها میآمدند و در تمام شهرها، دهات، همه اینها را مطالعه میکردند. بیابانها، حتی آن بیابانهایی که هیچ آب و علفی نداشتند، اینها با تحمل زحمتهای فراوان، با شتر در آن وقت میآمدند و با کاروانها حرکت میکردند و اوضاع جغرافیایی این ممالک را و مهمتر برای آنها، آن مواردی که مخازن، هرمخزنی: مخزن طلا، مس، نفت، گاز، هرچه بوده؛ اینها دقیقاً مطالعه کردند و نقشه برداری کردند؛ و مواردی که در این ممالک و آنچه ما میدانیم در ایران، آن مواردی که دارای یک [منبعی] بوده است که برای آنها مفید بوده است؛ آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشتند، نشانه گذاشتند، یادداشت کردند و ضبط است پیش آنها.
قبل از اینکه امریکا پایش باز بشود به این ممالک؛ مقدم بر همه، انگلیسیها بودند و روسها هم بودند و بعضی ممالک دیگر، در هر صورت، این ممالک ما، این ممالک شرق از قریب سیصد سال یا یک قدری بیشتر، مورد بررسی اینها و طمع اینها بوده است؛ منتها هرچه جلوتر آمده است، کارشناسهای آنها بیشتر تخصص پیدا کردهاند و بیشتر آمدهاند در اینجا، در این ممالک، و تمام اینها، آنها اطلاعاتشان از خود اهالی آن مملکت بیشتر است. اطلاع بر روحیه مثلاً ایلاتی که ما در ایران داشتیم؛ مثل ایل بختیار[ی]، مثل ایل قشقایی، اینها و امثال اینها، شاهسونها مطالعاتی داشتند؛ برای اینکه به دست بیاورند روحیه اینها چه جور است، تا چه حد میتواند این ممالک از اینها استفاده ببرد؛ و مطالعات هم راجع به شهرستانها و دهات؛ تمام دهاتی که در ایران هست، از آن دهات بسیار دور افتاده و کوهستان تا آخر، اینها تمامش را اطلاع دارند؛ یعنی کارشناسها را فرستادند، همه اینها، هم نقشه برداری شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر کجا چیزی در آن پیدا میشود که برای آنها دندانگیر است، از آن یادداشت برداشتند و خودشان را مهیا کردند برای غارت؛ منتها این کسانی که در رأس بودند، از سلاطین یا از رؤسا که در رأس بودند، مختلف بودند در رساندن منافع به اینها، گاهی اشخاصی بودند که تا آن حد خیانتکار نبودند، و گاهی هم خیانتکار زیاد بودند که به همه ابعاد تسلیم شدهاند.(6)
اسلام و روحانیت، سد راه استعمار
بعد، یک مطالعات روانی اینها کردند که آیا چطور ممکن است که دست بیابند به این مخازن عظیمی که در این ممالک هست. در ممالک اسلامی، آیا چه بکنند که این مخازن با سهولت به دستشان بیاید و مواجه با یک مخالفتهایی، مواجه با یک زد و خوردهایی نشود. یک مطالعات زیادی هم در این باب اینها کردهاند، و به [این نکته] رسیدند در ممالک : و ممالک اسلامی، دو چیز را دیدند که این اگر باشد، ممکن است که سد راه آنها باشد: یکی اصل اسلام، اگر اسلام به آنطوری که هست و به آنطوری که خدای تبارک و تعالی اسلام را تأسیس کرده، اگر به به آنطور اسلام پیاده بشود، فاتحه مستعمرین خوانده میشود. این راجع به اسلام، که فکر کردند برایش، یکی هم روحانیت اسلام، که اگر اینها قوه داشته باشند و اینها آنطوری که باید مقتدر باشند در این بلاد باز هم [استعمارگران] نمیتوانند آنطوری که میخواهند استفاده بکنند. اینها با تمام ملت سر و کار دارند و در بین ملت اگر قدرت داشته باشد کسی، اینها هستند، که در همه ملت ممکن است قدرت داشته باشند. در صدد برآمدند که این دو تا سد را به هر جور هست بشکنند؛ یعنی کاری بکنند که خود ملتهای اینها، هر جمعیتی که هستند، در هر جا که هستند، این دو تا سد را با دست خود [بشکنند] اینها. به واسطه تبلیغاتی شروع کردهاند از زمانهای قدیم، با این تبلیغاتشان این دو تا سد را که احتمال قوی میدادند که اگر استعمار و منافع استعماری، مواجه با خطر بشود این دو تا سد است که خطر است، دیگر باقیاش خطر به آنطور نیست.(7)تبلیغات استعماری علیه روحانیت
من توفیق آقایان را در خدمت به جمهوری اسلامی و اسلام از خدای تبارک و تعالی خواستارم و امیدوارم که همه آقایان موفق باشند که به این ملتی که اینهمه در تحت ظلم و فشار بوده است خدمت بکنند، و همه با هم همصدا و هم عمل منظورشان همین باشد که نجات بدهند این کشور را از مسائلی که برایش پیش میآید.من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربههایی که برایمان نقل شده است یا از تجربههایی که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را که همه آقایان شنیدهاند یک عدهای که نمیخواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این بودند که اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آنها جوسازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله (8) که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازی کردند که در میدان علنی، ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف زدند. و این یک نقشهای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه یک مشروطهای باشد که علمای نجف میخواستند. حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضی از روحانیون (9) خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت، و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود.
ما در زمان خودمان را هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی (10) از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل میخواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع میشد، در نظر داشتند، اعلام میشد، این طور بود وضع ایشان بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار میآورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی، آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند - و آن طور که من شنیدم - عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت الله. و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پا نشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الان هم هستند و من جا دادم به ایشان - جا هم ندادند - این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش نمیتوانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که نمیتوانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند. (11)
شایعه پراکنی، یکی از نقشههای بزرگ دشمن
امروز یکی از نقشههای بزرگ آنهایی که میخواهند این کشور را، همه اشیایش را ببرند و همه خزاین ما را ببرند و از راههای دیگر مأیوس شدهاند؛ شایعه است. شما در هرجا که بروید میبینید که یک شایعهای درست کردهاند یا برای یک گروهی، یا برای یک اشخاصی، از هر طرف که میبینید، شایعه سازی فراوان است. به حرف شایعه سازان گوش فرا ندهید. به حرف اشخاصی که از روی غرض و هوای نفس صحبت میکنند گوش فرا ندهید. شما خودتان با وجدان خودتان بنگرید. اگر گفتند که فلان قشر با شما دشمن است ببینید که این مطلب صحیح است یا غیر صحیح صحت و غیر صحتش را از گفتار آن گروه، از کردار آن گروه، از نوشتههای آنها باید استفاده کنید. (12)در هر امری وجدان خودتان را حکم کنید
اشخاصی هستند که در خارج نشستهاند و فساد و شایعه سازی و این چیزها را آلت دست قرار دادهاند برای اینکه این کشور را از این چیزی که هست به حال اول برگردانند. شما باید هیچ وقت به این صحبتها گوش نکنید، و همیشه در هر امری وجدان خودتان را حکم کنید، و اگر از کسی یا از کسانی تکذیب کرد، به تکذیب او فقط گوش نکنید و خودتان ببینید که اعمال او چیست. اگر اعمالش بد است، هر کس هم تعریف کند از او غلط است. اگر اعمالشان خوب است کسی که تکذیب کند از او، باز هم غلط است. انسان باید خودش نظر داشته باشد و همه قشرها و همه ملت و همه قوای نظامی و انتظامی و قوای مسلحه و غیر نظامی باید خودش قضاوت بکند، گوش به حرف کسی ندهد. بیچون و چرا حرفی از کسی قبول نکند راجع به اینکه فلان قشر چطور است، فلان قشر چطور است. البته در همه قشرها اشخاص فاسد هستند و نفوذ کردهاند و میخواهند بین شماها اختلاف بیندازند، و نتیجه اختلاف را خودشان یا اربابانشان که آن ابرقدرتها هستند ببرند.(13)مرز اختناق و آزادی
شما معلمها و همه اساتید توجه کنید به این معنا که غرب به ما چیزی نمیدهد که مفید باشد. دارد چیز مفید، اما به ما نمیدهد، صادر نمیکند. آنی که به ما صادر برای ما صادر میکند آن چیزهایی است که مملکتهای ما را به تباهی میکشد. آزادی صادر میکند، اما آزادی برای اینکه هر که هر فحشایی را میخواهد بکند آزاد است! مع الأسف اینهایی هم که در ایران هستند و آزادی طلب هستند باز وقتی که میبینید یک چیزی که برای مملکت ما تباهی داشته است و جلویش را گرفتند آنها فریادشان در آمده است که اختناق است! اختناق این است که قلمهایی که بخواهند به نفع یک کشوری، به نفع کشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما، به کار برود جلویش را بگیرد. اگر چنانچه یک چیزی که بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر کشور ما هست، توطئه در کار باشد، جلویش را بگیرند، این اسمش اختناق نیست. این اسمش جلوگیری از فساد است. این دو تا را باید این دو مرز را از هم جدا کرد. جلوگیری از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را در اینکه در این مراکز فحشا وارد بشوند، هروئینی بشوند، تریاکی بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند، و امثال ذلک، جلوگیری از اینها؛ اسمش جلوگیری از آزادی نیست و اسمش اختناق نیست. اسمش عمل کردن به نفع خود جوانهاست. در طول این مدتی که این سلسله خبیث در ایران حکومت کردند، یک چیزها آزاد بود؛ هر که هر کاری دلش بخواهد بکند، دخالت در امور مملکتی و دخالت در سرنوشت خود کشور نباشد، هر کاری میخواهند بکنند. دامن هم به آن میزدند! مراکز فحشا در شهرهای بزرگ، و خصوصاً در تهران از همه جا بیشتر از مراکز صلاح بسیار بیشتر بود. میگفتند که مشروب فروشی بیشتر از کتابفروشی است! مراکز قمار، مراکزی که مهیا میکردند برای اینکه بچهها را به فحشا بکشند، دخترها و پسرها را به فحشا بکشند، اینها آزاد. دامن هم به آن میزدند؛ وسائلی هم برایش فراهم میکردند؛ تبلیغات هم از همه طرف میکردند. از تلویزیون تبلیغ میکردند. از رادیو تبلیغ میکردند. از مجلات از روزنامهها تبلیغ میکردند. گفتههایشان اینطور بود؛ نطقهایشان اینطور بود. این تبلیغات آزاد بود، و جوانهای ما را فاسد کرد، لکن یک قلم که بتواند یک کلمه راجع گرفتاریهای ملت بنویسد آزاد نبود. یک زبان که بتواند یک کلمه راجع به مقدرات مملکتش صحبت بکند آزاد نبود. اگر یک کلمه برخلاف آن چیزی که آنها دلشان میخواست از کسی صادر میشد، سرنوشتش به دست ساواک بود و به آن بساط.آنها آزادی را در یک جبهه نگه داشته بودند، و فریاد هم میزدند: «آزاد زنان و آزادمردان»! همینها مقصودشان بود که اینها آزادند هر کاری میخواهند بکنند؛ به هر مرکز فحشایی میخواهند بروند.
اختناق در یک جبهه دیگر بود؛ برای قلمهایی که اگر میخواست کسی یک کلمه راجع به مصالح مملکت بنویسد، راجع به مصالح اسلام نویسد، اینها آزاد نبود و اختناق بود. الان هم که ملاحظه میکنید، بعضی از قلمها همین جور دارند مشی میکنند. وقتی که یک توطئه گری را، یک توطئه گرهایی را که فسادشان برای ملت ثابت است، جلویشان را میگیرند، فریادشان درمیآید که ای کذا و کذا! اگر جلوی یک فحشایی را بخواهند بگیرند، باز هم صدای این آقایان درمیآید که آزادی نیست! لکن اگر کسی بخواهد یک عملی بکند که برای کشورش مفید است، برای آتیه کشورش مفید است، بیمه میکند استقلال کشور را، صدایشان درمیآید که چرا باید اینطور بشود؟ میخواهند سانسور کنند. اشخاصی هستند که سانسورچی هستند با قلمهای خودشان؟ زورشان نمیرسد که با عمل بروند جلو بگیرند، با قلمهای خودشان میخواهند سانسور کنند! حتی مجلس خبرگان را میخواهند سانسور کنند، انتقاد میکنند.(14)
ریشه انتقادهای مخالفین
وقتی ریشه انتقاد را بررسی بکنید، میبینید که ریشه انتقاد برمیگردد به اینکه اگر این درست بشود، برخلاف امپریالیسم [است]! برخلاف مقاصد آنهاست. ریشه این است، لکن در لفظ، جور دیگر جلوه میدهد. الان ما گرفتار یک همچو مسائل هستیم، و جوانهای ما هم گرفتار این وابستگی به غرب را دارند. ما باید همه دست به دست هم بدهیم و این گرفتاری را بیرون کنیم. غرب را فراموش کنید. من فکر میکردم که اگر ما بتوانیم یک دیواری مثل دیوار چین بین شرق و غرب بکشیم، بین ممالک اسلامی و چه بکشیم، دیوار زمینی و هوایی که مملکت ما از دست آنها نجات پیدا کند، و ترقیاتشان را هم ما عذرش را بخواهیم، به نفع ما بیشتر است. حتی آنهایی که به اسم «ترقی» به ما میدهند.(15)پینوشتها:
1- وینستون چرچیل، نخست وزیر انگلستان در زمان جنگ جهانی دوم.
2- آدلف هیتلر، صدراعظم آلمان و رایش سوم که شعله جنگ جهانی دوم را از سال 1940 م. تا 1944 برافروخت.
3- همان، ج 18، ص 127-128.
4- سوره حجرات، آیه 10: «جز این نیست که همه مؤمنین با هم برادرند».
5- صحیفه امام، ج 15، ص 469-473.
6- همان، ج 4، ص 13-14.
7- همان، ص 15.
8- شیخ فضل الله نوری، از علمای مبرز در صدر مشروطه که به سال 1327 ه. ق. در میدان بهارستان به دار آویخته شد. وی تا آخر طرفدار مشروطه مشروعه بود.
9- اشاره است به شیخ ابراهیم زنجانی، قاضی محکمه شیخ فضل الله نوری.
10- آقای سید ابوالقاسم کاشانی، وی از رجال برجسته دینی - سیاسی ایران در دو دهه 20 و 30 بود و همچنین در انقلاب مردمی1920 میلادی عراق نقش مهمی داشت.
11- صحیفه امام، ج18، ص 247-249.
12- همان، ج 1، ص 29.
13- همان، ص30.
14- همان، ج 10، ص357-359.
15- همان، ص 359.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: بهار جوانی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم