پیروان مكتب تشیّع بر این باورند كه تنها دلیل اعتبار قرائت، قرائتی است كه دارای شروط یاد شده باشد و عمدتاً با قرائت شناخته نزد انبوه مسلمانان وفق دهد و آن جز یك قرائت بیش نیست، زیرا نصّ قرآنی یكی بیش نیست كه از نزد خدای یكتا نازل گردیده است «القرآن واحد نزل من عند الواحد» و تمامی این اختلافات در قرائت قرآن، ناشی از اجتهاد قاریان است كه خود را راویان آن نصّ گمان كردهاند. هرگونه اجتهادی در به دست آوردن نصّ قرآن بیهوده است، جز از طریق سماع و نقل متواتر، كه منحصراً در قرائت عاصم به روایت حفص این ویژگیها وجود دارد. كه قبلاً اشارت رفت و ذیلاً به اختصار یادآور می شویم:
یگانه قرائتی كه دارای سندی صحیح و با پشتوانهی جمهور مسلمین استحكام یافته، قرائت حفص است. این قرائت در طیّ قرون پی در پی تا امروز همواره میان مسلمانان متداول بوده و هست و تداول آن به چند سبب برمی گردد:
1. سبب اول، همان است كه قبلاً به آن اشاره شد. در واقع، قرائت حفص همان قرائت عامهی مسلمانان است، زیرا حفص و استاد او عاصم شدیداً به آنچه كه با قرائت عامه و روایت صحیح و متواتر میان مسلمانان موافق بود، پایبند بودند. این قرائت را عاصم از شیخ خود ابوعبدالرحمان سُلَمی و او از امام «امیرالمؤمنین» اخذ كرده است و علی (علیه السلام) به هیچ قرائتی جز آنچه با نصّ اصلی وحی كه میان مسلمانان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) متواتر بوده، قرائت نمیكرده است. این قرائت را عاصم به شاگرد خود حفص آموخته است. از این رو در تمامی ادوار تاریخ مورد اعتماد مسلمانان قرار گرفت و این اعتماد عمومی صرفاً از این جهت بوده است كه با نص اصلی و قرائت متداول توافق و تطابق داشته است. نسبت این قرائت نیز به حفص، به این معنا نیست كه این قرائت مبتنی بر اجتهاد حفص است؛ بلكه این یك نسبت رمزی است برای تشخیص این قرائت و قبول قرائت حفص، به معنا قبول قرائتی است كه حفص اختیار كرده و پذیرفته است؛ زیرا این قرائت از روز نخست بین مسلمانان متواتر و متداول بوده است.
2. عاصم در بین قرّاء، معروف به خصوصیات و خصلتهایی ممتاز بوده كه شخصیتی قابل توجه به او بخشیده است. وی ضابطی بینهایت استوار و در اخذ قرآن از دیگران بسیار محتاط بوده است، لذا قرائت را از كسی غیر از ابوعبدالرحمان سلمی كه از علی (علیه السلام) فراگرفته بود، اخذ نمیكرد و آن را بر زرّ بن حبیش كه قرائت را از ابن مسعود آموخته بود، عرضه میكرد.
ابن عیاش میگوید: «عاصم به من گفت: هیچ كس جز ابوعبدالرحمان، حرفی از قرآن را برای من قرائت نكرد و من هروقت كه از پیش وی بازمی گشتم، مسموعات خود را دربارهی قرآن به زرّ بن حبیش عرضه میكردم. ابوعبدالرحمان نیز قرائت را از علی (علیه السلام) و زرّ بن حبیش از عبدالله بن مسعود، اخذ كرده بودند. » (1) از این جهت است كه به تعبیر ابن خلكان: «عاصم در قرائت، یگانه مورد عنایت و توجه بوده است. » (2) به این ترتیب، در تمام دورههای تاریخ، قرائت عاصم قرائتی بوده كه بر همهی قرائتها ترجیح داشته و بین عامهی مسلمانان رواج داشته و همگان بدان توجه داشتهاند. قاسم بن احمد خیّاط (متوفای 292) كه از افراد حاذق و مورد وثوق بود، در قرائت عاصم، امام به شمار میآید و از این جهت مردم اتفاق بر آن داشتند تا قرائت او را بر دیگر قرائتها ترجیح دهند. (3)
در ابتدای قرن چهارم، در جلسهی قرائت ابن مجاهد قاری بغداد، پانزده تن متخصّص قرائت عاصم وجود داشته است و ابن مجاهد تنها قرائت عاصم را به آنان تعلیم میداد. (4) نفطویه، ابراهیم بن محمد (متوفای 323) كه پنجاه سال آموزش قرائت را به عهده داشت؛ هروقت كه جلسهی خود را آغاز میكرد، قرآن را به قرائت عاصم میخواند و پس از آن به قرائتهای دیگر میپرداخت. (5)
امام احمد بن حنبل نیز قرائت عاصم را بر دیگر قرائتها ترجیح میداد، زیرا مردم كوفه كه اهل علم و فضیلت بودند، قرائت عاصم را پذیرفته بودند. (6) همان طور كه ذهبی نقل كرده است: «احمد بن حنبل گفته است: عاصم مورد وثوق بود و من قرائت او را اختیار كردهام. » (7)
لذا تمام ائمهی قرائت كوشش كردهاند تا اسناد قرائت خود را به عاصم به روایت حفص به خصوص متصل كنند. امام شمس الدین ذهبی میگوید: «بالاترین چیزی كه برای ما به وقوع پیوست به دست آوردن قرائت قرآن عظیم از طریق عاصم است». او سپس اسناد خود را متصلاً تا حفص نقل میكند كه او از عاصم و عاصم از ابوعبدالرحمان سلمی و وی از علی (علیه السلام) و از زرّ بن حبیش و او از ابن مسعود گرفته و این دو (علی و ابن مسعود) آن را از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اخذ كرده و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز به واسطهی جبرئیل از خداوند گرفته است. (8)
از این رو، همواره بزرگان و شاخصهای فقهای امامیّه، قرائت عاصم به روایت حفص را ترجیح داده و برگزیدهاند، زیرا آن را یگانه قرائت برتر ومطابق با لهجهی فصیح قریش كه قرآن بر وفق آن نازل گشته می دانستند كه عرب و مسلمانان بر آن توافق دارند.
دانشمند بزرگ و مجاهد ابوالحسن ثابت بن اسلم حلبی، از شاگردان برجستهی تقی الدین ابوالصلاح حلبی و جانشین او در آن دیار، كه حدود سال (460) به درجهی رفیع شهادت نائل گشت، كتابی ارزنده در ترجیح و توجیه قرائت عاصم نگاشته و روشن ساخته كه قرائت او همان قرائت قریش است. (9)
نیز ابوجعفر رشید الدین محمدبن علی بن شهر آشوب (متوفای 588) در كتاب پر ارج خود «المناقب» گوید: «عاصم قرائت را از ابوعبدالرحمان سلمی فراگرفته، كه او نیز قرائت تمامی قران را از علی امیرمؤمنان (علیه السلام) دریافت نموده و اضافه میكند فصیح ترین قرائات، قرائت عاصم است، زیرا از ریشهی آن فراگرفته و هر آنچه دیگران كج رفتهاند، او راه استوار را انتخاب نموده است». (10)
هم چنین فقیه گران مایه ابومنصور جمال الدین حسن بن یوسف، ابن مطهر علامهی حلی (متوفای 762) در كتاب «المنتهی» گوید: «بهترین قرائتها نزد من قرائت عاصم است. » (11)
قاری بزرگ قدر عمادالدین استرآبادی- از علمای قرن نهم- كتابی در خصوص قرائت عاصم نوشته و سند خود را به او بیان داشته است. این رساله در این باب یگانه است و برای دختر شاه طهماسب صفوی نگاشته و در خاتمهی آن، آنچه را كه از شاطبی در قصیدهی شاطبیّهاش فوت شده، یادآور شده و استدراك نموده است. (12)
معلم و قاری بزرگ مصطفی فرزند محمد ابراهیم تبریزی، مقیم مشهد مقدس كه در قرن یازده میزیسته (ولادت وی به سال 1007 بوده) رسالهای ارزنده در اَسناد قرائت عاصم تألیف نموده است. (13) خلاصه، كتب فراوان و متعددی بر دست بزرگان علما دربارهی ارزش قرائت عاصم به رشتهی تحریر درآمده و همواره دانشمندان با جمهور مسلمین در بها دادن به قرائت عاصم هم دوش و همصدا بودهاند، كه بر اهمیت شأن این قرائت دلالت دارد. علاوه بر مزایای دیگر كه شرح آن رفت.
3. از طرف دیگر، حفص كه قرائت عاصم را در مناطق مختلف رواج داده به انضباط و استواری شایستهای معروف بود و از این جهت همهی مسلمانان علاقه مند بودند تا قرائت عاصم را به خصوص از وی اخذ كنند. علاوه بر آنكه حفص، اعلم اصحاب عاصم نسبت به قرائت او بوده و در حفظ و ضبط قرائت عاصم بر ابوبكر بن عیاش، هم ردیف خود، پیشی گرفته بود. (14)
ابوعمرو دانی گوید: «حفص كسی است كه قرائت عاصم را برای مردم تلاوت میكرد و در ترویج آن می كوشید. او در بغداد و در مكه به آموزش قرائت عاصم همت گماشت. » (15) ابن المنادی گفته است: «پیشینیان حفص را در حفظ و ضبط قران برتر از ابن عیاش میدانستند و او را به ضبط كامل قرائتی كه از عاصم آموخته بود، توصیف كردهاند. » (16)
شاطبی دربارهی وی میگوید: «و حفصٌ و بالاتقان كانُ مفضَّلاً (17)؛ حفص به جهت دقت و اتقان در قرائت، برتر از دیگران شمرده میشد. »
ارباب نقد و تحقیق روایت حفص را از عاصم روایتی صحیح میدانند. ابن معین گوید: «روایت صحیحی كه از قرائت عاصم باقی است، روایت حفص بن سلیمان است. » (18)
با این كیفیت، قرائتی كه بین همهی مسلمانان رواج یافت، قرائت عاصم از طریق حفص است.
4. علاوه بر آن اِسناد حفص در نقل قرائت عاصم از علی امیرالمؤمنین (علیه السلام)، اِسنادی صحیح و عالی است كه در دیگر قرائتها نظیر ندارد، زیرا:
اولاً عاصم قرائت را به طور كامل از احدی غیر از شیخ و استاد خود ابوعبدالرحمان سلمی اخذ نكرده كه شخصیتی بزرگ و موجّه به شمار میآمد و اگر عاصم این قرائت را بر دیگری عرضه كرده است، صرفاً برای حصول اطمینان بوده است.
ابن عیاش میگوید: «عاصم به من گفت: احدی حرفی از قرآن را برای من قرائت نكرد، مگر ابوعبدالرحمان سلمی كه قرآن را از علی (علیه السلام) اخذ كرده است. من موقعی كه از نزد ابوعبدالرحمان بازمی گشتم، آنچه را كه فراگرفته بودم بر زرّ بن حبیش كه قرائت را از عبدالله بن مسعود اخذ كرده بود، عرضه می كردم. » (19)
ثانیاً هیچ گاه عاصم با استاد و شیخ خود ابوعبدالرحمان سلمی مخالفت نورزید، زیرا یقین داشت آنچه را از او فراگرفته، دقیقاً همان است كه او از علی (علیه السلام) فرا گرفته است. عاصم در این باره گوید: «من در قرائت هیچ اختلافی با ابوعبدالرحمان سلمی نداشتم و در هیچ مورد با قرائت او مخالفت نورزیدم، زیرا به یقین میدانستم كه ابوعبدالرحمان سلمی نیز در هیچ موردی با قرائت علی (علیه السلام) مخالفت نورزیده است. » (20)
ثالثاً عاصم، اختصاصاً اسناد طلایی و عالی قرائت خود را به ربیب خود حفص (21) منتقل كرده و نه به هیچ كس دیگر! و این فضیلت بزرگی است كه تنها حفص در بین دیگر قرّاء، بدان ممتاز است. این همان شایستگی ویژه است كه برای حفص فراهم آمد تا مسلمانان به او روی آورند و تنها قرائت او را بپذیرند. حفص میگوید: «عاصم به من گفت: قرائتی را كه به تو آموختم، همان قرائتی است كه از ابوعبدالرحمان سلمی اخذ كردهام و او عیناً از علی (علیه السلام) فراگرفته است و قرائتی را كه به ابوبكر بن عیاش آموختم، قرائتی است كه بر زربن حبیش عرضه كردهام و او از ابن مسعود اخذ كرده بود. » (22)
در اینجا مناسب آمد به نكتهای اشاره شود: علامه طبرسی در تفسیر سورهی تحریم ذیل آیهی 3 «عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ» در بخش قرائت آیه میگوید: «كسائی تنها كسی است كه «عَرَّفَ» را با تخفیف «راء» خوانده و دیگر قرّاء همگی با تشدید خواندهاند. » آنگاه گوید: «ابوبكر بن عیاش- یكی از دو راوی عاصم- قرائت تخفیف را اختیار كرده» و از وی نقل میكند كه گفته است:«این یكی از ده قراءاتی است كه در قرائت عاصم وارد ساختهام كه از علی (علیه السلام)فراگرفته بود، خواستم تا قرائت علی را خالص گردانم. »
سپس اضافه میكند: «قرائت تخفیف، قرائت حسن بصری و ابوعبدالرحمان سُلمی است و ابوعبدالرحمان سُلمی اگر كس را میدید كه با تشدید میخواند او را با سنگ ریزه میزد. » (23)
طبری در همین مورد میگوید: «تمامی قرّاء شهرها و بلاد اسلامی جز كسائی، با تشدید خواندهاند و این كسائی است كه قرائت تخفیف را نیز به حسن بصری و ابوعبدالرحمان سُلمی و قتاده نسبت داده است. » (24)
در كتب قرائات تصریح دارند كه جز كسائی كسی با تخفیف نخوانده (25)و روشن نیست طبرسی این سخن را از كجا آورده كه در منابع موجود اثری از آن یافت نمی شود. علاوه كه این سخن با تصریح خود عاصم نیز مخالفت دارد كه قرائتی را كه به حفص آموخته صرفاً از طریق ابوعبدالرحمان سُلمی از علی (علیه السلام) گرفته و ابوبكر ابن عیاش را نشاید كه در آن دخالتی كند یا تغییری دهد. به نظر میرسد تسامحی در این نسبت ناروا رخ داده باشد.
آیا حفص مخالفتی با عاصم دارد؟
ابن جزری میگوید: «حفص گفته است: من در هیچ موردی با قرائت عاصم مخالفتی نداشتم، مگر در مورد كلمهی «ضعف» كه سه بار در این آیه تكرار شده است: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً»(26) عاصم، كلمهی «ضعف» را به فتح ضاد و حفص، به ضمّ ضاد خوانده است. » (27) ابو محمد مكی میگوید: «ابوبكر و حمزه این كلمه را در هر سه مورد به فتح ضاد خواندهاند و گفته شده است كه حفص نیز آن را به فتح ضاد از عاصم روایت كرده؛ ولی خود بر مبنای روایت عبدالله بن عمر، آن را به ضمّ ضاد خوانده است. ابن عمر گفته است كه من این كلمه را در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به فتح ضاد خواندم و پیامبر (صلی الله علیه و آله) قرائت مرا تصحیح كرد و در هر سه مورد به ضمّ ضاد خواند. » مكی اضافه میكند كه: «از حفص روایت شده كه گفته است: من در قرائتی كه از عاصم فراگرفتم، در هیچ مورد با وی اختلافی نداشتم و مخالفتی نكردم، مگر در مضموم خواندن این سه كلمه. » (28)به نظر میرسد این نسبت كاملاً ناروا است و هرگز حفص بر خلاف قرائت عاصم قرائت نكرده و چنین چیزی نگفته است و لذا مكی به صراحت آن را به حفص نسبت نداده و با لفظ مجهول (29) (گفته شده و روایت شده) این موضوع را با شك و تردید نقل میكند. به طوری كه گویی صحت و درستی آن برایش روشن نیست. این نكتهای است كه ما نیز آن را ترجیح می دهیم؛ زیرا اعتماد شخصیتی مانند حفص به ابن عمر، كه در زندگی با سردرگمی روز میگذراند و ترجیح دادن وی بر شیخ و استاد خود عاصم، كه مورد وثوق و امانت و ضبط بوده، معقول به نظر نمیآید. به خصوص كه قرائت عاصم به موجب اسناد صحیح و عالی مأخوذ از علی (علیه السلام) است و عاصم آن را به دست پروردهی خود «حفص» كه مورد وثوق او بوده، به ودیعت سپرده است این موضوعی نیست كه به مجرد روایتی كه شخص فاقد اعتباری نقل كرده، بتوان آن را مورد شك و تردید قرار داد. چگونه ممكن است چنین موضوعی در مورد آیهای از آیات قرآن بر دیگر صحابهی بزرگ و امین پیامبر پوشیده باشد و تنها ابن عمر از آن اطلاع داشته باشد!؟ آیا معقول است كه حفص، قرائت شیخ مورد وثوق خود را كه عیناً قرائت علی (علیه السلام) است و با اخلاص و امانت تمام از سلمی اخذ كرده، كنار گذارد؛ تنها به علت روایتی كه صحّت آن ثابت نشده است به گونهی دیگر قرائت كند؟!
با توجه به اینكه ما به میزان دقت كوفیها، به خصوص در عصر تابعین؛ و نیز به میزان دوستی آنان نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) آگاه بوده، ناباوریهایی كه نسبت به افرادی سست عنصر مانند ابن عمر از خود نشان میدادند، به نادرستی نسبت یاد شده و عدم صحت آن یقین داریم و معتقدیم كه حفص در هیچ موردی با قرائت استاد خود، عاصم اختلافی نداشته است. چنان كه عاصم با سُلَمی اختلافی نداشته، زیرا سُلمی با علی (علیه السلام) مخالفتی نداشته است. نظری را كه میتوان ترجیح داد این است كه این كلمه را حفص هرگز به ضم نخوانده و با شیخ خود هیچگاه مخالفتی نورزیده است.
پینوشتها:
1. ذهبی، معرفه القرّاء الكبار، ج1، ص75.
2. وفیات الاعیان، ج3، ص9، شمارهی 315.
3. ابن الجزری، الطبقات، ج2، ص11.
4. ذهبی، معرفه القرّاء الكبار، ج1، ص217.
5. ابن حجر، لسان المیزان، ج1، ص 109.
6. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج5، ص 39.
7. ذهبی، میزان الاعتدال، ج2، ص358.
8. معرفه القرّاء الكبار، ج1، ص77.
9. به نقل از «صفدی». رك: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج18، ص 176، شمارهی 92 پاورقی شمارهی 1 و نیز مقدمهی كتاب «الكافی» ص18 عاملی، و اعیان الشیعه، ج4، ص7، ستون 2. سید عاملی نسبت كتاب یاد شده را به وی از ذهبی نقل میكند.
10. مناقب آل ابی طالب، ج2، ص43.
11. منتهی المطلب، چاپ سنگی، ج1، ص 273. فرع ششم.
12. رك: تهرانی، الذریعه، ج17، ص55. شمارهی 304.
13. همان، ج12، ص236، شمارهی 1542.
14. ابن الجزری، طبقات القرّاء، ج1، ص 254.
15. همان.
16. النشر فی القراءات، ج1، ص156.
17. شرح الشاطبیه (سراج القاری)، ص14.
18. النشر فی القراءات، ج1، ص 156.
19. معرفه القرّاء الكبار، از ذهبی، ج1، ص75.
20. همان و الطبقات،ج1، ص348.
21. حفص، فرزند همسر عاصم و در دامن وی پرورش یافته بود.
22. ابن الجزری، طبقات القرّاء، ج1، ص 348.
23. مجمع البیان، ج10، ص312.
24. جامع البیان، ج28، ص103.
25. رك: ابن جزری، النشر، ج2، ص388. همان، شرح طیبه النشر، ص406-407. دانی، التیسیر، ص212. ابوزرعه، حجه القراءات، ص713. ابن مجاهد، السبعه، ص64. زاد المسیر، ج8، ص309. محمد سالم محیسن، المهذب، ج2، ص417.
26. روم30: 54.
27. طبقات القرّاء، ج1، ص 254.
28. الكشف عن وجوه القراءات، ج2، ص 186.
29. «رُوی عن حفص» یا «ذُكر هن حفص».
معرفت، محمدهادی؛ (1389)، علوم قرآنی، قم: مؤسسهی فرهنگی تمهید، چاپ پانزدهم.