غرب و جريان اطلاعات در خليج فارس
نويسنده: حمید مولانا
يكي از دلايل اصلي مبادرت به جنگ در خليج فارس، كه توسط رسانه هاي بزرگ ناديده گرفته شد و كلاً توسط رهبران اروپايي و آمريكايي از آن ذكري به ميان نيامد، اهميت دولت هاي خليج فارس، به خصوص عربستان سعودي و كويت، به عنوان منابع اصلي جريان سرمايه جهاني بود.
گفته شد كه غرب نه تنها نيازمند استمرار جريان آزاد نفت از خليج فارس و با قيمت پايين است، بلكه به اين منطقه به عنوان منبع اصلي سرمايه مازاد براي ارتش و تضعيقات مالي بخش هاي اقتصادي خود مي نگرد. از اوايل دهه 1970 ايالات متحده و اروپا به همراه ديگر كشورهاي كوچك سودهاي كلاني از مخازن گسترده اين منطقه، و از نظام هاي ارتش داراي تكنولوژي بالا و گران، و سبك زندگي پرتجمل شيوخ و شاهزاده هاي منطقه خليج فارس برده اند. براي مثال، كويت هم اكنون از سرمايه هاي ماوراء درياهاي خود بيشتر از صادرات نفت داخل كشورش سود مي برد. پرواز سرمايه از كشورهايي مثل كويت و عربستان اغلب توليد ناخالص ملي را افزايش مي دهد. شركت هاي دولتي عربستان، كويت و امارات متحده عربي داراي سرمايه هاي عظيمي به ارزش صدها ميليارد دلار هستند. به علاوه ، سرمايه گذاران خصوصي اين سه كشور به تنهايي در ايالات متحده حدود 150 ميليارد دلار دارايي دارند. صندوق دولتي عربستان سعودي، مثل بانك مركزي سعودي، اعتبارات سرمايه كويت و دولت هايي مثل قطر، عمان و بحرين مجموعاً بطور تقريبي 200 ميليارد دلار سرمايه در خارج از كشورهاي خود دارند.
تا اين اواخر، در نظام بين المللي بر قدرت ها و رسانه هاي بزرگ با مركزيت شمال تأكيد مي شد، و معمولاً با جنوب به عنوان جهان سوم با درگيري منطقه اي برخورد مي شد. در پيمان هلسينكي در سال 1975، مفهوم (مفاد) مشخص وضع موجود مرزي درمورد جنوب به عنوان عرصه اصلي درگيري بنياد گذارده شد و توسط قدرت هاي بزرگ پذيرفته شد. لحن رسانه ها باتوجه به رابطه شرق و غرب از درگيري به همكاري تغيير يافت. با «كلاسنوست»، «پرستوريكا» و نهايتاً سقوط رژيم ها در اروپاي شرقي، يك برابري سياسي و اقتصادي ايجاد شد. دراين شرايط درگيري هاي بين المللي به (كشورهاي) جنوب (و درگيري آنها باهم) منتقل گرديد.
درحالي كه روابط شرق و غرب باثبات و به همين خاطر قابل پيش بيني گرديد، روابط شمال و جنوب بطور بالقوه فرار و غيرقابل پيش بيني باقي ماند. به اين ترتيب، يكي از دلايل اصلي اينكه آمريكا هدايت نيروهاي چندمليتي در داخل حوزه خليج فارس را برعهده گرفت دقيقاً بدين خاطر بود كه آمريكا در ايجاد ترتيبات منطقه اي براساس حمايت از متحدان عربي قديمي خود و اسرائيل نقش اصلي را داشته باشد.
معني اين اقدام آزمون مفهوم نظم نوين جهاني توسط رئيس جمهور بوش، به خصوص در سايه كم شدن نفوذ اتحاد جماهير شوروي در منطقه و امكان ظهور ايران يا ديگر كشورهاي منطقه به عنوان رهبر امنيتي در خليج فارس و خاورميانه به عنوان يك كل بود.
اكنون اين امكان وجوددارد كه تكنولوژي هاي مذكور، اگر به كار گرفته شوند مي توانند هسته يك سيستم امنيتي جايگزيني را شكل دهند. ازمنظر تاريخي، حمل و نقل پرهزينه، كشتي راني و خدمات ارتباطاتي سيستم عصبي ضروري جنبه هاي راهبردي خليج فارس بوده است.
درسال هاي اخير با توسعه گسترده ارتباطات و اطلاعات مدرن، اين منطقه حتي نقش حياتي تري را كسب كرده است. درگذشته حجم توليدات كالاها مثل نفت و ديگر موادمعدني، شاخص اهميت تجاري و نظامي منطقه بوده و امروزه سيستم هاي سرمايه اي و اطلاعاتي به اين ليست افزوده شده است و زيرساخت هاي اقتصادي، اجتماعي نظامي و سياسي حكومت هاي خليج فارس شده است. اين روند به خصوص به خاطر انتظارات فزاينده قدرت هاي خارجي جهت اعمال نفوذ و مداخله درجغرافياي منطقه به منظور حمايت از منافع جهاني خودشان تشديد شده است.
پيش از بروز جنگ، اطلاعات و ارتباطات در(منطقه) خليج فارس درسه حوزه مجزا مي توانست مورد توجه قرارگيرد:
1) گسترش پيوستگي نظامي و امنيتي به همراه رشد سخت افزارها و نرم افزارهاي تكنولوژي هاي ارتباطاتي 2) گسترش تجارت وخدمات بين المللي مرتبط با عمليات بانكي و ماليه بين المللي كه براي بقاء و بازارهاي بالقوه رقابت مي كنند و 3) تلاش هاي دولت هاي ملي جهت اجراي پروژه هاي توسعه اي داخلي وتوسعه ساختارهاي داخلي شان جهت همگرايي ملي ومنطقه اي، اين حوزه ها، كه حالت انحصاري متقابل ندارند، توسعه منطقه را از زمان جنگ جهاني دوم و به خصوص از اوايل دهه 1970 مشخص كرده است.
جغرافياي خليج فارس درطي قرن زياد تغيير نكرد، ولي ابعاد اكولوژيكي اين منطقه در پي جنب وجوش هاي نظامي، امنيتي، اقتصادي، و تسلط ايدئولوژيكي به خاطر جابجايي هاي تكنولوژيكي درتوانايي بشريت درساخت، تخريب، حمل و نقل، و ارتباطات تغيير كرده است. جغرافياي اكولوژي اطلاعات كه در درون تكنولوژي ارتباطات مدرن پيچيده شد، تبديل به يك عنصر مهم و قطعي در روابط بين المللي منطقه، بدين وسيله تبديل اين منطقه و به يكي از مراكز بسيار پيچيده ارتباطات دوربرد در سياست جهاني شد.
در عرصه قدرت اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي، اطلاعات جايگاه خود را در كنار نفت، گاز طبيعي و فلزات راهبردي، به عنوان يك منبع بين المللي، جهت معامله شدن، تحريم شدن و باج خواهي يافت. جريان هاي «مگابايت» اطلاعات ديجيتالي شده با اثرات درازمدتي كه بر توسعه اقتصادي، اجتماعي و سياسي دارند يك منبع ملموس قدرت در خليج فارس شده اند. بطورخلاصه جغرافياي اطلاعات اكنون بعد جديدي در بالانس راهبري قدرت منطقه شده است. از آنجا كه سيستم هاي اطلاعاتي و ارتباطاتي به عنوان سپرهاي امنيتي جايگزين در منطقه خليج فارس دانسته مي شوند، بيش از 47 ميليارددلار تجهيزات ارتباطات دوربرد و جمع آوري اطلاعات به كشورهايي مثل عربستان سعودي، كويت و بحرين با كشتي منتقل شد و در آنجاها نصب گرديد.
دهه 1860 به عنوان دهه تغيير مهم در طبيعت ارتباطات منطقه اي مشخص شده است، زيرا در اين دهه سيستم هاي تلگرافي توسط بريتانيا جهت حمايت از منافع مستعمراتي اش در هند و خطوط ساحلي خليج ايجاد شد. معمول شدن تلگراف و ساخت و ساز ارتباطات مهم و خطوط كشتي راني باعث شدند تا اخبار اقتصادي و نظامي از منافع بين المللي و منطقه اي به لندن و ديگر قسمت هاي امپراتوري برسد. در نتيجه، منطقه خليج فارس، تبديل به يك مركز مهم جريان اطلاعات بين المللي شد.
كشورهاي خليج فارس بخاطر موقعيت جغرافيايي اش كه با منافع بريتانيا در آسيا به اروپا و آفريقا پيوند خورده بود نخستين دريافت كنندگان خطوط تلگرافي در جهان بودند. «سرپرسي سايكس» باعث توسعه ملموس ارتباطات تلگرافي بين انگلستان و هندوستان شد، و طي آن پيماني را در منطقه خليج فارس بست. در واقع، تا پايان سال 1864، دقيقاً بيست سال پس از اختراع تلگراف توسط «ساموئل اف.بي.مورس»، نخستين خط تلگراف در برخي از كشورهاي خليج فارس از جمله ايران ايجادشد.
ارتباط متقابل بين سرمايه مالي، استعمارگرايي، ارتباطات، و توسعه خبرگزاري هاي بين المللي با ماجراهاي «بارون جوليوس دورويتر»، بانكدار انگليسي و كسي كه خبرگزاري انگليسي رويترز را در سال 1851 بنياد نهاد، به خوبي آشكار مي گردد.
نقشه رويتر سازماندهي چند شركت جهت انجام كار در امپراتوري وسيع و كسب امتياز بزرگ از ناصرالدين شاه ايران در سال 1872 بود. همانطور كه در بيش از بيست مقاله شرح داده شد، اين امتياز به رويتر حق ايجاد خطوط راه آهن و خطوط جاده ماشين رو، جهت صدور مواد معدني و نفت را طي دوره هفتاد ساله، و اعمال عوارض گمركي به مدت بيست و چهار سال را داد. رويتر قبلا از «كورك» تا «بروخاون» ايرلند را از طريق زميني با كابل مخصوص كابل كشي كرد، اقدامي كه وي را قادر ساخت تا اخبار جنگ داخلي آمريكا را چند ساعت زودتر از كشتي هاي بخاري كه به «ليورپول» انگليس مي رسيدند گزارش كند. خبرگزاري رويتر، در آن موقع يكي از سه خبرگزاري بين المللي فعال بود («هواز» از فرانسه و «ولف» از آلمان) كه با هم كارتل انحصاري پخش اخبار و اطلاعات را در سرتاسر جهان تشكيل دادند. رويتر در سال 1865 امپراتوري گسترده خود را به فرانسه و ايالات متحده توسعه داد. و اين در موقعي بود كه شاه هانور به وي امتياز كابل كشي از زير درياي شمال تا كاكس هاون را داد و همچنين موقعي كه وي امتياز كابل كشي بين فرانسه و ايالات متحده را بدست آورد، خط بعدي بطور مشترك توسط رويتر و يك شركت تلگراف انگلوساكسوني به اتمام رسيد.
امروزه، جغرافياي ارتباطات منطقه خليج فارس تبديل به پنجمين مركز بزرگ و پيچيده ارتباطات دوربرد و شبكه هاي ديجيتالي در ديناپس از ايالات متحده، اتحاد شوروي سابق، اروپاي غربي و حوزه پاسيفيك (كه ژاپن را دربرمي گيرد) شده است. آنچه كه كويت را تبديل به منافع بزرگ ايالات متحده و غرب كرده، موقعيت جغرافيايي اش در منطقه نيست، بلكه ميزان سرمايه اي است كه به ايالات متحده و ديگر كشورهاي صنعتي غرب صادر مي كند. در دهه 1980، كويت دو صندوق مالي تأسيس كرد كه ارزش هركدام از آنها 40 ميليارد دلار بود. قبل از جنگ خليج فارس، سرمايه كويت در ايالات متحده و اروپاي غربي تا 100 ميليارد دلار تخمين زده مي شد، 80 ميليارد دلار آن متعلق به دولت بود و بقيه آن توسط ثروتمندان طبقه بالاي كويت سرمايه گذاري شد. نيمي از سهام سرمايه گذاري كويت با شركت هاي آمريكايي و به علاوه پانصد شركت معتبر موجود بود.
علاوه بر سرمايه گذاري عظيم سعودي ها در بخش هاي اقتصادي، نظامي و استراتژيك و روابط نزديكي كه با ايالات متحده در حوزه مسائل نظامي و اطلاعات دارند از لحاظ اهميت بازارهاي ماوراء بحار براي ايالات متحده، عربستان رده ششم را دارد و يكي از چند كشوري است كه در آن موازنه تجاري به نفع ايالات متحده است، عربستان سعودي، كويت و بحرين به تنهايي در ايجاد زيرساخت خبررساني و ارتباطات در منطقه حداقل از لحاظ تكنولوژيكي به قدر كافي به غرب وابسته شده اند، و (به همين خاطر) در برابر سياست هاي موجود قدرت هاي خارجي و همچنين توسعه بالقوه در آينده آسيب پذيرند. اينكه كشورهاي خليج فارس بيشتر شبكه هاي ارتباطي خود را به جاي اينكه بين همديگر داشته باشند، با مراكز قدرت هاي جهاني دارند، اين موضوع نه تنها آنها را از تمركز دادن منابع شان در راستاي همگرايي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي عاجز مي كند، بلكه باعث خلق وضعيت بندگي و وابستگي مي شود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
گفته شد كه غرب نه تنها نيازمند استمرار جريان آزاد نفت از خليج فارس و با قيمت پايين است، بلكه به اين منطقه به عنوان منبع اصلي سرمايه مازاد براي ارتش و تضعيقات مالي بخش هاي اقتصادي خود مي نگرد. از اوايل دهه 1970 ايالات متحده و اروپا به همراه ديگر كشورهاي كوچك سودهاي كلاني از مخازن گسترده اين منطقه، و از نظام هاي ارتش داراي تكنولوژي بالا و گران، و سبك زندگي پرتجمل شيوخ و شاهزاده هاي منطقه خليج فارس برده اند. براي مثال، كويت هم اكنون از سرمايه هاي ماوراء درياهاي خود بيشتر از صادرات نفت داخل كشورش سود مي برد. پرواز سرمايه از كشورهايي مثل كويت و عربستان اغلب توليد ناخالص ملي را افزايش مي دهد. شركت هاي دولتي عربستان، كويت و امارات متحده عربي داراي سرمايه هاي عظيمي به ارزش صدها ميليارد دلار هستند. به علاوه ، سرمايه گذاران خصوصي اين سه كشور به تنهايي در ايالات متحده حدود 150 ميليارد دلار دارايي دارند. صندوق دولتي عربستان سعودي، مثل بانك مركزي سعودي، اعتبارات سرمايه كويت و دولت هايي مثل قطر، عمان و بحرين مجموعاً بطور تقريبي 200 ميليارد دلار سرمايه در خارج از كشورهاي خود دارند.
آزمون نظم نوين جهاني
تا اين اواخر، در نظام بين المللي بر قدرت ها و رسانه هاي بزرگ با مركزيت شمال تأكيد مي شد، و معمولاً با جنوب به عنوان جهان سوم با درگيري منطقه اي برخورد مي شد. در پيمان هلسينكي در سال 1975، مفهوم (مفاد) مشخص وضع موجود مرزي درمورد جنوب به عنوان عرصه اصلي درگيري بنياد گذارده شد و توسط قدرت هاي بزرگ پذيرفته شد. لحن رسانه ها باتوجه به رابطه شرق و غرب از درگيري به همكاري تغيير يافت. با «كلاسنوست»، «پرستوريكا» و نهايتاً سقوط رژيم ها در اروپاي شرقي، يك برابري سياسي و اقتصادي ايجاد شد. دراين شرايط درگيري هاي بين المللي به (كشورهاي) جنوب (و درگيري آنها باهم) منتقل گرديد.
درحالي كه روابط شرق و غرب باثبات و به همين خاطر قابل پيش بيني گرديد، روابط شمال و جنوب بطور بالقوه فرار و غيرقابل پيش بيني باقي ماند. به اين ترتيب، يكي از دلايل اصلي اينكه آمريكا هدايت نيروهاي چندمليتي در داخل حوزه خليج فارس را برعهده گرفت دقيقاً بدين خاطر بود كه آمريكا در ايجاد ترتيبات منطقه اي براساس حمايت از متحدان عربي قديمي خود و اسرائيل نقش اصلي را داشته باشد.
معني اين اقدام آزمون مفهوم نظم نوين جهاني توسط رئيس جمهور بوش، به خصوص در سايه كم شدن نفوذ اتحاد جماهير شوروي در منطقه و امكان ظهور ايران يا ديگر كشورهاي منطقه به عنوان رهبر امنيتي در خليج فارس و خاورميانه به عنوان يك كل بود.
ارتباطات وجغرافياي خليج فارس
اكنون اين امكان وجوددارد كه تكنولوژي هاي مذكور، اگر به كار گرفته شوند مي توانند هسته يك سيستم امنيتي جايگزيني را شكل دهند. ازمنظر تاريخي، حمل و نقل پرهزينه، كشتي راني و خدمات ارتباطاتي سيستم عصبي ضروري جنبه هاي راهبردي خليج فارس بوده است.
درسال هاي اخير با توسعه گسترده ارتباطات و اطلاعات مدرن، اين منطقه حتي نقش حياتي تري را كسب كرده است. درگذشته حجم توليدات كالاها مثل نفت و ديگر موادمعدني، شاخص اهميت تجاري و نظامي منطقه بوده و امروزه سيستم هاي سرمايه اي و اطلاعاتي به اين ليست افزوده شده است و زيرساخت هاي اقتصادي، اجتماعي نظامي و سياسي حكومت هاي خليج فارس شده است. اين روند به خصوص به خاطر انتظارات فزاينده قدرت هاي خارجي جهت اعمال نفوذ و مداخله درجغرافياي منطقه به منظور حمايت از منافع جهاني خودشان تشديد شده است.
پيش از بروز جنگ، اطلاعات و ارتباطات در(منطقه) خليج فارس درسه حوزه مجزا مي توانست مورد توجه قرارگيرد:
1) گسترش پيوستگي نظامي و امنيتي به همراه رشد سخت افزارها و نرم افزارهاي تكنولوژي هاي ارتباطاتي 2) گسترش تجارت وخدمات بين المللي مرتبط با عمليات بانكي و ماليه بين المللي كه براي بقاء و بازارهاي بالقوه رقابت مي كنند و 3) تلاش هاي دولت هاي ملي جهت اجراي پروژه هاي توسعه اي داخلي وتوسعه ساختارهاي داخلي شان جهت همگرايي ملي ومنطقه اي، اين حوزه ها، كه حالت انحصاري متقابل ندارند، توسعه منطقه را از زمان جنگ جهاني دوم و به خصوص از اوايل دهه 1970 مشخص كرده است.
جغرافياي خليج فارس درطي قرن زياد تغيير نكرد، ولي ابعاد اكولوژيكي اين منطقه در پي جنب وجوش هاي نظامي، امنيتي، اقتصادي، و تسلط ايدئولوژيكي به خاطر جابجايي هاي تكنولوژيكي درتوانايي بشريت درساخت، تخريب، حمل و نقل، و ارتباطات تغيير كرده است. جغرافياي اكولوژي اطلاعات كه در درون تكنولوژي ارتباطات مدرن پيچيده شد، تبديل به يك عنصر مهم و قطعي در روابط بين المللي منطقه، بدين وسيله تبديل اين منطقه و به يكي از مراكز بسيار پيچيده ارتباطات دوربرد در سياست جهاني شد.
در عرصه قدرت اقتصادي، نظامي، سياسي و فرهنگي، اطلاعات جايگاه خود را در كنار نفت، گاز طبيعي و فلزات راهبردي، به عنوان يك منبع بين المللي، جهت معامله شدن، تحريم شدن و باج خواهي يافت. جريان هاي «مگابايت» اطلاعات ديجيتالي شده با اثرات درازمدتي كه بر توسعه اقتصادي، اجتماعي و سياسي دارند يك منبع ملموس قدرت در خليج فارس شده اند. بطورخلاصه جغرافياي اطلاعات اكنون بعد جديدي در بالانس راهبري قدرت منطقه شده است. از آنجا كه سيستم هاي اطلاعاتي و ارتباطاتي به عنوان سپرهاي امنيتي جايگزين در منطقه خليج فارس دانسته مي شوند، بيش از 47 ميليارددلار تجهيزات ارتباطات دوربرد و جمع آوري اطلاعات به كشورهايي مثل عربستان سعودي، كويت و بحرين با كشتي منتقل شد و در آنجاها نصب گرديد.
تكنولوژي هاي خبررساني و سرمايه مالي بين المللي
دهه 1860 به عنوان دهه تغيير مهم در طبيعت ارتباطات منطقه اي مشخص شده است، زيرا در اين دهه سيستم هاي تلگرافي توسط بريتانيا جهت حمايت از منافع مستعمراتي اش در هند و خطوط ساحلي خليج ايجاد شد. معمول شدن تلگراف و ساخت و ساز ارتباطات مهم و خطوط كشتي راني باعث شدند تا اخبار اقتصادي و نظامي از منافع بين المللي و منطقه اي به لندن و ديگر قسمت هاي امپراتوري برسد. در نتيجه، منطقه خليج فارس، تبديل به يك مركز مهم جريان اطلاعات بين المللي شد.
كشورهاي خليج فارس بخاطر موقعيت جغرافيايي اش كه با منافع بريتانيا در آسيا به اروپا و آفريقا پيوند خورده بود نخستين دريافت كنندگان خطوط تلگرافي در جهان بودند. «سرپرسي سايكس» باعث توسعه ملموس ارتباطات تلگرافي بين انگلستان و هندوستان شد، و طي آن پيماني را در منطقه خليج فارس بست. در واقع، تا پايان سال 1864، دقيقاً بيست سال پس از اختراع تلگراف توسط «ساموئل اف.بي.مورس»، نخستين خط تلگراف در برخي از كشورهاي خليج فارس از جمله ايران ايجادشد.
ارتباط متقابل بين سرمايه مالي، استعمارگرايي، ارتباطات، و توسعه خبرگزاري هاي بين المللي با ماجراهاي «بارون جوليوس دورويتر»، بانكدار انگليسي و كسي كه خبرگزاري انگليسي رويترز را در سال 1851 بنياد نهاد، به خوبي آشكار مي گردد.
نقشه رويتر سازماندهي چند شركت جهت انجام كار در امپراتوري وسيع و كسب امتياز بزرگ از ناصرالدين شاه ايران در سال 1872 بود. همانطور كه در بيش از بيست مقاله شرح داده شد، اين امتياز به رويتر حق ايجاد خطوط راه آهن و خطوط جاده ماشين رو، جهت صدور مواد معدني و نفت را طي دوره هفتاد ساله، و اعمال عوارض گمركي به مدت بيست و چهار سال را داد. رويتر قبلا از «كورك» تا «بروخاون» ايرلند را از طريق زميني با كابل مخصوص كابل كشي كرد، اقدامي كه وي را قادر ساخت تا اخبار جنگ داخلي آمريكا را چند ساعت زودتر از كشتي هاي بخاري كه به «ليورپول» انگليس مي رسيدند گزارش كند. خبرگزاري رويتر، در آن موقع يكي از سه خبرگزاري بين المللي فعال بود («هواز» از فرانسه و «ولف» از آلمان) كه با هم كارتل انحصاري پخش اخبار و اطلاعات را در سرتاسر جهان تشكيل دادند. رويتر در سال 1865 امپراتوري گسترده خود را به فرانسه و ايالات متحده توسعه داد. و اين در موقعي بود كه شاه هانور به وي امتياز كابل كشي از زير درياي شمال تا كاكس هاون را داد و همچنين موقعي كه وي امتياز كابل كشي بين فرانسه و ايالات متحده را بدست آورد، خط بعدي بطور مشترك توسط رويتر و يك شركت تلگراف انگلوساكسوني به اتمام رسيد.
امروزه، جغرافياي ارتباطات منطقه خليج فارس تبديل به پنجمين مركز بزرگ و پيچيده ارتباطات دوربرد و شبكه هاي ديجيتالي در ديناپس از ايالات متحده، اتحاد شوروي سابق، اروپاي غربي و حوزه پاسيفيك (كه ژاپن را دربرمي گيرد) شده است. آنچه كه كويت را تبديل به منافع بزرگ ايالات متحده و غرب كرده، موقعيت جغرافيايي اش در منطقه نيست، بلكه ميزان سرمايه اي است كه به ايالات متحده و ديگر كشورهاي صنعتي غرب صادر مي كند. در دهه 1980، كويت دو صندوق مالي تأسيس كرد كه ارزش هركدام از آنها 40 ميليارد دلار بود. قبل از جنگ خليج فارس، سرمايه كويت در ايالات متحده و اروپاي غربي تا 100 ميليارد دلار تخمين زده مي شد، 80 ميليارد دلار آن متعلق به دولت بود و بقيه آن توسط ثروتمندان طبقه بالاي كويت سرمايه گذاري شد. نيمي از سهام سرمايه گذاري كويت با شركت هاي آمريكايي و به علاوه پانصد شركت معتبر موجود بود.
علاوه بر سرمايه گذاري عظيم سعودي ها در بخش هاي اقتصادي، نظامي و استراتژيك و روابط نزديكي كه با ايالات متحده در حوزه مسائل نظامي و اطلاعات دارند از لحاظ اهميت بازارهاي ماوراء بحار براي ايالات متحده، عربستان رده ششم را دارد و يكي از چند كشوري است كه در آن موازنه تجاري به نفع ايالات متحده است، عربستان سعودي، كويت و بحرين به تنهايي در ايجاد زيرساخت خبررساني و ارتباطات در منطقه حداقل از لحاظ تكنولوژيكي به قدر كافي به غرب وابسته شده اند، و (به همين خاطر) در برابر سياست هاي موجود قدرت هاي خارجي و همچنين توسعه بالقوه در آينده آسيب پذيرند. اينكه كشورهاي خليج فارس بيشتر شبكه هاي ارتباطي خود را به جاي اينكه بين همديگر داشته باشند، با مراكز قدرت هاي جهاني دارند، اين موضوع نه تنها آنها را از تمركز دادن منابع شان در راستاي همگرايي اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي عاجز مي كند، بلكه باعث خلق وضعيت بندگي و وابستگي مي شود.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله