مادرى باردار و اشک افشان

مادرى باردار و اشك‏افشان‏ ديده گريان و لعل لب خندان‏ تن او خسته از گرانبارى‏ بار او بود كوهى از ايمان‏
دوشنبه، 28 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
مادرى باردار و اشک افشان

مادرى باردار و اشک افشان

شاعر: ژوليده نيشابورى



مادرى باردار و اشك‏افشان‏

ديده گريان و لعل لب خندان‏

تن او خسته از گرانبارى‏

بار او بود كوهى از ايمان‏

پاى او مانده بود از رفتار

ناى او پر ز ناله و افغان‏

تكيه بر خانه خدا داده‏

دست او سوى خالق سبحان‏

كعبه را سعى او صفا مى‏داد

ناله‏اش مى‏گشود قفل زبان‏

كاى خداوند قادر و دانا

اى ز تو گردش زمين و زمان‏

اى فنا از تو يافت راز بقا

اى همه فانى و تو جاويدان‏

گشته امشب به تو پناهنده‏

دردمندى حقير و سرگردان‏

تو طبيبى و ذكر توست شفا

دردمندم من و تويى درمان‏

آمدم تا كنى به رحمت خويش‏

درد زاييدن مرا آسان‏

بى‏پناهم مرا پناهى ده‏

كه مرا نيست جز تو پشتيبان‏

اين بگفت و شد از سخن خاموش‏

كآمدش اين ندا ز عالم جان‏

كاى مقام تو برتر از مريم‏

خادم درگهت دوصد غِلمان‏

ايستاده به خدمتت هاجر

دست بر سينه گوش بر فرمان‏

ساره و آسيه كمر محكم‏

بسته از بهر خدمتت به ميان‏

خانه را بهر تو غرق كردم‏

كه منم ميزبان تويى مهمان‏

متجلّى چو گشت نور على‏

هستى آمد به وجد دست‏افشان‏

جبریيل امين به احمد گفت‏

اين بود پاسدار حصن امان‏

اين بود چون تو بانى خلقت‏

بعد تو هست بهترين انسان‏

از زبور و صحف بود آگه‏

چون بود رمز و راز علم بيان‏

گر ز تورات طالبى خواندن‏

كو بود اصل قسط را ميزان‏

بهرت انجيل را كند تفسير

زآن كه او هست ناطق قرآن‏

مى‏كند حق به شأن او نازل‏

سوره «هل اتى‏ عَلَى الْانسان»

دين تو مى‏شود از او كامل‏

مى‏دهد او به شرع تو سامان‏

آدم از او گرفت خطّ برات‏

نوح را ناجى او شد از طوفان‏

بر خليل خدا به خاطر او

باغ گل گشت آتش سوزان‏

تا كه موسى‏ به او توسّل جست‏

گشت در دست او عصا ثَعبان‏

نه قدم در حرم كه آمدنت‏

انتظار مرا بود پايان‏

در حرم تا كه ديده باز كنى‏

آن‏چه ناديدنى است بينى آن‏

مريم آمد رهش ندادم من‏

راندمش گرچه بود اهل جنان‏

اين سعادت از آن توست بيا

چون براى تو شد بناى مكان‏

اين شنيد و جدار خانه شكافت‏

كز تعجب زمانه شد حيران‏

داخل خانه گشت و شد مُحرِم‏

راز آن ماند در حرم پنهان‏

بود مهمان حق سه شب چون بود

محرم راز حضرت سبحان‏

سيزده روزه شد رجب كه جدار

همچنان پسته‏اى گشود دهان‏

مادرى رفت و با پسر برگشت‏

كه شود جان عالمش قربان‏

قبله دل برون ز كعبه گل‏

آمد از امر خالق منّان‏

با دوصد جلوه جلوه‏گر گرديد

آن كه خوانده خداش الرّحمان

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما