علل اختلال شخصیت وابسته

اختلال شخصیت وابسته (DPD)، وضعیتی است که موجب می‌گردد شخص تا حد بسیار زیادی به یک پرستار خانگی یا فرد خاصی که تصور می‌شود به قدر کافی قادر به تأمین نیازهای عاطفی و جسمی زندگی روزمره است، وابستگی
دوشنبه، 28 تير 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
علل اختلال شخصیت وابسته
  علل اختلال شخصیت وابسته

 

مترجم: رزیتا ملکی‌زاده
منبع:راسخون



 

اختلال شخصیت وابسته (DPD)، وضعیتی است که موجب می‌گردد شخص تا حد بسیار زیادی به یک پرستار خانگی یا فرد خاصی که تصور می‌شود به قدر کافی قادر به تأمین نیازهای عاطفی و جسمی زندگی روزمره است، وابستگی پیدا کند. افرادی که دچار این اختلال می‌باشند بر این باورند که نمی‌توانند از خود مراقبت نمایند؛ بنابراین، به «شخصی قوی» که بتواند به او در زندگی کمک کند، وابسته می‌شوند.
اختلال شخصیت وابسته ترس و ناامنی را از نظر جدا بودن از شخص مراقبی نشان می‌دهد که باور دارند تنها تأمین کننده‌ی تمام نیازها و ملزومات زندگی است. افرادی که دچار این اختلال می‌باشند، بر این باورند که قادر به برعهده گرفتن مسئولیتها، حتی برای ساده‌ترین مسائل نیستند. از دید آنها جهان بسیار خشن و بی‌رحم بوده و عدم اعتماد به نفس در خود را به خاطر سپرده و تصور می‌کنند به تنهایی غیر ممکن است که بتوانند دوام بیاورند. به همین دلیل است که این افراد به دنبال کسی می‌گردند که به تصور آنها به قدر کافی قوی باشد که بتواند در برابر مشکلات موجود در دنیا امنیت و سلامت آنها را تأمین سازد. این افراد می‌خواهند که به هر طریق ممکن احساس امنیت کنند، و به همین دلیل است که بسیار مطیع، حرف گوش کن و دلبسته‌ی آن فرد برجسته در زندگی‌شان می‌شوند. آنها هرگز با هیچ چیز مخالفت نمی‌کنند و حتی بدون هیچ شکایتی رفتار توهین آمیز مراقب خود را تحمل می‌کنند. این افراد همچنین حفظ روابط سالم را کار مشکلی می‌دانند و موفق به در دست گرفتن ابتکار عمل یا پیشقدمی در هیچ چیز یا هیچ کاری نیستند، حتی اگر آن چیز، کاری به سادگی رفتن برای پیاده روی باشد! هیچ علت اثبات شده‌ای برای این وضعیت وجود ندارد، با این حال، فرضیه‌های مختلفی وجود چندین عامل رشدی در طول دوران کودکی را نشان می‌دهند که می‌توانند با این وضعیت در ارتباط باشند. این اختلال ماهیتاً مزمن بوده و هم مردان و هم زنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

علل احتمالی اختلال شخصیت وابسته

علت دقیق این موضوع که چرا تنها بعضی افراد از این اختلال رنج می‌برند و نه دیگران، هنوز ناشناخته است. تحقیقات مستمر منجر به شکل گیری فرضیه‌های مختلفی پس از تحلیل علائم و نشانه‌های این بیماری شده است. ویژگی و نشانه‌های این اختلال در کودکانی به کم سن و سالی 6 تا 7 سالگی مشاهده شده است. بنابراین، دلایل آن را می‌توان با عوامل بیولوژیکی، روانی و رشدی مرتبط دانست. اجازه دهید نگاهی به برخی علل احتمالی بیاندازیم که ممکن است با بوجود آمدن این اختلال شخصیت در ارتباط باشند.

عوامل بیولوژیکی و ژنتیکی

تحقیقات انجام شده توسط کارشناسان نشان می‌دهند که میان برخی عوامل بیولوژیکی ذاتی و بوجود آمدن اختلال شخصیت وابسته در فرد ارتباط مهمی وجود دارد، به گونه‌ای که در دوران کودکی پرورش یافته و در طول بزرگسالی در ماهیت خود مزمن و ماندگار می‌شود. افرادی که دارای اختلال شخصیتی هستند می‌توانند به صورت ژنتیکی آن را به فرزندان خود نیز منتقل کنند. بنابراین چنانچه این اختلال در خانواده‌ی شما وجود دارد، آنگاه این احتمال وجود دارد که در نسل‌های بعد نیز جاری شود. با این حال، این تنها یک یافته مشارکتی و جمعی است و نمی‌تواند به عنوان علت دقیق و حتمی این بیماری در نظر گرفته شود.
نکته‌ی دیگری که بایستی به خاطر بسپارید این است که چنانچه شخصی به گونه‌ای پرورش یابد که در آنجا وابسته بودن به «فردی قوی‌تر» بخشی از هنجارهای فرهنگی و متداول باشد، در این صورت صحیح نخواهد بود که آن را اختلال شخصیت وابسته بنامیم. مثالی در این مورد می‌زنیم ـ ـ وابستگی خانمی به جنس مخالف تنها به دلیل ایجاب فرهنگ آن منطقه به مطیع بودن، سربزیر بودن و وابستگی کامل به مرد و از خود عقیده نداشتن را نبایستی به عنوان اختلال شخصیت وابسته در نظر گرفت.

تربیت و محیط اجتماعی

  علل اختلال شخصیت وابسته
محیطی که در آن زندگی می‌کنیم، نقش حیاتی در فردی که در آینده می‌شویم، ایفاء می‌کند. همانند اکثر اختلالات شخصیتی، ریشه‌های اختلال شخصیت وابسته نیز می‌تواند به تربیت و محیط اجتماعی در طول دوران کودکی ارتباط داده شود. چند مورد از ویژگی‌های این اختلال، شامل عدم مخالفت با فرد حتی در صورد موافق نبودن با نظر مراقب خود، است. به این دلیل که ترسی در وجود این فرد خانه کرده، ترس از رها شدن، و یا انتقاد تند از اظهار نظر او که در نهایت منجر به ترس از جدا شدن از مراقب خود می‌شود. این تردید در اظهار عدم موافقت می‌تواند به تجربیات گذشته و عمدتاً در طول دوران کودکی فرد برگردد. شاید، شخص به خاطر ابراز مخالفت خود مورد تنبیه و یا تحقیر قرار گرفته باشد بطوریکه این امر به احساس اطمینان از بی‌ارزش بودن و نا امنی در فرد منجر شده باشد. به دلیل چنین تجربیاتی، ترس رها شدن و مورد انتقاد قرار گرفتن در ذهن فرد ایجاد شده و به این باور می‌انجامد که به منظور داشتن یک زندگی امن و مطمئن نیاز به یک مراقب قوی است.

اضطراب جدایی در دوران کودکی

اضطراب جدایی در دوران کودکی متداول می‌باشد؛ با این حال، در موارد شدید، می‌تواند تأثیر منفی بسیاری بر ذهن کودک گذارد. ترس احساس قدرتمندی است، و ترس از جدا شدن از کسی که به او وابسته می‌باشید به هر طریقی می‌تواند به ذهن و روح آسیب وارد سازد. داشتن تجربه‌ی مرگ یک عزیز در دوران کودکی، و یا جدایی به دلیل طلاق والدین، می‌تواند شخص را نسبت به ترس جدایی آسیب پذیر سازد. چنانچه این ترس در طول سالهای رشد وجود داشته باشد، آنگاه می‌تواند فرد را مستعد ابتلا به این اختلال نماید که در آن فرد را آماده‌ی انجام هر کاری و به هر میزانی تنها به جهت اطمینان از دور نشدن از آن فرد خاص می‌سازد. بسیاری از افرادی که دچار این اختلال می‌باشند رفتارهای توهین‌ آمیز و سوء استفاده‌گر فرد را خواه عاطفی، فیزیکی و یا حتی جنسی قبول می‌کنند. آنها یک کلمه بر خلاف نظر سرپرست خود نمی‌زنند به این دلیل که طاقت توهین و مورد سوء استفاده قرار گرفتن را دارند اما تحمل جدایی را ندارند.

بیماری جسمی دائم در طول دوران کودکی

یافته دیگر مرتبط با این وضعیت ارتباط میان بیماری جسمی در طول دوران کودکی، و اثر ثانوی آن بیماری بر روی رشد روحی و ذهنی است. معمولاً کودکانی که دچار تروما یا آسیب (از هر نوع) می‌شوند، سطوح پایین اعتماد بنفس و خودباوری در خود را پرورش داده که به نوبه‌ی خود، می‌تواند در بزرگسالی بر خصوصیات روحی آنها اثر گذارد. یکی از دلایل احتمالی آنکه که چرا افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته بر این باورند که به شخصی نیاز دارند که از آنها مراقبت کند، در غیر این صورت دوام نخواهند آورد، می‌تواند این باشد که آنها همیشه در طول دوران طولانی بیماری به خانواده‌ی خود متکی و وابسته بوده‌اند.

روش تربیتی پر عتاب و خطاب یا سختگیرانه

  علل اختلال شخصیت وابسته
کودکانی که در یک محیط بسیار سختگیرانه با روش تربیتی با انضباط و اطاعت کامل بزرگ می‌شوند، بیشتر در معرض آن قرار دارند که در بزرگسالی گرفتن تصمیمات مستقل و به تنهایی برایشان سخت باشد. به این دلیل که در یک روش تربیتی سختگیرانه، والدین به حاکمان نهایی تبدیل شده، و از کودک انتظار می‌رود که صرفاً از دستورات اطاعت کند. کودکان به شیوه‌ای بزرگ نمی‌شوند که آنها را تشویق به تصمیم گیری برای خود کنند، در واقع آنها اغلب بخاطر مخالفت و انجام کاری که بر خلاف آنچه برایشان وضع شده است، مورد سرزنش قرار می‌گیرند. این دلیلی است که این افراد حتی پس از بزرگ شدن نیز در انجام ساده‌ترین کارها، به عنوان مثال تصمیم گیری در مورد پوشیدن لباس خاصی یا نپوشیدن آن نیاز به راهنمایی دارند! نقش‌ها و وظایف خویشاوندی در چنین خانواده‌هایی به خوبی تعریف نشده و عدم یا کمبود تشویق، عواطف و محبت شخص را نسبت به توانایی‌ها و انتخاب‌های فردی خود دچار تردید می‌سازد.

نظر آنها در مورد خود

این نکته می‌تواند به عنوان نتیجه‌ گیری از تمام نکات ذکر شده در بالا در نظر گرفته شود. این در نهایت، نظر فرد در مورد خود است که به میزان لذت و رضایت از زندگی که فرد دارد سمت و سو می‌دهد. هنگامی که فردی برای خود ارزشی قائل نبوده و خود را دست کم بگیرد، به هر دلیلی خود را بی ارزش و موهن بداند، نتواند بین درست و غلط قضاوت کند، و اینکه بدون حضور یک مراقب قوی درمانده و ضعیف باشد، در این صورت برای این شخص طبیعی خواهد بود که به شدت به دیگران برای رفع نیازهای اولیه وابسته و متکی باشد. این امر ممکن است آمیزه‌ای از عوامل زیستی یا بیولوژیکی، روانی و اجتماعی باشد که با هم موجب بروز اختلال شخصیت وابسته در فرد می‌شوند.

نشانه‌های اختلال شخصیت وابسته

بخشی از مسئولیت پذیر بودن، قادر بودن به تصمیم گیری در زندگی است که افراد مبتلا به این اختلال ناتوان از انجام آن هستند. آنها احساس می‌کنند که اگر توسط مراقب خود رها شوند، کاملاً تنها شده و هیچ کسی وجود نخواهد داشت که نیازهای عاطفی، جسمانی و اقتصادی آنها را رفع کند. نکته‌ی جالب دیگر این است که این افراد لزوماً ممکن است هیچ گونه دلبستگی نسبت به فرد مراقب نداشته باشند، آنها با این فرد بودن را تنها به این دلیل انتخاب می‌کنند، که با او احساس امنیت کرده و توجه و مراقبت را از او دریافت می‌کنند. به همین دلیل است که در صورت ختم رابطه با یک مراقب یا پرستار، به دنبال برقراری رابطه با فرد دیگری بوده و کس دیگری را می‌یابند که بتواند نیازهای او را برآورده سازد. نگاهی به علائم این اختلال بیاندازید.
✶ ترس شدید از جدایی و تنها گذاشته شدن.
✶ اجتناب از قبول مسئولیت و تصمیم گیری مستقل.
✶ ترس از رها شدن و یا انتقاد نسبت به داشتن نظری مخالف و یا تصمیم گیری.
✶ ناتوانی در تصمیم گیری بدون خواستن نظر دیگران، حتی در کوچکترین مسائل.
✶ احساس ناراحتی شدید، درماندگی و آسیب پذیری به هنگام پایان یک رابطه
✶ بسیار مطیع، آرام و رام بودن در یک رابطه و اجازه دادن به دیگران در تصمیم گیری از جانب آنها.
کارشناسان معتقدند که یک فرد عادی هرگز به رابطه‌ای که فرد به مدت طولانی مبتلا به این اختلال باشد، ادامه نمی‌دهد. با این حال چنانچه «فرد مراقب» خود درگیر در اختلالی باشد که او را مستعد داشتن احساس برتری، اقتدار و کنترل کنندگی قرار دهد؛ تنها در این صورت است که فردی که دچار اختلال شخصیت وابسته است می‌تواند با آن مراقب یک رابطه‌ی پایدار داشته باشد. گفته می‌شود که اکثر افرادی که از این اختلال شخصیتی رنج می‌برند، هرگز به دنبال مراقبت‌های پزشکی نبوده مگر آنکه رفتارشان منجر به ایجاد مشکلاتی در روابط و زندگی‌شان شود. درمان اختلال شخصیت وابسته شامل روان درمانی است که درمان‌ها و جلسات تمرکز بر تغییر باورها و تفکر در جهت استقلال و اعتماد به نفس را دربر می‌گیرد. روانشناس همچنین چند هدف مشخص انجام شدنی را که لازم است بیمار به آنها دست یابد را تعیین کرده که به آرامی به بیمار در دست یابی به اتکا و اعتماد بنفس کمک می‌کند. دارو نیز ممکن است جهت درمان برخی علائم و نشانه‌هایی مانند افسردگی، اضطراب و سوء مصرف مواد که همچنین در این بیماران دیده می‌شود، تجویز شود.
سلب مسئولیت: اطلاعات ارائه شده در این مقاله صرفاً جنبه‌ی آموزشی داشته و نبایستی به منظور جایگزین توصیه‌های پزشک متخصص در نظر گرفته شود.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.