این سبک نوشتار چندان به مبالغه کشیده شد که حتی جملات خبری ساده نیز، در انبوهی از الفاظ دشوار مستور شد و توالی معنا مخدوش شد.
صنایع لفظی موجود در شعر به نثر وارد شد و لغت پردازی، به گونهای در میان نویسندگان مطمح نظر بود، که بتواند اعجاب خواننده و مخاطب نثر را در کشف معانی نهفته در واژه، برانگیزد و او را در این راه به مشقت افکند.
واژه های مهجور و نامأنوس زبان عربی - حتی در گویشها و لهجه های آن - به نثر فارسی وارد شد و پرداختی به این سیاق در نوشتار از خصایص فضل و علم شناخته می شد.
بهاءالدین بغدادی میگوید:«جمله ی متقدمان که مبارزان میدان سخن و مبرزان مضمار هنر بوده اند؛ در تازی و پارسی، این طریقه ی صواب مسلوک داشته اند و بر این جاده قویم و نهج مستقیم رفته»(1)
تطویل و اطناب در تمامی نوشتار، در این سبک، از زمره ی محاسن است، به خصوص قبل از آوردن لقب و یا اسم مخدومی و یا صاحب جاهی. اتخاذ همین روش بود که به نثر فارسی امکان داد تا به آسانی و فراوانی، دیگر مختصات را در انواع آرایش های لفظی بپذیرد.
ورود الفاظ حشو و زائد در نثر از ثمرات دیگر این سبک نوشتار بود. بالاترین حد اطناب در نثرهای انشایی از قبیل آثار منشیان و کاتبان و مقامپردازان مشهود است. وجه اصلی تلاش این نثرپردازان آرایش کلام است و بیان معنا در مرتبهی نازل قرار دارد.
سجع و توازن از زمره ی مهمترین آرایشهای کلامی مورد نظر بود. رعایت سجع واحد در جملات متعاطف، از اصول محسوب میشد. در این خصیصه، معنی تابع لفظ است. به همین دلیل است که بعضی از صاحبنظران علوم بلاغی، سجع را برای کلام زیبایی تلقی نمیکنند.
و آن را مخل بلاغت میدانند و معتقدند که بهترین کلام آن است که در آن معنی به طبیعت خود رها شود، تا الفاظ لازم را برگزیند (2) البته در مقابل این نظر اکثریتی هم هستند که «سجع» را زیبایی کلام دانسته اند و دلایل بیشماری را نیز برای اثبات ادعای خود آوردهاند (3)
اگر چه در میان آثاری که در این سبک نثر - سبک نثر فنی - پدید آمدهاند، میزان گرایش به تکلف، درآوردن آرایشهای لفظی به صورت عام و سجع و توازی به صورت خاص، متفاوت است،
اما در منشآت رسمی و دیوانی و مکاتیب مرسوم، کثرت استعمال سجع از زمر هی ویژگیهای اصلی و ارکان لازم آرایش کلام بوده است.این شیوه در آثار نثر فارسی محدود به زمان خاص نبوده است و پس از گذشت قرنها میتوان بعضی از انواع این سبک نوشتار را یافت.
این وقفنامه ای که بازخوانی شده و به شرح اعلام و بازخوانی مهرهای آن اقدام شده است، از این جهت نیز حائز اهمیت است که استواری کار نویسنده ی متن را در کارش - سبک نوشتاری منشیانه - نشان میدهد.
بازخوانی یک وقف نامه
متن وقف نامه
هو تعالی شأنه العالی المتعالیالعلی الاعلی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الواقف علی الخفیات و المطلع علی السرائر و الضمائر بحیث لایخفی علیه شیء من الصغائر و الکبائر. و الصلوة و التحیة و الاکرام علی اشرف الانبیاء و المرسلین و آله و عترته الطاهرین المعصومین من آل طه و یس و سلم تسلیما کثیرا.
احمده و اصلی و اسلم علی احمده. بذر حمد و ثناء و تخم ستایش، فزون از حد احصی که زرع آن، اراضی موات قلوب عباد را احیاء نماید، شایستهی ذات اقدس و سزاوار صفات مقدس واقف السرائر است .
که مزرعه ی دائره بسیط عقبر، و اراضی قابله ی هفت کشور را وقف اولاد آدم و بجهت [به جهت] مدار و معاش طبقات امم، مقرر فرموده و میاه ارواح را در عیون و انهار شرایین مزارع ابدان و اشباح بندگان را به آبیاری قدرت کامله جاری نموده که دهقان عقول بندر عبودیت در اراضی سرائر، زراعت نموده.
در سنوات اعمار به هوای توکل، پرورده و به داس اعمال صالحه، دروده و در زمین بندگی، خرمن نموده، حاصل آنرا بجهت [به جهت] توشهی سفر آنجهانی [آن جهانی] و زاد حضر زندگانی، مضبوط و بوسیلهی خضوع و خشوع خویشتن را اجدی (4).
رئیس قرای ایجاد و کدخدای مزارع خراب و آباد، اعنی خالق جمیع عباد و دارای عرصهی دارالمعاد مربوط سازند.
و نعت بیحد [بی حد] و مر، نثار حضرت خیر البشر و شافع روز محشر و جناب حیدر صفدر و سایر ائمهی اثنی عشر «علیه و علیهم سلامالله» العزیز الاکبر که قراء مزارع اقالیم سبعهی زمین و بساتینی با تزیین فردوس برین، وقف ذوات مقدسهی ایشان و حاصل کون و مکان و غلات و حبوبات لآلی و جواهر بحر و کان مخصوص نفوس قدیسهی آن قوم والاشان (5) است. «صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین الی یومالدین».
اما بعد؛ خلاصه مفاد این کتاب صواب سعادت انجام و زبدهی مستفاد این خطاب مستطاب هدایت فرجام؛ ذکر و بیان آن است که چون پیوسته پیشنهاد والا و مکنون ضمیر منیر مهر انجلای و کلاء اجلا ذوی العز و المجد و الاعتلاء بندگان زیشان، معلی بنیان سمو المرتبه (6) و المکان غفر المنزلة و الامتنان؛ نواب مستطاب معلی القاب، فلک جناب،
مبادی آداب، خورشید قباب، عالمیان مآب، دولت و شوکت و اقبال پناه، عظمت و حشمت و اجلال دستگاه، شهامت و بسالت (7) و نصفت (8) انتباه (9)، معدلت و مکرمت و فتوات اکتناه (10)، فطانت (11) و متانت و مناعت شعار، بناهت (12) وبنالت (13) مدار، ذوالمجد و الجود و العز و الاقتدار، گردون وقار، خورشید اشتهار، کثیر الاختیار، جلیل الاعتبار، و الامقدار، نقاوة (14) خاندان دولت و اقبال، سرآمد ارباب مجد و الاجلال ملجأ الاعالی
و الافاخم و ملاذ الاکابر و الاعاظم، خادم الفقراء و مخدوم الامراء، خلف الاعیان و الاهالی، تربیت کردهی خورشید عنایت پادشاهی، اعتماد الدولة العلیة الخاقانیه اعتضاد السلطنة البهیه السلطانیه خان عظیم الشان (15)
منبع الجود و الاحسان المتمسک بالطاف الله العزیز المستعان، نواب حاجی محمد حسین خانا (16) امینالدوله «ادام الله اقباله» بمحض [به محض] ابتغاء وجه کریم ذوالجلال راجیا لنیل الاجر و الجزاء. (یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا) (17)
بعقد [به عقد] دوام وقف صحیح مخلد ملی و حبس صریح مؤبد شرعی درآوردند همگی و تمامی عرصه و اعیان کل شش دانگ قریهی معینه مشخصه معلومه معروفه بقریهی [به قریه] هسته من قراء و مزارع مشهوره بلوک قهاب من بلوکات تسعه ی دارالسلطنه ی اصفهان را که در محل وقوع، من حیث الاشتهار، غنیه از حدود و اوصاف میباشد، باکافهی توابع شرعیه و عامهی لواحق ملیه از اراضی و صحاری و مجاری و کشتخوانات و شرب تابعه و مشرب و قنوات و جداول (18)
و حرایم و کظایم و آبار و انهار و کلما یتعلق بها و تعد و تحسب منها خارجا، داخلا، دایرا، بایرا، قدیما، جدیدا؛ بالتمام که ملک طلق نواب مستطاب واقف خیر مواقف بوده بر روضهی مقدس عرش درجه، سدره (19) مرتبه، حضرت سیدالشهداء و خامس آل عبا «علیه و علی اولاده صلوات الله العلی الاعلی» و بر قبهی مطهرهی منوره [ابی عبدالله الحسین «صلوات الله و سلامه علیه و] (20)حضرت [عباس علی «علیه الصلوة و السلام»] (21)
و تولیت آنرا در نفس عقد بجهت [به جهت] عالیجناب معلی القاب فضائل و فواضل مآب، سعادت و هدایت و کمالات اکتساب، متانت و مناعت انتساب، زبدة الاطیاب؛ علامی، فهامی میرزا محمد علی خلف مرحمت و غفران پناه، الواصل الی جوار رحمه الله، آقا محمدا (22) «اطلاب الله ثراه» ابنغریق بحار رحمت الله الملک المبین شیخ زینالدین «تغمده الله بغفرانه و اسکنه فی بحبوحة جنانه (23)» شرط نمودند و مفوض بمشارالیه [به مشارالیه] داشتند. مادام؛ حیا، باقیا. و بعد از ایشان با اعلم و اعدل اولاد ذکور ایشان ماتعاقبوا و تناسلوا نسلا بعد نسل. و عقبا بعد عقب. به شرط تقدم بطن اعلی بر اسفل. و نعوذ بالله با انقراض اولاد ذکور اولاد و ذکور اولاد؛ ذکور ایشان امر تولیت موکول است به اعلم و اعدل اولاد مرحمت پناه، مغفرت دستگاه، آقا محمد والد متولی «قدس سر [ه] (24)
و بعد از انقراض اولاد امجاد آقا محمد «العیاذ بالله تعالی» ولایت و اختیار اختصاص بذات [به ذات] کامل الصفات عالم فاضل عادل ربانی که در اصفهان متوجه امامت جمعه یا جمعه و جماعت بوده باشد، دارد و باید عالی جناب میرزا محمد علی متولی، بالاستقلال و الانفراد، باطلاع و استحضار عالیجناب دولت مآب، سعادت و هدایت قباب، فضائل و فواضل انتساب، حقایق و معارف اکتساب، غواص و دقایق مآب؛ زبدةالعلماء و الفضلاء الاطیاب طایف بیتالله العزیز الوهاب، افتخار اکبار العظماء و السادات و الاشراف، قدوة آل عبدمناف، عمدة العترة الطاهره، سراج الملة الباهره، مجمع الفضائل و الکلمات، منبع محاسن الخصایل و السعادات، سلالة سلیله سید الانس و الجنان المتمسک بالطاف الله الولی المستعان مولانا و مقتدانا میر محمد حسینا (25)
زید فضله العالی امام الجمعه و الجماعه حال اصفهان «ادام الله تعالی عمره و ابقاه»
و در هر عصر از اعصار، تا زمانیکه تولیت مختص امام جمعه شود، متولی هر عصر و زمان باطلاع گماشته ی سرکار امام جمعه منافع و مداخل و ریع و وجه اجاره عین موقوفه را بحیطهی [به حیطهی] ضبط و تصرف آورده؛ اخذ و جمع آوری نموده.
چنانچه متولی خود متوجه زراعت و نسق قریهی موقوفه شود، میباید یک ثلث حظین منافع و محصولات را اولا موضوع پنج تومان و پنج خروار، جنس مال المقاطعه موجودی دیوانی آنرا که حسب الرقم مبارک مطاع بمقاطعه مقرر است [به] مباشرین امور دیوانی داده.
همه ی ثلث را بمصرف شمع و چراغ و روشنائی دو قبهی مطهره و دو مرقد منوره بقدر ضرورت و احتیاج صرف کرده، آنچه از ثلث فاضل آمد به اعانت فقراء و محتاجین زوار اصفهانی بقدر رفع احتیاج آنها دهد .
و از ثلث باقی منافع محصولات اخراجات قنات و تعمیرات که عین موقوفه لازم داشته باشد نموده، اکره (26) رعایا و مؤنهی (27) زراعت آنرا دهد و باقی را بحق التولیه خود تصرف کند و در حالتی که باجاره عمل نماید و خود زراعت نکند و بتصرف دیگری داده باشد.
مال الاجاره هر ساله قریه ی مزبوره را اخذ و قبض و اخراجات تعمیرات و خرج قنات و غیره، آنچه دخیل در آبادی بوده باشد، متحمل گردیده از منافع، موضوع دارد و یکعشر و ونیم [یک عشر و نیم] منافع را به وضع مخارج لازمه،
بصیغهی حق التولیه متصرف شده، هشت عشر و نیم بقیه را صرف شمع و چراغ و روشنائی دو قبهی منوره کرده، هر چه از قدر لازم ضرور شمع و چراغ زیاد بوده باشد، زیاده را باعانت فقراء و محتاجین زواری که از اهل اصفهان و بیچیز بوده باشند به هر یک به قدر رفع احتیاج رسانند.
و باید شخص متولی در هر عصر از اعصار، سال به سال منافع و مداخل و مال و منال به سرکار امام جمعه و مخارج و مصارف را مذکور و مرکوز خاطر شریعت مظاهر ایشان سازد و به هر مصرف از مصارف مقررهی معینه، آنچه دهد.
بحواله و برات و گفتهی ایشان بوده باشد و شرط و قرارداد نواب واقف است که عین موقوفه را به حکام عرف و ارباب استیلاء و متغلبه مطلقا به اجاره ندهند و باجاره هیچ کس زیاده بر سر عام نداده باشند.
و اجاره نامچه ی معتبره به مهر حکام شرع و معارف شهر گیرند و عین موقوفه را نفروشند و برهن ندهند و مورد مصالحه و معاوضه و مبادله درنیاورند و کرد و برخور نکنند. نواب واقف - ادام الله دولته و ابقاه - تخلیه ید ملکیت فرمودند.
و به تصرف وقف شرعی و به ضبط متولی دادند. عالیجاه وزیر و مباشرین سرکار موقوفات را رجوعی در خصوص محاسبهی قریهی موقوفه و بر متولی نیست و نخواهد بود و محاسبهی دنیوی او با امام جمعه و اخروی با محاسب حقیقی خواهد بود و در دیوان «فلیحاسبوا حسابا یسیرا» (28) خواهد نمود.
و تصرف کنندهی در وقف بخلاف شرع و مخالف قرارداد، معاقب به عقاب ابدی معذب به عذاب سرمدی خواهد گردید و مثل کسی خواهد بود که مخالف فرمودهی خدا و منافی طریقهی ائمهی هدی کرده، با کسانی که سوار خوک شده به جنگ ائمهی اثنی عشر رفته، هم شأن خواهند بود (فمن بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه)(29)
صیغه ی شرعیه گفته شد «شهر رجب المرجب سنه ثلاث و عشرین و مأتین و الف سنه 1223. (محل مهر) لا اله الا الله الملک الحق المبین.
حواشی شهود
بسم الله اشرف الاسماءالحمدلله الواقف علی الضمائر و النیات و المطلع علی السرائر و الطینات و الصلوة و السلام علی اشرف الخلائق و البریات محمد (ص) و عترته الهداة الی مسالک الخیرات و بعد؛ فقد اقر الواقف المعظم الوفق المسدد زید تأییده بجمیع ما رقم و سطر فی تلک الصحیفه الصحیحة من فاتحتها الی خاتمتها سیما الاجرائات الشرعیه و الاقباض و کتب الداعی.
[مهر:] عبده محمد حسین ابن عبدالباقی الحسنی الحسینی
بسم الله اجل الاسماء الحمد لولی الحمد و الصلوة و السلام و التحیة و الاکرام علی اشرف الانام محمد و آله و عترته الطاهرین الکرام ما بعد فقد اقر و اعترف الواقف الموفق المعظم بجمیع ما فیه کما فیه و جرت الصیغة الشرعیه حسبما فیه لدی و کتب الداعی.
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
لقد وقع الوقف المزبور و سمعت فی المجالس المتعددة بوقوعه کما رقم و زور فیه بل وقع شیاع بوقوعه و کتب الداعی المغتفر الخاطی مؤمن الشریف الکرمانی.[در کتب موجود در خصوص اعلام شرحی راجع به ایشان یافته نشد.]
[مهرها:]
1 - امام محمد باقر العلوم
2 - یا امیرالمؤمنین 1226
3 - لا اله الا الله الملک الحق المبین
4 - خوانده نشد
هو وقع ما وقع و الخیر فی ما وقع. حرره العبد الاقل:
[مهر:]
محمد بن عبدالرسول الحسینی
بسم الله خیر الاسماءالحمدلله الواقف علی الضمائر و الصلوة و السلام علی سیدالاوائل و الاواخر محمد و آله الطاهرین و بعد لقد وضح و صح اعتراف نواب المعظم الیه دام اقباله العالی بتمام ما اسند الیه من البدایة الی النهایة کما حرر فیه لدی و کتب الداعی [مهر:] لا اله الا الله الملک الحق المبین عبده عبدالله ابن علی اکبر هو الحمد لولیه و الصلوة و السلام علی ولیه و وصیه. اما بعد فقد اقر و اعترف عالیجاه الواقف المعظم بتمام ما فیه وجرت الصیغة لدی. حرره الداعی [مهر:] محمد بن عبدالرسول الحسینی مکتوب سید حجت الاسلام (مرحوم شفتی) .
«از قرار قرارداد مرحوم واقف، امروز که عبارت از خامس شهر صفر فی سنهی 1243 بوده تولیت موقوف مسطور مفوض به عالیجناب قدس القاب میرزا محمدرضا فرزند مرحوم مغفور میرزا محمد علی است.
حرره خادم الشریعة فی التاریخ[مهر:] محمد باقر ابیمحمد نقی الموسوی [توضیح: مرحوم سید، متولی را براساس تصریح موجود در وقفنامه (ص 9) همین مرقونه مشخص فرمودند و نصب کردهاند.]
8 - با قرار عالیجاه المعلی جایگاه الواقف المعظم به تمام ما فیه و جریان الصیغة الوقفیه الاقباض و القبض و الشهادات. حرره الداعی.
[مهر اول:] عبده محمد حسن بن محمد حسین الحسنی الحسینی، 1218
[مهر دوم:] عبده محمدعلی ابن محمد حسین الحسنی الحسینی
[تذکر: هر دو نفر از فرزندان میرزا محمد حسین امام جمعه هستند که در اعلام شرح آن آمده است.]
9 - اسامی و القاب مبارک «ابی عبدالله الحسین صلوات الله و سلامه علیه» و «حضرت عباس علی علیه الصلواة و السلام» و دیگر معصومان را به خاطر اعزاز و اکرام که نام آنها پس از نام غیر معصوم قرار نگیرد در متن با علامت «تیک» میآوردند و در حاشیهی بالای وقفنامه اسامی و القاب مبارک را مینوشتند.
توضیحات اعلام اشخاص و امکنه حاجی محمد خان امینالدولة
وی پسر ارشد حاجی محمد حسین خان امینالدوله است و وی پسر اسدالله خان امینالدوله، نوادهی حاجی میرزا علی محمد خان امینالدوله که از طبقهی والیان حاکم بر اصفهان از سوی پادشاهان میباشند.جغرافیای اصفهان، میرزا محمد حسین خان، 1342، دانشگاه تهران، ص 71
هسته (حسه «ح س ه»)
از زمره ی 37 قریه از قراء دهستان قهاب است. در عرض جغرافیائی 4032 و طول جغرافیائی 4351. فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور،
دکتر پاپلی یزدی، 1367، انتشارات آستان قدس رضوی، ج 3، شماره 145
قهاب
«ناحیه قهاب چهل پاره دیه است و هفتشوبه و رازنان و قهجاورستان معظمترین قرای این ناحیت است و آب کاریز میخورند بدان سبب قهاب میخوانند».نزهةالقلوب، حمدالله مستوفی، تألیف 740 ه ق، تجدید چاپ دانشگاه تهران، ص 55
در کتاب الاصفهان علت وجه تسمیه قهاب چنین ذکر شده است:«چون قنات سرباز را «کی» میگویند به همین سبب بلوک این ناحیت «کی آب» است که معرب آن «قهاب» میشود.» و ادامه میدهد:
«در سمت شرقی اصفهان متمایل به شمال شهر و از نیم فرسخی شهر الی چهار فرسخ می باشد و مشتمل است بر چهل و دو قریه و مزرعه... هوای بدی دارد... آب و هوایش در سردی و گرمی معتدل میباشد. حدود آن ماربین، شهر اصفهان، جی، براآن و برخوار است».
الاصفهان، میر سید علی، انتشارات گلها، چ 2، اصفهان، 1371، ص 185
بلوک سبعه
در تقسیمات قدیمی، اطراف اصفهان به دهستانها و دهستانها به قریهها تقسیم میشدند. دهستانها عبارت بودند از:1 - دهستان براآن دارای 56 قریه.
2 - دهستان برخوار دارای 29 قریهی قدیمی.
3 - دهستان جی 37 قریه که در جلگه واقع شده است.
4 - دهستان حومه تا نزدیک نجفآباد مشتمل بر چهار قریه.
5 - دهستان برزرود از 9 قریهی تشکیل شده است در سمت مشرق زایندهرود.
6 - دهستان کراج مشتمل بر 20 قریه.
7 - دهستان قهاب، دارای 37 قریه، آب و هوای آن ناسالم و برای زراعت از آب رودخانه و قنات استفاده مینمایند.
با تخلیص به نقل از:کتاب جغرافیا و اسامی دهات کشور، چ 1331، 2، ج 3، ص 246 - 245
حاجی میرزا محمد علی،
فرزند ارشدحاجی میرزا محمد حسین امام جمعه ی اصفهان «نامبرده درعصر خویش به سلطان العلما مشهور بوده و چندین کتاب و رساله تألیف نموده است:
اول - رساله یی در توحید؛ دوم، کتابی در قضا و قدر که پایان تألیف آن پنجشنبه 2 صفر سنه 1188 ه ق است. سوم، رسالهیی در منجزات مریض که در آن رد اقوال بعضی از معاصرین خود را نموده است.
چهارم، رساله یی در نقل نعش. از مشاهیر طلاب دست پروردهی او حاجی میرزا زینالعابدین خوانساری است. وی پس از مدت 75 سال دو ساعت پیش از طلوع صبح شنبه ماه صفر المظفر در گذشته است.»
مکارم الآثار، معلم حبیبآبادی، ج 3، ص 959
در تذکرةالانساب آمده است که:از وی دو پسر و دو دختر باقی ماند که پسر ارشد وی میرزا محمد علی و دومی حاجی میرزا حسن بود که خود از علمای اکابر زمانش به حساب می آمد
.تذکرةالانساب ص 99
شیخ زینالدین
شیخ زینالدین علی بن عینعلی خوانساری از اعاظم علما و فقها عمر خود در قرن دوازدهم هجری است. اصل وی از خوانسار بوده است و در اصفهان اقامت داشت. و چنانکه مؤلف بستان السیاحه نوشته است جنبه ی شریعت و طریقت هر دو را داشته است.در تذکرةالانساب، ص 101 آمده است که امامت جمعه را نیز به عهده داشته است. وی از چند نفر اعاظم اصفهان نظیر مرحوم میرمحمد حسین خاتون آبادی اجازهی روایت داشت که بنا به نقل مکارم الآثار، ج 1، ص 127.
وی پس از مرحوم میرمحمد حسین خاتونآبادی منصب امام جمعه را به عهده گرفته است. وی دارای تألیفاتی بوده است که موضوع آنها در احکام فروع منتهی است. مؤلف مکارمالآثار وفات وی را در سال 1167 میداند.
پس از وی پسر او مرحوم آقامحمد صاحب عنوان است و پس از مدتی شهرت مرحوم پدر را یافت و معروف به آقا محمد شیخ زینالدین بوده است. مزار وی در تخت پولاد بیرون بقعهی آقا محمد بیدآبادی است. پس از وی پسرش میرزا محمد علی منصب پدر را دارا میشود.
در خصوص لقب «امام جمعه»
در کتاب نقباءالبشر، ج 1، ص 176 به نقل از مکارم الآثار در خصوص لقب «امام جمعه» آمده است که:«به رسم ارسال سفیران دینی از سوی پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، و تبعیت خلف از این روش و ادامه ی آن در دستگاه بنیامیه و بنی عباس در زمان خلفای عثمانی نیز چنین عمل میشد.دولت صفویه نیز هنگامی که ریاست مطلقهی علمای شیعه بر محقق کرکی شیخ نورالدین علی ابن عبدالعالی مستقر شد و فتوای وی بر وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت به شرط وجود فقیه جامع الشرائط که نائب امام است، بود و خود نیز همواره در نجف در مسجدش بر جبل «نور» آن را به پا میداشت.
پادشاه وقت که در آن زمان شاه طهماسب صفوی بود به اطاعت امر وی برای هر شهری، امام جمعهای تعیین میکرد که این رأی و فتوای محقق کرکی به عمل گذاشته شود. حتی در اواسط دولت صفوی که علما با صدور فتاوایی بر عدم وجوب عینی نماز جمعه حکم کردند.
اما رسم تعیین امام جمعه همچنان باقی بوده است تا زمان قاجاریه. در زمان فتحعلیشاه نخستین بار مسجدی برای این منظور (اقامهی نماز جمعه) ساخته شد.»در المآثر و الآثار اسامی بسیاری از امام جمعههای زمان ناصرالدین شاه در نقاط مختلف ذکر شده است.
عبدالله ابی علی اکبر
ایشان فرزند مرحوم آخوند ملا علی اکبر اژیهای (اجیهئی) هستند که از بزرگان علما بودهاند. پدر ایشان ملاعلی اکبر فرزند محمد باقر از علمای بزرگوار و حکمای نامبردار و اهل فکر و ذکر و ریاضت و تهجد و عبادت و منبر و موعظه و مورد رجوع عام و خاصی بوده اند.وی نزد مرحوم آقا محمد بیدآبادی و میرزا ابوالقاسم تلمذ کرده است و در معقول و منقول زبدهی زمان خویش بوده است. در مسجد علی واقع در محلهی قدیمهی «هارونیه» اقامه نماز میکرد.
دارای تألیفات بیشماری است که بعضی از آنها در سالهای گذشته چاپ شده و بعضی هنوز به صورت نسخهی خطی باقی است. در روز جمعه جمادی الاولی سال 1196 از این سرای فانی رحلت کرد.
مدفن ایشان در قبرستان معروف و قدیمی «تخت فولاد» اصفهان نزدیک پدر است.
منابع:روضات الجنات، ص 416، مکارم الآثار، ج 3، ص 945
حاجی سید محمد باقر حجت الاسلام فرزند مرحوم سید محمد نقی
مرحوم سید از بزرگان علما و فقهای شیعه بوده است. در منصب زعامت شیعه در ایران و هند و ترکمنستان قرار داشت و در میان طایفهی شیعهی امامیه کسی است که لقب «حجت الاسلام» به ایشان داده شد.
شرح ماجراهایی که راجع به ایشان زبانزد خاص و عام است گواهی از تأیید غیبی است. ایشان در قریه «شفت» از حوالی شهر رشت (در سال 1175 ه ق مطابق با 1140 و 1141 ه ش) متولد شد.
پس از تحصیلات در عتبات و قم و کاشان در سال 1206 بدون هیچگونه شهرتی به اصفهان آمد و پس از چندی بر علمای عصر خود تفوق یافت و مقبول عام و خاص شد. در سال 1245 مسجد باعظمتی معروف به مسجد سید بنا نهاد.
کتب متعدد در اصول و فروع فقه نگاشت که مهمترین آن مطالعالانوار در شرح شرایع است. در همان زمان فتوای ایشان در اجرای حدود شرعی نافذ بود. نوشتهاند که در سال 1234 وفات یافت و تا یک سال شیعیان ایران و هند مجالس عزا برای وی برپا میداشتند. مدفن وی در ضلع جنوب شرقی مسجد سید در بقعهای است که زیارتگاه خاص و عام است
منابع:الذریعة، ص 767،مکارمالآثار، ج 5، ص 1618
پی نوشت:
1- التوسل الی الترسل، بهاءالدین بغدادی، ص 10 - 9.
2- جرجانی، اسرار البلاغه، ص 10، ابنخلدون، مقدمه، ص 418 - 417.
3- ابناثیر، المثل السائر، ص 144؛ قابوس نامهی عنصر المعالی، در آیین کاتب و شرایط کاتبی.
4- اولی، بهتر.
5- به خاطر رعایت سجع «شأن» بدون همزه نوشته شده است.
6- بلند مرتبه، عالی جایگاه.
7- (ب) شجاعت و دلیری.
8- انصاف و عدل.
9- بیدار شدن.
10- به کنه چیزی رسیدن.
11- زیرکی و هشیاری.
12- نجابت و بزرگواری.
13- ذکاوت، آگاهی.
14- پاکیزه شدن، خالص شدن.
15- بدون همزه برای رعایت سجع آورده و خوانده شود.
16- الف تعظیم و تکریم است.
17- آل عمران: 30. ترجمه: «روزی که هر آنچه را مردم از اعمال نیک انجام دادهاند، حاضر بینند».
18- در اینجا به معنی «جویهای آب که برای شرب زمینها بنا کنند» است.
19- در قرآن کریم سورهی نجم آیات 15 - 13 آمده است: (و لقد رآه نزلة اخری عند سدرة المنتهی عندها جنة المأوی). چنان که مفسران نوشتهاند این درختی است و بدان سبب «سدرة المنتهی» گفتهاند که علم و عمل خلایق به آن منتهی میگردد و جز خداوند را به ماورای آن عملی نیست. و نیز گفتهاند که مقامات انبیا و ملائکه به آن منتهی میشود (رشید الدین میبدی، کشفالاسرار، ج 9، ص 360) به همین سبب است که در واقعهی معراج پیامبر (ص)، جبرئیل که راهنمای پیامبر در این سفر آسمانی است، وقتی به درخت سده میرسد از حرکت باز میماند و از آن به بعد پیامبر خود به عروج آسمانیاش ادامه میدهد. (همان، ج 6، ص 716 و نیز ج 5، ص 592) و نیز جبرئیل و ملائکه سکان سدرة المنتهی هستند. (همان، ج 7، ص 519).
20- در اصل سند مواردی که داخل [ ] آوردهایم در بالای سطور در حاشیهی سمت راست آورده شده است. و در متن با قرار دادن علامت تیک ارجاع داده است. این شیوهی گفتمان به خاطر ابراز اکرام و اعزاز نام ائمهی اثنی عشر و در اینجا حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است که نام ذوات مقدسه در ذیل اسامی دیگر واقع نشود.
21- در اصل سند مواردی که داخل [ ] آوردهایم در بالای سطور حاشیهی سمت راست آورده شده است و در متن با قرار دادن علامت تیک ارجاع داده است. این شیوه گفتمان به خاطر ابراز اکرام و اعزاز نام ائمهی اثنی عشر و در اینجا حضرت امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) بوده است که نام ذوات مقدسه در ذیل اسامی دیگر واقع نشود.
22- الف در پایان اسم «محمد» نشانه تعظیم است. و در این متن پس از اتمام اسامی اعلام اشخاص آمده است.
23- ترجمه: خداوند او را در رحمت خویش بپوشاند و غرق نماید.
24- «ه» در متن اصلی نیامده است».
25- الف تعظیم.
26- کرایه.
27- مخارج.
28- مأخوذ از آیهی شریفهی 8 سورهی انشقاق: [فسوف یحاسب حسابا یسیرا] ترجمه: «خوشا به حالش آن کسی که بسیار حسابش آسان کنند.».
29- بقره: 181.
میراث جاویدان
نویسنده: تقی اژهای
* این مقاله در تاریخ 1402/2/13 بروز رسانی شده است.