تذکر: نزدیک به ربع قرن پیش در شهرستان تبریز کتابی، به نام «تفسیر آیات مشکله قرآن» به قلم آقای «یوسف شعار» منتشر شد. مؤلف آن کتاب بدون ملاحظه اصول و قواعد تفسیر، به توضیح یک رشته آیات پرداخت و در نتیجه دچار لغزشهایی نابخشودنی گردید. این سلسله مقالات نقد نظرات مؤلف مذکور است.
(قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً) (مریم، آیهی 30)«گفت من بنده خدا هستم، و خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است».
ظاهر آیه این است که حضرت مسیح گوینده این سخن، در همان حال که سخن میگفت، پیامبر و دارای کتاب بود وی این مطالب را موقعی گفت که تازه به جهان چشم گشوده بود، و در گهواره طفل شیرخواری بیش نبود و هرگز از قدرت و توانایی بیپایان خدا دور نیست که به کودک شیرخواری چنین منطق و بیان، و فهم و شعور، و درک و آگاهی و سرانجام نبوت و کتاب بدهد به گونهای که موقع سخن گفتن از محتوای کلام خود آگاه باشد، و آنچنان روح و نفس قوی و نیرومندی داشته باشد که او را شایسته نبوت و نزول کتاب سازد.
و به دیگر سخن: مسیح در همان حال کودکی هم از روی شعور و درک سخن میگفت، وهم نبی و پیامبر بود و از مضمون کتابی که بر قلب او نازل شده بود، نیز آگاه بود.
نویسنده تفسیر تصور کرده است (1) که حضرت عیسی (علیهالسلام) که جملههای بالا را بیان نمود، نمیدانست که چه میگوید، بلکه به اراده و قدرت خداوندی سخن میگفت. جهت اینکه خود را پیامبر نامیده یعنی «وجعلنی نبیا» فرمود این است که پیامبری او محقق الوقوع بود و الا هرگز در دست عیسی در مهد و گهواره انجیل نبود که به مردن نشان دهد سپس درباره پیامبر اسلام گفتاری از بعضیها نقل کرده و به رد آن پرداخته است.
پاسخ: از آنجا که بحث ما فعلاً یک بحث قرآنی است، ما دربارهی کیفیَّت نبوت پیامبر اسلام و امامت سایر پیشوایان اسلام بحث نمیکنیم زیرا دربارهی آنها روایات زیادی وارد شده و گواهی میدهند که آنان در همان دوران کودکی حقیقت نبوت و پیشوائی معنوی و ملکات فاضله و علومی را دارا بودهاند، و به همین جهت در همان زمان کودکی مبدأ یک رشته کارهای خارقالعاده بوده و به سئوالهای علمی مردم پاسخ میگفتند.
ولی خوانندگان گرامی میتوانند در مورد روایات به تفسیر «برهان» (2) ذیل همین آیه شریفه مراجعه کنند.
آنچه که فعلاً مورد بحث ما است مسأله نبوت عیسی (علیهالسلام) در دوران کودکی است.
جای شک نیست که «نبوت» یک مقام جعلی و منصب عرفی نیست که بتوان آن را تحصیل کرد، بلکه یک موهبت الهی است که خداوند روی مصالحی (که برای ما مخفی است) به هر کسی بخواهد عطا میکند.
هرگاه نبوت یک موهبت معنوی الهی است و مانند مناصب دنیوی مثل وزارت و وکالت نیست که با کوشش به دست آید، چه مانعی دارد که هر پیامبری و یا لااقل پیامبران اولوالعزم از همان ایام کودکی واقعیت و حقیقت این مقام را داشته باشند؟
اما این که عیسی نمیدانست که چه میگوید... مسلماً گفتار بیدلیلی است، و گواهی جز مقایسه عیسی با کودکان عادی، که در مراحل کودکی فاقد ادراک عقلی هستند، ندارد.
ولی باید پرسید آیا خدایی که با اراده خود کودک خردسالی را به سخن واداشته است، نمیتواند همان کودک را به حقیقت آنچه که میگوید، آشنا سازد.
خود قرآن با صراحت اعلام میکند که بزرگترین مقامات را در دوران صباوت و کودکی به حضرت یحیی مرحمت فرموده است چنانکه میفرماید:
(یَا یَحْیَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَیْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِیّاً) (سوره مریم، آیه 12).
«یحیی کتاب (تورات) را با کمال قدرت و عنایت بگیر، و ما حکم (نبوت و یا یک منصب ارجداری) را در دوران کودکی به او دادیم».
گروهی از مفسران میگویند: مقصود از حکم، همان منصب نبوت است به گواه اینکه در سوره یوسف آیه 22، همین لفظ در معنای نبوت به کار رفته است مانند
(وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً):
«هنگامی که یوسف کامل و قوی گردید ما حکم و دانش به وی دادیم و درباره موسی میفرماید:
(وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً). (قصص آیه 14)
بنابراین باید گفت مقصود از «حکم» که درباره حضرت یحیی وارد شده، همان نبوت است علاوه بر این، ذکر «کتاب» خود نیز مؤید همین مطالب است.
احتمال دارد که مقصود منصب ارجداری غیر از نبوت باشد به گواه اینکه گاهی «حکم» در مقابل نبوت قرار میگیرد چنان که میفرماید:
(مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَاداً لِی). (آل عمران، آیهی 79)
«هرگز خدا به بشری «کتاب و حکم و نبوت» نمیدهد سپس بگوید ای مردم مرا بپرستید».
روایتی که علی بن اسباط از حضرت جواد (علیهالسلام) نقل مینماید: نظر نخست را تأیید میکند آنجا که میگوید: وارد مدینه شدم و آهنگ مصر کرده بودم وقتی به خانه امام هشتم رفتم فرزند او اما جواد را دیدم که در آن روز سن او از پنج سال تجاوز نمیکرد، با دقت هرچه کاملتر در او نگریستم تا برگردم او را به دوستان توصیف کنم، در چنین هنگام امام جواد نگاهی به من کرد و فرمود: منصب امامت مانند نبوت است گاهی در سن بزرگی داده میشود چنان که فرموده: (وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَیْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً) و گاهی در سن صباوت چنان که فرمود: (وَآتَیْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِیّاً).
در هر حال خدایی که میتواند چنین مقامی را به کودکی مرحمت فرماید، چه مانعی دارد که آن را در دوران شیرخوارگی به عیسی (علیهالسلام) بدهد، ما چه اجبار داریم که از ظاهر گفتار حضرت عیسی دست برداریم و بگوئیم چون محقق الوقوع بوده است، از این نظر با جمله «ماضی» (آتانی - جعلنی) آورده شده است و مدرک این احتمال همان مقایسه عیسی (علیهالسلام) به سایر کودکان است (30).
سخن مؤلف از جمله تأویلاتی است که خود مکرر از آن بیزاری جسته است از این جهت ما هرگز حق نداریم که بدون شاهد قطعی و یقینی، جملهای را از ظاهر خود دور کرده و برخلاف ظاهر آن حمل کنیم.
البته در موردی که امری، محقق الوقوع باشد جمله ماضی به کار میرود ولی ما حق نداریم هر جمله ماضی را از این طریق تفسیر کنیم، آری آنجا که گواه در کار باشد از این راه توجیه میشود مانند آیات مربوط به روز رستاخیز، که به خاطر «حتمی الوقوع» بودن با جمله ماضی آورده میشود مانند: «إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ».
آخرین دلیل مؤلف آن است که در آن روز، کتابی در دست عیسی نبود... راستی این استدلال مایه شگفت است مگر منظور از آوردن کتاب این است که آن را به دست عیسی بدهند مگر مرکز علوم و معارف الهی روح و نفس و قلب نیست؟
اگر قرآن که درباره پیامبران میفرماید: ما به فلان شخص کتاب دادیم یا قرآن نازل کردیم منظور این است که کتابی نوشته و به دست او دادیم تا تبلیغ کند...؟
حدیثی که از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است برخلاف گفتار نویسنده گواهی میدهد مرحوم کلینی به سند معتبر از«یزید کناسی» نقل میکند که از امام باقر (علیهالسلام) پرسیدم که حضرت عیسی (علیهالسلام) هنگامی که در گهواره با مردم سخن گفت، حجت خدا و پیامبر بود یا نه؟
آن حضرت فرمود بلی او در آن روز نبی بود اما مقام رسالت را نداشت.
اَما تَسْمَعُ قُوْلُهُ حِینَ قالَ: (إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً) (مریم، آیه 30).
«گفتار عیسی را درباره خود نمیشنوی که فرمود: من بنده خدایم، کتاب به من داده شده و در عِداد انبیا قرار گرفتهام (4).
پینوشتها:
1. مربوط به مطلب 61 از کتاب تفسیر آیات مشلکه ص 213 و 221 و هدف از عنوان کردن آیه علاوه بر آنچه که خود مؤلف در کتاب یاد کرده است استبعاد امامت برخی از پیشوایان شیعه است که در دوران کودکی به مقام پیشوائی رسیدهاند.
2. تفسیر برهان، ج 3، ص 10-11.
3. البته بین «نبوت» و رسالت فرق است، و «عیسی» آن روز «نبی» بوده نه «رسول» و ما در تفسیر «مفاهیم القرآن» ج 4، تفاوت نبی و رسول را از خود آیات استخراج کرده و روشن ساختهایم.
4. تفسیر برهان، ج 3، ص 10.
خسروشاهی، سیدهادی، (1371) تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن، قم: انتشارات توحید، چاپ سوم.